به گزارش صدای حوزه، نشست تخصصی معرفی پروتکل های فقهی مدیریت کرونا روز چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ هجری در شهر مبارک قم برگزار گردید. متن سخنرانی حجت الاسلام علی کشوری (مدیر مدرسه هدایت) -که بعد از مشورت با کارگروه پژوهشی شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی در این نشست ارائه شده – به شرح زیر است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم الحمدلله ربّ العالمین و الصلاه و السلام علی سیّدنا و نبیّنا و شفیعنا فی یوم الجزاء ابیالقاسم محمّد و علی اهل بیته الطیبّین الطاهرین سیّما بقیّه اللّه فی الارضین ارواحنا لآماله الفداء و عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف و اللعن الدائم علی اعدائه اعداءاللّه من الآن الی قیام یوم الدین.
ایجاد یک روایت جدید از مسئله کرونا؛ هدف از برگزاری این نشست
خیر مقدم عرض میکنم خدمت فضلای محترم حوزه علمیه قم اطبای متعهد و عالم جریان پیشرفته طب اسلامی که همت فرمودند و برای نشست تخصصی امروز تشریف آوردند. همینطور که به استحضار شما رسیده است، موضوع جلسه امروز تبیین اجمالی “پروتکلهای فقهی مدیریت فتنه کرونا” است. انشاءالله در مجموع مباحثاتی را خدمت شما تقدیم میکنیم و این مجموعه مباحثات و مفاهیم یک روایت جدیدی را از مسائله کرونا در اختیار نخبگان کشور و مسئولین نظام مبارک جمهوری اسلامی قرار میدهد. بنده در مجموع برای نشست امروز شش سرفصل بحثی را آماده کردهام، به نظرم این شش سرفصل بحثی که در واقع هر کدامشان یک سوال و یک جواب است کمک میکند تا یک روایت جدیدی از مسئله کرونا در ذهنها شکل بگیرد. الان مع الأسف با وجود نخبگان زیادی که ما در کشورمان داریم روایتی که از مسئله کرونا در کشور مطرح است روایت سازمان بهداشت جهانی و شخصیتهای وابسته به این سازمان صهیونیستی است. این روایت از جهات مختلف مخدوش است، اشکالات فراوانی به این روایت وجود دارد؛ ما فکر میکنیم این روایت با کمک رسانه ها به مردم ما تحمیل میشود. بنابراین این شش محور که محضرتان عرض میکنم کمک خواهد کرد که یک روایت جدیدی را از مسئله کرونا داشته باشیم. دوستان بنده استحضار دارند وقتی بتوانیم یک روایت جدیدی از مسئله کرونا ارائه کنیم و آن روایت بتواند نخبگان را اقناع کند نتیجه عملی آن تغییر پروتکل ها و تدابیر مدیریت کرونا خواهد شد. اگر امروز ما به پروتکل واکسیناسیون عمومی و یا سایر پروتکلهای فعلی توصیه میکنیم، ریشه اش به روایتی بر میگردد که از مسئله کرونا در اذهان ساخته شده است. بنابراین اگر قرار است تدبیر جدیدی را پیشنهاد کنیم و از آن برای مدیریت این مسئله تلخ استفاده کنیم؛ نقطه شروع و نقطه محوری آن ارائه یک روایت جدید است. تبیین روایت جدید از مسئله کرونا هسته مرکزی بحث های امروز بنده است که عرض کردم در حدود شش محور بحثی این روایت جدید را طرح خواهم کرد. ابتدا عناوین این سوالهای روشنگر و تبیینکننده را محضرتان طرح میکنم و بعد در ادامه بحث به شرح آنها خواهم پرداخت.
روش تحقیق در حوزه سلامت -وبالتبع در مسئله کرونا- کدام است؟
سوال اول، روش تحقیق در حوزه سلامت و به تبع آن در تحقیق مدیریت کرونا و مسئله کرونا است. آیا همین روش تحقیق فعلی حوزه پزشکی باید محور باشد؟ یا ما به روش تحقیق جدید نیاز داریم؟ این سوال اول است. استحضار دارید اگر کسی در روش تحقیق حوزه سلامت خدشه کند، در واقع مدعی شده که یک مفاهیم جدید و اصطلاحات جدیدی را برای تبیین مسئله سلامت و مسئله بیماری و در محل بحث ما در مسئله کرونا ارائه داده است. ما در حوزه علمیه قم و مجموع کارگروههای طب اسلامی، اولین اختلافی که با طب موجود داریم بر سر مسئله روش تحقیق در حوزه سلامت است. بنابراین بنده در محور اول مقداری راجع به تفاوت روش تحقیقمان در حوزه علیمه قم با روشهای تحقیق رایج در دانشگاههای دنیا در حوزه سلامت طرح بحث خواهم کرد.
اصول عام تحلیل بیماری از منظر آیات و روایات کدام است؟
محور دوم تبیین اصول عام تحلیل بیماری از منظر آیات و روایات است. بعد از بحث روش تحقیق، دومین نقطه ی که ما با طب موجود (طب سلولی) اختلاف داریم در حوزه پاتولوژی (Pathology) است. مجموعه دوستان طبیب ما در کشور، وقتی میخواهند بیماری را تحلیل کنند بر پایه اختلالات سلولی، مولکولی و بافتی وارد بحث میشوند. ما بر خلاف مدل رایج یک الگوی جدیدی را برای تحلیل بیماری در حوزه علمیه قم مطرح کردهایم. از این اصول استفاده کردهایم و یک تحلیل جدید و یک تعریف جدید از مسئله کرونا ارائه دادهایم. بنابراین این سرفصل دوم بحثی است که به آن خواهم پرداخت.
عوامل پیدایش بیماری کرونا چیست؟
در سرفصل سوم در چارچوب «الگوی فقهی تحلیل بیماری» یا به اصطلاح قابل تفاهمتر در چارچوب «پاتولوژی فقهی» که ما در حوزه مطرح کردهایم تعریف جدیدی را از بیماری کرونا مطرح کردهایم. چون اصول عام تحلیل بیماری در ذهن دوستان طبیب ما متفاوت است گزارشی را که از بیماری کرونا میدهیم با گزارش دوستان وزارت بهداشت و اطبای طب سلولی متفاوت خواهد شد. بنابراین شاید در مهمترین سرفصل بحثی امروز، ما این مسئله تعریف جدید از بیماری کرونا را داشته باشیم که حالا ان شاءالله به آن خواهیم پرداخت.
بعد از این سه حوزه تعریفی که محضرتان مطرح کردم (یکی در حوزه روش تحقیق، یکی در حوزه پاتولوژی فقهی و دیگری در حوزه تحلیل جدید از بیماری کرونا) سه سرفصل بحثی دیگر سرفصلهای پایانی ما خواهد داشت: تابع روایت جدیدی که از بحث ارائه کردهایم؛ سه دسته پروتکل کار آمد در مقایسه با پروتکل های سازمان بهداشت جهانی را به وزارت بهداشت جمهوری اسلامی و مجموع خانوادههایی که درگیر این بیماری هستند پیشنهاد میکنیم.
پروتکل های تسهیل کننده تنفس بیمار کرونایی + کنترل علائم حاد بیماری کدام است؟
در سرفصل چهارم ابتدا معرفی پروتکلهای تسهیل تنفس بعلاوه کنترل علائم حاد این بیماری را طرح خواهیم کرد؛ یعنی اگر فرض بر این باشد یک کسی یا یک خانوادهای درگیر این بیماری شده، چه کار عاجلی را انجام دهد؟ به صورت اضطراری و اورژانسی چه تدابیری را بهکارگیری کند، تا محتاج رجوع به بیمارستان نشود؟ این سرفصل چهارم بحث است.
پروتکل های تعدیل کننده طبایع کدام است؟
در سرفصل پنجم بحث پروتکلهای تعدیل کننده طبایع را اندکی تشریح خواهم کرد. استحضار دارید در جریان مفاهیم طب اسلامی تعادل طبع یک نقش بنیادین دارد. ما نمیتوانیم یک بیماری را تصور کنیم که آن بیماری متاثر از اختلال در طبع نباشد. بنابراین به صورت طبیعی مجموعهای از پروتکلها را برای تحلیل طبایع اربعه محضرتان عرض خواهم کرد.
پروتکل های تقویت کننده قلب (امیر البدن) کدام است؟
و در سر فصل ششم پروتکلهای تقویتکننده قلب را به عنوان امیر بدن و مهمترین عضوی که در بدن انسان وجود دارد محضرتان طرح خواهم کرد. همانطور که استحضار دارید عضو حاکم بر طبع، “قلب” است و اگر کسی بخواهد بر مبنای آیات و روایات بیماریها را مهار کند، پیشگیری را مدیریت کند یک برنامه جامعی برای محافظت از قلب و تدبیر قلب باید ارائه کند که این را ما در سرفصل ششم بحث خواهیم کرد.
بنابراین در مجموع بحثهای تعریفی بنده به سه پرسش اختصاص دارد: اینکه تعریف جدیدی از کرونا ارائه بدهیم،[بر اساس سه پرسش است] سه پرسش هم به تبیین و معرفی پروتکلهای فقهی مدیریت کرونا در مقایسه با پروتکلهای ناکارآمد سازمان بهداشت جهانی اختصاص دارد. من به ترتیب این سرفصلها ان شاءالله وارد بحث خواهم شد و مباحثی را مطرح خواهم کرد.
هدف از برگزاری این نشست
قبل از اینکه بنده این پرسش ها را شروع کنم لازم است تاکید کنم که نشست امروز به غرض کمک فکری و حمایت عملی از وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است. در حدود دو سال گذشته ما مجموعه اطلاع و آمار مرتبط با بیماری کرونا را رصد و تجزیه و تحلیل کردهایم؛ اختلافات فراوانی میان برخی از مسئولین وزارت بهداشت رخ داده که ناشی از تحلیلهای متفاوت است. متاسفانه در اوج یکی از پیکهای کرونا معاون پژوهشی وزیر بهداشت سابق استعفاء کرد. غیر از این استعفاء تلخ که در آن وضعیت حساس رخ داد، تحلیلهای مختلف و بعضاً متضادی از مسئله کرونا توسط مسئولین رسمی کشور دارد ارائه میشود. ما این اختلاف نظر را برای کشور مضر میدانیم و البته منشاء آن را عدم تحلیل دقیق وزارتخانه بهداشت و درمان جمهوری اسلامی از مسئله کرونا میدانیم. بنابراین بر خودمان لازم دانستیم که دوستان را در مورد این پرتگاه جهشها و سویههای جدید کرونا کمک علمی بدهیم. و اینکه که دائما تکرار میکنند پدیده کرونا یک پدیده ناشناخته است سعی میکنیم کمک کنیم که نجات پیدا کنند. به نظر ما اگر اصول تحلیلی تغییر پیدا کند، تعریف روشن و واضحی از این مسئله ارائه خواهد شد و به تبعش این اختلافات عملی رخ نخواهد داد. شما در چند روز گذشته مشاهده میکردید که مسئولین وزارت بهداشت تاکید میکردند که واکسن کرونا دارای عوارض نیست و یا عوارض کمی دارد؛ ولی با اصرارهایی که جریان طب اسلامی و جریان طب سنتی و سایر دلسوازن انجام دادند به تدریج دارد یک تجمیع آماری در مورد عوارض واکسیناسیون در کشور صورت میگیرد. البته مخالفت با واکسن یک پدید مربوط به طلبههای فاضل حوزه علمیه قم نیست بلکه یک پدیدهای است که در سایر کشورها هم طرفدارانی دارد. البته تحلیل آنها از مسئله واکسیناسیون بر پایه مفاهیم دیگری است و تحلیل ما هم از مسئله واکسیناسیون و پروتکلهای سازمان بهداشت جهانی بر پایه مفاهیم فقهی است. ولی بالاخره از هر دو پایگاه متفاوت مفهومی، به یک نتیجه واحد که مخالفت با پدیده غلط و ضد سلامت واکسن است داریم دست پیدا میکنیم. بنابراین این کمک علمی که ما امروز آغاز کردهایم، ارائه آن به وزارت بهداشت جمهوری اسلامی آرام آرام باعث میشود که این مخفیکاریها که بعداً ممکن است خطرات امنیتی برای جمهوری اسلامی ایجاد کند از بین برود. دوستان سعه صدر داشته باشند، تحمل مخالف داشته باشند قصد ما این است که به دوستان – خصوصا آقای دکتر عیناللهی وزیر محترم بهداشت – کمک کنیم. ایشان یک روحیه جهادی و بسیجی دارند به نظر ما اگر این روحیه ایشان ضربدر پروتکلهای جدید بشود به سرعت میتوانیم این چالش را مدیریت کنیم. حالا اگر بعدها در مورد مجموع این پروتکلها پرسشهای جدیدی هم مطرح شد (چه در وزارتخانه بهداشت جمهوری اسلامی، چه در دانشگاهها) ما حاضریم در آنجا گفتگوهای بیشتری داشته باشیم و لایههای عمیقتری از مباحث امروز بشکافیم.
