به گزارش صدای حوزه، برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با هدف معرفی و آگاهی بخشی علوم شناختی در قالب نبردها،دیپلماسی و نهایتا جنگهای شناختی هم در قالبهای صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفتوگو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیکهای علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیکها و شگردهای رسانهای در حوزه شناختی میپردازد.
در قسمت نوزدهم این برنامه معصومه نصیری میزبان علیرضا داودی کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی و دکتر محسن همتی نژاد کارشناس حوزه رسانه بود که به بررسی مهمترین مدلهای جریانات ضد انقلاب جهت ایجاد خط موازی و خط اشغال در دهه چهارم علیه محور مقاومت و انقلاب پرداختند.
رسانه، انقلاب و علوم شناختی
ما در فصل سوم این برنامه به موضوع کلی رسانه، انقلاب و علوم شناختی میپردازیم. آقای داودی شما چه تعریفی از خط موازی و خط اشغال دارید، در بحث امروز چه گزاره ای را در این باره مورد بررسی قرار میدهید و این تعاریف ناظر به چه کارکردهایی در رسانه هستند؟
داودی: رابطه بین علوم شناختی و رسانه همان تعریف اولیه و پایهای است که بر اساس آن حوزه شناختی حوزه طراحی مسیر است. در واقع بیان و تعیین نتایج بر اساس ایستگاههایی است که در مسیر طراحی میشود. در خصوص مواجهه فرقی نمیکند. خواه در موضوعات مواجهه آفندی داشته باشید و خواه در مقام پدافند قرار بگیرید، معمولاً استراتژیهای رسانهها متفاوت میشود.
زمانی که ما از خط موازی در رسانهها صحبت میکنیم، چه رسانههای له و رسانههای علیه، چه آنجا که از حوزه خودمان سخن میگوییم و چه آنجا که نسبت به حوزه خودمان از دیگران حرف می زنیم، معمولاً دو مفهوم خط موازی و خط اشغال را کنار همدیگر قرار میدهیم.
اگر بخواهیم این موضوع را کوتاه تر و راحت تر تعریف کنیم باید بگوییم اصل خط موازی بر تعدد رسانه و تنوع موضوعات با نتیجهگیری واحد استوار است . به عنوان مثال زمانی که رسانهها قرار است راجع به ایران صحبت کنند ، حال چه ایرانی که قرار است در معرض قرار بگیرد ؛ چه ایرانی که در معرض بوده است ، در هر دو حالت فرقی نمیکند.
درواقع موضوعات و رسانهها به صورت موازی در کنار هم قرار میگیرند. این مفهومی که خطوط موازی هیچگاه به هم نمیرسند، مفهوم درستی است اما در حوزه رسانه خطوط موازی یعنی ایجاد چندین گزاره نسبت به یک موضوع در ذهن مخاطب که به موازات هم پیش میروند و لزوماً در ابتدا پیامها همجهت نیستند.
قرار نیست که هر آن چیزی که شبکه تلویزیونی اینترنشنال بیان می کند عینا در بیبیسی یا من و تو پخش شود. بنابراین یک مسئله واحد وجود دارد اما نسبت به آن موضوعات متنوع و زوایای دید گوناگون، به موازات یکدیگر در ذهن مخاطب از سفید تا سیاه طیفبندی میشود.
اگر این رسانه ها بر موضوعی مانند فساد در ایران متمرکز شوند ممکن است یک نهاد را با این مفهوم قرینه کنند، در جای دیگر یک فرد یا مسئول را با این مفهوم همراه کنند و حتی امکان دارد هیچ کسی را قرینه نکنند. در واقع هدف آنها ایجاد دغدغه در ذهن مخاطب نسبت به فساد است، به همین دلیل است که در رسانههای بیگانه، طیف برنامههای اینتراکتیو و سوپراینتراکتیو از کم اثرترین آن تا پر اثرترین آن وجود دارد.
در خط اشغال همین مسائل پیگیری و تبدیل به شاخ و برگهای متفاوت میشود. به عنوان مثال قرار است به هر دلیلی موضوع فساد در ایران توسط رسانههای بیگانه برجسته شود. رسانهها برای آن که تک ساحتی حرکت نکرده باشند، موضوعات دیگر که ضریب اهمیت بالایی ندارند را یکباره با اهمیت جلوه می دهند و در کنار موضوع اصلی که فساد است قرار میدهند.
یعنی خط ذهنی مخاطب که قرار است بر مسئله فساد در ایران متمرکز شود مشغول موضوعات دیگری میشود که در ظاهر ارتباط زیادی به فساد ندارد اما به دلیل فشاری که به لحاظ موضوعی بر ذهن مخاطب وارد میشود در نهایت مخاطب میگوید مسائل دیگر را رها کنید، از نظر من آن فساد مهم است، این در حالی است که خط موازی آن فساد شروع شده است.
