به گزارش صدای حوزه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به «شیخ صدوق قمی» و «اِبنِ بابَوَیْه» (زاده ۳۰۶ ـ درگذشته ۳۸۱) از علمای شیعه در قرن چهارم هجری قمری و از متخصصان علم حدیث بود.
این مرد مقداری از عمر خود را در زمان غیبت صغرا گذرانیده و به دعای امام زمان(عج) به دنیا آمده است؛ چون پدرش فرزند نداشت تقاضای فرزند کرد و حضرت امام زمان(عج) به او وعده دو پسر دادند یکی محمد که بزرگتر بود و دیگری حسین و هر دوی آنها از علماء و اخیار و ابرار بودند؛ بالأخص محمد (شیخ صدوق) که حاصل عمر او خدمات شایسته به تشیع و معارف اهلبیت بود.
آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر تودههای خاک پنهان شده بود، به گونهای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ مستوفی» پوشانده بود. ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغهای اطراف شهرری را آب فراگرفت و بعضی از مناطق را تخریب کرد؛ اطراف مقبره شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد. هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود.
در پی این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری در کتابهای خود مانند: سید محمدباقر خوانساری در کتاب روضات، میرزا محمد تنکابنی در کتاب قصص العلما، عبدالله مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخبالتواریخ، شیخ عباس قمی در کتاب فوائد الرضویه و محمد شریف رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب شیخ صدوق، از جمله کتاب کمالالدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق، نقل کردهاند.
وقتی که برای بازرسی و جستوجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود. ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینهاش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه است که چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمدهاست و فقط رشتههای نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود!
این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند. شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ که در بین ایشان آقامحمد آلآقا کرمانشاهی و میرزاابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و ملامحمد رستمآبادی و علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستوجو کردند. با جستوجو و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند که بر روی آن چنین نوشته شده است: «هذا المرقد العالم الکامل المحدث، ثقه المحدثین، صدوق الطایفه، أبو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.»
پس از بررسیهای کامل و پیداشدن این سنگ نوشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس شاه دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدیدآمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینهکاری شود.