مصرف که از آن به واژه “استهلاک” نیز تعبیر شده، «فرایندی است که در آن ارزش استفاده چه به صورت تبدیل آن در فرایند تولید (مصرف تولیدی) و چه به صورت استفاده ناب و ساده آن در هنگام مالکیت برای ارضاء نیازها (مصرف مصرفی یا مصرف نهایی)، از بین میرود.»
از آن جایی که این فرایند، در واقع همان عمل افراد برای استفاده از کالا یا تولید آن است؛ علاوه بر محسوب شدن به عنوان یک فعالیت اقتصادی، یک مقوله اجتماعی و فرهنگی قلمداد شده و یک مرام و خواست فرهنگی و اجتماعی به شمار میرود که حوزههای فرهنگی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد.
این فرایند در دورههای مختلف انقلاب صنعتی، فرهنگهای گوناگونی به خود گرفت و در هر دوره، براساس امکانات تولید صنعتی، فرهنگ مصرفی ویژهای شکل گرفت و نظریههای اقتصادی مناسب آن پدیدار گردید؛
تا اینکه در قرن بیستم، فرهنگ مصرفگرایی مطابق نیاز جامعه سرمایهداری به مصرف بیشتر (که در اثر تولید انبوه به وجود آمده بود)، در غرب ظاهر شد و به تدریج دامنه آن به کشورهای در حال توسعه و جهان سومی گسترش یافت.
مصرف گرایی به عنوان یک فرایند اجتماعی، بر مصرف مصرفی تکیه کرده و مصرف هرچه بیشتر کالاهای مصرفی، اعم از بادوام و بیدوام را مورد تاکید قرار میدهد. در این فرهنگ، افراد در خرید همیشگی کالاها و خدمات جدید، درگیر میشوند؛
در حالی که هیچ توجهی به نیاز یا عدم نیاز به این کالا و خدمات، قابلیت دوام آنها، مبدء تولید یا پیامدهای زیست محیطی تولید و مصرف آنها، نمیکنند. در واقع باید مصرفگرایی یا مصرفزدگی را «از بین بردن یا صرف کردن از طریق به کار بردن و هزینه کردن بیهوده»دانست
جامعهای که این فرهنگ بر آن حاکم گردد، همان جامعه مصرفی خواهد شد؛ که در آن، بنا به نظر بودریار، «مصرف مبتنی بر خواست، مطرح میشود؛ نه صرفا مبتنی بر نیاز؛ یعنی مصرف با میل آمیخته میشود و سلیقه و میل افراد در جامعه، بر نوع آن تاثیر میگذارد.»
در چنین جامعهای که شعار خرید و مصرف بیشتر رواج مییابد، مصرفگرایی، به نوعی وجهه اجتماعی و نه به یک نیاز ضروری تبدیل میشود؛ بلکه گاه به عنوان «تمایز یک گروه از گروه دیگر یا به عنوان بیان یک منزلت اجتماعی» خواهد بود.
این جامعه، که محل نمایش و عرضهکنندگی کالاهای گوناگون به منظور ایجاد احساس عدم کمیابی کالا در مصرف کننده است، با رشد غلبه آگهی تجاری در جهت نمایش کالا و ایجاد مصرف کنندهی با دوام و قابل اتکاء، روبروست، سعی میکند با رفع محدودیت استقراض و از بین بردن قبح بدهکاری، زمینه خرید هرچه بیشتر و از روی میل را برای مصرف کننده فراهم آورد.
عوامل بروز مصرف گرایی
در ریشهیابی بروز و گسترش فرهنگ مصرفزدگی در یک جامعه، عوامل درونفردی و برونفردی گوناگونی میتوانند دخیل باشند؛ که با شناخت آنها میتوان به راهکارهای مناسب، جهت اصلاح الگوی مصرف یک جامعه، دست یازید. برخی از این عوامل، که لازم است در نهادینه کردن الگوی صحیح مصرف مورد توجه قرار داد، عبارتند از:
عقدههای روانی افراد
از جمله عوامل درون فردی، که میتواند در حدوث مصرفگرایی در میان افراد یک جامعه نقش داشته باشد، وجود برخی عقدههای روانی در افراد است.
یکی از این عقدههای روانی، عقدهای است که بر اثر تنگ دستیها و محرومیتهایی که فرد در طول زندگی با آن دست به گریبان بوده، به وجود میآید و در شخصیت فرد، ایجاد اختلال میکند.