برای درک بهتر مطالب فوق مثالی را مطرح میکنم. دادگاهی در انگلستان تحت عنوان دادگاه آبان ۹۸ ایجاد میشود. کیفیت و اعضای شرکتکننده دادگاه، قبل و بعد آن، نوع ارتباطات این دادگاه و مولفههای دیگر که در مجموع حدود ۴۸ فاکتور است، هر کدام مجزا و متفاوت است.
موضوع دیگر که اهمیت دارد رسانههایی است که به این دادگاه میپردازند. از آنجایی که این رویداد در لندن اتفاق افتاده است انتظار می رود بیبیسی بر آن متمرکز شود، در صورتی که بیبیسی مسئله دیگری را برجسته میکند و اینترنشنال پیرامون این موضوع برنامه های گفتگو محور تولید میکند. درواقع بیبیسی در این خصوص تولید محتوا دارد اما موضوع ضریب اهمیت و وایرال شدن اخبار است که شدت آن از سمت اینترنشنال بیشتر است.
نکته قابل توجه اینجاست که گرچه این مسئله دغدغه بسیار کمی در مخاطبان داخل ایران ایجاد کرد اما نزدیک به ۱۶۰ ساحت موضوعی در این دادگاه گشوده شد که تمرکز و فشار اصلی آن مربوط به حوزه انتظامی، نظامی وکلمه «سپاه» بود. این همان تکنیک نقطه خط بود که رسانههای معاند در این جریان از آن استفاده کردند.
بنابراین سطح موضوعات به مسائلی مانند زمین ساحل خالی، موضوع فلان فایل و … کاهش پیدا میکند. در این میان شبکه تلویزیونی یکی از این رسانهها یا صفحه اینستاگرام رسانه دیگر فعال میشود و خبرنگار توییتر رسانه ای شروع به کار میکند.
همه اینها به موازات هم آغاز به حرکت میکنند و با این که به ظاهر نقاط پراکنده است اما زمانی که مخاطب میخواهد نقطهزنی کند و با دقت بر روی موضوع متمرکز شود، به این نتیجه میرسد که این مجموعه ظلم کرده است، آن را هم که از بین برده است، این فساد را هم دارد پس این نهاد یا این شخص در حال حاضر چه می گوید؟
هیچکدام از اینها هدف تلقی نمیشود، بلکه مانند ایستگاههایی در یک مسیر هستند که قرار است مخاطب نسبت به یک نهاد، یک موضوع، یک سازمان، یک فرد به برداشتی فراتر از برداشتهای معمول برسد که حالا نظام باید آن برداشت را از ابتدا برای مخاطب توضیح دهد که ممکن است بتواند یا نتواند.
معمولاً هم موفق شدن در این موارد، خیلی سخت است. نکتهای که وجود دارد، این است که معمولاً خط موازی و خط اشغال روی موضوعات جذاب دارای اهمیت مبنایی مانند عدالت، فساد، صداقت و مواردی از این دست در ذهن مخاطب شکل میگیرد، نظر شما در این باره چیست ؟
داودی: این موضوع به جو حاکم بر داخل ایران نسبت به نوع کلیدواژهها و پردازشها بستگی دارد.
به عقیده من، برنامه ریزی در رسانه های بیگانه تا اواسط دهه ۸۰ به صورت ۶۰ به ۴۰ به نفع آنها بود؛ یعنی ۶۰ درصد موضوعات توسط آنها طراحی می شد و ۴۰ درصد در داخل. اما این روند تغییر کرد. به دلیل جنس سوژهپردازی، در حال حاضر بسیاری از استراتژیهای تولید پیام آنها تابع موضوعات داخلی شده است.
به عنوان مثال در گذشته مسائلی چون جامعه مدنی، آزادی بیان، مطبوعات و… موضوعاتی بودند که در بسیاری از مواقع در خارج از ایران کاشته میشد و برداشت آن در داخل ایران صورت میگرفت. اکنون کاشت بخش قابل توجهی از آن در داخل صورت میگیرد و سپس امتداد را برعکس میکنند. درواقع متوجه شدند که دیگر کاشت موضوع خارج از ایران و برداشت آن در داخل ایران، مختص دورهای بوده و در حال حاضر سپری شده است.
دلیل تغییر بافت نگاه مردم، دسترسی آنها به رسانه و اتفاقات میدانی است که صورت میگیرد، به همین دلیل اگر قبلا رسانه ها عنوان می کردند رژیم صهیونیستی مواضع ایران در سوریه را هدف قرار داده است با اینکه امروز بگویند یک نفر از رژیم صهیونیستی نفوذ کرده و پارچین را زده است، اثرات خیلی متفاوتی دارد.
حالت دوم که مسئله در داخل رخ داده است به دلیل آن طراحی خط موازی و اشغال، از نظر تنظیم ذهنی مخاطب برد بالاتری دارد.