۱. سرفصل اول: روش تحقیق در حوزه سلامت چگونه باشد؟
خب؛ همانطور که عرض کردم سوال اول ارائه بنده از بحث روش تحقیق شروع میشود. سوال این است که آیا در روش تحقیق در حوزه سلامت به همین روش تحقیق اکتفاء کنیم؟ یا نه نیاز به یک روش تحقیق جدیدی داریم؟ این خیلی سوال مهمی است فقط هم اثر پاسخ به این سئوال در حوزه کرونا واضح نمیشود و ظهور و بروز پیدا نمیکند؛ بلکه در مسئله تراریخته هم ما در چند سال پیش همین اختلاف را پیدا کردیم. من با صدای بلند قبلاً اعلام کرده بودم که «کنشگران حوزه بیوتکنولوژی صلاحیت اظهار نظر در حوزه غذا را ندارند» بعد دوستان به ما اعتراض کردند و آنجا گفتند مگر شما با روش تحقیق ما دارید کار میکنید و به نتیجه رسیدید که دارید مخالفت میکنید؟! یعنی انتظار داشتند مثلاً ما هم چند مقاله “isi” معرفی کنیم و طبق روش تحقیق آنها به قضاوت در مسئله کرونا دست پیدا کنیم. ما همان سالها عرض کردیم ما با روش تحقیق فقهی راجع به مسئله غذا و تراریختهها قضاوت میکنیم، نه با روش تحقیق شما. بنابراین وقتی دو روش تحقیق وجود داشته باشد معنایش این است که دو جریان دانشی به وجود میآید و جریان دانشی اول نمیتواند جریان دانشی دوم را متهم به عدم علم کند. هر کس دارای روش تحقیق باشد، میتواند گزاره علمی و تحلیل علمی تولید کند. بنابراین به نظر من نقطه آغاز بحث از کرونا و بحث از سلامت در یک معنای عام از بحث روش تحقیق آغاز میشود.
خب؛ ما دو اشکال را به روش تحقیق موجود داریم که این دو اشکال باعث شده که ما به سمت یک روش تحقیق جدید برویم. اشکال اول این است که روش تحقیقهای موجود از مفهوم “فرضیه” شروع میشود. یعنی قبل از اینکه شما یک آزمایش بالینی و میدانی را انجام بدهید و یا دانشمندی که فرآیند تولید یک مقاله را مدیدیت میکند، نقطه آغاز کارش ساخت یک “فرضیه” است. فرضیه چیست؟ فرضیه در یک معنای ساده عبارت است از یک گزاره خبری که ارتباط بین دو یا چند متغیر را بحث میکند و ارتباط بین دو یا چند متغیر بر اساس حدس و زیرکی دانشمند ساخته و تدوین میشود. یعنی اساس پیدایش یک فرضیه عبارت است از ذکاوت و زیرکی یک دانشمند که بین دو متغیر ارتباط برقرار کرده است. ببینید! اساس “فرضیه” بر مبنای مفهوم “حدس” است. خب؛ مفهوم “حدس” همان مفهومی است که ما در قرآن از آن به “ظن” یاد میکنیم. در آیات متعددی از قرآن کریم و در روایت ما تعبیر اینطور است که «اِنّ الظنّ لا یُغنی من الحقّ شیئاً». انسان در مقام دستیابی به علم نمیتواند از گزارههای ظنی استفاده کند. “ظن” گاهی وقتها درست از آب در میآید، گاهی وقتها درست از آب بیرون نمیآید. حتما وقتی شما دارید حوزه علم را مدیریت میکنید باید به علم دست پیدا کنید. پس این اشکال اول است. به عبارت بهتر من اگر بخواهم اشکال اول را توضیح بدهم باید این را بگویم که سازنده یک فرضیه بر روابط بیرونی و درونی موضوع تحقیق خودش “اِشراف” کامل ندارد. نمیتواند ادعای تسلط بر موضوع تحقیق خودش داشته باشد. چندین گزاره را بررسی کرده به نظرش آمده که بین دو یا سه گزاره یک ارتباط خاصی برقرار است و بقیه گزارهها را صفر فرض میکند!
حالا در مسئله پزشکی فرض بفرمایید یک دانشمندی میخواهد نظریه راجع به حوزه کرونا مطرح کند؛ میآید روی عوامل بیولوژیک تمرکز میکند. و اگر جامعهشناسیِ سلامت و رشتههای تخصصی که عوامل غیر بیولوژیک در حوزه سلامت را هم بحث میکنند آنها را هم مد نظر قرار بدهد، یک مجموعه عوامل بیرونی (مثل: اشتغال بد، الگوی تغذیه بد، یا شرایط روحی و روانی بد) را هم لحاظ میکند و فرضیه خودش را بیان میکند. بنده تا حالا گزارشهای فرضیه را وقتی مطالعه کردم تا حالا ندیدهام که یک دانشمندی ادعاء کند که من بر همه روابط درونی و بیرونی موضوع تحقیق خودم اشراف دارم. بنابراین وقتی شما خودت با زبان علمی ( اصطلاحاتی مثل “فرضیه” و “حدس”) میگویی که اشراف بر موضوع نداری؛ این از نظر فقه و از نظر دستگاه فکری پیامبران “ظن” محسوب میشود و خدای متعال ما را از اتکاء به گزارههای ظنی پرهیز داده است.
نتیجه اتکاء به گزارههای ظنی، تمدن مدرنیته است که شما در همه حوزهها با تالی فاسد روبرو هستید. یعنی در “حوزه سلامت”، گزارههای مدرنیته تالی فاسد ایجاد کرده است. فرض بفرمایید شویندهها بر اساس یک فرضیههایی تولید شده است و حالا که شویندهها عمومی شده، تالی فاسدِ “اگزما” به وجود آمده است و شما به صورت مکرر با خشکی پوست روبرو میشوید. چون در فرضیه، مسئله تاثیر شویدهها بر پوست به نحو دقیق لحاظ نشده است؛ لذا الان اثر خودش را بر سلامت انسانها نشان میدهد.
یا مثلا فرضیههای علمی موجود، تالی فاسد در حوزه “محیط زیست” ایجاد کرده است. شما هر اختراع و هر پیشرفتی را که در تمدن مدرنیته مشاهده میکنید؛ به نوعی یا آب را آلوده میکند، یا هوا را آلوده میکند، یا جنگلها را از بین میبرد. بنابراین اخیراً جریانهای زیست محیطیِ فعّال در سطح دنیا خودشان را در سطح تصمیمسازی به سازمان ملل رساندهاند. و سازمان ملل گزارش اخطار در مورد آینده زیست محیطی دنیا منتشر کرده است و میگوید آلایندهها خصوصاً “کربن” آینده دنیا را تهدید میکند. خب؛ این آلایندهها به محوریت “کربن” تالی فاسد است. “تالی فاسد” معادلات مبتنی بر “فرضیه” است که در تمدن موجود بسیار بر روی آن تاکید میشود.
تمدن موجود تالی فاسدهای اخلاقی را هم به دلیل اتکاء به روش فرضیهسازی و روش تحقیق خودش بر ما تحمیل کرده است. بنابراین وقتی ما میگوییم که نمیتوانیم به “ظن” و یا “حدس” یک دانشمند در توصیف کرونا یا سایر بیماریها اتکاء کنیم؛ پشتوانهاش تجربههای مکرر چند ده سال اخیر است که همه را بررسی کردهایم و داریم روی آن دقت میکنیم. چون این تجربهها همه همراه با تالی فاسد شده است، ما ریشه اصلاح را در روش تحقیق دانستهایم و رفتهایم به این سمت که یک روش تحقیق جدیدی را مطرح کنیم. بنابراین این اشکال اول است. خلاصه اشکال اول این است که روش تحقیق موجود در حوزه سلامت متکی بر حدس و ظن است، و حدس و ظن به معنی عدم اشراف دانشمند است، و وقتی شما اشراف کامل روی یک موضوع ندارید در عمل با تالی فاسدهای ثلاث مواجه خواهید شد.
اشکال دومی که به روش تحقیق موجود وارد است این است که: روش تحقیق موجود اساسا بر اساس مبنای مفهوم “حیث التفاتی” وارد بحث میشود. “حیث التفاتی” یک اصطلاحی در فلسفه و روش تحقیق علم محسوب میشود. به صورت ساده معنای این اصطلاح این است که التفات دانشمند به یک مسئله فقط از یک حیث صورت میگیرد و مبتنی بر انتزاع ذهنی دانشمند از متغیرهای موضوع مورد مطالعه خودش است. این اصطلاح خیلی گویا است که میگوید: دانشمندان مدرنیته، دانشمندان علم جدید بر مبنای یک حیث به یک پدیده علمی التفات و توجه میکنند. فرض بفرمایید اگر موضوع مطالعه یک درخت باشد یک دانشمند میآید به سمت اینکه فتوسنتز آن درخت یا گیاه را مطالعه کند، از این حیث توجه میکند و وارد بحث میشود. دانشمند دیگر از حیث ریشه آن درخت و میزان نفوذش بر آب و خاک آن درخت را مطالعه میکند. ممکن است دانشمند سومی هم میزان استفاده حشرات از آن درخت را مطالعه کند. یعنی درخت را از حیث غذا بودن برای حشرات مورد مطالعه قرار بدهد. خب؛ اشکال این چیست؟ چون بعضی در مباحث فلسفی حوزه علمیه من دیدهام میگویند این اشکالی ندارد که یک درخت را از سه حیث مورد بررسی قرار بدهیم و همه گزارهها هم درست است. آیا این اشکال قابل اغماض است یا اگر ما پذیرفتیم با چالش روبرو خواهیم شد [دیگر قابل اغماض نخواهد بود]. اشکال اصلی که ما به این روش تحیق داریم این است که درخت یک “وحدت ترکیبی” دارد. درخت با ریشهاش، با فرآیند فتوسنتزش، با خدمات غذایی که به حشرات ارائه میدهد و با دهها حیث دیگرش سرهم یک موجود است، سرهم یک “وحدت ترکیبی” دارد. بنابراین اگر کسی میخواهد توصیف علمی از درخت ارائه بدهد، حتما باید برود به سمت اینکه وحدت ترکیبی درخت را مطالعه کند. من به صورت سادهتر بگویم خدای متعال درخت را برای یک غرضی خلق کرده است؛ بله درخت ریشه دارد، برگ دارد، ساقه دارد، جریان انتقال آب از ریشه به برگها را دارد، صدها جزء را شما میتوانید صدها جزء را در درخت به صورت مجزا در ذهنتان انتزاع کرده و بحث کنید؛ ولی به هرحال درخت برای یک غرض و برای یک هدف واحد خلق شده است. بنابراین ما فکر میکنیم در روش تحقیق، دانشمند باید وحدت ترکیبی یک شیء را توضیح دهد. حالا الان مثالمان درخت بود ولی میشود همین قاعده را در بقیه اشیاء نیز بکارگیری کرد. در بدن انسان مثلا “کلیه” مورد مطالعه است این بحث ما به کلیه نیز تطبیق پیدا میکند. اگر یک دانشمند حیث التفاتی خودش در زمینه کلیه را، ارتباط کلیه با مثانه و مجاری ادراری قرار بدهد و آنجا را مطالعه کند و شما نیز حیث التفاتی را در روش تحقیق امضاء کرده باشید؛ در این مورد هم قائل میشوید که این دانشمند کار درستی انجام داده است. و ممکن است که دانشمند دیگری بیاید و تفاوت بافتهای درونی کلیه را با “قلب” مورد مطالعه قرار بدهد و مثلا جنس بافت قلب را با جنس بافت کلیه مورد مقایسه قرار دهد و چند گزاره علمی در اختیار شما قرار دهد. باز اگر در روش تحقیق، مفهوم حیث التفاتی را پذیرفته باشید اذعان خواهید کرد که این نوع مطالعه درست است. اما اگر گفتید که کلیه با بافتش، با ارتباطی که با مجاری ادراری، با ارتباطش با سیستم عصبی و ارتباط با دهها جزء دیگرش یک وحدت دارد؛ آنگاه نتیجۀ روشی بحث این میشود که کلیه را با وحدتش توضیح میدهید.
مثلا امام علیه السلام در روایت میفرماید «کلیه علت قوت و ضعف بدن است.» با همه اجزائی که دارد اینگونه کارکردی دارد. تضعیف شحمش منجر به پیدایش ضعف عمومی بدن میشود، قوت آن هم منجر به ایجاد قوت در بدن میگردد. فرض کنید چنین گزارهای باید به دست بیاید. پس از این حیث هم به روش تحقیق حوزه سلامت اشکال داریم. حالا با این روش شما باید “دماغ” و “مغز” را توضیح دهید؛ با این روش باید “قلب” را با وحدت ترکیبیای که دارد توضیح دهید؛ با این روش باید “ریه” را توضیح دهید؛ باید “طحال” را شرح بدهید. من وقتی مقالات حوزه پزشکی را که دوستان به عنوان مقاله علمی چاپ میکنند و با اتکای به این مقالهها گفتگوها را سدّ میکنند میبینم که بر همه این مقالهها مفهوم “حیث التفاتی” حاکم است و ما به این مفهوم اشکال داریم. علاوه بر اینکه در حوزه روش تحقیق بر اتکای به فرضیه به حدس و ظن اشکال میکنیم، بر اتکای فرضیه به حیث التفاتی نیز اشکال داریم.