در این صورت، شخص سرخورده، برای حفظ شخصیت خود، به ابزارهایی متوسل میشود که در روانشناسی از آن به “مکانیسمهای روانی” یا “واکنشهای دفاعی” یاد میشود. از جمله آنها “تصعید” و “جبران” است.
در این واکنش روانی، فرد دچار اختلال، سعی میکند برای سرپوش گذاردن بر ناکامیها و عقدههای متراکم خود، به عملی دست بزند که او را در اجتماع مطرح نماید. یکی از این اعمال، اسرافکاری و زیادهروی در مصرف است.
فرهنگ منزلتسازی با مصرف
در دنیای جدید، کالاها و اشیاء از شکل سنتی خود (که به عنوان ابزاری برای رفع نیازها به کار میرفتند)، خارج شدهاند و مصرف کالا و خدمات، دیگر تنها ارضای یک دسته از نیازهای زیستی نیستند؛
بلکه کالاها و مصرف آنها به عنوان نماد و نشانهای بر منزلت و شخصیت اجتماعی و به مثابه ابزاری جهت نشان دادن منزلت اجتماعی مورد توجه مصرف کننده قرار میگیرند. در جهان امروز، مصرف، به عنوان یک وسیله هویتساز معرفی شده و مصرفکننده با مصرف و نمایش دادن کالاهای تحت تملکش، در صدد خلق و حفظ هویت خویش است.
او در واقع به سمت الگوی مصرف هویت بخش و مصرف متظاهرانه روی آورده است. این فرهنگ دنیای جدید، که مصرف را معیار و ملاک شخصیت و کالا را وسیله هویتبخشی در نظر گرفته، خود، موجب افزایش مصرف و پدید آمدن نوعی مسابقه مصرف در میان افراد جوامع شده است.
تبلیغات تجاری
بیشک تبلیغات تجاری با هدف معرفی کالا و خدمات از ضرورتهای عصر حاضر به شمار میروند؛ اما متاسفانه اینگونه از تبلیغات با بهرهگیری از برخی شگردها و پارهای مضامین و محتواها، موجبات گسترش مصرفگرایی را در جامعه به وجود آوردهاند. برخی از مشکلات تبلیغات بازرگانی که در حدوث مصرفزدگی تاثیر دارند، عبارتند از:
ایجاد احساس نیاز
پیامهای بازرگانی ضمن فاصله گرفتن از کارکرد اصلی و فلسفه وجود خود که معرفی کالاها و خدمات بوده است به وسیله ایجاد احساس نیاز در مخاطب تبدیل شدهاند و از این طریق به افزایش مصرفگرایی که تامینکننده منافع سرمایهداری است، دامن میزنند.
رسانهها و تبلیغات بازرگانی و همچنین ابزارهای بازاریابی در مردم احساس نیاز کاذب به کالاهایی که واقعا به آنها نیازی ندارند ایجاد کرده و مردم را به سمت خرید آن کالاها سوق میدهند.
“دونا ولفولک کراس” در کتاب خود به نام “سخن رسانه چگونه مغز شما را میسازد”، در اینباره مینویسد: «وظیفه تبلیغات تلویزیونی تبلیغ کیفیتهای خاصی است، که یک محصول، فاقد آنهاست و اگر واقعا هیچ نیازی به یک محصول وجود نداشته باشد، تبلیغات چی باید آن را ایجاد کند. او باید به شما ثابت کند که اگر این کالا را نخرید، سلامتی و شادی شما به خطر خواهد افتاد.»
باید دانست رسانهها و تبلیغاتچیها، برای ایجاد این احساس نیاز کاذب، از عناصری همچون ایجاد ترس، دروغ و… بهره میگیرند.
ابزار هویتی
گاهی پیامهای بازرگانی با به کار بردن مضامین و محتواهای خاصی در ضمن تبلیغ یک کالا، برای آن کالا در ذهن مخاطب، کارکرد هویتی به وجود میآورند و در نتیجه، مخاطب را به سمت خرید آن شیء، به عنوان عنصری هویتساز تحریص میکنند. به طور مثال، در تبلیغ یک کالا از عباراتی نظیر «میخرم چون فکر میکنم»، «میخواهم بخرم چون هستم» یا «آهنگ زندگی با…»، استفاده میکنند؛ که همه این پیامها برای کالای مورد تبلیغ، نقشی هویتبخش نسبت به خود فرد یا زندگی او و حالتی زندگی بخش قائل میشوند؛ به گونهای که مخاطب، گمان میکند، اگر آن کالا را نداشته باشد، هویت خویش یا حقیقت زندگی را از دست داده است.