آقای همتی نژاد، شما این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟
همتی نژاد: صحبتهای آقای داودی را با بیان مثالی تکمیل و همراهی میکنم. میدانیم که ریلهای آهن هیچ گاه به هم نمیرسد اما این ریل لازمه حرکت قطار است. در رسانههای معارض و بیگانه هم همین اتفاقات رخ می دهد. زمانی که این رسانهها بر مناسبتها و اعیاد سوار میشوند یعنی برای این رسومات برنامهریزی میکنند.
یکی از دستور کارهایی که این رسانهها برای خود تعریف میکنند، دسترسیهایی است که در سکوهای مختلفی استفاده میکنند که از جمله آن میتوان به فضای مجازی، پوشش منطقهای و محلی اشاره کرد یعنی استفاده از سکوهایی که دسترسی مخاطب به آن آسان باشد را در دستور کار قرار می دهند، از یکدیگر دفاع و سوژه یکدیگر را پیگیری و بازنشر میکنند، اشتراکگذاری اطلاعات انجام میدهند و روحیه همکاری دارند.
در راستای بحث خط اشغال که آقای داودی مطرح کردند، روحیه تهاجمی مطرح است یعنی اجازه نمیدهند بعضی از اطلاعات وارد شود. در این مواضع تهاجمی تمرکز روی خطاهای جریان انقلاب هم صورت می گیرد. برای استراتژی تأثیر بر افکار، زیرساختی تولید میکنند تا نتایجی حاصل شود.
ایجاد زیرساخت با عنوان تولید و جهانی کردن محتوا و بر بستر فضای مجازی و رسانهای مختلف مانند شبکههای ماهوارهای و شبکههای محلی انجام می شود. در این حالت به دلیل آسان شدن دسترسیها، ارتباط دو سویه با مخاطب شکل میگیرد و روش جدیدی برای ارتباط با مخاطب ایجاد می شود.
حتی گاهی واگذاری نوع کارکرد به برخی از مخاطبین توسط خودشان انجام می شود. درواقع بر اساس شکلگیری مولتی پلتفرمها شبکهسازی صورت می گیرد که برای رسیدن به مقصد بسیار اهمیت دارد. برای انجام این فرآیند، حداکثر غافلگیری را ایجاد میکنند و به مخاطب نشان میدهند که اشراف کامل دارند یعنی حداکثر سازی اطلاعات را انجام میدهند.
اینجاست که ممکن است قدرت تصمیمگیری مخاطب به دلیل نوع اطلاعاتی که به او وارد میشود گرفته شود یعنی حجم اطلاعات ورودی یا بارش داده ها به قدی زیاد است که شما نمیتوانید یک چیز درست را از غلط تشخیص دهید و به این صورت میتوانند روی آن تأثیر بگذارند.
فرآیند صفر کردن تولید تا توزیع اطلاعات
بخش دیگر این فرآیند صفر کردن تولید تا توزیع اطلاعات است . گاهی اتفاقی رخ می دهد تا بعضی از سیاسیون حتی بخواهند در مورد آن واکنش نشان دهند یا اینکه در مورد آن اظهار نظر کنند دیر شده و بعضاً کار خودشان را انجام دادهاند. در برهههای اخیر در بسیار شاهد این موضوع بوده ایم.
به عنوان مثال صدایی در یکی از شهرهای شمال غرب کشور شنیده میشود ، رسانه های معاند با استفاده از پلتفرمهای مختلف و حتی شبکه های ماهوارهای روی آن کار میکند، از سوی دیگر در بستر فضای مجازی هم اتاقهای گفتگو به سرعت راه اندازی و فعال می شود و موجب گردش اطلاعات می گردد. همزمان آموزش مستمر افرادشان هم صورت می گیرد و آموزش افراد را توزیع میکنند یعنی اینکه افراد به صورت چند شغله و چند رشتهای شروع به کار کردن میکنند اما زمانی که به صورت کلی رفتار رسانههای معاند و معارض را مورد بررسی قرار می دهیم در مییابیم که همه آنها در استفاده از برخی واژهها اشتراک نظر دارند.
درواقع در جریانشناسی رسانه ها می بینیم گرچه آنها در مورد یک سوژه یا یک موضوع ظاهر یکسانی ندارند اما اگر انتهای آن را با دقت کارشناسی و موشکافانه نگاه کنیم متوجه می شویم که یک موضوع و سوژه مثل یک موضوع دال مرکزی در نظر گرفته می شود و پیرامون آن صحبت می کنند و مخاطب ناخواسته به سمت آن مفهومی که رسانه ها میخواهند برداشت کنند سوق داده میشود .