خب؛ به دلیل این دو اشکال – که حالا بنده همین دو اشکال را مطرح کردم که بحث کنم وگرنه غیر از این دو اشکال، اشکالات دیگری هم وارد است – ما یک روش تحقیق دیگری را در حوزه سلامت بحث کردیم. در روش تحقیق ما، “حیث التفاتی” ملاک نیست، بلکه “وحدت ترکیبی” یک شیء موضوع مطالعه است. همچنین در روش تحقیق ما، اتکایی به “حدسِ دانشمند” نیز نمیکنیم بلکه به “گزارش خالق” در مورد اشیاء اتکاء میکنیم. گزارشهای خالق نیز از طریق وحی و شارحین وحی در اختیار ما قرار گرفته است. فرض بفرمایید اگر ما در مورد “عصب” مطالعه میکنیم؛ وحدت ترکیبی عصب در آیات و روایات توضیح داده شده است. اگر هم در مورد “کلیه” وارد بحث میشویم وحدت ترکیبی کلیه شرح داده شده است. ما در گام اول، گزارش خالق را کشف میکنیم. البته در فرآیند کشف گزارشهای خالق، حیثهای صدوری و اینکه اطمینان حاصل کنیم این گزارش مستند به معصوم و به کتاب خدا هست وزن ویژهای در مطالعات ما دارد. بعد از دقتهای رجالی و صدوری، اگر به یک گزارش اتکاء کردیم، همان گزارش را مبنای تحقیق، تجربه و تحلیل خودمان قرار خواهیم داد.
البته در جلسات دیگری میتوان ویژگیهای بیشتری از این روش تحقیق فقهی را محل بحث قرار داد ولی به هر حال ما فکر میکنیم این، مزیت حوزه علمیه قم و اطبای طب اسلامی است که گزارههای اولیه تحقیق و توصیفشان نه متکی بر حدس است و نه متکی بر حیث التفاتی. یعنی فرض بفرمایید وقتی شما عبارت «الجزر یسخن الکلیتین و یقیم الذکر» را مبنای تحقیق قرار میدهید این، هم توصیفی در مورد وحدت ترکیبی جَزَر (هویج) و اثر آن بر روی وحدت ترکیبی کلیه است و هم مبتنی بر ظن نیست. یعنی ما هم از چالۀ حیث التفاتی در روایت یک موضوع عبور کردهایم و هم از چالۀ اتکاء بر گزارههای ظنی و دائم التغییر و همراه با تالی فاسد. ما از هر دو آسیب عبور پیدا کردهایم. بنابراین بنده فکر میکنم به جای اینکه ما گفتگوها را به گفتگوهای رسانهای، احساسی و فاقد تحلیلهای علمی تبدیل کنیم؛ وزیر محترم بهداشت باید در دوره دولت انقلابی باید حتما تدبیر اصلیشان این باشد که گفتگو با حوزه علمیه قم را بپذیرند. ما چهل سال به دلیل تنبلی و کمکاری طلبههایمان – بنده مقصر اصلی را خودمان میدانم – دستگاه بهداشتی جمهوری اسلامی بر روش تحقیق موجود و در حوزه غذا به مقالات FDA آمریکا و کدکس آلیمنتاریوس، کتابهایی همچون پاتولوژی رابینز و کتابهایی در حوزه فارماکولوژی و ایمونولوژی اتکاء کرده و در حوزههای مختلف پزشکی از همین علوم موجود اقتباس کرده است. نتیجهاش هم شده همین نظام سلامتی که ما داریم که وقتی ما با دوستانمان تحلیل میکنیم میگوییم “سرماخوردگی سادۀ کرونا” را به یک بحران تبدیل کردهاند. در فضای موجود اگر دوستان میخواهند مسئله حل شود پیشنهاد من این است که گفتگوها پیرامون روش تحقیق جدید را لااقل به اندازه دو واحد بپذیرند؛ خود آقای عیناللهی اولین کسی است که به این بحث احتیاج دارد. اگر این بحث با حذف احساسات و چالشهایی که الان داریم میبینیم همراه شود نتیجهاش این میشود که انشاءالله آینده بهتری برای ملت ایران رقم خواهیم زد. من بحث روش تحقیق را برای موقعی میگذارم که دوستان تصمیم بگیرند به جای رفتن به ماساچوست و استنفورد و سوربن به حوزه علمیه قم تشریف بیاورند و یک مقدار کتاب “محاسن” و کتاب “کافی” و سایر کتب عمیق ما در حوزه علمیه قم را لااقل ببینند. مثلا فهرست کتاب “عوالم” را ببینند؛ آن موقع ما میتوانیم انشاءالله این بحثها را عمیقتر بیان کنیم. من این بحثها را گفتم که عرض کنم از نظر ما مقالات ISI و همچنین پروتکلهای سازمان بهداشت جهانی شبه علم است. استدلالهایش را هم عرض کردم. شبه علم یعنی اتکای به حدس، شبه علم یعنی اتکای به حیث التفاتی. اگر بنا باشد گفتگوها به سمتی برود که مشخص کنیم کدام طرف علمی صحبت میکند و کدام طرف غیر علمی؛ عرض بنده این است که طرفی که روش تحقیقش مبتنی بر حدس یک دانشمند و حیث التفاتی است آن طرف دارد گزاره غیر علمی را مطرح میکند. این دعوا باید برای همیشه خاتمه پیدا کند که کسانی در وزارت بهداشت جمهوری اسلامی به خودشان اجازه دهند گزارههای عمیق طب اسلامی را به چالش بکشند؛ آنهم یک چالش رسانهای و از روی نخوت و تکبر که متأسفانه وضعیت فعلی جامعه را به ما تحمیل کرده است. پس سؤال اول را بعدا بیشتر توضیح خواهم داد انشاءالله.
۲٫سرفصل دوم: بیماری چیست؟ و چگونه به وجود میآید؟
پس پیشفرض ما در روش تحقیق، روش تحقیق مبتنی بر کلمات اهلبیت و گزارههای انبیاء علیهم السلام است. ما با افتخار از این روش تحقیق استفاده کرده و آن را دائما با روش تحقیق موجود مقایسه میکنیم. بر مبنای همین روش تحقیق وارد سؤال دوم میشویم: بیماری چیست؟ بیماری به نحو عامّ چگونه به وجود میآید؟ قبل از اینکه به تحلیل خود کرونا برسیم، باید در مورد اصول عام بیماری سخن بگوییم. گفته میشود شخصیتی به نام رادولف ویرشو (Rudolf Ludwig Karl Virchow) – که در سال ۱۹۰۲ میلادی هم از دنیا رفته است – پدر پاتولوژی میکروسکوپی است. عبارتی از ایشان در کتابهای مختلف دیده و از اساتید پاتولوژی موجود شنیدهام که گفته میشود: «موضوع بیماری، اختلال در بافتها، سلولها و مولکولها است.» یعنی کسانی که شرح گزارشی از یک بیماری میدهند، دارند تأثیر بیماری را بر فضای بافتی، مولکولی و سلولی مطالعه و مطرح میکنند و گزارششان بر این پایه است. ما در اینجا یک اشکال اولیهای داریم؛ این اشکال اولیه ناشی از همان بحث روش تحقیقی ما است. ما میگوییم مجموعه سلولهای بدن و نحوه ارتباط اینها با یکدیگر و نحوه ارتباط اعضاء دارای پیچیدگیهای فراوان است. این پیچیدگیها باعث میشود که یک طبیب اگر بخواهد با نگاه سلولی ورود کند هیچگاه نمیتواند بر مجموعۀ این روابط اشراف پیدا کند. من یک مثال میزنم تا بحث واضح شود: در زمان رادولف ویرشو بحثهای ژنتیک پیشرفت زیادی نکرده بود اما در دورههای اخیر بحثهای پزشکی ژنتیک از مباحث پیشرفته محسوب میشود. بنده وقتی داشتم تاریخچه مباحثات پیرامون ژن را مطالعه میکردم دیدم پزشکان در سالهای قبل، یک ایدهای را تحت عنوان “DNAهای آشغال” مطرح کرده بودند. وقتی اطبای طب سلولی، این ایده را مطرح کردند خود پزشکان به این ایده حمله و اشکالاتی را مطرح کردند. حالا موضوع “DNAهای آشغال” چیست؟ البته اطبایی که در این جلسه حاضرند یا از طریق بلندگوهای دیگر عرایض بنده را میشنوند این معنا را به نحو دقیقتر میدانند اما بنده برای آن دسته از دوستانی که آشنا نیستند و احتمالا مستمع عرائض بنده هستند دارم عرض میکنم وقتی بحث “DNAهای آشغال” مطرح شد آقایان نتوانستند کارکرد DNAهای غیر کُدکننده را تشخیص بدهند. یعنی بحثشان این بود که کارکرد DNAهای کُدکننده – که اینها تعداد کمی از DNAها را تشکیل میدهند – برای پزشکان طب سلولی واضح بوده است ولی وقتی داشتند تحقیق میکردند نتوانستند کارکرد DNAهای غیر کُدکننده را تشخیص داده و وارد بحث شوند بنابراین وقتی نتوانستند روایت و توصیفی از این دسته از DNAها داشته باشند اسم اینها را DNAهای آشغال گذاشتند. البته بعدا از این تحلیل خود عبور کرده و دست کشیدند و نتیجه بحثشان این شد که زمینه کُدکنندگی DNAهای کُدکننده توسط RNAها DNAهای غیر کُدکننده مهیا میشود. یعنی یک تحلیل جدید دادند و وارد بحث شدند. وقتی من عرض میکنم پزشکی موجود نمیتواند ادعای اشراف به سلول کند یکی از مصادیقش همین موردی است که شرح دادم.
حالا بنده یک سؤال جدیدی عرض میکنم: در همان بحث DNAهای کُدکننده: مثلا در ژنوم برخی حیوانات گفته میشود که حدود ۲۰ هزار ژن وجود دارد؛ سؤال بنده این است که آیا پزشکی موجود میتواند توصیف کند که هر ژنی چه بیانی و چه سطحی از کُدکنندگی دارد؟ یا نه! اشرافی به آن حوزه وجود ندارد. آیا دقیقا میتوانند کارکرد بیان هر ژن را برای ما معلوم کنند؟ پیداست وقتی شما نتوانید این حدود ۲۰ هزار ژن را دقیق بحث کنید معضل و پدیدۀ تراریختهها به وجود میآید. یک ژن را از موجودی به موجودی دیگر منتقل میکنید و بعد، نمیتوانید ارتباطات آنها را تحلیل کنید و مثلا غذا برای انسان به یک عامل ترور و یک عامل ضدّ سلامت تبدیل میشود. سؤالهایی که پزشکی موجود به آنها پاسخ نداده است بیشتر از سؤالاتی است که که پاسخ داده است. همین که شما این گزاره را بپذیرید یعنی پذیرفتید پزشکی موجود اشراف بر بدن انسان و بر فرایندهای زیستی درون سلول و بر مولکولهای زیستی و عوامل مؤثر بر متابولیسم و کاتابولیسم و آنابولیسم و سایر حوزهها ندارد. وقتی هم پذیرفتید اشراف وجود ندارد شما نمیتوانید تحلیل بیماری را مبتنی بر یک عامل مبهم انجام بدهید. پایۀ تحلیل بیماری باید بر مبنای استوار و دقیقی باشد. پاتولوژیستها در گزارشهایشان – بنده خصوصا در مورد کلیه، یک مقداری مطالعه کردم – همگی مبتنی بر اختلالات سلولی مثلا در بافتهای کلیه بحث میکنند. مبنا همین بحث سلول است. بنده قبول دارم که سطح مطالعات آقایان نسبت به دورهای که رادولف ویرشو زندگی میکرد زیادتر شده است و صدها مقاله جدید تولید شده است؛ ولی آیا کثرت مطالعه منجر به اشراف هم میشود؟ یا نه همان روش تحقیقِ مبتنی بر فرضیه و حیث التفاتی را جلو میبرید؟ کدامیک از گزارهها درست است؟ البته اگر وقت بود دوست میداشتم در حوزه مغز نیز بحثی را طرح کنم و پایۀ علوم شناختی را به چالش بکشم ولی آن را انشاءالله در جلسات بعد عرض خواهم کرد.حتما شما استحضار دارید ما معتقدیم به تبع روش تحقیق فقهی، امیر بدن، قلب است؛ امیرالجوارح، قلب است. برخلاف علوم شناختی که متغیر اصلی را مغز میداند؛ اینجا هم بنده دوست داشتم وارد بحث شوم ولی چون باید وارد پروتکلها شوم این مقایسه علوم شناختی با علومی که کارکردهای قلب را توضیح میدهد را به جلسات دیگری موکول میکنم الان فقط عرضم این است که دوستان ما نمیتوانند در شرح یک بیماری، ادعای اشراف کنند. چرا؟ چون شرح بیماری را مبتنی بر اختلال در بافت، سلول و مولکول انجام میدهند.
