به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، نویسندهی کانال ایتای قول سدید نوشت:
آقای مجید مجیدی را به ساخت فیلمهای عدالتخواهانه و توجه به اقشار مستضعف می شناسیم. او در غالب فیلمهایش معضلات زندگی کسانی را به تصویر می کشد که در جامعه کمتر دیده می شوند.
این سبک مجیدی در ساخت فیلم همان هنر متعهدی است که مورد تایید و تاکید امام خمینی بود و به زیبایی و لطافت، جنگ فقر و غنا را به نمایش می گذارد.
در فیلمهای مجیدی علاوه بر تلخیها و مشکلات، نور امید هم وجود داشته است به طوری که بیننده بعد از دیدن فیلم با وجود اینکه با سختی ها و غصه های داستان همراه بوده اما در آخر فیلم، ضمن هشدار و توجه به آسیبهای جامعه، در نهایت به پوچی و بی انگیزگی نمی رسید بلکه با یک حال خوش از سینما خارج می شد.
در «بچه های آسمان»، طواف ماهیها دور پاهای تاول زده قهرمان داستان، در «آواز گنجشکها» آن نقاشی زیبای دختر روی گچ پای شکسته پدرش، در «باران» آن پرواز ملکوتی آن پسر و گسست از مال دنیا برای عشقش، در رنگ خدا زندگی زیبای روستایی و… موقعیتهایی است که بیننده را با مظلومیت شخصیتهای فیلم گره می زند و او را بین خوف و رجا نگه می دارد.
«خورشید» مجیدی، باز هم سراغ محرومین جامعه رفته و هنرمندانه به زیست کودکان کار پرداخته است، اما این بار از ابتدا تا انتها تلخی و خشونت است. بر خلاف فیلمهای دیگر مجیدی، با پایان خورشید، من بیننده آن حال خوش را ندارم.
فیلم پر است از تلخی، فقر، فریب، اعتیاد، خشونت، تبعیض، بی پناهی، شکست، اشک، ناسزا، فرار و…
گنجی نیست، خیّری نیست، کمک و حمایتی نیست، رضایت نیست… خورشید تعطیل می شود، پناهجویان اخراج می شوند، ناظم مدرسه بازداشت می شود، زیر خاکی موعود، مواد مخدر است، مادر از بیمارستان مرخص نمی شود و… در بین همه اینها فیلم تمام می شود.. داستانی شبیه شنای پروانه، متری شش و نیم، مغزهای کوچک زنگ زده و… این دست فیلمها.
مجیدی، پیشتر از فقر و فلاکت و محرومیت می گفت اما سیاهنمایی نمی کرد، خشم و نفرت را افزایش نمی داد، جامعه را رها و بی عاقبت تصویر نمی کشید، نا امیدی و افسردگی را القا نمی کرد، چیزی که متاسفانه در «خورشید» رخ داده و بیننده پس از کش و قوسهای فراوان به این نتیجه می رسد که انتهای کار هیچ چیز وجود ندارد، جز زنگ اخباری که کسی صدایش را نمی شنود!