آیا ما میتوانیم بگوییم برای مقابله با خط موازی و اشغال شبکههای اقماریای داشته باشیم تا رفتارهای آنها را خنثی کنند. درواقع سوال این است که مدل رسانهای مواجهه با این رفتار رسانهای جبهه معارض ، معاند و بیگانه چگونه است؟
داودی : ما سه برهه مواجه را تجربه کردیم. برهه اول معادلسازی بوده است یعنی همه آنچه که آنها ساخته بودند در طرف ما ایجاد شد یعنی تمام موارد ، نعل به نعل و به صورت قرینه این طرف معادل سازی شد اما این مدل اشکال داشت . از آنجایی که ما دقیقا از الگوی رسانه های معاند استفاده می کردیم راحت تر ضربه می خوردیم چرا که آنها به خوبی نقاط ضعف و قوت الگوی خود را می شناختند و می دانستند نقطه آسیب پذیری کجاست.
همتی نژاد: به نظرم الگوهای انحرافی هم میگذارد.
داودی: دقیقاً و در بسیاری مواقع الگویی که دریافت میشد در واقع اطلاعات غلطی بود که طرف مقابل دوست داشته است که ما بدانیم که ما اصطلاحاً تحت عنوان اطلاعات شیرین از آن یاد میکنیم . اولین مرحله زمینگیری در مواجهه کارآمد و مؤثر اینجا اتفاق افتاد.
یعنی آنها شبکه درست کردند و ما هم به تقلید از آنها این کار را انجام دادیم تا به مرحله تولید پیام رسیدیم و در فکر چاره بودیم ، در حالی که آنها اساساً همه این کارها را برای مرحله تولید پیام انجام داده بودند. آنها برای تولید پیام به چهار ساحت متمرکز می شدند ؛ چگونه خود را به خود بشناساند، چگونه خود را به ما بشناساند، چگونه ما را به خودمان بشناساند و چگونه ما را به دیگران بشناساند. آنها برای هر کدام از این ساحات برنامه دارد.
تفاوت برنامه سازی در دهه های ۶۰ و ۷۰ نسبت به دهه های اخیر کاملا مشهود است . در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ ، تپش و انآیتیوی و شبکه های از این دست در نهایت شامل صور اسرافیل یا علیرضا نوریزاده بود اما در دهه ۷۰، ترکیب مولتی پلتفرمهای مکتوب مطرح میشود.
سپس در دهه ۸۰، در کنار آنها ، فیس بوک هم اضافه می شود . از سال ۷۸ اجتماعی شدن ارتباطات در حوزههای ارتباطی رخ می دهد و با مالتی پلکس حوزههای مختلف را مدیریت می کنند.
در برهه دوم مواجهه، سیستم متوجه باگهایی شد که قابل ترمیم نبود. به همین دلیل از روشهای جدیدی استفاده کرد که اصطلاحاً با عنوان « سپرهای امنیتی برای ذهن مخاطب در داخل » نامگذاری شد.
درواقع به این بلوغ رسیدیم که تا زمانی که از این الگوها استفاده کنیم برای طرف مقابل حرکت کرده ایم پس به الگوی مصونسازی روی آوردیم یعنی هر اقدام طرف مقابل فرصتی برای بالندگی ما باشد . اما این روش نیز مشکل خود را داشت .
مسئله این بود که اگر ما در سیستم خودمان به نقطه ای میرسیم، تا ابد از همان استفاده می کنیم. مانند صنعت خودروسازی کشور که یک خودروی پراید تولید می کند و تا ابد همان را تولید می کند و اگر زیاد مورد نقد قرار بگیریم که این چه محصولی است، با تغییرات کوچک در موتور یا بدنه آن را به تولیدات دیگر تبدیل می کنیم.
همتی نژاد: زمانی که آنها در موضع تهاجمی هستند و ما در موضع تدافعی قرار می گیریم ، رسانه های بیگانه شروع به انتشار اطلاعات اشتباه می کنند و در داخل بعضاً از این اخبار عبور می کنند. در ادامه رسانه های معاند عنوان می کنند که در داخل با شما روراست نیستند. چون پیش از آن که ما به شما خبر رسانی کنیم ، چیزی نگفتند.
داودی: کاملاً درست است. از اینجا به بعد ما سپری را ایجاد میکنیم که نه تنها ایمنی ایجاد نمیکند بلکه هزینهسازی میکند. چون کسی که باید پیام را مهندسی کند، متوجه نیست که گاهی باید بگذاریم طرف مقابل حرف اول را بزند، بعد ما حرف او را بیاعتبار کنیم . درواقع اینکه تو بیایی حرف اول را بزنی، مشتت را باز کرده ای.
توجه داشته باشید که ما اینجا در حوزه نبرد رسانهای صحبت میکنیم و مسئله بر سر یک دهم درصد تأثیرگذاری بیشتر است نه هفتاد یا هشتاد درصد چرا که گاهی با یک فکت ذهن مخاطب از این رو به آن رو میشود. چندی پیش خانم جاوسی که وارد ایران شد و ببینید که به چه سرعتی خط اشغال ایجاد کردند در صورتی که مسئله دیگری در حال رخ دادن بود .