حالا اگر این اشکال را بپذیریم راه حل در تحلیل بیماری چیست؟ ما پیرامون الگوی تحلیل بیماری در جلسات گذشته و در سالهای گذشته اندکی بحث کردهایم. من در این جلسه مختصرا عرض کنم که ما معتقدیم که پایه تحلیل بیماریها به سه موضوع برمیگردد: (یعنی فرض بفرمایید که یک طبیب طب اسلامی میخواهد یک بیماری را توصیف کند) او میآید بر یک دستگاه فکری و الگوی تحلیل بیماری سه بخشی تکیه میکند و گزارش از بیماری را ارائه میدهد. این سه محور به ترتیب عبارت از این است که: ابتدا وحدت ترکیبی عضو درگیر بیماری را توصیف میکند. فرض بفرمایید مثلا اگر ما میخواهیم بگوییم که “آیا کلیه دچار بیماری شده است یا نه؟”؛ در روایات ما اهلبیت (علیهم السلام) “شحم کلیه” را متغیر اصلی اختلال در بیماری کلیه و سلامت آن فرض کردهاند. بله! برای من مفروض است که کلیه دارای دهها جزء درونی است، و دارای تفاوتهای بافتی و سلولی با بقیه اعضاء است، و دارای مشترکاتی است؛ همه اینها را میدانم. ولی خالق “کلیه” با اِشرافی که به “وحدت ترکیبی کلیه” و اجزائش دارد؛ یک گزارشی از آن را در اختیار ما قرار داده است. بنابراین وقتی ما میخواهیم اختلال در کلیه را بررسی کنیم؛ شروعمان کشف این گزارش محوری از کلیه است. عرض کردم که امام (علیه السلام) میفرمایند: «ضعف و قوت بدن از شحم دو کلیه است»؛ پس گزاره به دست آمد. منتها این گزاره مبتنی بر فرضیه یا بر ذکاوت و حدس یک دانشمند نیست. بلکه گزاره خالقِ کلیه است که از طریق ائمه (علیهم السلام) به ما رسیده است و گزارش خالق است. گزارشهای خالق با گزارشهای مخلوقین یک ویژگی و یک تفاوت مهمی دارد و آن عبارت است از این که گزارشهای خالق بر مبنای اِشراف خالق تولید و بیان شده است. برخلاف گزارشهای ما که ناشی از بررسیِ محدود خودمان است. پس حالا اگر ما وارد بحث از بیماری کرونا شدیم؛ این بیماری عضو اصلیای را که درگیر میکند، “ریه” است. بنابراین ما نیاز داریم که یک گزاره پایه راجع به “ریه” داشته باشیم که ببینیم “ریه” با وحدتش چه کاری انجام میدهد. این سرفصل اول است.
دومی که ما در بحث داریم این است که نقش “طبع” و “طبایع” را در پیدایش یک بیماری بحث میکنیم. اینجا یک مقدار بحث مهم است خواهش میکنم یک مقدار بیشتر دقت بفرمایید. ببینید! در مفهوم “طبع” ابتدائاً باید این نکته را توجه کرد که: طبق گزارشهای خالق (آیات و روایات)، بدن همه انسانها از چهار طبع ساخته شده است. این نکته اول است. عبارت قابل دفاع رساله ذهبیه اینطور است که « اِنَّ اللَّهَ عز و جل بَنى الأَجسامَ عَلى أَربَعِ طَبائِعَ» میفرماید: خداوند متعال جسم را (که هم قلب، هم مغز، هم مو و هم دهان و همه اعضاء بدن و وحدت ترکیبی بدن جزئی از آن است) بر چهار طبیعت ساخته و بنیان نهاده است. من عبارت رساله ذهبیه را بخوانم: « وَ هِیَ الْمِرَّتَانِ وَ الدَّمُ وَ الْبَلْغَمُ» این چهار طبیعت عبارت از دو تا “مِرَّه” است. “مِرَّه” یعنی تلخه. در اینجا دوباره این عبارات براساس همان روش تحقیق فقهی ساخته شده و بحث شده است. چون ماده “مِرَّه” (حالا چه مرّه صفراویه و چه مرّه سوداویه) یک ماده پیچیداهای دارد؛ ما را به میکروسکوپ و آزمایشگاه ارجاع نداده است که خودمان برویم و کشف کنیم و بحث کنیم و بعد از آن هم این گزارشهای متشتت را تولید کنیم. بلکه حضرت وقتی خواستهاند “مِرَّه” را به ما معرفی کنند به وصف اصلیاش که مزه آن است معرفی کرده است که این دو دو تا “تلخه” هستند. شما احتمالا این تجربه را دارید (خصوصا در گرمای تابستان و یا برخی از صبحها که از خواب بیدار میشوید) میبینید که مزه دهانتان تلخ است؛ که طبق روایت این تلخی دو تا منشا دارد: یا تلخه صفراوی است یا سوداوی. پس حضرت دارند میفرمایند که این دو دو تا طبیعت هستند.
دو طبیعت دیگری که بحث میکنند: «وَ الدَّمُ وَ الْبَلْغَمُ» یکی دیگر از طبیعتها “دم” است که همین خون است که در روایات با یک اوصاف دیگری غیر از اوصاف موجود از آن بحث شده است. به علاوه “بلغم” که یکی مثالهای آن همین خلطهایی است که گاهی اوقات شما آنها را دفع میکنید. که حضرت در ابتدای بحث و روش تحقیق خود توضیح میدهند که: «وَ بِالْجُمْلَهِ حَارَّانِ وَ بَارِدَانِ» میفرماید: با یک توصیف اجمالی این چهار طبع دو طبع سرد هستند، و دو طبع گرم. طبعهای گرم چه هستند؟ “دم” و “صفراء” گرم هستند. دو طبع سرد چه هستند؟ “بلغم” و “سودا” سرد هستند. ادامه روایت اینگونه است که: « قَدْ خُولِفَ بَیْنَهُمَا» البته یک اختلافی بین این دو سرد و گرم وجود دارد: « فَجَعَلَ الْحَارَّیْنِ لَیِّناً وَ یَابِساً» یکی از آن دو گرم، “تر” هم هست (حضرت “خون” را بحث میکنند). و یکی دیگر از آن دو تا گرم، “خشک” است. دو طبع دیگر را که حضرت بحث میکنند میفرمایند: «وَ کَذَلِکَ الْبَارِدَیْنِ» آن دو سرد «رَطْباً وَ یَابِساً» دارای وصف “خشکی” [و “تری” هستند.] پس دو طبع “گرمِ ” و دو طبع “سردِ” داریم. حالا حضرت در ادامه وارد بحث میشوند و میفرمایند: این چهار تا طبیعت بر چهار تا عضو مهم بدن مسلط میشوند: بر “رأس” و “صدر” و “شراسیف” و “أَسفل بطن”. در روایت اینگونه است. “خون” بر “سر” مسلط است، “بلغم” بر “صدر” مسلط میشود، “سواء” بر “اسفل بطن” مسلط میشود، “صفراء” هم بر “شراسیف”. ببینید! حضرت یک گزارش و یک توصیفی از بدن را به محوریت عوامل سازنده بدن دارند ارائه میدهند. بنابراین طبق روایت رساله ذهبیه: اگر کسی میخواهد بیماری را تحلیل کند باید گرمی و سردی و تری و خشکی را هم در پیدایش بیماری لحاظ کند. یعنی مثلا فرض بفرمایید اگر همه اعضاء بدن سرد بشوند، یا اگر بیش از حد گرم شوند، یا اگر بیش از حد خشک شوند، یا اگر بیش از حد تر شوند؛ دچار یک چالشهایی خواهند شد. و فرقی نمیکند که [این غلبه سردی و گرمی و تری و خشکی] در “قلبِ” شما، یا در “کلیه” شما، در “پوست” شما و یا در “مو”ی شما باشد؛ حضرت میفرماید همه [اعضاء] از این چهار وصف و چهار طبع متاثر میشوند. پس ببینید! وقتی ما داریم یک بیماریای را توصیف میکنیم حتما باید نقش این چهار عامل سازنده را لحاظ کنیم. شما هیچ عضوی را ندارید که متاثر از گرمی و سردی و تری و خشکی نباشد. شما “پوست” را که بحث میکنید؛ از “خشکی” متاثر خواهد شد، متاثر از “سردی” هم خواهد شد، اگر “گرمی” هم غلبه پیدا کند باز هم این پوست متاثر خواهد شد. هر چهار طبعیعت بر پوست تاثیرگذار هستند. “قلب” هم همینطور است، “چشم” هم همینطور است. پس اگر یک بیماری به وجود میآید، غیر از اینکه شما باید یک روایت صحیح و مبتنی بر اِشراف از عضو درگیر بیماری اشته باشید؛ باید روایتی دیگر هم از تاثیر طبع بر آن عضو داشته باشید. یعنی باید دوپایهای وارد بحث شوید. مثلا فرض کنید “شحم کلیه” عضیف شده است که نتیجه آن هم ضعف عمومی بدن میشود؛ خب “شحم کلیه” چه موقع ضعیف میشود و از بین میرود؟ وقتی حرارت بدن زیاد باشد. ببینید! هم خود “کلیه” را توصیف میکنیم با مشکلی که ممکن است برایش به وجود بیاید و هم تاثیر این چهار طبیعت را بر آن بررسی میکنیم. آرام آرام پاتولوژیِ ما در مقابل “پاتولوژیهای ویرشویی” دارد شکل میگیرد.
عامل سومی که در تحلیل بیماریها موثر است و باید آن را در نظر بگیرید، عامل “قلب” است. ما روایات متعددی داریم که سلامت وحدتِ بدن (یعنی همه اعضاء بدن) را به “سلامت قلب” بر میگرداند. مرض کل بدن را هم حضرت به “مرض قلب” ارجاع میدهند. یکی از این روایات که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده این است: راوی میگوید « سَمِعْتُهُ یَقُولُ لِرَجُلٍ» من شنیدم امام صادق (علیه السلام) به مردی اینوطر میفرمود که: « اعْلَمْ یَا فُلَانُ أَنَ مَنْزِلَهَ الْقَلْبِ مِنَ الْجَسَدِ بِمَنْزِلَهِ الْإِمَامِ مِنَ النَّاسِ» امام (علیه السلام) دارند اعضاء بدن را توضیح میدهند و میفرمایند: مَثَل “قلب” در بدن، مَثَل حاکم و امام در جامعه است. مَثَلش مَثَل رئیس جمهور است؛ چطور دستورات رئیس جمهور یک کشور نافذ است؟ اتفاقات در “قلب” هم حاکم است بر اتفاقات سایر اعضاء. بعد میفرماید: « الْوَاجِبِ الطَّاعَهِ عَلَیْهِمْ» اطاعت از “قلب” بر سایر اعضاء واجب است. مثل اطاعت امام یا رئیس جمهور که بر سایر مردم لازم است. بعد میفرمایند: « أَ لَا تَرَى أَنَّ جَمِیعَ جَوَارِحِ الْجَسَدِ شُرَطٌ لِلْقَلْبِ وَ تَرَاجِمَهٌ لَهُ» میفرمایند که: همه اعضاء بدن، سرباز “قلب” هستند. مثلا “قلب” یک چیزی را طلب میکند و دوست دارد؛ “چشم” به او کمک میکند تا قلب آن را ببیند، “پا”ها حرکت میکنند که قلب به خواستهاش برسد، “دست” حرکت میکند که تسلط قلب بر آن شیئ مورد علاقهاش واقع شود. همه اعضاء همینطور سرباز هستند. یا مثلا “زبان” وقتی وارد بحث میشود، دارد خواستههای قلب را بیان میکند. حضرت میفرماید: « تَرَاجِمَهٌ لَهُ» به یک نوعی همه اعضاء خواسته قلب را ترجمه میکنند. بعد حضرت توضیح میدهند تا اینکه بحث به اینجا میرسد که سلامت و صحت بدن هم به سلامت و صحت قلب برمیگردد. در یک روایت دیگری عبارت اینگونه است که: « قَال رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: فِی الْإِنْسَانِ مُضْغَهٌ إِذَا هِیَ سَلِمَتْ وَ صَحَّتْ سَلِمَ بِهَا سَائِرُ الْجَسَدِ فَإِذَا سَقُمَتْ سَقُمَ بِهَا سَائِرُ الْجَسَدِ وَ فَسَدَ وَ هِیَ الْقَلْبُ.» رسول الله (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: در بدن انسان یک تکه گوشتی هست که سلامتش باعث سلامت همه بدن میشود و بیماریاش هم منجر به بیماری همه بدن میشود [و آن قلب است]. خب؛ روایت در این باب زیاد است. بنده خواستم فقط اشاره کنم که ما اگر خواستیم بیماری یا سلامت را تحلیل کنیم باید نقش قلب را هم ببینیم. و نقش “قلب” از نقش “طبع” اعظم است. اینها را باید بحث کنیم.
