• امروز : سه شنبه - ۲۹ اسفند - ۱۴۰۲
  • برابر با : Tuesday - 19 March - 2024
کل اخبار 6233اخبار امروز 0

صدای حوزه امروز

دیدگاه آیت الله فاضل نسبت به ماجرای درمانگاه قم و طلبه ای که فیلم خرید ماشینش منتشر شد و ماجرای چای دبش! اگر فهم درستی از گزاره های دینی ندارید، لااقل ساکت بمانید! گفتگو با امام جماعت مسجد ۲۴ ساعته دهکده المپیک تهران / بهترین منصب در کره زمین امامت مسجد است! پاسخ معاون تبلیغ حوزه به دغدغه های مبلغان فضای مجازی؛ لزوم افزایش حمایت از مبلغین و خروج از پراکنده کاری ها دهمین جشنواره هنر آسمانی حوزه علمیه با محوریت تبلیغ نوین، هوش مصنوعی! پیام تقدیر و تشکر انجمن اساتید انقلابی سطوح عالی حوزه علمیه قم انتخابات چقدر ارتباط به اسلام و امام زمان (عج) دارد؟! امام محله‌ای که مسجد محوری در امور را به معنای واقعی دنبال می‌کند/ تشکیل گروههای سرود ویژه نوجوانان در مسیر جریان سازی جنس محتوای نامه های پیامبر(ص) به سران کشورها: تبلیغ با چاشنی عزت و تهدید! لزوم جدیت در مقابله مدبرانه با پدیده کشف حجاب گزارش کار مدیر حوزه های علمیه در جمع طلاب یزد؛ طرح جامع تبلیغ خدمت مقام معظم رهبری ارسال شده است سه هزار معلم طلبه بدون قائل شدن امتیازی خاص، جذب مدارس شدند/ برنامه درسی مدارس وابسته به حوزه فرقی با سایر مدارس ندارد زنگ هایی که در حوزه همیشه دیر به صدا در می آیند! امتداد اجتماعی روحانیت و جیغ های بنفش اصحاب مدرنیته!

15

«شبهه کاهش دینداری در ایران» و نقدی بر عباس عبدی

  • کد خبر : 43827
  • 24 فروردین 1402 - 22:48
«شبهه کاهش دینداری در ایران» و نقدی بر عباس عبدی
مشخص نیست جوامع مشابه ایران با چه معیاری وضع دینی بهتری دارند؟ ازسویی جوامع مشابه ایران ابهام دارد و مشخص نیست کدام جامعه مد نظر ایشان است با این حال برای نمونه مالزی، عراق یا ترکیه یا عربستان یا پاکستان در باب خمس و روزه و حضور در مساجد و حجاب چه وضعی دارند؟ از لحاظ اخلاقی و اعتقادی چطور؟ خوب بود آقای عبدی که توانسته هم آمار ایران را به‌دست‌آورد هم آمار جوامع مشابه را برای حرف خودش استنادی پیدا می‌کرد تا باز بیان ایشان حدس و گمان تلقی نشود!

آقای عباس عبدی در دو یادداشت ادعا کرده است در چند دهه اخیر روند فرود دینداری در ایران شکل گرفته است و در سال‌های اخیر این اتفاق با شیب تندتری در حال وقوع است. (روزنامه اعتماد، شماره ۵۴۵۸ و  ۵۴۵۹-صفحه ۱) وی آنگاه کوشیده است با بیان شاخص‌هایی مدعای خود را مدلل کند که به نظر می‌رسد این مهم توفیقی نداشته است و مطلبی مشوش و ناموزون از حیث روشی و محتوایی نگاشته است که بیشتر اغراض سیاسی دارد.

ایشان در همان ادعا کرده است که «به‌لحاظ رسمی حکومت علاقه‌ای به پذیرش این امر بدیهی ندارد، زیرا آن را مترادف شکست خود می‌داند».