در این مورد مسئله داخلی درست تشخیص داده و پرداخته شد اما در استمرار و توسیع این مدل، به دلیل اصرار بر ثابت بودن فرمولها، مسئله دچار دوباره ایراد و در واقع مشکل شد. اما در گام بعدی یعنی موضوع سومی که در واقع اتفاق افتاد، این بود که ما به جای مسئله همگرایی در نقاط آفندی دچار همگرایی در جبههبندیهای داخلی شدیم. اتفاق بعدی جابهجا شدن یک مسئله بود.
از نظر من این که گفته می شود حمله بهترین دفاع است، در برخی مواقع اشتباه است چون اگر همه توان خود را باید روی دفاع بگذاریم ، پدافند را ضعیف کرده ایم . این موضوع هم که عدهای میگویند بازگشت به خویشتن خویش فقط پدافند است هم اشتباه است چرا که باعث آسیبپذیری بیشتر می شود .
ترکیبی از این دو مورد قبول است ، یعنی رساندن جامعه ، رسانه، رسانه با جامعه، جامعه با جامعه، جامعه با رسانه، رسانه با رسانه به نقطه آفند و رسیدن به همگرایی در حوزه پدافند. در حالی که در ایران تفسیرهای متعدد از همگرایی آفندی منجر به بروز واگرایی پدافندی شد.
همتی نژاد: باید یک نکته در نظر بگیریم. ما در مورد رسانه و مردم صحبت کردیم اما نباید از رفتار مردم با حاکمیت و حکومت با مردم غافل شویم. آنچه که رسانه های خارجی بیش از هر چیزی بر روی آن موجسواری میکنند، حفرههایی هستند که در مورد نوع اطلاعات و یا رفتاری است که از طریق رسانهها میان مسئولین و مردم اتفاق میافتد.
یعنی وقتی رسانه کار خودش را به درستی انجام ندهد و پل ارتباطی مناسب نباشد، مخاطب ناخودآگاه به سمت رسانههای دیگر میرود. گاهی برخی رسانه های داخلی ادعا می کنند صدای مردم هستند اما وقتی این اتفاق هوشمندانه رخ ندهد آسیبزا خواهد بود یعنی در ذهن مخاطبی که پیام را از رسانه شاید داخلی خود ما دریافت میکند ، تأثیرات منفی میگذارد.
سپس طرف مقابل از همین سیستم گزارشی ، خبررسانی و برنامهسازی یا تیترهای روزنامهها یا سایتهای خبری ما استفاده میکند و بر علیه ما شروع به فعالیت می کند.
در جبهههای نبرد زمانی که حمله اتفاق میافتد رزمندگانی که در خط حمله هستند، جانپناه میخواهند. اگر نیروی تدارکات پشتی ، توپخانه یا نیروی هوایی که باید پشتیبانی کند، در کار خود ضعیف عمل کند رزمندهها جانپناه ندارند و تلفات میدهند .
در رفتار آفندی رسانه هم همین اتفاق میافتد یعنی اگر نتوانیم به درستی پشتیبانی کنیم ، عملاً خبررسانی و اطلاعرسانی ما که در اینجا حکم حمله در میدان نبرد رسانهای دارد، ضربه میخورد و تأثیر منفی میگذارد. تلفات ما مخاطب خواهند بود که گاهی ممکن است به چشم هم ببینیم.
داودی: اینجا یک اتفاقی میافتد. به جای رساندن صدای مردم وارد فضای درآوردن صدای مردم میشویم.
همتی نژاد: بله، به همین دلیل است که مقام معظم رهبری جهاد تبیین را به عنوان تکلیف شرعی برای همه اهالی رسانه واگذار میکنند. یک نوع جنگ ترکیبی اتفاق افتاده که موضوع آن اقتصادی، اجتماعی و معیشت است که وقتی کنار هم قرار بگیرد، برایند پیچیده ای ایجاد می کنند.
رسانههای معاند آن طرف مرزهای ما از این ظرفیت استفاده میکنند یعنی این مسائل را کنار هم میگذارند و درباره موضوعات اقتصادی و اجتماعی بحث میکنند و در کنار آن درباره منزلت اجتماعی یا چیزهای دیگر سخن می گویند. وقتی این موضوعات در کنار هم قرار گرفت، در ذهن مخاطب یک مسئله چند مجهوله حلنشدنی ایجاد میشود.
در رسانه داخلی موضوع جهاد تبینی را به خاطر داریم. بر اساس این مفهوم افرادی که کارشناس هستند و بر موضوعات مختلف اشراف دارند باید موضوعات را سریع با مخاطبان در میان بگذارند. ما هر چه صداقت داشتیم و منطقی عمل کردیم نتیجه خوبی گرفتیم.