۳. سرفصل سوم: تعریف بیماری کرونا
بنابراین ان شاء الله عرض خواهم کرد که در بیماری “کرونا” هم همین مبنا را جاری خواهیم کرد. یعنی پیدایش اختلال در تنفس در عضو “ریه” یک عاملی هم از ناحیه طبع دارد، متاثر از اختلالات قلبی هم هست. ما بیماری “کرونا” را به محوریت “میکروب” و یا “ویروسی” که شما میگویید “تاجدار” است و آن را و اثر آن را بر بدن توصیف میکنید؛ بحث نمیکنیم. اساسا فعلا امروز در مورد این ویروسی که وارد بدن میشود بحث نمیکنیم. ما میگوییم اگر بدن شما “اختلال طبع” نداشته باشد، “اختلال در تنفس” نداشته باشد، “اختلال قلب” نداشته باشد؛ اگر این ویروس وارد بدن شما هم بشود اثر خاصی نخواهد داشت و شما را خیلی به چالش نخواهد کشید. پس این هم سرفصل دوم بحث است. یعنی به جای اینکه شما بیایید متغیر اصلی را “ویروسها”، “میکروبها” و “عوامل بیرونی” تحلیل کنید؛ “درون انسان” را متغیر اصلی را در حوزه سلامت میگیرید و درون انسان را هم سه بُعدی تحلیل میکنید. (که البته در اینجا یک مقداری با دوستان طب سنتی اختلاف نظر پیدا میکنیم: یعنی آنجایی که نقش قلب را بر “طبع” حاکم میکنیم؛ اختلاف پیدا میشود) ولی عمده اختلاف ما با “طب سلولی” است. یعنی مثلا شما میگویید که: “بافت یک عضو” به چالش کشیده شده است و شروع به توضیح دادن میکنید. ولی ما میگوییم: توضیح شما به لحاظ علمی توضیح ناقصی است؛ چون “اختلال در بافت”، “اختلال در سلول”، ” اختلال در مولکول” و هر فرضی را که شما دارید؛ ناشی از “سردی” و “گرمی” و “تری” و “خشکی” است. ناشی از غلبه “اوصاف در قلب” است. و آثار را باید در آنجا ببینیم و لحاظ کنیم. بنابراین هم در تحلیل بیماری “کرونا” و هم در تحلیل سایر بیماریها به همین صورت وارد خواهیم شد.
البته بحث “پاتولوژی فقهی” سرفصلهای زیادی دارد که ما الان در این جلسه نمیتوانیم به آنها بپردازیم. مثلا: “دم مُحترق”، “مرّه غالبه” و “بلغم غالب” سه اختلال مهم در طبع هستند که به صورت مجزا باید در مورد آنها شروع به بحث کنیم. “حسد”، “ترس” و “حرص” سه اختلال مهم در قلب هستند که باید مجزا آنها را بحث کرد. وقتی شما به “حرص” مبتلا میشوید، وسوسه و شهوت تولید میشود. وقتی شما به “کبر” و “حسد” مبتلا میشوید، نحوه استفاده از اعضاء بدن تغییر پیدا میکند؛ چون قلب فرمانده است. قلبی که دچار وسوسه شده است، به یک نحو دیگری از اعضاء بدن استفاده میکند نسبت به قلبی که سلیم است و دچار مرض نیست. بنابراین شما دیدهاید که کسی که به “وسوسه” مبتلا شده است، در عضو “روده” و “معده” هم دچار مشکل میشود؛ چرا؟! چون وسوسه او را وادار به پرخوری میکند. ببینید! ریشه اصلی “پرخوری” و “اختلالات معده”، به “شهوت نسبت به غذا” و اختلال و وسوسهای که در قلب به وجود آمده است برمیگردد. و در آنجا باید ریشهاش را بررسی کرد. عرض بنده در یک جمله این است که: قلب سالم نسبت به قلب مریض دو نوع دستورالعمل برای استفاده از اعضاء صادر میکند: دستورالعملِ قلب مریض استفاده نامتعادل از اعضاء است؛ بنابراین بیماریها بیشتر خواهد شد. دستورالعملِ قلب سالم استفاده متعادل از اعضاء است؛ بنابراین سایر اعضاء سالم خواهند ماند. این یک بحث تفسیری است: مثلا شما باید بتوانید اثر حسد را روی “مو” بحث کنید؛ که اگر کسی حسود شد، با چه مفاهیم واسطهای به “مو”ی او آسیب خواهد رسید. مثلا اگر کسی به حسد مبتلا شد، با چه مفاهیم واسطهای گوارشش به چالش کشیده خواهد شد. اینها بحثهای کمتر بحثشده در طب سنتی است. ما اینها را بیشتر و مفصلتر در طب اسلامی بحث میکنیم که بحث از آن را به جلسه دیگری وامیگذارم.
بنابراین نتیجه بحث سرفصل دوم این میشود که: ما الان یک چارچوب برای تحلیل بیماریها داریم و از آن برای تحلیل بیماری کرونا استفاده میکنیم. اصول عام پاتولوژی خودمان را استفاده میکنیم: این اصول عام پاتولوزی به ما میگوید: نقش عامل بیرونی را برای گزارش پاتو (Patho) و درد برجسته نکنید (نه اینکه عامل بیرونی وجود ندارد) عامل بیرونی وجود دارد، وارد بدن شما میشود، و شما نمیتوانید با پروتکلهای موجود (فاصلهگذاری اجتماعی، ماسک و سایر پروتکلها) جلوی ورود این عامل بیرونی به بدن را بگیرید؛ دلیلش هم این است که نمیتوانید جلوی ارتباطات انسانها با یکدیگر را بگیرید. اصلا فرض انقطاع ارتباط انسانها با یکدیگر یک فرض بسیار مشکل است. وقتی شما نتوانستید انقطاع بین انسانها برقرار کنید، نمیتوانید از طریق انسانهای دیگر انتقال عامل بیماری را نیز جلوگیری کنید. (اگر فرض را بر این بگذاریم که سرایت بحث درستی است) بر فرض اینکه سرایت هم بحث درستی نباشد (که در تفاوت سرایت و شیوع بعدا بحث خواهیم کرد)، عوامل بیرونی فقط از ناحیه انسانها به بدن وارد نمیشود بلکه از ناحیه سایر اشیاء هم وارد میشوند. بنابراین اگر شما بخواهید خیلی تکیه کنید بر اینکه جلوی عامل بیرونی به بدن را بگیرد باید فاصلهگذاری با اشیاء را هم باید در دستور کار خودتان قرار دهید. خیلی دارید مسئله را سخت میکنید! ما بر اساس اصول تحلیل بیماریِ خودمان، نقش عامل بیرونی را کمرنگ و آن را تبدیل به یک عامل فرعی میکنیم. و نقش عامل درونی را در تحلیلمان پررنگ قرار میدهیم.
بنابراین [عوامل پیدایش] بیماری کرونا عبارت است از: “اختلال در بخش ریه” یعنی: سرریز اخلاط و سردی و پیدایش خشکی در ریه؛ که منجر به گرفتگی تنفس و گرفتگی سینه میشود. در بخش “طبع” هم در طبایعِ مردم در اثر الگوی تغذیه، تغییر ساعات خواب، آلودگیهای صوتی و هوا و بسیاری از عوامل دیگر اختلال ایجاد شده است؛ یعنی شما دیگر تولید خلط را به صورت طبیعی ندارید چون اختلال در طبع برای شما به وجود آمده است. در بخش “قلب” هم: قلبِ شما ضعیف شده است و متغیر اصلی ضعف قلب هم مسئله ترس است. بنابراین منشا اولِ بیماری کرونا: ضعف قلب از پایگاه ترس است. اختلال خشکی (چه خشکی ناشی از سوداء، و چه خشکی ناشی از صفراء و حرارت بالا) و سردی است که در طبع شما ایجاد شده است و سرریز آن به مجاری شما – خصوصا در ریه – وارد شده و تنفس شما را دچار مشکل کرده است. متغیر اصلی در تحلیلِ ما، آن عامل بیرونیِ تاجداری که دائماً در حال جهش پیداکردن و سویههای جدید برایش مطرحشدن نیست. بلکه اگر ده جهش دیگر هم اتفاق بیفتد؛ شما قوت قلب و تعدیل طبایع را مدیریت میکنید و سعی میکنید که همین اخلاط جاری شده بر عضو ریه و کلیه و سایر اعضاء و نزلهها را مدیریت کنید. وقتی این کار را انجام دادید، حالا اگر عامل بیرونی هم وارد شود؛ شما چون عضوتان سالم و طبعتان متعادل و فرمانده بدنتان هم قوی است و دچار ترس نشده است؛ لذا میتوانید [در مقابل بیماری کرونا] مقابله کنید.
پس اینکه ما در این روزها مکرر اعلام کردهایم که به یک تعریف جدیدی [از مدیریت بیماری کرونا] رسیدهایم؛ پایه این تعریف همان اصول عام تحلیل بیماری است. لذا الان تکلیف ما روشن است. من خواهش میکنم که برادر خوبم آقای عیناللهی توجه کنند که به نظر ما پروتکلها باید بدین صورت بازتعریف شود: سه دسته پروتکل را ما باید بحث کنیم: یک دسته از پروتکلها باید برود به سمت ضعف قلب – خصوصا عامل ترس – را مدیریت کند (که عرض خواهم کرد). دسته دوم پروتکلها باید برود به سمت اینکه از طریق ترجیحاً جامعِ ما تعدیل طبع را مدیریت کند. یعنی ما باید برویم به این سمت که مردم را توجه بدهیم که مبتلا به غلبه گرمی و سردی و تری و خشکی نشوند؛ تا بعد از آن نزلهها و اخلاط سرریز در سایر اعضاء نشوند. و همینطور باید یک پروتکل ویژهای را برای تسهیل تنفس در مورد “ریه” هم باید بحث کنیم. البته عضوی را که کرونا به عنوان عضو اصلی درگیر بیماری میکند، “ریه” است. ولی به هر حال عوارضی مثل تب، سردرد، حتی کاهش بویایی و بینایی، کاهش قوه دفع و اختلالات فرعی هم ایجاد میکند؛ که نحوه علاجِ آن اختلالات فرعی را هم دانه به دانه بحث خواهیم کرد.
ولی ببینید تفاوت پروتکلها مشخص شد: عمده پروتکلهای دوستان ما در وزارت بهداشت به دلیل تقلید از سازمان بهداشت جهانی، به محوریت “مهارکردن چرخه گردش ویروس” است. ماسک زدن، فاصلهگذاری اجتماعی، پروتکلهای بهداشت محیطی که مطرح میکنند و سطوح را با الکل و وایتکس میخواهند پاکسازی کنند؛ مبنای تمام اینها این است که جلوی چرخش ویروس را بگیرند.
ولی پروتکلهای ما مهار کردنِ چرخش ویروس را به عنوان امر فرعی بحث میکند و به این سمت میرویم که بدن را قوی کنیم و همین توصیه زمینمانده آیتالله خامنهای را که در همان اوائل کرونا فرمودند: «بعضیها در شرایط فعلی کرونا نگرفتند؛ چون سیستم ایمنی آنها قوی بود.» لذا ما میرویم به این سمت که تقویت سیستم ایمنی را بحث کنیم. (بنده لازم است در اینجا داخل پرانتز تاکید کنم که: سیستم ایمنیای که ما بحث میکنیم غیر از آن سیستم ایمنی ذاتی و انواع و اقسام سیستم ایمنیای است که طب سلولی بحث میکند. در آنجا هم اختلاف نظر داریم که باید بعدا آن را بحث کنیم). ولی به هر حال الگوهای ایجاد ایمنی خودمان را فعال میکنیم و شما دیگر با یک بدن قوی روبرو خواهید بود و به نظر ما اگر ده سویه دیگر هم [از ویروس کرونا] مطرح شود، باز هم بدنها مقاوم خواهند بود.
علامتِ کارآمدی این تحلیلِ ما، عملکرد در طول دو سال گذشته است. من به آن اندازهای که با دوستان خودمان مرتبط هستم ما الان لااقل بیش از دو هزار نفر در حوزه علمیه قم طلبههایی را داریم که براساس پروتکلهای خودمان کرونا را مدیریت کردهاند. البته یک جاهایی هم به صورت نصفه و نیمه ماسکها را موقع فرودگاه و جاهای دیگر زدهاند که بعضیها ناراحت نشوند. ولی در اکثر اوقات ما حتی از ماسک و سایر پروتکلها استفاده نکردیم. الان هم لازم است بدانید که همین جلسهای که در حال برگزاری است بر اساس پروتکلهای بهداشت محیط خودمان برگزار شده است. ما در طول این دو سال گذشته تقریبا هیچ کشتهای در بین جامعه آماری خودمان نداشتهایم. یعنی علاوه بر اینکه به لحاظ نظری میشود از این پروتکلها دفاع کرد، به لحاظ عملی هم این پروتکلها در میان (زندگی ما و خانوادههامان که یک جمعیت بالایی را تشکیل میدهد) اجراء و تجربه شده است و کارآمدی خودش را نشان داده است.
