روایت شیخ اسماعیل رمضانی از عصر هوش مصنوعی و لزوم تغییر سبک آخوندی!
نقش علما در دفاع از امت اسلامی بیهمتاست/ غزه هرگز شکست نخواهد خورد
انتقاد معاون تهذیب حوزه های علمیه از کیفیت برگزاری کمیسیون اخلاق و تربیت در همایش صدسالگی بازتأسیس حوزه
حوزه پیشرو و سرآمد| تکنولوژیشناسی یا تکنوکراسی، کدام؟
فقط رهبری میتوانست چنین پیام تمدنسازی بنویسد!
«حوزه» نهاد فرا ساحتی با درونمایه و رویکرد تمدنی و وظیفهمند در برابر جامعه، جهان معاصر و انقلاب/ حوزه پیشرو و سرآمد در کنار ملت است
حوزه پیشرو و سرآمد
حوزه های علمیه؛ حافظان دینداری مردم در طوفان مدرنیته
مشکلات حوزه و روحانیت در نگاه استاد علی صفایی
حوزه علمیه قم از تأسیس تا صدسالگی؛ فرازها، فرودها، چالشها و راهکارها
رمزگشایی از اهداف آیتالله شیخ عبدالکریم حائری در تأسیس حوزه قم
حوزه، قدیمیترین، ماناترین و مردمیترین نهاد اجتماعی/ نمونهای برای پیادهسازی موفق مردمیسازی در جامعه اسلامی
امام خمینی ره پرچمدار تعالی حوزه قم در نیم قرن اخیر/ بعد مردمی و اجتماعی از مهمترین ابعاد حوزه علمیه است/ مردم پشتوانه اصلی حوزه و نهاد علم دین هستند
چالش ها و فرصت های حوزه علمیه در صدسال دوم حیانش!
در چنین بزنگاه اندیشهساز و تاریخساز، سکوت مجمع محققین و مدرسین نهتنها پرسشبرانگیز، بلکه رسواگر نیز هست. این سکوت، سکوتی از سر تعقل یا درنگ نیست؛ بلکه سکوتی ناشی از فقدان افق و ناتوانی گفتمانی است. مجمعی که روزگاری داعیهدار عقلانیت انتقادی در حوزه بود، اکنون حتی توان موضعگیری دربارهی افقهای بلند و تمدنی آیندهی جمهوری اسلامی را ندارد. این نشانهی چیست؟
می توان این قبیل کلیپ را نوعی آموزش و تئوریزه سازی مقاومت منفی در مقابل آموزه هایی مثل نهی از منکر و جهاد تبیین هم دانست چرا که گفته می شود " شما اونقدر باید مرد باشی که بگی عزیزم تو هر چی میخوای بپوش، اگه کسی حرفی زد، اون با من!"
این روزها حداکثر واکنش صاحبان تریبونی که مدافع روحانیت هستند و یا مسئولین نظام این شده که بگویند: "دشمن در حال تخریب چهره روحانیت است ولی آنها هرگز موفق نخواهند شد در ارتباط مردم و روحانیت خللی ایجاد کنند!" در همین حد شعارزده و عاری از اقدام!
باور کنیم یک ابزار اجتماعی بدون دوره آموزشی، کلاس، کتاب و آزمون فرهنگ می سازد و اتمسفری ایجاد میکند که نتیجه آن تغییر اولویت ها، باورها و ارزش های بانوی ایرانی است.
اعلام موضع از جانب اساتید و بزرگان حوزه لازم است اما از جانب بزرگان عنوان دار و دارای سمت های حقوقی کافی نیست.
این طلبه چطور می خواهد همزمان امورات شرعی مردم را حل و فصل کند، امام محله باشد، با سبک زندگی خود و گفتارش باعث ترغیب اقشار مختلف مردم به سمت دین و دیانت شود، بهروز و پاسخگو باشد، از سوی دیگر همسر و پدری وظیفه شناس باشد، همزمان فرزندی حامی و تیه گاه برای والدین خود باشد و در عین استقلال، حامی حقوق مردم و گره گشای زندگی آنان نیز باشد؟!
علمای مهاجر به بلاد، چه انگیزههایی داشتند که از فعالیت علمی در قم و نجف و رسیدن به مرجعیت دست میکشیدند و سختی غربت و معاشرت با مردم و تربیت دینی اجتماع را به جان میخریدند؟! در شهری دیگر، اداره مسجد _ مدرسهای اصیل را برعهده میگرفتند؛ به حوزهاش رونق می بخشیدند و مربی راستین مردم میشدند.
آنچه جناب سروش محلاتی در وصف «حوزۀ نجف» گفتهاند ـ اگر واقعیت داشته باشد ـ در واقع نه مدح این حوزه عریق و عزیز، بلکه ذم آن است؛ وضعیتی که میتوان از آن با عنوان «آنارشیسم حوزوی» یاد کرد.
اینجا همان شهری است که در دفاع از روحانیت و مرجعیت، جان خود را بذل اسلام و انقلاب میکند؛ از این رو دست از این همه نفاق و خیانت بردارند و اگر فهم درستی از گزاره های دینی ندارند، لااقل مهر سکوت بر قلم و زبان نامبارک خود بزنند.
قضاوت پیرامون موافقت یا مخالفت بزرگان حوزه با حرکت سیاسی امام خمینی با استناد به شواهدی به غایت ناکافی بیشتر با رفتارهای سطحی بلاگرهای شبکههای اجتماعی تناسب دارد، نه کسی که داعیهدار کسوت استادی است. اینگونه شتابزده و متهورانه قلمزدن نه با اصول اخلاقی سازگار است و نه اعتباری برای دیگر ادعاهای نویسنده باقی میگذارد.
اگر در اتاقی تاریک، پنجرهای را باز کنیم، به واسطه نوری که از پنجره به داخل میتابد، میتوانیم وسایل اتاق را ببینیم حالا اگر دو پنجره را باز کردیم، طبیعتا نور بیشتری به اتاق میتابد و بهتر میتوانیم همه چیز را با جزئیات ببینیم و کمتر در شناخت اشیا ممکن است دچار خطا شویم. قیاس این دو علم نیز از چنین شرایطی حکایت میکند؛ علوم روانشناختی همان پنجرهای است که به هر حال موضوعاتی را در ارتباط با روان انسان برای ما روشن میکند، ولی میتوانیم پنجرهای دیگر را بگشاییم و آن پنجره منابع دینی است.
سابقاً مراجع تقلید یا مجتهدین مشهور با نوشتن اجازه، اجتهاد شاگردان خود را تائید میکردند، اما در زمان تأسیس حکومت دینی، کارکردهای این اجازات توسعهیافته است و طبیعتاً اغراض افراد نیز برای کسب آن متفاوت شده است. از سویی نیز تکثر مجتهدین و مشربهای متفاوت آنها نیز نیاز به نظم و نسق بخشی داشته است که به تشخیص مجلس خبرگان، این امر به شورای نگهبان واگذارشده است.
فارغ از همه اینها، بسیار روشن است که ایشان علیرغم آنکه خواستهاند اعلام فرمایند با مسائل سیاسیکاری ندارند، اما با انواع تعریضها در قالب سؤال، خواستهاند گزارههایی را القا نمایند که هیچ دلیل و مدرکی برای آن ندارند.