گاهی یک اجتماع صنفی در مورد حقوق خود مطالبهگری می کنند، سؤال اینجاست این مطالبهگریای که اتفاق افتاده است، مجاری قانونی خودش را طی کرده است یا نه؟ آیا این افراد مطالبات خود از منابع و زیرساختهای اولیه پیگیری کرده ان ، چه نتیجهای گرفتهاند؟
در کف جامعه میگویند چرا اعتراضات صنفی نشان داده نمی شود یا در جهان منعکس نمیشود. در بعضی از کشورها، مانند فرانسه همه چیز از جمله قانونگذاری در کف خیابان است. اما در برخی از جوامع مثل ایران کف خیابانی نیست.
یعنی یک سلسله مراتب و پروسه ای را طی میکند و جلو میرود. رسانه های بیگانه در مسیر این پروسه، موضوعاتی که میتواند تبدیل به سوژه شود ، سوژههایی که تبدیل به آسیب گردد و آسیبهایی که تبدیل به بحران شود را شناسایی میکنند و روی آن کار میکنند.
به عنوان مثال کمبود حقوق موضوعی است که باید طی یک فرایند بررسی شود اما زمانی که رسانه های معاند این موضوع را شناسایی کردند ، میتوانند آن را تبدیل به یک آسیب اجتماعی کنند و مردم را کف خیابان بکشانند. درواقع یک مطالبه صنفی که خیلی عادی بوده با گفتگو حل می شود به موضوعی بزرگ تبدیل می شود.
از آنجایی که طرف مقابل ما رفتار شبکهای دارد گاهی ما هم میخواهیم رفتار شبکهای داشته باشیم بعد در رفتار شبکهای منفی است. این بحث رفتاری به عنوان عملیات موازی که از آن سخن گفتیم، در چند دهه ابتدای انقلاب در مورد مستندها رخ داد. برنامه هایی که درباره تاریخ دفاع مقدس و در مورد استفاده از ضریب برنامههای کلاسیک همین اتفاق میافتد.
درواقع ما بر نوستالژی متمرکز شده اسم در حالی که نوستالژی یک شمشیر یا تیغ دو لبه بوده است. یعنی هم به عنوان فرصت گفتمان نسلی از آن استفاده شده است و هم به عنوان شکاف نسلی.
از شما به عنوان کارشناس رسانهای جنگ شناختی یک سؤال دارم. چرا امسال شبکههای معارض، به تاریخ انقلاب اسلامی، آنچنانی که هر سال با حجم انبوه برنامه میساختند، نپرداختند؟
داودی: شبکه بیبیسی دو مستند در برنامه آپارات خود منتشر کرد. یکی از آنها چون خیلی خاص است نام نمیبریم. این مستند به شدت پیچیده بود . مستند دیگری هم تحت عنوان صنعت جنگ منتشر شد که دفاع مقدس را به عنوان یک صنعت جنگ برای به گردش درآمدن خیلی از موضوعات معرفی کرد . درواقع هدف آن تحریف چه چیزی بود ؟ می خواستند به جای کلمه دفاع مقدس، جنگ را جایگزین کند.
پس قید سند را به آن اضافه میکند.
داودی: بله درست است . با ساختن دو مستند و صرف زمان حدود ۱۰ روز، فقط یک کلمه را در جنگ جابهجا می کند.
همتی نژاد: سند مثبت و جنگ برای منفی است. وقتی این دو را کنار هم میگذارد …
داودی: میشود خباثت. مخاطب میگوید ببین اینها چقدر خبیث بودند ، باید سر خرمشهر جنگ را تمام میکردند.
ببینید سطح تحریف تا کجا حرکت میکند. یکی از کارهای بسیار جدی که رسانههای معاند در خط اشغال و موازی انجام میدهند ، مفهومی تحت عنوان « ساچمه و ضربه » است یعنی موضوع را مینشاند، چهار وجهی از آن خروجی میگیرند. این تکنیک از دیرباز در ایران استفاده شده است و در مورد اصفهان هم همین تکنیک استفاده شد .
در واقع اگر رسانه ها به موضوع ضریب نمیداد، اصلاً این اتفاق نمیافتاد . جالب است تمام تصاویر گرفته شده از اجتماع مردم مزین به آرم و لوگوی رسانههای داخلی خود ما است. هیچ نشانی از رسانه های خارجی و شهروند خبرنگار هم نیست.
بله. مخاطب دقیقاً همین را میگوید. میگوید این از داخل دارد پخش میکند.
همتی نژاد: زمانی که در حوزه جریانشناسی رسانههای معاند کار می کنیم با تکنیک هایی چون استفاده از آرشیو غنی ، ارتباط دو سویه با داخل و خارج و آموزش مستمرسروکار داریم. گرچه یکی از آیتمهای آنها استفاده از آرشیو غنی بوده است اما در بعضی از مستندهایشان از این مفهوم هم عبور کردهاند و دیگر تصویر آرشیو گذشته را نمیگذارند.
