به گزارش خبرنگار صدای حوزه، سریال کرهای «بازی مرکب» چند هفتهای هست که رکوردهای بازدید را در سایت نتفلیکس و دیگر پلتفرمهای پخش خانگی را شکست. سریالی که به سرعت و با تبلیغات وسیع مورد توجه مخاطبان جهانی قرار گرفته است.
به بهانه تایید خبر برنامهریزی سازنده این سریال برای ساخت فصل دوم این سریال، با حسین عباسیفر گفتوگو کردیم. گفتگوی خبرنگار صدای حوزه با وی که دانشآموخته رشته معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام است حول ژست ضدسرمایهداری این سریال بود که در ادامهT گزارش آن در مقابل دیدگان شماست.
عباسیفر با اشاره به سطوح مختلف بررسی این اثر گفت: ما در سه سطح میتوانیم این سریال را نقد و بررسی کنیم؛ سطح اول دیالوگها و پیامهای آشکار فیلم، سطح بعدی پیام های پنهان و کلان فیلم که در ضمیر ناخودآگاه تاثیر میگذارد و سطح آخر راجع به فرا متن فیلم میباشد.
چرا قلههای سرمایهداری جهان، سریالِ ضدسرمایهداری میسازند؟!
وی با اشاره به اینکه این سریال دارای فرامتن مهمی است افزود: شرکت نتفیلیکس و مالکان آن، حامیان اصلی این سریال هستند که خودشان از بزرگرترین سرمایهداران جهان به شمار میروند. سهام نتفلیکس نیز عمدتاً متعلق به شرکت های بزرگی از جمله کپیتال گروپ، گروه ونگارد و بلکراک است. شرکتهایی که میزان دارایی آنها در تصور ما نمیگنجد. با توجه به این موضوع، نمیتوانیم قبول کنیم که این غولهای سرمایهداری، یک اثر با مضمون ضدسرمایهداری را تولید و منتشر کردهاند!
این کارشناس رسانه، فیلمهایی همچون انگل (Parasite /2019) پلتفرم (The Platform / 2019) و جوکر (Joker/2019) را نیز بر همین مبنا، دچار سوال دانست و گفت: این فیلمها که در ظاهر ضدسرمایهدرای هستند، مواجه با یک سوال اساسی میباشند که چرا قلههای سرمایهداری در دنیا همچون نتفیلیکس باید محصولی را ارائه کنند که ضد خودشان میباشد؟!
وی در ادامه وارد تحلیل پیامِ کلان فیلم شد و پرسید: پس از تماشای این فیلم شما به عنوان مخاطب، نسبت به شرکتهای همچون کپیتال گروپ و افرادی مثل بیل گیتس حس بدی پیدا میکنید یا نسبت به سیستم سرمایهداری و دولتها که قدرت سیاسی دارند گارد خواهید گرفت؟ عملا شما حس بدتان معطوف به دولتها و سیستمهای حکمرانی میشود. در فیلم هم آن گروهی که این بازی را ابداع کرده و مدیریت میکنند، عملا نشانههای یک دولت را دارند تا افراد؛ آنها قانون وضع میکنند، انتخابات برگزار میکنند، سلاح دارند و … پس عملا خود این شرکتها در حاشیه امن قرار میگیرند.
همینه که هست!
حسین عباسیفر گفت: بحث بعدی این است که الان سیستم سرمایهداری مواجه است با جنشهای ضدسرمایهداری، از جنبش وال استریت تا جنبش جلیقهزردها؛ سیستم در مقابل این جنبشها منفعل رفتار نمیکند و هیچ وقت نمیگوید حق باشماست بفرمائید این پولهایی که تا حال چپاول کردیم! بلکه خودش با ابزار رسانه و با وقاهت تمام اینگونه القاء میکند که همینه که هست! چه در بازی باشید و چه در خارج از بازی، کاری از دست شما ساخته نیست و الان دنیا اینگونه است. پس یکی از پیامهای سریال این است که مخاطب وضعیت فعلی را بپذیرد و قبول کند که جامعه را نمیتواند تغییر دهد.