حالا البته برای اینکه اطمینان قلب برای دوستان وزارت بهداشت ایجاد شود میتوانیم مثلا یک جامعه آماری پنج هزار نفری را هم در یک کارآزمایی بالینی مشترک انتخاب کرده و کار را جلو ببریم. پس این اساس کار میشود. مجموعه پروتکلهای شما به دنبال این است که “چرخۀ گردش ویروس” را مهار کند؛ اما مجموعه پروتکلهای ما به دنبال “تقویت سیستم ایمنی بدن از مجرای قلب، طبع و عضو درگیر” است. حتما دقت فرمودید که الان هم که بحث واکسیناسیون مطرح شده است دیشب گزارشی میخواندم که ۸۴ درصد افرادی که در اسرائیل واکسن فایزر زدهاند دوباره به کرونا مبتلا شدند. یعنی حتی اذعان میکنند که واکسن، ایمنی زیادی ایجاد نمیکند؛ حالا یا به لحاظ زمانی ایمنی ایجاد نمیکند یا اینکه حتی منشأ اختلال در سیستم ایمنی نیز میشود. لذا دائما در کشور ما تأکید میشود که حتی اگر واکسن زدید آن پروتکلهای اصلی را فراموش نکنید! از نظر سازمان WHO پروتکلهای اصلی همان ماسک و فاصلهگذاری اجتماعی است. پس معلوم شد که تفاوتها در کجاست، مبانی نظری ما معلوم است، تجربههای عینی ما هم معلوم است. مثلا دوستان وزارت کارآزمایی بالینی گذاشتهاند که از حدود ۳۵۰۰ بیمار، ۱۲۴۱ نفر فوت شده است در حالی که ما در مجموع بیمارانمان، شاید موارد معدودی از آنها که به تعبیر شما بیماری زمینهای داشتند به رحمت خدا رفتند. بیش از ۹۰ درصد افرادی که در جامعه آماری ما بودهاند الان زندگی خوب و متعادلی دارند.
۴. سرفصل چهارم: پروتکلهای فقهی بیماری کرونا ( پروتکل های تسهیل کننده تنفس بیمارکرونائی + کنترل علائم حاد بیماری)
من وارد شرح خود پروتکلها شوم. البته عذرخواهی میکنم از این که جلسه قدری طولانی میشود اما باید اینها را هم بحث کنم. دسته اول پروتکلها پروتکلهای «تسهیل تنفس» بعلاوۀ «کنترل علائم حاد» است. در سهم تأثیر عوامل، اولا قلب بیشترین تأثیر را دارد بعد طبع و سپس عضو درگیر؛ اما الان به دلیل اینکه بسیاری از افراد به بیماری مبتلا شدهاند ما نقطه شروع را نحوه مدیریت این بیماری [از عضو درگیر] قرار میدهیم و بحث را از همینجا آغاز میکنیم. البته اگر بنابر پیشگیری باشد پروتکلهای بخش قلب و بخش طبع، پروتکلهای اصلی محسوب میشوند. ولی به دلیل اینکه بنده میخواهم با خانوادههای بیمار و افرادی که الان به بیماری کرونا مبتلا هستند صحبت کنم؛ اولویت را میدهم به تبیین و معرفی پروتکلهایی که مسئله تسهیل تنفس بعلاوۀ کنترل علائم حادّ را تشریح میکنند.
فرض کنید کسی به بیماری کرونا مبتلا شده است چه کاری انجام دهد که از این بیماری رهایی پیدا کند؟ ما در یک جمله معتقدیم که اگر چنین فردی پاکسازی مجاریِ خروجی بدنش را در دستور کار قرار دهد به سرعت وضع وی خوب خواهد شد. چرا این را عرض میکنیم؟ در تحلیل اصول عام پاتولوژی فقهی عرض کردم که وقتی شما اختلال در طبع و اختلال در قلب پیدا میکنید، نزلهها و اخلاط بر اعضای اصلی بدنتان سرازیر میشود. لذا از نظر گزارشی که ما از بیماری کرونا میدهیم مثلا عضو “ریه” عضوی است که مثلا در آن سردی یا خشکی زیادی ورود پیدا کرده است، یا مثلا “کلیه” که اخلاط ویژهای که ناشی از اختلال در طبع است به سمت این اعضاء سرازیر شده است. بنابراین اگر شما بتوانید این اخلاط را از بدنتان خارج کنید وضعیت بدنتان به سرعت خوب میشود. اینکه بنده عرض میکنم پاکسازی مجاری خروجی بدن را در دستور قرار دهید به این دلیل است.
حالا این پاکسازی ممکن است تدابیر مختلفی داشته باشد که هر کدام از آن تدابیر ناظر بر عضوی باشد اما همگیشان به دنبال خارج کردن اخلاط هستند. پس اولویت و فوریت در ترمیم این بیماری و اصلاح این بیماری این است که شما مجاریتان را پاکسازی کنید.
حالا بنده هشت طریق برای پاکسازی مجاری خروجی بدن بحث میکنم که این هشت طریق عناوینی هستند که بنده تابع محدودیت وقت انتخابشان کردهام؛ ولی تدابیر دیگری را هم میتوان پیشنهاد داد. یک ملاحظه دیگر که برای انتخاب این هشت عنوان داشتهام این است که همگی آسان باشند. یعنی مثل داروی رمدیسیویر نشود که بازاری غیرمجاز مثل بازار ناصرخسرو برای آن ایجاد شود. البته این ملاحظه مهمی است چون در طول این ایام میدیدیم که هر پروتکل درمان و دارویی که دوستان وزارت بهداشت اعلام میکردند، متاسفانه یک تجارت مافیایی حول آن شکل میگرفت. این خیلی بد است که در حالی که یک عده از انسانها مریض هستند، عدهای دیگر با مریضی آنان یک تجارت مافیایی کثیف راه اندازی میکنند. حالا در این تدابیری که ما در مجموعۀ کارگروههای ستاد کرونای خودمان تدوین کرده و با دوستان خودمان گفتگو کردیم این مزیت هم وجود دارد که حول آن مافیا ایجاد نمیشود.
اولین و شاید مهمترین پروتکلها این است که شخص بیمار مرتباً دهان و بینی خود را پاکسازی کند. یعنی اگر شما اخلاطی که در بینی و دهان وجود دارد را دائما تخلیه کنید؛ مهمترین و اولین کار را انجام دادهاید. حالا راه حلش چیست؟ راه حل آن غرغره و استنشاق با آب خالی است؛ همین مسئلهای که مراجع معظم تقلید در رسالههایشان به عنوان امر مستحب قبل از همه نمازها فرمودهاند. یعنی اگر شخص بیمار به همین حکم شرعی عمل کند و قبل از وضو، هم استنشاق داشته باشد و هم در گلوی خود غرغره داشته باشد، این فرد سطح قابل قبولی از پاکسازی را انجام داده است. البته اطبای ما توصیه میکنند که وقتی بیماری دارد غلبه پیدا میکند مثلا غرغره با آب و نمک طبیعی تأثیر بیشتری دارد. باز تأکید میکنم چون ممکن است کسی که بعدا به این عرائض ما گوش میدهد توجه نداشته باشد که این نمکهای آزمایشگاهی و یُددار موجود در بازار مضر هستند و شاید تصور کند چون روی آنها نوشته شده “نمک تصفیهشده” و “نمک یُددار”؛ این چیز خوبی است. [نه اینطور نیست] حتما غرغره کردن بایستی با “نمک طبیعی” رقم بخورد. شما میتوانید استنشاق را هم با انواع بخورات انجام بدهید که با توجه به در دسترس بودن سرکه طبیعی، پیشنهاد بخور با سرکه طبیعی را مطرح کردیم. پس این یک راه برای پاکسازی. شما مهمترین مجرایتان – که مجرای تنفس و مجرای غذا است – را دائما پاکسازی میکنید.
اگر بیماریتان بسیار تشدید شده و اخلاط بسیاری در ریهتان وارد شده، “حجامت قاعده ریه” هم باعث تخلیه اخلاط میشود و به این مسئله پاکسازی کمک میکند. اگر کسی چهار انگشت زیر محل حجامت عام را پس از بادکش حجامت کند، تجربه دوستان ما نشان داده که این کار، سطح اکسیژن خون را بالا برده و برخی از اخلاط را خالی میکند.
ممکن است یک فرض دیگر هم در اینجا مطرح باشد. مثلا خشکی سینه، خیلی بالا رفته باشد؛ برخی از افرادی که سن بالایی دارند ممکن است به درجه بالایی از خشکی مبتلا شده باشند و این خلط به سادگی روان و اصطلاحا پخته و خارج نشود. دوستان ما یک مجموعهای از تدابیر را برای مقابله با این سطح از خشکی پیشنهاد دادهاند: یکی از این موارد این است که مرتبا از “آب فاتر” استفاده شود. آب فاتر کمک میکند به اینکه از این خشکیِ بیش از حد کاسته شود.
دوستان ما در موارد متعددی یک ضمادی را هم استفاده کردهاند که هم از پشت ریه و هم از قسمت جلوی سینه (روزی پند بار) به پوست بیمار ماساژ دادهاند و این کار به رفع خشکی و سردی کمک کرده است. مواد سازنده این ضماد هم عبارت است از: سویق گندم، روغن زیتون، شیر گرم و تخم کتان. پس این ضماد کمک میکند که خشکیهای درجه بالا را مدیریت کنیم. اما مواردی که خشکی پایینتر است به نظرم لازم نیست از این پروتکل شماره ۳ استفاده شود.
خب؛ اخلاط شما یک سرریزی به کلیه و مجاری ادراری هم دارند. پس ما با این سه پروتکل (یعنی بحث استنشاق و غرغره، مالیدن آن ضماد مخصوص و حجامت قاعده ریه) از عضو “ریه” عبور کردیم. و حالا به سمت دفع اخلاط از سایر اعضاء میرویم:
“کلیه” و “مجاری ادراری” را با هویج و آب فاتر میتوان تسخین و گرم کرد و به دفع سریعتر اخلاط کمک کرد. باز ما نمیخواهیم بحث را پیچیده کنیم. ممکن است شما یک داروی ترکیبی برای تسخین پیشنهاد کنید؛ ولی اگر ما الان آن را جزو پروتکلهای رسمی اعلام کنیم، ممکن است در دسترس نباشد. بنابراین ما روی آسانترین تدابیر ایستادهایم: آب فاتر به پاکسازی کلیه کمک میکند، هویج هم کمک میکند. منتها یک نکته دقیقی است که اگر کسی میخواهد به روایتِ «الجزر یسخّن الکلیتین» عمل کند، باید توجه کند که مراد از جَزَر همین زردکها و همین هویج قمی است. و امکان دارد که استفاده از هویج فرنگی باعث کم شدن آثار آن گردد.
“روده” مبتلای به یبوست شده است و یا در برخی از موارد ممکن است یبوست و خشکی باعث بواسیر شده باشد. در اینجا آسانترین راه حل استفاده از گیاه مبارک “سنای مکی” است که کمک میکند که تسهیل در گوارش اتفاق بیفتد. موارد دیگری را هم میتوان بیان کرد ولی بخاطر سادگی مطلب به همان سنای مکی اکتفاء می کنیم.
این بیماری [کرونا] علاوه بر مشکلات کلیه و روده، سردرد هم ایجاد کرده است؛ پروتکلِ ما برای رفع سردرد چیست؟ راحتترین پروتکلها سعوط است. سعوط به معنای ساده یعنی “ریختن دارو در بینی”. بینی انسان به اصطلاح طب امروزی بینی به سینوسها و دماغ و مغز انسان مرتبط است. بنابراین اگر شما سعوط را انجام بدهید و چند قطره دارو را از طریق بینی وارد کنید، مجاری سینوسیِ شما باز خواهد شد. باز هم دیشب که روایات را جمعبندی میکردم به نظرم بهترین سعوط در این فضا “روغن کنجد” است. البته سعوط با روغن بنفشه هم موثر است. انجام دادنِ سعوط، برای خارج کردن اخلاط سر و نزلههای آن است.
در پروتکل ششم بحث جلوگیری از تب را مطرح میکنیم. ممکن است بیمار [کرونایی] به طب مبتلا شده باشد؛ برای این مشکل چه کاری میتوان انجام داد؟ برای مواجهه با تبِ بیمار توصیه به سیب، پیاز و عنّاب خوب است. هر سه توصیه -خصوصا سیب و پیاز – هم ارزان و هم در دسترس است. مثلا شما در ناحیه کف پا و ناحیه ناف و شکم و البته سایر اعضاءِ شخص تبدار یک مقدار پیاز خُردشده قرار بدهید و آن را ببندید و یا جوراب بپوشید. در اینصورت وقتی رطوبت پیاز به بدن منتقل شود، به دفع سریع تب از کل بدن و از عروق کمک میکند.
اگر کسی به “سرفه” مبتلا شد که یکی از علائم رایج در این بیماری [کرونا] است. اولا اینکه باید توجه داشت که ما در روایت داریم که نباید از سرفه ترسید. و نباید آن را چیز بدی تلقّی کرد. چرا که وقتی سرفه در بدن کسی به وجود آمد دو اثر بر جای میگذارد: یکی اینکه کمک میکنند که اخلاط از ریه زوتر دفع شوند (چون سرفه کردن هوا را با فشار از بدن خارج میکند – خصوصاً اگر بعد از پخته شدن خلط باشد- کمک میکند که خلط زودتر دفع شود) در تجارب فردی هم زیاد مشاهده شده است که وقتی انسانها دچار سرماخوردگی میشوند، یک مقدار اخلاطی در دهانشان وارد شده است. این همان کارکرد سرفه است که در روایت فرموده است که از سرفه کراهت نداشته باشید. سرفه کردن باعث میشود که یک نوع شوک به قلب هم وارد شود و به حرکت قلب کمک کند. البته اگر سرفه خیلی شدید شود می توان با برخی از تدابیر مثل آب فاتر و روغن بادام شیرین مقداری از سختی سرفه را کمتر و نرمتر کرد. ولی اصل سرفه چیز بدی نیست.