آگهی افراد ثروتمند
آگهیهای تبلیغاتی تصویری، با نشان دادن تصاویری از الگوهای زندگی افراد ثروتمند، این الگوها را به همه خانوادهها با هر سطح اجتماعی وارد کرده و از این طریق سایر مخاطبین را به سمت داشتن سبک زندگی افراد ثروتمند، که نوعی زندگی تجملاتی همراه با مصرف کالاهای لوکس و غیر ضروری است، ترغیب میکند.
تبلیغ کالاهای مصرفی
گاهی تبلیغات بازرگانی با همراه کردن تبلیغات کالاهای مصرفی غیرضروری با عبادت و نمادهای مذهبی، مصرفگرایی را به نوعی موجه جلوه داده و از قبح اسراف و یا تبذیر در مصرف، میکاهند و از این طریق، به گسترش مصرفگرایی کمک میکنند.
انقلاب ارزشها
نظام سرمایهداری کنونی غرب، با توجه به تولیدات انبوهی که در پرتو پیشرفت صنعتی به دست آورده، اکنون نیازمند بازار مصرف بوده و حیات خود را در گرو مصرف انبوه میبیند و همواره میکوشد برای رسیدن به مقاصد خود، الگوی مصرف انبوه را در سطح جهان پیاده نماید.
امپریالیزم غرب برای نهادینه کردن این الگو و کشانیدن جوامع مختلف به سمت و سوی مصرفزدگی، خود را نیازمند ایجاد احساس نیاز و ضرورت در جوامع مختلف نسبت به مصرف بیشتر و مصرف کالاهای تجملی و بیفایده میبیند؛
از این رو، سعی میکند با دگرگون کردن و از میان بردن ارزشهای مخالف مصرفگرایی و جایگزین کردن ارزشهای مصرفگرایانه، این احساس نیاز را به وجود بیاورد. غرب، سعی میکند با تضعیف و تخریب ارزشهایی نظیر قناعت زهد و ساده زیستی، ترجیح آخرت بر دنیاو… ، ارزشهای مورد نظر خود، مانند دنیاطلبی، تکاثر و تفاخر، لذتطلبی، ظاهرگرایی و… که همگی تامین کننده اهداف اویند، را نهادینه کند.
نظام مغرب زمین، برای نهادینه کردن این ارزشها از شیوههای مختلفی مانند: تبلیغ و اشاعه مدگرایی، بزرگ و موفق جلوه دادن اشراف و ثروتمندان و… ، بهره میگیرد. البته گاهی خود جوامع هدف نیز در این مسیر، امپریالیسم جهانی را همراهی کرده و این شیوهها و تخریب ارزشهای حقیقی را آگاهانه و ناآگاهانه، دنبال میکنند.
علاوه بر آنچه گذشت عوامل دیگری مانند توزیع نامتوازن ثروت و درآمد در جامعه و انباشت سرمایه در دست گروهی خاص، تقلید، تجمل گرایی خواص و حاکمان و… نیز میتوانند در حدوث یا گسترش مصرف گرایی در جامعه نقش مؤثری داشته باشند.
مضرات مصرفگرایی
مصرفزدگی و تجملگرایی به عنوان یک پدیده اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، آثار و نتایج زیانباری را برای فرد و جامعه در پی دارد. برخی از این آثار زیانبار، بدینقرارند:
افزایش وابستگی به بیگانگان
مصرفزدگی، جامعه را به سمت گسترش الگوی مصرف برونزا یا وارداتی سوق میدهد. این امر، موجب وابستگی یک جامعه خواهد شد. وقتی در جامعهای لایههای گسترده اجتماعی، به سمت مصرف فراوان، بیتوجه به امکانات تولید داخلی، گام بردارند و به لحاظ کمی یا تنوع کالایی، مصرفی را طلب کنند که هیچگونه عینیت مادی در داخل آن کشور ندارد، ناگزیر به واردات کالا خواهد شد؛ که این امر، مورث وابستگی بیشتر آن کشور خواهد شد. این وابستگی، زمینهساز سلطه فرهنگی بیگانگان بر چنین جامعهای خواهد شد؛ از طریق واردات کالا به کشور منتقل میشود.