در همین یک خط ایشان سه مغالطه انجام داده اولاً ادعای بداهت کرده تا هر مخالفتی با ادعای خویش را مخالفت با بدیهی جلوه دهد در حالی که این ادعا یک مطلب پیچیده و ابعاد گوناگون است که می‌بایست با دلیل متقن اثبات شود و جز هیچ قسم از بدیهیات نیست. با این وصف ادعای عدم علاقه حکومت برای پذیرش این امر شاید به این خاطر باشد که این مطلب واقعاً بدیهی نیست در ثانی ایشان با کدام دلیل مدرک عدم علاقه حکومت را تشخیص داده است با همین رویکرد و پیش فرض غلط این عدم پذیرش را هم به‌دلیل ترادف با شکست حکومت معنا کرده ه باز هم نوعی حدس و گمان است تا گزاره‌ای علمی و دقیق! متأسفانه سرتاسر یادداشت ایشان سرشار از همین نوع نگارش مضطرب و مغشوش است.

اما شاهد ایشان بر این ادعای بدیهی شان چیست؟ ایشان نوشته‌است «چه شاهدی بهتر از اینکه رضایت برای سنجش رسمی آن داده نمی‌شود». این گزاره ایشان کاملاً خلاف واقع است و نهادهای متعددی از جمله سازمان تبلیغات بارها آمارهای دقیق و متقن از وضعیت دینداری در کشور ارائه داده‌اند اما از آنجا که نتایج این سنجش‌ها با ادعای آقای عبدی همخوان نیست گویا از سوی ایشان ندید گرفته‌شده‌اند!

ایشان در ادامه آورده‌است: «آمار و مشاهدات رو به افول از حضور در مساجد، روزه‌گرفتن، و شواهد از پرداخت کمتر خمس و سهم، علائم مستقیم این ادعا هستند» خوب بود ایشان آمار و مشاهداتی که این‌طور به‌راحتی منجر به نتیجه شده‌است را ارائه می‌داد تا معلوم شود جامعه آماری و گستره مشاهده ایشان چقدر است. در ثانی بر فرض صحت این آمار برای تحلیل داده‌های این چنینی باید اندیشید و بررسی کرد که ریشه آن دینی است یا آبشخور دیگری دارد؟ برای نمونه اگر در دهه اخیر مردم کمتر خمس می‌دهند شاید یک دلیلش سر کار بودن دولت مورد حمایت آقای عبدی و مجلس برجامیان باشد که با سفره و جیب مردم کاری کرد که به‌جای آنکه خمس بدهند جز مصارف خمس شدند! آیا عملکرد دولت و مجلس اعتدالی سرمایه و سود و پس اندازی برای ملت باقی گذاشته که خمس بر آنها واجب شود؟ گاهی ریشه برخی اتفاقات اقتصادی است.

ایشان اینجا این گونه به ظواهر دینی استناد می‌کند تا دینداری مردم را ضعیف جلوه دهد در جای دیگری با رویکردی متفاوت در علت یابی این معضل نوشته‌است: «بنیان دین از درون به برون کوچ کرد، از باطن به ظاهر آمد، از عمق به سطح، از اخلاق به احکام، از پارسایی به ریا در آمد.» معلوم نیست بالاخره احکام و عمل به ظواهر از دیدگاه ایشان شاخص دینداری هست یا نه؟ اگر امروز از نظر شما مساجد خلوت و روزه‌داری کم شده‌است شاید بتوان آن را طبق روش شما تقویت دینداری و کوچ از برون به درون دانست! ضمن آنکه باز خود ایشان ادعا کرده است که صفر و یک نگاه کردی به دین خودش عامل تضعیف دینداری است، اگر چنین است چرا معیار دینداری از منظر شما مسجد رفتن یا مسجد نرفتن است؟ این خودش همان نگاهی نیست که خود ایشان به آن انتقاد دارد؟ چه‌بسا کسی مسجد نرود ولی بسیار متدین باشد و در اخلاق و اعتقادات عمیق و دقیق باشد. این بی‌روشی در متن آقای عبدی باز هم وجود دارد.

ایشان در جایی ارجاع به پیاده روی اربعین و حضور در زیارتگاه‌ها را ردی بر شواهد خود نمی‌داند چرا که «اینها حواشی دین‌داری است و نه اصل آن، به همین علت هم به‌جز حج، حتی مشابه هیچ‌کدام از این رفتارها در صدر اسلام نبوده است.» بعد ایشان ادامه داده است: «اگر بخواهیم درباره میزان تحول دین‌داری مردم اظهارنظر کنیم باید شاخص‌های دقیق‌تری پیدا کرد که از یک سوء سنجیدنی باشد و از سوی دیگر معتبر و معرف باشد.»

جالب است ایشان در حالی دنبال سنجش دقیق است که آمار حضور مردم در پیاده روی اربعین و مشاهد مشرفه کاملاً دقیق قابل ارزیابی است اما باز ایشان این نکته را ندید نگرفته است و پیشنهاد داده است از خود مردم در این باره پرسش شود و البته توضیح نداده پرسش از مردم چطور می‌تواند معتبر باشد و راه راستی آزمایی آن چیست آن هم در بین مردمی که به نظر ایشان از حیث دین داری و التزام به اخلاق افول داشته‌اند!

اما عجیب‌تر اینکه ایشان شاخصی برای این سنجش پیشنهاد می‌دهد و آن هم شاخص نام‌گذاری کودکان است و این را به گرایش به مذهب مربوط کرده است و پیروزمندانه و مفصل در این باره توضیح داده است. اما گویا از نظر ایشان پیاده‌روی و زیارت از حواشی دین تلقی می‌شود اما نام‌گذاری کودکان جز متن و اصول دین است که ارتباط وثیقی با گرایشات مذهبی دارد! مشخص نیست ایشان با چه معیار برای دین شاخص معرفی می‌کند؟ در حالیکه زیارت مشاهده مشرفه و توسل را که به مسئله ولایت و امامت مربوط است که از اصول و محکمات شیعه است، از حواشی دین دانسته و به‌سرعت از آن عبور می‌کند اما نام‌گذاری این مقدار درجه اهمیت پیدا می‌کند! مردم ایران و جوانان در پیاده روی اربعین، دعای عرفه، اعتکاف، حضور در زیارتگاه‌ها، ماجرای سلام فرمانده، جشن میلیونی عید غدیر و عزاداری محرم و فاطمیه، اردوهای جهادی، رزمایش مواسات، دفاع از حرم، جهش فعالیتهای قرآنی، استقبال از کتاب‌های ارزشی، شبهای قدر و دهها مراسم مذهبی و دینی حضور داشته‌باشند نشانی از دین داری آنها نمی‌دهد اما اگر والدینی نام فرزندشان را «آرمان» یا «آرمیتا» بگذارند و با همین اسامی در این مراسم حاضر و مدافع انقلاب هستند نشان از این دارد که گرایش به مذهب در بین خانواده‌ها کم شده‌است؟ این نگاه تکفیری و خارجی به کجا رسیده است که جدای اینکه ترک مستحبی مانند حضور در مسجد را بی‌دینی می‌داند، اسم‌گذاری فرزند را چون اسامی مذهبی نیست به بی‌دینی متهم می‌کندً در حالیکه مهم‌ترین توصیه شارع مقدس انتخاب اسم نیکو برای فرزند است. علاوه بر این شاید این تحول در نام‌گذاری علل اجتماعی و فرهنگی داشته‌باشد که اسم‌ها تغییر کرده‌اند اما مسمی‌ها همچنان مانند قبل و بلکه بهتر از قبل باشند.

عملکرد و تفکر امثال آقای عبدی «تبعات خطرناکی برای جامعه ایران دارد. زیرا جامعه را به‌سوی قطبی شدن سوق می‌دهد و این خطرناک است، زیرا تحولات را از مسیر سازنده و تفاهمی و عقلایی خارج کرده و وارد عرصه احساسات و تقابل و تخریبی می‌کند.»

آقای عبدی با رها نکردن این پیش فرض غلط خود غرض سیاسی نوشته خود را افشا کرده و می‌نویسد: «امروز نیز شاهد آن هستیم که بار این تقابل به مسئله حجاب و پوشش زنان منتقل شده‌است. تردیدی نیست که سرانجام این تقابل به زیان دین و فرهنگ غنی دینی در جامعه است. جوامع مشابه ایران که چنین تقابلی را تجربه نمی‌کنند، وضعیت دینی بسیار بهتری دارند، ولی در ایران به‌علت چنین تقابلی، ارزش‌ها و رفتارهای دینی در حال ریزش است.»

باز مشخص نیست جوامع مشابه ایران با چه معیاری وضع دینی بهتری دارند؟ ازسویی جوامع مشابه ایران ابهام دارد و مشخص نیست کدام جامعه مد نظر ایشان است با این حال برای نمونه مالزی، عراق یا ترکیه یا عربستان یا پاکستان در باب خمس و روزه و حضور در مساجد و حجاب چه وضعی دارند؟ از لحاظ اخلاقی و اعتقادی چطور؟ خوب بود آقای عبدی که توانسته هم آمار ایران را به‌دست‌آورد هم آمار جوامع مشابه را برای حرف خودش استنادی پیدا می‌کرد تا باز بیان ایشان حدس و گمان تلقی نشود!

مسئله دیگری که یادداشت ایشان از ان رنج می‌برد نگاه سکولار و حداقلی به دین است که منجر به تحلیل و گزارش غلط شده‌است ایشان نوشته: «شکی نیست که پذیرش ارزش‌های دینی با زور و اجبار قانون شدنی نیست. نه‌تنها این هدف محقق نمی‌شود، بلکه اثر منفی دارد. اگر سرقت و قتل در قانون منع شده و برایش مجازات تعیین گردیده به این علت نیست که دین آن را حرام کرده است، بلکه این فعل جرم است، چون نظم اجتماعی را به‌هم می‌زند و عرف عقلا در مورد جرم بودن آنها اتفاق‌نظر دارند، لذا همه مقررات و قوانین نیز باید از همین زاویه تصویب شود.»

از نظر ایشان ارزش‌های دینی نباید جرم انگاری شود در حالیکه در همین کشورهایی که ایشان وضع دین‌داری‌شان را بهتر از ایران می‌داند برای روزه‌خواری جرائم سنگینی درنظر گرفته شده‌است و حتی اگر بخواهیم با همین معیار ایشان هم پیش برویم می‌توان گفت مسئله بی‌حجابی و بی‌عفتی مخل نظم جامعه است و در جامعه‌ای مثل ایران عرف عقلا درمورد جرم بودن ان اتفاق‌نظر دارند! ضمن اینکه این مبنا که وضع قوانین باید با عرف عقلا سنجیده شود محل تأمل است و ایشان باید برای اموری مثل حدود و تعزیرات که اتفاقاً در صدر اسلام هم بوده‌اند توضیح دهد و معلوم کند جایگاه شریعت مورد قبول اکثریت مردم در قانون‌گذاری کجاست! نمی‌شود با نگاه سکولار و مبنای لیبرال نگران دینداری مردم بود.

در ادامه ایشان با همین روش حدس و گمان به علت‌یابی مدعای خود پرداخته‌است. پیشتر هم نوشته بودم که دینداری مردم اصلاً تضعیف نشده است (روزنامه رسالت ۲۴ خرداد ۱۳۹۱، شماره ۷۵۶۴، صفحه ۳، بی‌رونقی سکولاریسم در ایران) که شواهد بسیاری از گسترش کمی و کیفی تدین مردم وجود دارد با این حال علل آقای عبدی هم مانند مدعای ایشان استحکام منطقی ندارد و بیشتر یک بیانیه سیاسی است.

«اولین و مهم‌ترین علت» که ایشان بیان کرده است هم عمق نگاه سکولار ایشان و عدم فهم دقیق از حکومت دینی را نشان‌می‌دهد و هم حاوی مطالبی خلاف واقع است ایشان مدعی نقض استقلال نهاد مبلغ دین شده و نوشته‌است «روحانیت در عمل استقلال کافی برای دعوت مردم به دینداری را ندارند و بیش از هر زمانی وابسته به نهاد قدرت شده‌اند و صد البته که کارکرد نهاد قدرت دعوت به دینداری نیست، بلکه اجرای نظم اجتماعی و عدالت است.»

اولاً از جمله وظایف و کارکردهای حکومت دینی چنانچه از نوع حکومت‌داری حضرت رسول (ص) و امیرالمومنین (ع) برداشت می‌شود دعوت به دینداری است و در ضمن اجرای عدالت که خود مهم‌ترین اصل دینی است می‌بایست برای بهشتی شدن مردم و برقراری جامعه توحیدی تلاش نماید. ثانیاً اینکه به‌طور کلی از نهاد مبلغ دین و روحانیت اسم آورده شود و ان را وابسته به حکومت بنامیم تعمیمی غلط است چرا که امروز روحانیت طیف‌های مختلفی دارد و جریانات و افراد گوناگونی در نهاد روحانیت هستند که برخی حتی مخالف حکومت و انقلاب هستند. در همین روزنامه اعتماد بسیاری از روحانیون قلم می‌زنند که بیانشان ربطی به حکومت ندارد آیا از نظر آقای عبدی روحانیون طیف همراه ایشان استقلال کافی در بیان نظرات خود ندارند و اگر چنین است این عدم استقلال از حکومت سرچشمه می‌گیرد یا منشأ دیگری دارد؟

اگر امروز قاطبه روحانیت علاقه‌مند به نظام اسلامی است و خدمت به مردم و نظام را جهاد در راه خدا می‌داند ربطی به عدم استقلال ایشان ندارد بلکه با بصیرت و آگاهی به این مهم رسیده است که امروز می‌بایست همچون مالک‌اشتر و عمار و مقداد و بسیاری از بزرگان دیگر از این نظام که مروج احکام و عقاید حقه شیعی است دفاع نمود و اتفاقاً مردم نیز استقبال گسترده‌ای از این روحانیون دارند و حضور پرشمار مردم پای منابر و سخنرانی آنها نشان از همین امر دارد و اتفاقاً حضور پرشور طلاب جهادی و انقلابی در میادین مختلف دینداری را تقویت نموده و بنیان‌های دینی را مستحکم‌تر کرده است.

نکته دوم ایشان از مطلب اول ضعیف‌تر و شکننده‌تر است چون علاوه بر اینکه خلاف واقع است با رویکردی که خود ایشان در قبل گفته‌بود همخوانی دارد و در واقع نوعی خودزنی است! ایشان نوشته‌است غالب شدن صفر و یکی کردن دینداری بر اساس فقه و کلام رسمی از جذابیت آموزه‌های دینی کاسته و چون این رویکرد قبل انقلاب نبود دعوت به دین جذاب بود!

پیشتر بیان شد که خود ایشان برای تضعیف دین دقیقاً نگاهش همین است و با نگاهی فقهی و صفر و یکی دینداری مردم را قضاوت کرده است درثانی ایشان باز هم‌بر سبیل انصاف قلم نچرخانده و با مثال‌هایی که در فیلم‌های طنز دیده است یا موارد نادری که ربطی به اساس حکومت ندارد «بسیار سطحی و مبتذل» مطلب خویش را پیش برده‌است. در حالیکه حوزه و حکومت بنا بر اسناد موجود در نمازهای جمعه و منابر با رویکردهای متفاوت و آزاداندیشانه مردم را به دینداری دعوت می‌کرد و با تندروی‌هایی که بعضاً همین دوستان آقای عبدی در دانشگاه‌ها و ادارات داشتند برخورد می‌کرد ایشان سؤال از تعداد تیکه‌های کفن را رویکرد دینداری در کشور معرفی می‌کند و چشم بر واقعیت بسته و بیانیه سیاسی خود را ادامه می‌دهد.

البته حضور منافقانه برخی عناصر در بدنه حکومت را نمی‌توان منکر شد که با استفاده از دین و نقاب دینداری خود را به مناصب حکومتی رساندند و با زندگی اشرافی و کاخ نشینی موجب بدبینی برخی جوانان شدند؛ اما در طول زمان بصیرت مردم موجب شد این گروه منافق منزوی شوند و روشن است رویکرد جریان نفاق ربطی به دین و انقلاب ندارد. جالب اینجاست آقای عبدی و روزنامه اعتماد اتفاقاً حامی جریان است!

امروز دعوت به دین با خلاقیت روحانیون و متدینین و هنرمندان جوان بسیار جذاب و گرایش به دین به همین دلیل نزد مردم بیشتر شده‌است.

جالب است با همین نگاه صفر و یکی آقای عبدی «افراد بسیاری از دایره دین اخراج شدند و این برچسب‌زنی موجب کوچک شدن مجموعه دینداری رسمی و هر کس به بهانه‌ای اخراج شد» و نتیجه ان در ذهن ایشان افول دینداری در جامعه است. برای بیان ابتذال مطلب آقای عبدی مثالی که ایشان برای علت‌یابی بی‌دینی مردم ذکر کرده است را با هم مرور کنیم «نتیجه به آنجا رسیده است که فلان ورزشکار یا مدیر در جلسه‌ای که دور میز نشسته‌اند نماز می‌خواند!! کاری که مراجع تقلید هم نمی‌کنند.»

سخافت در این مثال موج می‌زند چون اولاً با یک مورد نمی‌توان قاعده ساخت و اظهار نظر علمی کرد. ثانیاً آن مدیر نه مبلغ دین است نه نماینده متدینین. ثالثاً درست فرمودید مراجع که مبلغ اصلی دین هستند این کار را نمی‌کنند رابعاً همان موقع خیل متدینین و روحانیون انقلابی بر کار ایشان انتقاد کردند اما این دولت محبوب شما بود که استاندارش در حالی‌که مردم در گل و فاضلاب بودند در برابر خبرنگاران ذکر می‌گفت. این روحانی مورد علاقه شما بود که ابتدای انقلاب خانه استیجاری داشت و امروز در کاخ زندگی می‌کند و شما به‌جای آنکه به فکر دینداری جوانانی باشید که او را می‌بیند و از دین زده می‌شوند، طرفدار او هستید!

ادامه یادداشت آقای عبدی نیز بیان اتهامی خلاف واقع است که فهرستی دروغین از وضع موجود ارائه می‌دهد؛ برای نمونه در حالیکه در حوزه با استعانت حکومت و شخص رهبری، روز به‌روز فلسفه و علوم عقلی رو به پیشرفت است ایشان نوشته‌است: «فلسفه و کلام اسلامی به روضه تبدیل شدند». یا در حالیکه شعار وحدت و تقریب مذاهب به‌صورت پررنگ تنها از ایران فریاد زده می‌شود و حکومت با گروه‌های متحجر ضد وحدت مقابله می‌کند و با اقلیت‌های دینی و مذهبی تعامل خوبی برقرار است ایشان به دروغ نوشته‌است: «همزمان نوعی تشیع مناسکی و افراطی به‌مرور جایگزین گرایش وحدت‌بخش دینی شد. چه در تقابل با دراویش، یا دیگر گروه‌های اسلامی و چه حتی در خصوص گروه‌های مذهبی غیر اسلامی.»

فراز آخر یادداشت آقای عبدی را باید انتقادی تلویحی از خاتمی و روحانی دانست که البته اینجا هم جانب عدل و انصاف را رعایت نکرده نوشته‌است: «علت دیگری که ضربه مهلکی به دین بود، عملکرد عمومی دولت‌هایی است که در پشت دین سنگر گرفتند؛ عملکردی که بیانگر موفقیت نسبی در مقایسه با سایر جوامع و کشورها نیست و نوعی احساس عقب افتادن را به شهروند ایرانی می‌دهد که برای او قابل قبول نیست. به‌ویژه که اغلب مسؤولان اصلی آن را روحانیون تشکیل می‌دهند و هر جا کم می‌آورند از اسلام مایه می‌گذارند».

روشن است دروغگویی رئیس‌جمهور در کسوت روحانیت بسیار زننده است؛ اما آقای عبدی باید پاسخ دهد اگر ایشان نگران دینداری مردم است چرا همواره حامی این طیف از روحانیون بوده است؟ در ثانی در همین دولت‌ها هم اغلب مسئولان اصلی روحانیون نبودند و کابینه دولت‌ها پر بود از دانشگاهیان و فرنگ رفته‌هایی که بعضاً از اسلام هم مایه نمی‌گذاشتند! ثالثاً با وجود همین دولت‌ها مردم با تشخیص و بصیرت درست، در آیین‌های دینی شرکت می‌کنند و در انتخابات باز هم به شعارهای انقلابی و دینی رأی دادند! این در حالی است که باوجود حجم بالای هجوم ترکیبی دشمنان علیه دین و ارزش‌ها و استفاده از تمام ابزارهای فرهنگی و سیاسی خود و ترویج شبهات و اباحه گری بین جوانان و علی‌رغم تحولات دنیای مدرن مردم ایران همچنان بر سنت و ارزش‌های دینی خود ایستاده‌اند.

ایشان در آخر نوشته‌است «مجموعه عوامل مزبور این برداشت را ایجاد کرده که گرایش رسمی از دین مدافع عقلانیت و علم نیست، به‌ویژه که گزاره‌های شبه‌علم را ترویج می‌کنند.» اینجا هم با گزاره‌ای خلاف واقع و مبهم مواجه هستیم چرا که در ماجرای کرونا اتفاقاً مردم عقلانیت و دفاع دین از علم را دیدند و در بالاترین سطح حکومت و نهاد دینی بر عقلانیت و علم گرایی دوری از حرف‌های بی‌مایه تأکید شد.

این چه منطقی است که برای اثبات یک حرف سست آقای عبدی به خود اجازه می‌دهد به مردم ایران و روحانیت و حوزه توهین کند؟ این حجم از مغالطه و دروغ در یک یک یادداشت کوتاه نشان‌می‌دهد باید تا حد کمی با آقای عبدی همراه و همدل بود چرا که در جمع نخبگان اصلاح‌طلب و اطرافیان آقای عبدی دینداری و اخلاق به‌شدت کمرنگ شده و اگر نگاهی به‌دور و بر آقای عبدی انداخته شود معلوم می‌شود آنچه ایشان نوشته‌است گرچه بر ملت مسلمان و متدین ایران تطبیق ندارد اما درباره جریانی که آقای عبدی بین آنها قلم می‌زند کاملاً منطبق است و البته این مسئله مربوط به امروز هم نیست و سال‌هاست در جبهه اصلاحات این معضل وجود دارد و چه بسیار از دوستان ایشان که الان در خارج از کشور فریاد بی‌دینی می‌زنند و در داخل نیز همان حرف‌ها را تکرار می‌کنند! اصلاح‌طلبان از دهه ۷۰ با مطبوعات و سینما و… علیه دین و ارزش‌های انقلابی گفتند و نوشتند اما آنچه اتفاق افتاد این بود که به‌جای مردم این خودشان بودند که روز به‌روز از دین و انقلاب فاصله گرفتند و جمعی از آنها به استخدام رسانه‌های دشمن در آمدند!

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=43827
  • نویسنده : * حجت‌الاسلام مهدی عامری، مدرس و پژوهشگر حوزوی
  • منبع : فکرت

مطالب مرتبط

12دی
پروژه «دوگانه‌ی ساختگی نظام اسلامی و دینداری» به دنبال چیست؟
تأملی بر شیوه‌های جذب جریان مذهبی از سوی دشمن؛

پروژه «دوگانه‌ی ساختگی نظام اسلامی و دینداری» به دنبال چیست؟

02بهمن
در فضای سایبر، دینداری به معنای سنتی معنی خودش را از دست می‌دهد
حجت الاسلام قائمی نیا نویسنده کتاب «الهیات سایبر»:

در فضای سایبر، دینداری به معنای سنتی معنی خودش را از دست می‌دهد

31مرداد
خطر دینداری آدامسی
یادداشتی از مدیر گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛

خطر دینداری آدامسی

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱
  1. سلام چرا این عبدی همیشه مخالفه دنبال دیده شدنه ؟ خوب بگو دیدیمت برو دیگه ادم منفی بین خودشیفته

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.