پس از پیروزی انقلاب بلافاصله بحث انقلاب فرهنگی مطرح شد. از آنجا که دانشجویان در کنار اقشار دیگر در به ثمر نشستن انقلاب اسلامی نقش پر رنگی داشتند، اغلب ذهنها متوجه این صنف شد.
بر این اساس، بنا شد که انقلاب فرهنگی از دانشگاه شروع شود؛ هر چند که این حرکت یک کار مهم با نگاه مقدسی کلید خورد اما شاید بتوان گفت آن چیزی که مد نظر امام راحل بود محقق نشد و پس از دو سال تعطیلی، دانشگاهها با یکسری تغییرات شکلی در کتب مجدداً آغاز به کار کردند.
در این میان آنچه مغفول واقع شد بحث آموزش و پرورش بود. نهادی که بنا بود نسل آینده انقلاب را تربیت کند، چندان که باید متأثر از انقلاب فرهنگی نبود؛ در اینجا هم تنها تصاویر موجود در کتابها تغییر کرد.
تشکیل نهادهای تسهیل کننده ارتباط حوزه و آموزش و پرورش
رفته رفته کار به جایی رسید که برخی بزرگان و علما صدایشان درآمد که با تنها قرار دادن عکس امام(ره) در ابتدای کتاب نمیتوان اسلامی سازی علوم را محقق کرد.
چالشهای تربیتی، به محاق رفتن پرورش و آموزش محور شدن مدارس مسئولان را به این نتیجه رساند که از ظرفیت حوزههای علمیه استفاده کرده تا بلکه بتوانند این مشکلات را مرتفع کنند.
تشکیل ستاد همکاری حوزههای علمیه و آموزش و پرورش در طول این سالها و راه اندازی مرکز تربیت مبلغ معلم برای رفع این دغدغهها بود.
نگاه حداقلی به جایگاه طلبه معلم؛ مانعی بزرگ پیش روی اهداف متعالی
شاید مهمترین مانعی که نمیگذارد آنگونه که باید طلاب در عرصه آموزش و پرورش نقش آفرینی کنند، نگاه حداقلی به این قشر است. آموزش و پرورش در عمل نشان داده که به حوزه این نگاه را دارد که صرفاً معلمان ملبس به لباس روحانیت را برای او تأمین کند تا دروس معارف، قرآن و پرورشی را در مدارس آموزش دهند.
از سوی دیگر مشکلات معیشتی طلاب نیز سبب شده که برخی برای ورود به این نهاد صرفاً نگاه شغلی دارند و رسالت اصلی خود را در این اهداف میانی فراموش میکنند.
معمولا طلاب با ورود به آموزش و پرورش نگاه درون سازمانی پیدا میکنند و به نوعی هضم میشود و کم کم دغدغههای دینی و پرورشی رنگ میبازد.
بعضا طلاب با تجربه تبلیغی خود پا به این عرصه میگذراند و اقتضائات کار در فضای مدرسه را نمیدانند و روحیه سر و کله زدن با دانش آموز را ندارند.
خلأهای آموزشی برای طلابی که قصد ورود به آموزش و پرورش را دارند
درست است که طلاب دوره کوتاه مدتی را پیش از ورود به آموزش و پرورش میگذرانند اما این مقدار برای برداشتن رسالت سنگین تعلیم و تربیت نسلها، به نظر کافی نیست؛ معمولاً افراد با ذخیرههای معرفتی خود وارد این معرکه میشوند.
راه اندازی نهادهای تسهیلگر میان حوزه و آموزش و پرورش، لازم است ولی مهمتر از آن رویکرد تخصصی حوزه به این کار و تأسیس مراکزی در درون حوزه برای تربیت طلاب با انگیزه ورود به آموزش و پرورش است.
طلابی که میخواهند آینده شغلی خود را در مدارس پیگیری کنند باید آموزشهای تربیتی و مهارتهای لازم را به پیوست فقه و اصول و دروس متداول حوزوی، طی کرده باشند. در حال حاضر نگاه راهبردی به مقولههای تربیتی در حوزه وجود ندارد.
چشم انداز ورود طلاب به عرصه آموزش و پرورش
چشم اندازی که برای این دسته از طلاب تعریف میشود باید تربیت دینی و دمیدن روح معارف اسلامی در کالبد آموزش و پرورش باشد به گونهای که طلبه یک نیروی جزء و نهایتاً یک معلم نمونه نباشد بلکه به عنوان یک نیروی راهبر باشند که نه تنها موجب تعالی مدرسه شود حتی بتواند زمینه ارتقای معنوی این وزارتخانه را فراهم کند.
طلاب باید این ظرفیت را داشته باشند که نقش امامت را برای آموزش و پرورش ایفا کنند؛ در خط و مشی گذاری، پیشبرد سند تحول و پیگیری آن اهداف، نقش مؤثر در میدان عمل داشته باشند و با نگاه بلند و رو به جلویی که دارند کاری کنند که زمینه اجرای اسناد بدلی و وارداتی فراهم نشود.
در کنار این مباحث ارتقای مهارتهای فردی طلاب کمک شایانی برای پیشبرد این اهداف متعالی میکند. آشنایی و بهرهمندی از تکنولوژی روز و وسائل کمک آموزشی، فن مشاوره و حتی گاهی سر رشته داشتن در امور ورزشی به مثابه کاتالیزوری در موفقیت طلاب نقش دارد.
ایجاد نگاه تمدنی در دانش آموزان و عبور از تربیت سکولار
دانش، بینش، انگیزش و کنشگری مهارت محور وقتی در یک طلبه ایجاد شود آنگاه میتوان کارهای بزرگی را از این ظرفیت توانمند انتظار داشت.
جای تأسف است که خواسته یا ناخواسته خروجی آموزش و پرورش، دانش آموزانی سکولار هستند. این وظیفه طلاب و روحانیت است که رابطه دین با علم و همه شئون زندگی را برای فرزندان این مرز و بوم جا بیندازند.
عبور از نگاه فردی به دین و باور نگاه تمدنی به آن، باید در مدارس شکل بگیرد؛ این مهم با تربیت و ورود نیروهای توانمند به این عرصه و همچنین متناسب سازی کتب درسی با این هدف و استفاده از بزرگان حوزه و صاحب نظران، میتواند محقق شود.