یک اعمال یداوی هم برای بهبود سرفه وجود دارد: اگر دیدید کسی دارد سرفه میکند، با زدن ضربات نسبتاً آرام به سینه و کمر فرد، میتوانید به دفع خلط آسانتر کمک کنید. یا اینکه شخص در هنگام سرفه به حالت سجده قرار بگیرد که این کار هم به دفع سریعترِ اخلاط کمک میکند.
هفتمین و آخرین پروتکلی که ما برای تسهیل تنفس و مسئله علائمِ حادِّ این بیماری بحث کردهایم، استفاده از ریاحین و بوهاست. خصوصا بوی نعناء که خیلی نفوذپذیر است و به سرعت در فضای تنفسی انسان وارد شده و آن فضا را تصحیح میکند.
تمام این پروتکلهایی را که بحث کردیم به دفع سریعتر اخلاط و نزلهها کمک کردند. علت چالشی هم که برای این اعضاء به وجود آمده بود، تراکم و انسدادی بود که این اخلاط و نزلهها در اعضاء مختلف ایجاد کرده بود. البته بحث در این حوزه فراوان است و تدابیر دیگری هم حتما به ذهن اساتید معظم میآید و میتوانند از آنها بحث کنند؛ ولی به هر حال تمام این هشت موردی که عرض کردم، پاکسازی مجاری (مجاری ادرای، مجاری دفع، مجاری تنفسی) را انجام میدهند. و این موارد پروتکلهای فوری ماست و تمرکز این موارد هم بر روی پاکسازی اخلاط جریان پیدا کرده در اعضاء مختلف است.
۵. سرفصل پنجم: پروتکلهای فقهی بیماری کرونا ( پروتکل های تعدیل کننده طبع)
دسته دوم پروتکلها پروتکلهایی است که کمک میکنند به اینکه طبع انسان تعدیل بشوند. یعنی همان منشأ اخلاطی که شما آنها را پاکسازی کردهاید، باید شما کار دومی را هم انجام بدهید که این عدم اعتدال را در بدن پایان بدهید. یعنی تولید خلط به صورت نامتعدل را مهار و کنترل کنید.
از مجموعه روایات باز هشت اقدام را که همه به نوعی طبایع را تعدیل میکنند (با تاکید بر تعدیل طبایع اربعه) انتخاب کردهام. دقت بفرمایید! در بحث تعدیل طبایع ما به دو شکل میتوانیم عمل کنیم: یا خود فرد یا یک طبیب حاذقی، طبعِ فرد بیمار را تشخیص بدهد و جلوی غلبه آن طبع را بگیرد. این یک فرض است که اجرای آن به لحاظ ملّی قدری دچار مشکل است. چرا؟ چون اکثر مردم ایران دانشِ تشخیص طبع را ندارند و پزشکهایی هم که بتوانند به اینها مشاوره بدهند و طبع اینها را به نحو صحیح تشخیص بدهند، به اندازه کافی نداریم. پس این روش، مخصوص کسانی است که یا دانش و یا دسترسی به یک طبیب حاذق داشته باشند. به دلیل این محدودیت، ما در پروتکلهای تعدیلکننده طبعف هشت اقدام را پیشنهاد دادهایم که هرکسی (چه دانش تشخیص طبع را داشته باشد، چه نداشته باشد، چه دسترسی به پزشک حاذقِ طبعشناس داشته باشد یا نداشته باشد) این موارد را انجام بدهد به تدریج طبعش تعدیل خواهد شد. این هشت اقدام در واقع استفاده از “داروهای جامع” هستند (البته جامع به معنای عام در روایات؛ یعنی داروهایی که تمام طبایع را مدیریت میکند: مثلا من نمیدانم که طبعم چیست ولی وقتی از این دارو استفاده کنم، حتما مشکل غلبه طبایع مدیریت و حل خواهد شد)
پروتکل اول را باز ناظر به آسان بودن آن انتخاب کردهام. ببینید! الان تقریبا همه مردم ایران از همه اقوام، آش مصرف میکنند. پس [اجرای این پروتکل] امر سختی نیست. منتها معمولا در آشها از برگ اسفناج استفاده میشود. اگر بشود در این آشها از برگ چغندر استفاده کرد؛ در روایت دارد که: «لا داءَ معه» به نحو مطلق. یعنی هیچ ضرری به هیچ طبعی وارد نمیکند. به علاوه اینکه منجر به تقویت عمومی بدن هم میشود.
پروتکل دوم استفاده از داروی کارآمد و تجربهپسداده “امام کاظم (علیه السلام)” است. با رعایت زمان استفاده که ۱۰ روز یکبار است. باید اینجا توجه داد که برخی از دوستان که زمان مصرف دارو در روایت را دقت نکردند و بعضی وقتها روزی چندبار مصرف کردند؛ و ممکن است این کار چالشهایی را ایجاد کند. نه؛ بلکه با تاکید بر زمان مصرف دارو جلوگیری میکند از سرریز نزلهها در ریه و سایر اعضاء. یعنی اصطلاحا نزلهها را مهار میکند. و فرقی هم نمیکند که شما چه طبیعتی داشته باشید؛ در هر صورت نزله ها را مهار میکند. پوشش سر هم کمک می کند از سریانِ نزلهها در اعضاء درگیر بیماری. سرتان را گرم نگه دارید! وقتی شما عمامه یا کلاه بر سر ندارید؛ سردی بر سر غلبه پیدا خواهد کرد و این کار باعث خواهد شد که نزلههایی جریان پیدا کنند و اثر اول را هم بر ریهها میگذارند و درگیری [و ابتلاء به بیماری] در آن ایجاد میکند.
پروتکل چهارم مصرف انار و فرآوردههای آن است. اگر الان به خودِ انار (ترجیحاً انار شیرین) دسترسی است که خود انار را مصرف کنید، وگرنه سعی کنیم یک فرآوردهای از انار را در غذای خودمان استفاده کنیم. باز هم انار جزو غذاها و داروهایی است که ضرری بر هیچ طبعی وارد نمیکند.
پروتکل بعدی مصرف زیاد نمک است. استدلالش چیست؟ استدلالش این است که حضرت فرمود: «نمک جلوگیری از هفتاد و دو نوع بیماری میکند». خب؛ شما میدانید که هفتاد و دو نوع بیماری، بیماریهای متعلق به یک نوع طبع خاص نیست، بلکه بیماریهای مربوط به همه طبایع است. بنابراین نمک هم داروی جامع است. این که بعضی از دوستان طب سنتی فرمودهاند طبع نمک، خشک یا گرم است؛ به دلیل تعارض این توصیف با این روایت قابل قبول نیست. نمک هفتاد و دو نوع بیماری را دفع میکند، پیشگیری میکند. و این هفتاد و دو نوع بیماری، بیماری مربوط به همه طبایع است. بنابراین به استظهار این روایت نمک داروی جامع است و ما میتوانیم از آن استفاده کنیم.خب؛ شما حتما آداب مصرف نمک را در رسالهها و روایات دیدهاید: حضرت میفرماید: «هم اول غذا و هم آخر غذا [نمک مصرف کنید].» با میوهها – خصوصا میوه خیار – توصیه شده است، علاوه بر اینکه در ابتدای غذای سفره نمک مصرف میکنید؛ در مورد لقمه اول غذا هم در روایت توصیه شده است. تفاوت این صورت با نمک اول غذا این است که شما نمک اول غذا را مستقیما به هاضمه اولتان وارد میکنید، ولی نمکِ لقمه اول به خود غذا اضافه میشود و سپس به هاضمه منتقل میگردد. به هر حال مناسک مفصلی در مورد مصرف نمک داریم تا جایی که حضرت میفرماید: «لازم نیست نمک را به عنوان یک چیز جداگانه مصرف کنید؛ نمک خودش یک خورشت است». من دیشب یک روایت بسیار زیبایی را از امام رضا (علیه السلام) دیدم که حضرت به یکی از اصحابشان اینطور فرموده بودند که: ما در دوران جوانی با دوستانمان به تفریح رفته بودیم، دوستانمان یک گوسفند با خودشان آورده بودند ولی نمک را فراموش کرده بودند که همراه خود بیاورند. گوسفند را سر بریدند ولی چون نمک نداشتیم هیچکدام از ما از گوشت گوسفند نخوردیم و گوشت را به خانههای خودمان آوردیم تا با نمک مصرف کنیم. ببینید! فضای تفریح و جوانی است ولی چون علم اهلبیت (علیهم السلام) در بین آن گروه جوان جاری بوده است؛ حضرت میفرماید: گوسفند را – که چاق هم بود – سر بریدیم ولی چون نمک همراه نداشتیم مصرف نکردیم. حضرت این کار را انجام دادند و برای ما هم روایت کردند که در واقع به ما بگویند: اگر تفریح شما هم به هم خورد، حاضر نشوید غذای بدون نمک مصرف کنید! تا جلوی بیماریهای شما گرفته شود.
پروتکل ششم: اصلاح روغن غذا. این نکته خیلی در کنترل طبایع مهم است. بعضی از اطباءِ ما در جلسات پژوهشی گزارش میدادند که کسانی که مبتلای به چربی شدهاند، ضربه بیشتری را از بیماری کرونا دریافت کردهاند! خب؛ افزایش چربی منشأهای مختلفی میتواند داشته باشد. یکی از منشأهای مهم آن همین مرغهای صنعتی هستند که حجم زیادی از چربی را دارا هستند. ولی مهمتر از مرغهای صنعتی، روغن مصرفی غذاست. اگر کسی بتواند روغن غذای خودش را تبدیل کند به روغنی که انبیاء مصرف میکردند یعنی روغن زیتون. که حضرت وقتی میخواهند در مورد روغن زیتون صحبت کنند از کلمه “مبارک” استفاده میکنند. یعنی یک غذای است که برکت دارد و هیچ لعنت و ضرری ندارد. اگر این امر هم به سرعت در دستور کار قرار بگیرد، جلوی تولید اخلاط به نحو نامتعادل گرفته میشود.
پروتکل هفتم برای اصلاح طبع استفاده از روغن پر برکت بنفشه و خودِ گیاه کاسنی است. ترجیحاً خود گیاه گاسنی اگر در دسترس باشد بعنوان سبزی مصرف بشود چرا که به تعدیل سریع طبع کمک میکند.
آخرین پروتکلی که در بخش تعدیل طبع وجود دارد استفاده از مویز و کشمش است. روایت می فرماید: عَلَیْکُمْ بِالزَّبِیبِ فَإِنَّهُ یُطْفِئُ اَلْمِرَّهَ وَ یُسَکِّنُ اَلْبَلْغَمَ[۱] یعنی هم به تسکین بلغم کمک میکند و هم آتش ناشی از صفراء را کاهش میدهد. از قرینه کلمه “یُطْفِئُ” متوجه میشویم که اینجا مره سوداویه نیست و مقصود مرّه صفراویه است. در اینجا هم بنده هشت پروتکل پیشنهاد دادم که در دسترس است، یعنی شما راحت میتوانید کشمش و مویز را بدون هزینه خاصی تهیه کنید. یا میتوانیم سبزی مصرفی خانه را به راحتی تغییر دهیم. البته دوستان ما راههای متفاوت دیگری هم برای این حوزه دارند که بنده آنها را ذکر نکردم که هزینه اضافی برای خانوادهها نباشد؛ چرا که (ارزانی و در دسترس بودن درمان)مهم است. بنده شنیدم که حضرت آیهالله تبریزیان در موارد متعدد با هزینه خودشان برای بیماران دارو تهیه میکردند و به آنها میدادند. بنده این را مکرر از دوستان شنیدم. در بین سایر اطبای طب اسلامی هم این بناء وجود دارد که تا میتوانند ویزیت نگیرند و تا میتوانند نسخه ارزان بدهند. البته بعضی از ماها متاسفانه اشتباه کردیم و در مواردی ویزیتهای سنگین دریافت کردیم؛ اما بیشتر دوستان طب اسلامی بنایشان بر این است که درآمدی از این حوزه نداشته باشند؛ لذا بنده در تدوین این پروتکلها بر این مسئله تاکید داشتم که خرج اضافی بر خانواده ها تحمیل نشود. چرا که در خانواده بیمار وجود دارد و این یک درد و یک ابتلائی است، حال اگر هزینه ی مالی را هم تحمیل کنیم این میشود مشکل مضاعف. به هرحال باید این را مورد دقت قرار داد.
۴. سرفصل ششم: پروتکلهای فقهی بیماری کرونا (پروتکل های تقویت کننده قلب)
دسته آخر پروتکلها که آخرین بحث بنده است مربوط به پروتکلهای تقویت قلب میشود که مهمترین نوع پروتکلهاست و باید روی آنها تمرکز بشود. در اینجا هم بنده هشت پروتکل برای تقویت قلب بحث میکنم.
