به گزارش صدای حوزه، سازمان مردمی عفو بینالملل بر خلاف پسوند فریندهاش، یک سازمان غیردولتی و NGO است و ادعا میشود هماکنون بیش از ۷ میلیون عضو دارد که در یک مسیر تعیینشده یعنی حمایت از حقوق بشر فعالیت میکند.
این بنیاد غیردولتی و مردمی ادعا دارد میخواهد با مطالعه و تحقیق، مانع از پایمال شدن حقوق انسانها در سطح دنیا باشد و در این راه حقوق بشر و استانداردهای مطلوب جهانی را به مردم یادآوری میکند.
ایجاد شعبههای داخلی در کشورها
این شکل از ساختار سازمانی با ایجاد گروههای بینالملل و منشیهای بینالملل توسعه یافت و به نوعی شعبههای فعال در کشورها را شکل داد؛ اما مدیریت از هسته مرکزی در لندن شکل میگیرد، پایتخت انگلیس که سیاستبازی را سرلوحه تمام امورات بشری خود قرار میدهد مثلا این سازمان از نلسون ماندلا، نماد آزادیخواهی و مبارزه با نژادپرستی در جهان غرب، حمایتی انجام نداد.
آغاز نفوذ در دولتها
اعمال گزینشهای سلیقهای در صدور بیانیهها، ارائه حمایتها، برگزاری نشستها و اعلام برنامهها، در این سازمان دیده میشود و با همین خط مشی، کتابخانه محل نگهداری قربانیان بیگناه عقدیتی و گروههای درختی عفو بینالملل سعی میکنند تا با برنامههایی همچون حمایت از خانوادههای زندانیان، مشاهده محاکمههای عمومی، اعزام نماینده به جلسات دولتها و هدایت زندانیهای عقیدتی در مهاجرت به دیگر کشورها، نفوذ خود را گسترش دهند و این نفوذ هماکنون به درجهای رسیده است که عفو بینالملل در بسیاری از کشورهای دنیا جزو تصمیمسازان و تصمیمگیران ارگانهای دولتی محسوب میشود.
دایره نفوذ به قدری مستحکم شده که این سازمان رفته رفته به عنوان مشاور ارشد سازمان ملل متحد و چندین و چند نهاد بینالمللی و جامع دنیا انتخاب شد و این ذهنیت غلط را در بخشی از افکار عمومی ایجاد کرد که این سازمان، بازوی رسمی و قانونی سازمان ملل متحد است و بیانیههای صادره از سوی آن ضمانت اجرایی دارد! برای نمونه اگر نظری درباره رئیس دولتی در یک کشور منتشر کند، به مثابه نظر رسمی جامعه بینالملل درباره آن رئیس دولت است!
آغاز زمزمههای انتقاد
توسعه دایره نفوذ و بعداز آن دخالتهای مداخلهجویانه در امور داخلی کشورها، برخی را بر آن داشت تا به صورت رسمی و در جایگاه دولت ـ حکومت منتقد عملکرد عفو بینالملل باشند و جالب اینکه نخستین منتقد دولتی، همان دشمن عقیدتی غرب یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود؛ این سازمان در کارکردی دوباره که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد، شخصیتهای مطرح سیاسی در کشورهای مختلف را آماج حملات خود میداند و مثلاً به دادگاهی در سوئیس سفارش کرده بود که جرج دبلیو بوش، رئیس جمهور اسبق آمریکا را دستگیر و محاکمه کند؛ درخواستی که هیچگاه پذیرفته نشد و با توجه به الگوی واقعی قوانین و منشورهای جهانی، پذیرفته هم نخواهد شد؛ چون تمام رؤسای جمهورهای کشورهای عضو سازمان ملل دارای مصونیت قضایی دارند.
فعالیتهای ضد شکنجه عفو بینالملل در سال ۱۹۷۷ آکادمی سلطنتی نروژ را مجاب کرد که جایزه صلح نوبل را به این تشکل مردمی اهدا کند البته رابطهای پنهان میان جوایز سیاسی نوبل با سیاسی کردن شخصیتهای حقیقی و حقوقی دریافتکننده این جایزه وجود دارد و اینچنین میتوان برخی اقدامات مداخلهجویانه، عنادورزانه و به دور از واقعیات موجود در مناسبات جهانی این تشکل را متوجه شد که هدف بنیانگذاری، مطمئناً چیزی غیر این است که الان میبینیم.