از برنامه رسانههای داخلی که در بحث فضای مجازی و چه بسترهای دیگر تولید شده استفاده می کنند و لوگوی خودشان را قرار می دهند و اتفاقاً مستندتر جلوه میکنند.
داودی: رسانههای بیگانه با همین استناداتی که در داخل رخ می دهد با چرخش ۳۶۰ درجه ای، قدرت عدم انتخاب شما را بالا میبرند نه قدرت انتخاب را. قدرت عدم انتخاب یعنی شما منفعل باشید در آن صورت، دیگر انتخاب بر اساس هوشمندی نیست بلکه بر اساس چیزی است که قبل از مواجهه در ذهن مخاطب بوده است یعنی راهکارهایی که برای یک مشکل پیشنهاد شده، بدون بررسی شرایطی که در آن قرار دارد استفاده می شود.
در این حوزه، شما وقتی که وارد میشوید، آن ساحت سوم یعنی مشغول کردن، آن ایجاد خط اشغال در داخل، برای درست کردن موضوعات موازی در خارج و بازگرداندن آن به داخل، نهایتاً دو نتیجه را به ما میدهد. نتیجه اول , ایستگاههایی که قرار است که مخاطب در آن نفسگیری و عبور کند، این ایستگاهها صد درصد آسیب میبیند. برای مخاطب به لحاظ ذهنی جای تنفسی وجود ندارد. ایستگاههای تنفس ذهنی جایی است که تفسیر و تحقیق خودشان را نشان میدهد و مرحله دوم مسیر ذهنی مخاطب در قرار گرفتن در خود مسیر هم آسیب میبیند. یعنی تحلیلش از موضوع برمیگردد که بدترین تاثیر خود را زمانی خواهد گذاشت که در ادامه خواهم گفت .
در حوزه خط اشغال و خط موازی تله ای توسط رسانههای بیگانه برای رسانههای ما در داخل گذاشته می شود . شاید این سخن منتقدان زیادی داشته باشد . رسانه میگوید من باید حرف اول را به مخاطب بزنم و بعد میبینیم که اتفاقاً اتخاذ این استراتژی تلهای است که رسانه خارجی برای طراحی کرده است.
همتی نژاد: از قبل برای آن طراحی کرده است مانند همین اطلاعات بیاعتبار منتشر شده در فضای مجازی که بر روی آن کار میکنیم . در طرف مخاطب ، نظریات رفتاری ، جریان تأثیرگذاری یا زیرساختی که اتفاق میافتد، یک رفتارهایی انجام میدهند برای اینکه ذهن او مشغول شود. این همان سرگیجهای است که مخاطب نمیداند چکار کند. حداکثرسازی اطلاعات انقدر به سرعت رخ می دهد که مانند بمباران عمل کند و مخاطب هر جا برود بالاخره ترکشهای آن به او برخورد میکند. در ادامه وضعیت مکمل با استفاده از تصویر ویدئو، گفتگو، تکنیکهای رسانهای شروع می شود.
بخش دیگر آن غیرممکنسازی یا اشراف کامل اطلاعات است. در این روش به گونه ای برخورد میشود که یعنی من همه این اطلاعات را به صورت کامل و بر آن اشراف کامل دارم . ایجاد نظم نوین جمعآوری اطلاعات تکنیک دیگری است که به بسترهایی که در مورد زمینههای اطلاعرسانی اتفاق میافتد باز می گردد که با این ادبیات به هر حال مخاطب را تحت تأثیر خودشان قرار میدهند.
موضوع دیگر صفر کردن تولید تا توزیع است یعنی تلاش میکنند از تولید تا مصرف پیام را صفر کنند یعنی آنقدر سریع است که برخی از رسانهها در آن مناسبات میایستند تا اینکه بتوانند به خاطر نوع ماهیت رخداد یا اتفاق یا بیان گفتمان، در مورد آن موضعگیری کنند یا برخی اطلاعاتی بدهند، این باعث می شود ما از آن موضوع عقب بیافتیم اینجاست که بعضی از مردم در جریانات میگویند چرا این شبکه از فضای مجازی عقب افتاد.
