به گزارش خبرنگار صدای حوزه، کرسی تحلیلی «رسالت طلبگی: تحصیل علم یا کسب درآمد»، شامگاه دوشنبه ۲۸ تیرماه، به همت اجتماع فعالان رسانه های نوین برگزار گردید. در این نشست که در گروه تعاملی «رسانو» در بستر مجازی ایتا ارائه گردید، حجت الاسلام و المسلمین برادران، استاد مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم، به بیان نکات و مطالبی پیرامون موضوع ارتزاق و معیشت روحانیت پرداخت که شرح آن از نگاهتان می گذرد:
حجت الاسلام و المسلمین برادران گفت: بحث ارتزاق و معیشت روحانیت، بحث مفصلی است که نکات زیادی دارد و در یک جلسه امکان طرح کامل آن وجود ندارد، اما از باب مقدمه چند نکته را عرض می کنم:
اعتقاد به رازقیت خداوند، اصل کلیدی در زندگی طلبه ها
وی افزود: نکته اول این که اعتقاد به رازقیت خداوند و امور ماورایی یک اصل در زندگی همه مومنین، مخصوصاً زندگی طلبگی می باشد. یعنی در زندگی مردم یک اصل اولیه است اما در زندگی طلبه ها یک اصل کلیدی است.
این مسئله و باور، دانستنی نیست بلکه دیدنی و بالاتر از آن چشیدنی است. درست مثل مسئله جمعیت که اگر به کسی بگویید «چرا بچه دار نمی شوید؟» می گوید به دلیل اینکه مشکلات اقتصادی خیلی زیاد است. بله، مشکلات اقتصادی دخالت دارد اما آیا افرادی که چندین کارخانه و شرکت دارند صاحب فرزندان بیشتری هستند؟! اگر از آنان سوال شود که چند فرزند دارید در جواب می گویند یک فرزند. حتی بعضی از آنان با حیوانات خانگی سرگرم هستند اما حاضر نیستند برای فرزند هزینه کنند!
پس این مسئله صرفاً یک مسئله دیدنی نیست بلکه چشیدنی می باشد و باید به این نکته توجه داشت که همه ما بر سر سفره رازقیت خداوند نشسته ایم و در بسیاری بحران ها خداوند به ما کمک کرده است که دیگران از آن خبر ندارند.
تبلیغ و طلبگی نسبت به امور شخصی اولویت دارد
وی خاطرنشان کرد: نکته بعدی این که ممکن است برخی افراد، امور مادی و مرتبط با زندگی روزمره، مانند تامین خرج خانواده را به عنوان یک واجب عینی بدانند اما در مقابل، طلبه شدن را یک واجب کفایی بدانند و این طور نتیجه بگیرند که واجب عینی مقدم بر واجب کفائی می باشد. در جواب باید گفت: زمانی که به اندازه کافی کسی را برای تکفل واجب نداشته باشیم، طلبه شدن نیز نوعی واجب عینی می شود و در تزاحم بین دو واجب، واجب فرهنگی از آن جهت که از قبیل وظایف انبیاست، نسبت به امورات شخصی در اولویت بالاتر قرار میگیرد .
زندگی طلبگی یک سبک کاملاً جهادی و خاص
این استاد حوزه علمیه گفت: نکته سوم، این که این فرض که گمان شود سبک زندگی طلبگی با سبک زندگی توده مردم عادی یکسان است، کاملا اشتباه است. زندگی طلبگی یک سبک کاملاً جهادی و خاص می باشد. زمانی که شیخ فضل الله نوری به زندان افتاده بودند عالمی برای وی این چنین نامه نوشت: من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش / چون به فکر سوختن افتادهای مردانه باش.
بنابراین زندگی طلبگی سوختن دارد؛ پس هم ما به عنوان طلبه و هم خانواده هایمان باید به این نکته توجه داشته باشیم.