این تهیه کننده با اشاره به زاویه دیگر تحلیل سریال اینگونه مطرح کرد؛ طراح بازی کیست؟ پیرمردی به نام ایلنام (ایل در برخی منابع عبری یکی از نام های خداوند است) که در طبقه هفتم ساختمان اسکای زندگی میکرد. این پیام آشکار سریال است که به وضوح او را در جای خدا مینشاند. حتی اشاره انگشت ایلنام وقتی از آن بالا به فردی که در پیادهرو است، استعارهای برگرفته از نقاشی آفرینش آدم (اثر معروف میکلآنژ) میباشد. در واقع سریال گویا میخواهد بگوید طراح این بازی خداست و منجی هم پسر اوست. جالب است که قهرمان سریال، خودش در نهایت مولتی میلیاردر خواهد شد.
یهودیانِ پشت پرده
مسئول گروه فرهنگی رسانه ای سدا افزود: ما جانشین خدا در زمین را حکومت میدانیم و سریال در عین حالی که فاسد است و دچار اختلال، اما پشت پرده بازی، افرادی غربی (غیر کرهای) خوشگذران هستند که معلوم نیست از کجا ثروتمند شدهاند، ولی روی جان انسان ها قمار میکنند و انسانها را در حد اسبهایی میدانند که میشود با آنها شرطبندی کرد. شاخصههایی که برای این افراد پشتپرده میشمارد، همان قوم یهود است.
پژوهشگر اقتصاد رسانه ادامه داد: چرا وقتی حرف از سرمایهداری میشود، یاد بیل گیتس و ایلان ماسک استیو جابز و … میافتیم و یاد راکفلرها و روتشیلدها و ارگانهایی که سیستم سرمایهدرای را مدیریت میکند نمیافتیم؟! درحالی که نظام سرمایهداری در دست آنهاست و امثال جف بزوس، عروسک خیمه شببازی هستند و اگر خانواده راکفلر اراده کند وجود نخواهند داشت. سریال در واقع در حال نقد فرمی از شکلی از سرمایهداری ست که در نهایت میگوید همینه که هست!
دوگانه «برابری و عدالت» محصول سرمایهداری غرب
وی با اشاره به دوگانهای باطل در ادبیات نظام سرمایهداری گفت: نکته اصلی در اینگونه تولیدات آن است که سرمایهداری، یک دوگانه باطلی به اسم دوگانه «برابری و عدالت» را تئوریزه کرده است؛ فضا را به گونهای کرده است که هرکس از برابری صحبت کند متهم به تفکرات کمونیستی میشود! گویی اصل تبعیض است مگر خلافش ثابت بشود. در حالی که حق خلاف این است. این تفکر حاکم بر جامعه ما شده است و اصل را همه بر تبعیض گذاشتهایم. عدالت یا برابری است و یا تبعیض روا میباشد. ما جایی میتوانیم برابری را کنار بگذاریم که مثلا فردی معلولیت جسمی دارد و یا دچار فقر شده که باید حمایت شود اما وقتی قرار شد پول نفت بین مردم توزیع شود، دیگر فقیر و غنی ندارد و باید برای همه واریز شود. مثل رفتار امیرالمومنین علیه السلام در تقسیم بیت المال.
عباسیفر در پایان گفت: هرچند در اینگونه فیلمها تاکید فراوانی روی برابری میشود، اما پنبه برابری زده میشود؛ چرا که افراد در انتخاب شیوه مرگ، یا انتخاب مرگ و زندگی برابر هستند. برابری را یا مسخره میکنند و یا به قدری منفور میکنند که شما از واژه برابری منتفر شوید مثل همین سریال بازی مرکب که هر موقع واژه برابری را میشنوید حس بدی به شما دست میدهد. سرمایهداری با تولید این ادبیات، توانست هم مقابل کمونیست بایستد و در ادامه هم جنبشهای ضدسرمایهداری را کنترل کند.