در راس اینها استفاده از “تلبینه” است. حال تلبینه چیست؟ قبل از اینکه خود تلبینه را بحث بکنیم، روایتی از امام صادق (علیه السلام) را ذکر میکنم: «إِنَّ اَلتَّلْبِینَه یَجْلُو القَلْبَ اَلْحَزِینِ کَمَا تَجْلُو اَلْأَصَابِعُ اَلْعَرَقَ مِنَ اَلْجَبِینِ». می فرماید به همان راحتی که شما با انگشت عرق پیشانی تان را پاک میکنید خوردن تلبینه هم به اینکه غم و غصه از قلبتان برود کمک می کند. حالا ببینید در خانواده فرزند، همسر، پدر و یا پدر بزرگ به این بیماری مبتلا شده اند و نگران هستند. با این خبرهایی هم که الان در صدا و سیما پخش می شود فرد با خود میگوید الان ممکن است مریض من هم از دست برود. غم و غصه زیاد می شود که در اینصورت بیماری تشدید و تدبیر کاهش پیدا میکند و اولین کاری که باید انجام بدهیم این است که این غم و غصه ها را از بین ببریم. حالا چرا بنده تلبینه را انتخاب کردم؟ چون تلبینه یعنی غذا و یا سوپی که در آن شیر وجود دراد بنابراین شیر برنج هم یک نوع تلبینه است. گندم و جو یا سویق اگر با شیر پخته شود یک نوع تلبینه است که در صورت مصرف و بعد از اینکه مثلا یک کاسه از آن را بخورید خوشحالی همه ی اعضای خانواده را میبیند. خود ما همین هفته پیش و برای چندمین بار این غذا را تجربه کردیم. بعد از غذا، اعضای خانواده ما با هم شوخی می کردند و اثر این غذا واقعا تا این حد است. ببینید آقایان: عرض بنده این است که مجموعه ی پروتکل های سازمان بهداشت جهانی منجر به زیاد شدن غم و غصه و حزن و اندوه در کشور شده است. به هر میزانی هم که قلب تضعیف بشود بیماری گسترش پیدا میکند؛ بنابراین ما باید یک پروتکل هایی را بحث بکنیم که در نتیجه آن ترس و اندوه و غصه از قلب برود.
دومین پروتکل برای تقویت قلب دعا خواندن بوسیله خانواده بیمار است. دعا را هم حتما با توجه به معانی آن بخوانید. حتی عرض بنده این است که اگر معنای دعاهای ماثور را نمیدانند-یعنی دعاهایی که از ائمه معصومین( نقل شده است- با خدا نجوا کنند و همان چیزی را که میدانند به خدا بگویند. همین که شروع به نجوای با خدا میکنید و درد دل میکنید در واقع رو کردهاید به یک قدرت لایتناهی. یکی از چیزهایی که قلب را قوی میکند این است که آدم تکیهگاه داشته باشد. البته اگر کسی سواد عربی دارد و یا میتواند ترجمه ی فارسی را دقیق بخواند بهتر است که همان دعاهای رسیده از اهل بیت (علیهم السلام) را بخواند. مثلا اگر همین دعای هفتم صحیفه سجادیه را -که توسط آیهالله خامنهای توصیه شده است -مردم بخوانند، عبارتهای فراوانی در این دعا وجود دارد که قوت قلب ایجاد میکند مثلا این عبارت را دقت کنید: «یا من تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ اَلْأَسْبَابُ». حال اگر کسی در معنای این عبارت دقت کند میگوید سببیت همه اسباب را خداوند متعال به اسباب عنایت کرده است. مثلا اگر آب سبب رفع تشنگی است، این را خدای متعال به آب عنایت کرده است و آب از خودش اثر رفع عطش ندارد و همین طور است در مورد سایر اسباب. حال اگر کسی در مورد این عبارت دقت کند تامل کند قوت قلب پیدا میکند؛چون به کسی توجه کرده که میتواند همه اسباب را جابجا کند، همه ی خاصیتها را به اشیاء بدهد. این مهم است که دعا به معنای اتکای به یک قدرت قاهر است و به لحاظ روانشناسی آدمها را آرام میکند. به همین دلیل کسانی که دعای بیشتری میکنند آرامترند چون تکیه به قدرت لایتناهی دارند. اگر بنا باشد که ما در این مخمصهها و گرفتاریهای آخرالزمان و مدرنیته تکیهگاهمان را از دست بدهیم، قلبمان ضعیف خواهد شد و زود از پا در خواهیم آمد. به خاطر دارید که وقتی بحث پروتکلهای سازمان بهداشت جهانی به آیه الله خامنهای عرضه شده بود ایشان یک جمله حکیمانه فرموده بودند که: «تدوین پروتکل ها را به کسی بسپارید که ارزش دعا را بداند». من از آقای عیناللهی که در زمان یک دولت انقلابی سرکار آمدهاند خواهش میکنم کسانی که در ستاد ملی کرونا اهل دعا نیستند را کنار بگذارند؛ چون این اشخاص نمیتوانند تقویت قلب برای ما به ارمغان بیاورند و وقتی قلب تقویت نشد مشکلهای ما ادامه پیدا خواهد کرد.
بنده از این به بعد شش پیشنهاد ارائه میکنم که منجر به ایجاد شادی میشود. دقت بفرمایید وضعیت بیمار مبتلا به کرونا وضعیت ترس است، وضعیت خوف و حزن است و اگر به سرعت این وضعیت را مدیریت نکنیم همین حالات قلبی بیمار را از پا در میآرود و سیستم ایمنی او را ضعیف میکند. البته نقش قلب بیشتر از سیستم ایمنی است ولی به هرحال اطبای موجود پذیرفتهاند که اگر قلب تضعیف شد و فرد ترسید سیستم ایمنی او هم تضعیف خواهد شد. پس این شش پروتکل که شاید مهمترین پروتکلهای حوزه پیشگیری باشد همه “نشره” و شادی ایجاد میکنند. ببینید این پروتکلها چقدر کارآمد است . اگر خانوادهها شش اقدام را انجام بدهند موجب ارتقای شادی در سطح خانوادههای بیمار خواهد شد . محل شادی هم مانند غم و غصه در قلب است. حال این شش پیشنهاد کدام است؟
اولا روایت می فرماید: «اَلطِّیبُ نُشْرَهٌ» ؛ بوی خوش شادی آور است. عطرهایی استفاده کنید که شادی خانواده شما را زیاد کند مثل گلاب و گل یاس و بعضی از عطرهای دیگر. این یک اقدام مهم است. بعضی از دوستان ما به بنده توصیه کردند که من این را حتما بگویم: اگر بیمار شما در وضعیت غلبه ی بیماری است با یک عطر ملایمی متکای زیر سر او را معطر کنید تا وضعیت شادی قلب او افزایش پیدا کند و به تبع قلبش تقویت شود. بنابراین اولین اقدام در بخش افزایش شادی برای خانواده های مبتلا به کرونا استفاده از عطرهای مناسب است.
مورد دیگر در روایت عسل است که حضرت می فرمایند: «وَ اَلْعَسَلُ نُشْرَهٌ» چه به عنوان شربت عسل استفاده شود و چه خود غسل را با انگشت بخوریم که در هر صورت به تقویت قلب کمک می کند. بنابراین خود عسل یک پروتکل مستقل است.
مورد بعدی در روایت اسب سواری است: «وَ اَلرُّکُوبُ نُشْرَهٌ». حال کسی مریض نیست ولی اگر میتواند اسب سواری کند منجر به افزایش شادی وتقویت قلب او خواهد شد.
عامل شادی آور دیگر نگاه کردن به طبیعت سبز و به جنگل هاست: «وَ اَلنَّظَرُ إِلَى اَلْخُضْرَهِ نُشْرَهٌ». بنابراین اگر شما خانه حیاط دار دارید یا مثلا در خانه ی خودتان گل دارید اینها به افزایش شادی اهل خانه کمک میکند. اگرچه در صورت امکان بهتر این است که به طبیعت بروید.
مورد دیگر نوره است: «اَلنُّورَهُ نُشْرَهٌ» پاکسازی بدن از طریق نوره به افزایش شادی کمک می کند. بنابراین در این ایام به خانواده ها پیشنهاد می کنیم که از تیغ برای ازاله ی موهای زائد بدن استفاده نکنند و به جایش از نوره مصرف کنند.
پروتکل بعدی از امام جواد (علیه السلام) که فرمودند : «مُلاَقَاهُ اَلْإِخْوَانِ نُشْرَهٌ » که با توجه به این حدیث از مسئله نادرست فاصله گذاری اجتماعی فاصله میگیریم. چرا که اگر فاصله گذاری اجتماعی انجام دادیم ارتباطمان با برادرانی که دوستشان داریم کم می شود و در اینصورت شادی ما کاهش پیدا میکند.انسان وقتی رفیق خودش را میبیند این شادیآفرین است و عرض کردیم انواع شادیهای مذکور قلب را تقویت میکند.
پروتکل بعدی روایتی است از یکی از اصحاب که امام صادق (علیه السلام) که میگوید “ذکرنا”، دائما حضرت ما را متذکر میکردند که : «ذَکَرْنَا اَلْأَخْذَ مِنَ اَلشَّارِبِ فَقَالَ نُشْرَهٌ». کوتاه کردن سیبیلها هم شادی آور است. یعنی اگر در این ایام و بصورت منظم- خصوصا پنج شنبه ها بعد از نماز ظهر و عصر که بهترین زمان برای اخذ شارب هست هرچند روز جمعه هم توصیه شده است- اینکار را انجام دهید هم موجب شادیتان خواهد شد و هم یک اقدام بهداشتی است. اما در حال حاضر چون وزارت بهداشت غم و حزن را در جامعه گسترش داده است بنده تاکید دارم بر روی کارهایی که به سادگی موجب افزایش شادی در جامعه میشود و افزایش شادی هم یعنی افزایش تقویت قلب.
آخرین بحثی که بنده دارم این است که اگر کسی میوه به مصرف کند یا کشمش مصرف کند؛ اینها به حسن شدن قلب و اینکه ترس از قلب او برود کمک میکند. بنابراین در بخش مواد غذایی مصرف کشمش-مصرف زبیب که نوعی از کشمش است- مصرف سرکه و مصرف به را اگر افزایش بدهیم هر کدام به نوعی تاثیر مثبت بر قلب خواهد گذاشت و منجر به تقویت قلب خواهد شد.
بنابراین پروتکلهای بخش تقویت قلب بیشتر پروتکلهای پیشگیری هستند که بنده بخاطر وضعیت موجود شش عدد از آنها را روی شادی پیشنهاد دادم. البته میتوان پروتکلهای دیگری برای تقویت قلب بحث کرد ولی ناظر به شرایط امروز، تقویت قلب از پایگاه اقدامات ساده شادیآفرین اولویت دارد. بخشی هم مانند تلبینه غذایی بود و همینطور در مورد دعا هم که مسائلی عنوان شد.
در مجموع بنده ۲۴ پروتکل را پیشنهاد دادم: هشت مورد برای پاکسازی مجاری و خارج کردن اخلاط، هشت پروتکل برای تعدیل طبع و هشت مورد هم برای تقویت قلب. ویژگی عمده این پروتکلها این بود که هزینه جدیدی بر خانوادهها تحمیل نمیکند؛ اگرچه دوستان طبیب ما راهحلهای تکمیلی دیگری هم دارند که قابل مطالعه و استفاده است.
بنابراین بحث بنده تمام شد. ما مجموعا سه سرفصل بحثی در تعریف کرونا گفتیم: اشکال به روش تحقیق در مطالعه ی کرونا، اصول عام تحلیل بیماری کرونا و النهایه تعریف بیماری کرونا. سه سر فصل دوم هم عبارت بود از: معرفی پروتکلهای درمان بیماری کرونا، معرفی پروتکلهای تعدیلکننده طبایع و معرفی پروتکلهای تقویتکننده قلب.
جملهای هم در خاتمه عرائضم بگویم و از همه ی دوستان خودم تقاضا دارم که به این مسئله توجه کنند و آن این که: محور درگیری ما با مدرنیته، با سازمان ملل و با اسناد بین الملی فعلا و با قید اولویت بخش سلامت است؛ ولی حوزههایی مثل آموزش و پرورش، ساخت مسکن، مسئله مهم پول طلا و عبور از پول اعتباری، عبور از مدیریت شهری مبتنی بر مکتب نوشهر گرایی و دیگر حوزهها نیز دارای اولویتاند. به عبارت دیگر: نباید این اشتباه را مرتکب شویم که چهل سال بعد از انقلاب اسلامی فقط به محوریت مسئله سلامت تمدن مدرنیته را به چالش بکشیم. طبق گزارشی که در فروردین ماه امسال منتشر کردیم لااقل در ۱۲حوزه دارای اولویت نیازمند سازماندهی هستیم و باید مفاهیم جدید را مقابل مفاهیم تمدن مدرنیته مطرح کنیم که البته در شرایط فعلی بخش سلامت و تدوین پروتکلهای مدیریت کرونا اولویت دارد. از همه دوستان تشکر میکنم، بعضی از دوستان در جلسه اساتید بنده هستند و از اینکه بنده را تحمّل کردید از همه شما تشکر میکنم. ان شاءالله در آینده جلسات بیشتری را در مورد احتلافات تمدنیمان با مدرنیته برگزار خواهیم کرد.