الگوی اول: دولت، متولی تامین معیشت روحانیت باشد
استاد مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم گفت: الگوی اول این است که دولت، متولی تامین معیشت روحانیت باشد، مثلاً بگوییم همچون کشورهای سعودی و ترکیه برای هر مسجد یک بودجه در نظر گرفته شود. این نظریه چندین آسیب عمده به همراه دارد. اول اینکه حریت و آزادی را از دست می دهند و باید تابع سیاست دولت ها باشند. مانند سعودی و ترکیه که حتی نمیتوانند یک قدم از حوزه ماموریت خود خارج شوند. مثلاً شاهد بودیم در تجاوز آمریکا به افغانستان و عراق بعضی از دانشگاه های آمریکا موضع گرفتند اما آخوندهای سعودی و ترکیه موضع نگرفتند و هیچ بیانیهای صادر نکردند چون باید تابع باشند و گرنه همه چیز خود را از دست می دهند.
دومین اشکال این است که قداست و جایگاه روحانی نیز آسیب می بیند و به او به چشم یک شخص اداری نگاه می کنند.
سومین مشکل این است که انگیزه تبلیغ در روحانیت از بین می رود. یعنی اگر به برخی گفته شود که شما حقوق خود را هر ماه دریافت می کنید پس کاری به انجام تبلیغ نداشته باشید، خیلی از سفرهای تبلیغی اصلا اتفاق نمی افتد.
الگوی دوم: خود طلبه، درآمد شخصی داشته باشد.
وی در ادامه گفت: الگوی دوم این است که زندگی روحانی به وسیله ی درآمد شخصی یا حمایت خانواده تامین شود. در این صورت، آیا اگر فکر و دل مشغولی روحانی به سراغ چک و سفته و تجارت رفت، این فکر می تواند تلاش علمی کند؟ آیا هویت طلبگی حفظ می شود؟ برای مثال اگر استاد دانشگاه در اوقات فراغت به سراغ تجارت و بنگاه داری و دلالی رفت این استاد در حوزه دانشی خود می تواند نوآوری و خلاقیت داشته باشد؟ یا اگر معلم مدرسه در آژانس به فعالیت پرداخت بعداً می تواند برای دانش آموز های خود کلاسهای موفقی داشته باشد؟ نسبت روحانیت نیز همین گونه میباشد.
الان عدهای دارند ترویج می کنند که روحانی حتماً باید شغلی داشته باشد؛ مثلاً در فیلم مارمولک شاهد بودید که آن آخوندی موفق بود که گچ کار بود. در فیلم طلا و مس دیدید که آن آخوندی موفق بود که با وانت کار می کرد! آیا واقعاً مدلی که علمای بزرگ ما ارائه میدهند اینگونه است که طلبه باید برای خود شغلی داشته باشد؟!
البته بوده اند علما و بزرگانی که تلاش های شخصی برای خود داشته اند؛ ولی اگر به صورت دائمی باشد قطعاً از تلاش علمی و نوآوری و خلاقیت آنها نه تنها کم خواهد کرد بلکه اختلال جدی در فرایند کلاس و درس و بحث آنها مخصوصاً با توجه به جامعه فعلی خواهد داشت. در حال حاضر هر روز جوانان، از ما تقاضاهایی دارند که ما باید خود را تجهیز کنیم.
امام فرمودند مصرف شهریه حرام است مگر برای کسانی که تجهیز شوند و از اسلام دفاع کنند. پس ما هر روز باید تجهیز شویم و گاهی انسان احساس میکند که در یک روز باید با شیوه های نوین و مختلف با مخاطب خود برخورد کند. اگر به دنبال چک و سفته و تجارت رفتیم آیا میتوانیم پاسخگو باشیم؟! بنابراین قطعاً این مدل نیز موفق نمی باشد.
چرا امامان و پیامبران ما کار می کردند؟
وی اذعان کرد: اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا امامان و پیامبران ما کار می کردند و برخی چوپان بودند برخی کشاورز برخی نجار؟! جواب این سوال روشن است و آن این است که انبیا علمی لدنی داشتند نه اکتسابی.
بنابراین داشتن شغل و درآمد شخصی و نوآوری علمی در حوزه های دیگر غیر از طلبگی مانع تحصیل و روزآمدی و کارآمدی روحانیت می شود.