داودی: در راستای حرف شما باید بگویم تکنیکی به اسم «اصالت مسلح » وجود دارد که کاملاً شناختی و بسیار پیچیده است و جزء تکنیکهای عارفان هم است. منِ رسانه داخلی، با شمای رسانه داخلی، یا خانم دکتر رسانه داخلی، هر سه مسلح هستیم اما یک قاب شیشهای دور ما ایجاد و ما را اسیر کردهاند . آدمهایی که مسلح هستند و اسیر میشوند، اولین کاری که می خواهند انجام دهند استفاده از سلاح است . این سلاح علیه بیرون اتاق شیشهای استفاده نمیشود یعنی مربوط به داخل است. به عنوان مثال زمانی که بحث سوتزنی ایجاد می شود، یک جنبه آن این است که میخواهید بحث عدالت و رسیدگی به فساد در داخل را بررسی کنید. این موضوع وقتی علنی و به سمت رسانههای بیگانه کشیده میشود ، از آن سواستفاده می کند . پس خیلی مهم است بعضی از فعالیتهای ما بالای خط اعلام و بعضی از آنها پایین خط مشاهده باشد. درواقع اگر ما پایین خط مشاهدهات را بالای خط اعلام ببریم ، رسماً به رسانههای بیگانه اعلام میکنیم که چگونه به ما حمله کند.
همتی نژاد: من باز هم درباره میدان نبرد و آوردگاه مثالی میزنم. آتش تهی که برای حمله نیروهای آفندی به دشمن و ضربه زدن به او در خط مقدم استفاده می شود اگر به درستی و در محل مناسب انجام نشود و کمی پایینتر بیاید، به جای اینکه پوشش بدهد، نیروهای خودی را هم از بین می برد و آن رزمندگانی که در خط مقدم هستند دچار آسیب میشوند و تلفات آنها بالا میرود
داودی: تمام تکنیک های به کار رفته در حوزه شناختی رسانه ها نزدیک به ۹۰ است نه بیشتر اما ما در حوزه شناختی ۲۷۰ تا تکنیک داریم . این یعنی به قاطعانهترین حالت میتوانیم بگوییم رسانههای معاند حتی نسبت به خودشان عاجز از درک تکنیکهای بتا به بعد هستند اما اینجا یک مسئله وجود دارد؛ آقا یا خانم رسانه ظرفیت علمی و درک نسبت به فهم و اجرای این تکنیکها را دارد یا نه؟
همتی نژاد: وقتی یک نیروی پیاده را برای جنگیدن به خط مقدم میفرستیم اگر آن فرمانده اشراف داشته باشد و با رزمندهاش همراه باشد میتواند موفق بشود. درواقع چند عامل این موفقیت را ممکن می کند اعتقاد، همراهی مسئولین و با هم بودنشان بود و بخشی هم تخصص ..
داودی: هیچگاه فرمانده زرهی را به عنوان فرمانده نیروی زمینی نمی گماردند.
همتی نژاد: یکی از ظرفیتها و مزیتهای مهم ما مردم هستند. کارشناسها، مسئولین، انتشار و مرجعیت از دیگر ظرفیتهای ماست. این ها کف مزیتهایی است که ما داریم و داشتهایم. یعنی ما هر آن اراده کنیم، کارشناسانی در کشور هستند که خیلی مجرب و بسیار آشنا هستند که میتوانند در مورد مسائل تخصصی نظرات کارشناسی بدهند. مردم را داریم که هرگاه اراده کردیم، با یک فراخوان کوچک، در میدان حاضر شده اند؛ مسئولینی داریم که غالباً پاسخگو هستند.
بخش انتشار هم ظرفیت بالایی دارد چرا که هرگاه اراده میکنیم با کمترین هزینه میتوانیم دسترسی به رادیو، تلویزیون، فضای مجازیای را داشته باشیم. همچنین اعتمادی که به مرجعیت وجود دارد میتواند گنجینه بزرگی باشد چرا که مخاطبان به آن اطلاعاتی که از طرف رسانههای ما داده میشود، اعتماد میکنند. پس باید از ظرفیتها بهره ببریم.
داودی: ظرفیت مهم ما وجود دشمنی احمق است که به شدت پرکار است. حماقت دشمن در حوزه تکنیک نیست، در حوزه فهم اصالت پدیدهای مثل انقلاب یا مردم انقلابی است. برای همین است هر کاری میکند موفق نمیشود و خوشبختانه دشمن ما انقلابی را در مقابل خودش دارد که خیلی هوشمند است.
همتی نژاد: علاوه بر انقلاب، ریشه آن یعنی « ولایتپذیری » که در مردم وجود دارد، ظرقیت بزرگی است. ولایتپذیری تأثیری دارد که در بدترین حالتها و بیشتری عملیاتی که آنجا انجام میدهند با کوچکترین اشارهای تمام اینها را خنثی میکند.
داودی: به همین دلیل است نتیجه بودن دشمنی احمق میشود میزان موفقیت حوزه مقاومت.
برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با هدف معرفی و آگاهی بخشی علوم شناختی در قالب نبردها،دیپلماسی و نهایتا جنگهای شناختی هم در قالبهای صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت و گو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیکهای علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیکها و شگردهای رسانهای در حوزهی شناختی میپردازد.
بیشتر بخوانید: