تصمیم های خردی که به وقتش اتخاذ نشده اند!
روحانیت در خط مقدم خدمت/ روحانی و مداح رامشیری نماد خدمت شدند
روایت شیخ اسماعیل رمضانی از عصر هوش مصنوعی و لزوم تغییر سبک آخوندی!
نقش علما در دفاع از امت اسلامی بیهمتاست/ غزه هرگز شکست نخواهد خورد
انتقاد معاون تهذیب حوزه های علمیه از کیفیت برگزاری کمیسیون اخلاق و تربیت در همایش صدسالگی بازتأسیس حوزه
حوزه پیشرو و سرآمد| تکنولوژیشناسی یا تکنوکراسی، کدام؟
فقط رهبری میتوانست چنین پیام تمدنسازی بنویسد!
«حوزه» نهاد فرا ساحتی با درونمایه و رویکرد تمدنی و وظیفهمند در برابر جامعه، جهان معاصر و انقلاب/ حوزه پیشرو و سرآمد در کنار ملت است
حوزه پیشرو و سرآمد
حوزه های علمیه؛ حافظان دینداری مردم در طوفان مدرنیته
مشکلات حوزه و روحانیت در نگاه استاد علی صفایی
حوزه علمیه قم از تأسیس تا صدسالگی؛ فرازها، فرودها، چالشها و راهکارها
رمزگشایی از اهداف آیتالله شیخ عبدالکریم حائری در تأسیس حوزه قم
حوزه، قدیمیترین، ماناترین و مردمیترین نهاد اجتماعی/ نمونهای برای پیادهسازی موفق مردمیسازی در جامعه اسلامی
بنده نام فیلم را «افسانه حسن صباح» گذاشتهام. شاید این فیلم با تاریخ ۲۰ درصد انطباق داشته باشد و ۸۰ درصد آن بروز ذهنیتها و تاریخسازی است. آنچه ما از تاریخ میدانیم این است که هیچ کجا ذکر نشده است که حسن صباح ذهنخوانی میکرده است و میتوانسته از طریق چشم آدمها را منحرف کند.
علی رغم تولید بیشتر در سال جاری، ضعف و ناکامی سریال ها نیز به همین میزان بیشتر بوده است. در حقیقت سال ۱۴۰۰ را میتوان سال ناکامی شبکه نمایش خانگی دانست.
کلیسای کاتولیک با تحمیل رهبانیت و تجرّد، باب بزرگترین انحرافات اخلاقی و جنسی را برای کشیشان و راهبهها گشود و خود بزرگترین تسهیلگر سلطهی لوسیفر در همان کلیسای کاتولیک شد.
بتمن که در حقیقت فردی بنام «بروس وین» است با ثروت انبوهی که دارد تمامی امکانات و تجهیزات را برای خود ساخته و به داد مردم میرسد. دادخواهی از مردم توسط یک سرمایهدار و میلیونر در شهری که فساد سیستمی باعث شده تا ناکارآمد و بنیان عدالت نابود شود، برای مردم بیپناه جالب است.
Encanto (انکانتو)، شصتمین فیلم انیمیشن دیزنی، مخاطبان را با مادریگالها، خانوادهای دوستداشتنی، پیچیده و دراماتیک از کلمبیا آشنا میکند و داستان دختر نوجوانی را روایت میکند که برخلاف سایر اعضای خانوادهاش هیچ قدرت جادویی ای ندارد و در تلاش است که خود را به خانوادهاش ثابت کند.
جنگجوی صحرا درباره نبرد ذیقار است؛ جنگی که قبل از سقوط ساسانیان در قلمروی ایران بین خسروپرویز و قبایل عرب ساکن در مرزهای ایران رخ داد. اولین نکتهای که هنگام مواجهه با موضوع این فیلم به ذهن میرسد، تصویری است که رقبا یا دشمنان پیرامونی ایران از آن دارند.
فارغ از هر نوع عوامزدگی و تفسیر به رای، هالیوود از بدو تاریخ خود، مبتنی بر «ایدئولوژی» بوده و تا همین امروز، حتی با شدت بیشتر، به تولید محصولاتی با کارکرد اثرگذاری عقیدتی و اعتقادی بر مردمان سراسر دنیا، ادامه می دهد.
پیام اخلاقی فیلم بسیار درست و انسانی است: هر اجتماع یا انجمنی که بخواهد «خانواده» را از آدمی بگیرد و جایگزین حمایت مادر و پدر و خواهر و برادر شود(به این شرط که آن خانواده واقعا خانواده باشد)، حتما یک جای کار آن می لنگد.
آتابای با المانهایی مثل بردهداری جنسی پنهان شخصیت اصلی، تغییر مناسبات اجتماعی و اشاعه روابط ممنوعه، پسمانده سینمایی سریالهای استانبولی است.
نگاه سطحی به مشکلات و تجویز نسخههای کلی و نخنما شده و همچنین انداختن توپ در زمین خانواده ازجمله نقایص مهم «سرجوخه» است. تمرکز و مانور روی لوکیشنهای خارجی و اصرار روی ساختن تیپهای کلیشهای و احتیاط بیش از حد کارگردان در نمایش زشتیها و تصاویر شائبهبرانگیز، از سرجوخه یک اثر معمولی رو به پایین ساخته که نمیتواند مخاطبان هدف خود که جوانان هستند را راضی و قانع کند.
برای از بین بردن و کم کردن بار منفی نگاه به سربازان آمریکایی، تا به حال کارهای فرهنگی زیادی صورت گرفته است و اتاقهای فکر زیادی دست بهکار شدند و در نهایت همهالیوود، در فیلمهای ژانر آخرالزمانی و تخیلی، از این سربازان به اصطلاح اعاده حیثیت میکند و آنها را با نجات دنیا، از شر گذشته کثیفشان نجات میدهد.
هیچ وقت دولتهای ظالم طرف اصلی نیستند؛ دولتی که یک سلاح کشتار جمعی دارد و نقشه برای نابودی دشمنانش میکشد و این وسط عدهای آدم بیگناه کشته میشود، گویی اصلا دولتهای استعماری اصلا از این اقدامات نمیکنند و اتفاقا در برابر ظلم میایستند!
منصور یعنی پیروز و این فیلم بیشتر از اینکه درباره مراحل فنی ساخت یک هواپیما باشد، درباره انسانی است که باور داشت میتواند و یاورانی در این راه پیدا کرد که او را بهرغم تمام ناملایمات و سنگاندازیها تا نقطه پیروزی همراهی کردند. وقتی هواپیمای آذرخش از زمین بلند میشود، منصور ستاری زمینگیر شده و روی ویلچر نشسته است، اما شکوهی که در همین تناقض ظاهری وجود دارد، از یک باور و امید مکتبی برمیخیزد.