الگوی سوم: مردمی بودن تامین زندگی روحانیت
حجت الاسلام والمسلمین برادران بیان کرد که مهمترین مسئله در ارتزاق روحانیت این است که به طرف مردمی شدن برویم. البته باید به این نکته توجه داشت که مردمی بودن به این معنی نیست که از مردم وجوهات دریافت کنیم. البته این نیز خوب است و از افتخارات مکتب شیعه می باشد اما آن آسیب هایی که شهید مطهری در کتاب ده گفتار در رابطه با روحانیت دارد و عوام زدگی که به دنبال خواهد داشت را نباید فراموش کرد.
در گذشته روحانیت معلم بوده است چون همه کرسیهای دانشی در اختیار روحانیت قرار داشته است و ارگان هایی مانند آموزش و پرورش و آموزش عالی نبوده است. همچنین علاوه بر معلم بودن طبیب نیز بوده است. معمولا آنهایی که طب درس می خواندند و درس میدادند از محضر علما کسب فیض می کردند.
اما امروزه روحانیت این دو عرصه را از دست داده است. به اضافه ی عرصه پرستاری و امدادگری که تا پیش از انقلاب متعلق به روحانیت بود اما اکنون این را نیز از دست داده است. این هم از اول انقلاب واگذار شد به کمیته امداد، بهزیستی و جاهای دیگر. الان روحانیت فقط حرف میزند و آن عرصههای ی و نفوذپذیر کم شده است بنابراین میبینیم که مرجعیت فکری و فرهنگی روحانیت کاهش پیدا کرده است.
چرا؟! چون که آن عرصه ها را از دست دادهاند و چون آن عرصه ها را از دست داده ایم، مسئله ارتزاق روحانیت نیز دچار مشکل شده است.
مساجد باید تبدیل به کانون خدمت گزاری شود
این استاد حوزه علمیه خاطرنشان کرد: پیشنهاد ما این است که در جامعه وارد شویم و خدمت کنیم و مساجد تبدیل به کانون خدمت گزاری شود و صرفاً نمازخانه سالمندان نباشد. بلکه مسجد تبدیل شود به مسجد محله و امام جماعت تبدیل شود به امام محل نه فقط امام جماعت، خدمت کند و مشکلات مردم را حل کند. طبیعی است که اگر، مشکلات مردم از طریق روحانیت حل شود، نسبت به مسجد اقبال بیشتری نشان میدهند و آن مقداری که طلبه نیاز دارد، زندگی اش از طریق مسجد تامین خواهد شد.
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: احْتَجْ إلى مَن شِئتَ تَکُن أسیرَهُ ، و اسْتَغْنِ عَمَّن شِئتَ تَکُنْ نَظیرَهُ ، و أفْضِلْ على مَن شِئتَ تَکُن أمیرَهُ. دست نیاز به سوى هر که خواهى دراز کن، تا اسیر او شوى ؛ و از هر که خواهى بى نیازى جوى، تا همتاى او گردى؛ و به هر که خواهى خوبى کن، تا فرمانرواى او باشى.
البته، برای اینکه مسجد ها به این تراز برسند، نیازِ به آموزش ائمه تراز، اولویت دارد، در حوزه ها باید این مدل تعبیه شود و روش کارهای آخوندی باید آموزش داده شود تا مسجدها جایگاه خود را پیدا کند. در چنین شرایطی درآمد روحانیت به شکل کاملا محترمانه تامین خواهد شد.
روحانیت در اصل نیازی به دولت ندارد
استاد مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم گفت: در پایان باید به این نکته اشاره کرد که ما اصلا نیازی به دولت نداریم. یعنی اگر موقوفاتی که در حوزه ی وقف برای روحانیت و روضه خوانی امام حسین علیه السلام و چیزهای دیگر هست احیا شود، ما وابستگی به هیچ کجا نداریم و با آقایی می توانیم زندگی کنیم؛ به شرطی که خادم مردم باشیم و آن جایگاه مسجد را حفظ کنیم.