البته عوامل متعددی در حدوث الگوی مصرف برونزا نقش دارند؛ که یکی از آنها میتواند مصرفزدگی باشد. در بحث از اصلاح الگوی مصرف، لازم است، علاوه بر توجه به اصلاح الگوی مصرفگرایی به اصلاح الگوی مصرف برونزا و تغییر آن به درونزا نیز توجه شود. این مهم، از طرق مختلفی نظیر ایجاد خودباوری ملی، بالا بردن کیفیت محصولات داخلی و یا از طریق مبارزه با مصرفگرایی دنبال شود.
ایجاد روحیه طمع ورزی
“ادوارد فلاتاو” نویسنده و صاحبنظر آمریکایی، اذعان میدارد که بنابر نتیجه پژوهشهای اخیر، ولخرجیهای مصرفکنندگان در خریدهایشان، میتواند روحیه مادیگرایی را در آنان تحریک کند. این مطالعه، نشان میدهد که هرچه مصرفکنندگان، خرید بیشتری انجام دهند، فکر میکنند که به خریدهای بیشتر و مصرف افزونتری نیاز دارند. بدین ترتیب یک دور باطل پرهزینه، در آزمندی و طمعورزی به وجود میآید.
افسردگی
براساس تئوریهای پذیرفته شده اقتصادی، هزینه کردن بیشتر، موجب افزایش رضایت و خوشحالی فرد میشود. این در حالی است که بشر در پنجاه سال گذشته، با وجود آنکه بیش از کل تاریخ بشر مصرف کرده، اما هنوز به رضایت کافی دست نیافته، روزبهروز افسردهتر شده و بر شمار افسردگان عالم افزوده شده است.
گفتنی است، انسان تجملگرا و مصرفی، در جریان تغییر مد و تکاپو برای تغییر دادن وسایل زندگی، همواره در تنش و اضطراب روحی به سر میبرد؛ همچنان که سیریناپذیری و حرص دستیابی به امور تجملی، او را گرفتار اندوه و افسردگی میکند.
افزایش اختلاف طبقاتی
یکی از زیانهای اجتماعی مصرفگرایی، افزایش اختلاف و شکاف طبقاتی در جامعه است.
مانع توسعه
از آنجا که مصرفگرایی، مانع از سرمایهگذاری جهت طرح و اجرای زیرساختهای توسعه است، سدی در مقابل توسعه یک جامعه به شمار میرود.
اصلاح الگوی مصرف
اصلاح الگوی مصرف، بدین معناست که منابع و کالاها، به جا و به اندازه لازم به کار گرفته شوند و به صورت بهینه و با بیشترین بازدهی مورد استفاده قرار گیرند.
این مقوله، به معنای مصرف نکردن و حتی لزوما به مفهوم کم مصرف کردن نیست و هیچگونه منافاتی با تامین نیازهای فرد و جامعه در ابعاد گوناگون ندارد. برخی گامها و راهکارهایی که برای کنترل و اصلاح الگوی مصرف بایستی مورد توجه سیاستگذاران و برنامهریزان و متصدیان امر قرار گیرند از این قرارند:
گامهای اصلاح
۱. ایجاد زمینه مناسب جهت فعالیتهای اقتصادی؛
۲. تشویق مردم به پس انداز و سرمایه گذاری
۳. افزایش آگاهیهای عمومی در زمینه مصرف و مصرفگرایی؛
۴. تقویت باورهای دینی و تثبیت ارزشهای اخلاقی؛
۵. اجرای عدالت اقتصادی و جلوگیری از انباشت ثروت در دست عدهای خاص؛
۶. پرهیز خواص از تجملگرایی؛
۷. منحصر کردن تبلیغات در امر معرفی کالاها و خدمات؛
۸. ترویج فرهنگ بازیافت
جمع بندی مطالب
ضمن پرداختن اجمالی به ضرورت صرفهجویی و اصلاح الگوی مصرف، معنای مصرف به عنوان یک مقوله اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی روشن گردید و در ادامه با شناخت مصرفگرایی به عنوان فرایندی متکی بر برخی از علل و عوامل مصرفزدگی، در یک جامعه اشاره شد. در ادامه از مضرات پدیده مصرفگرایی سخن به میان آمد و در آخر با توجه به عوامل مصرفگرایی پارهای توصیههای لازم در جهت اصلاح الگوی مصرف مورد اشاره قرار گرفت.