به گزارش صدای حوزه، حجت الاسلام دکتر سید مهدی موسوی در کانال شخصی خود نوشت؛ جامعه ایرانی با دو پدیده جدید روبرو است و همین دو سازنده بخشی از وضعیت موجود ماست.
شخصی شدن دانش
“شخصی شدن دانش” به این معناکه در جامعه ایرانی، علم و دانش ، قائم به اشخاص است و هر کس که از بیان بهتر و هنرسخنوری بیشتری برخوردار باشد نماد علم و دانش می شود و بدو اقبال می شود. در جامعه ایرانی، خبری از جامعه علمی و نقش آفرینی سازمانی علم نیست. در واقع، سازمانهای علمی اعم از مراکز آموزشی و پژوهشی برکنار از وقایع و حوادث جاری در کشور هستند و توان نقش آفرینی سازمانی و مدیریت منطقی افکار عمومی را ندارند. بلکه حوزه عمومی، بالکل در اختیار شخص سلبریتی¬ها در اشکال مختلف سیاسی، اجتماعی، هنری و نمایشی است. این افراد و اشخاص هستند که براساس بهره های ناچیزی که از علم دارند با تکیه بر تحصیلات، مطالعات و تجربیات شخصی به توصیف، تبیین واقعیت ها وپدیده ها می پردازند و در نهایت به خط مشئ گذاری عمومی و سیاست گذاری اجتماعی می پردازند و در همه حوزه های عمومی و تخصصی فتوای تجویزی و حتی در صورت نیاز حکم قضایی صادر می کنند.
در واقع “شخصی شدن دانش” موجب تضعیف “عقلانیت اجتماعی” و ناتوانی در تدبیر و مدیریت شایسته امور و “قبیله ای شدن سیاست” می شود.
قبیله ای شدن سیاست
ویژگی دیگر جامعه ما، «قبیله ای شدن سیاست” است که نتیجه قهری و طبیعی “شخصی شدن دانش” است. به این معنا که، سیاست نه در ذیل منافع ملی و در چارچوب احکام الهی و قوانین رسمی بلکه در ذیل منافع اشخاص و قبیله های سیاسی تعریف می شود. هر گروه و دسته ای براساس یک سری تلقی های شخصی از منافع، احکام و قوانین ذیل منافع شخصی و گروهی به صورت توافق نانوشته جمع شده اند بدون آنکه از مرام نامه روشن قابل دفاع و سازمان رفتاری مشخص علمی برخوردار باشند همانگونه که یک قبیله در صحرا شکل گرفته است، از دانش و ساختار روشن و اندیشده شده ای پیروی نمی کند بلکه براساس اقتضائات و شرایط پیرامونی و برای زنده ماندن از منافع طبیعت بهره برداری میکند. نوع قبایل از خلاقیت لازم، ابتکار عمل و صنایع پیچیده برخوردار نیستند و به بهره گیری از وضع موجود قانع هستند. وضع سیاست ورزی ما نیز چنین شده است. در جامعه ما از حزب واقعی به طور کلی خبری نیست و فقط برخی قبایل سیاسی با نام حزب، جبهه و گروه و… حضوری محدود به ایام انتخابات دارند و با اغوا و تبدیل انتخابات به میدان مبارزۀ گلادیاتورها سعی در تصاحب مناصب و قدرت دارند تا – در بهترین حالت – تلقی شخصی خود را به کرسی بنشاند و سایر تلقی های شخصی را به زیر بکشند و یا اینکه منافع شخصی و قبیله ای خود را پیگیری کنند و دست طیف رقیب را از قدرت و مناصب کوتاه سازد.
نتیجه
وضعیت امروز ما معلول چنین رویکرد عمومی است که تقریبا بخش اعظم جامعه ما را در بر گرفته است. آثار و نتایج آن را می توان در رفتارهای انتخاباتی بسیاری از نامزده ها، چگونگی رأی دادن مردم، عدم پذیرش مسئولیت انتخابها، نحوه برنامه ریزی دولت ها، و در هزاران مورد دیگر یافت. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.⁉️