به گزارش صدای حوزه، سید امیر حسین حسینی، طی یادداشتی به بررسی ابعاد مختلف مدنی زاده، وزیر پیشنهادی دولت برای تصدی وزارت اقتصاد پرداخته است که در ادامه مطالعه می نمایید:
ماجرا از سال ۲۰۰۶ آغاز میشود که دانشجوی نخبه ریاضیات را در دانشگاه استنفورد آمریکا برای استارت پروژه نفوذ نرم اقتصادی در ایران و ایجاد شبکه نسل جدید اقتصاددانان ایرانی جهت ترویج دموکراسی آمریکایی از طریق تربیت مدیران آتی ایران و با هدف انجام اصلاحات کلیدی سیاسی در راستای منافع آمریکا، شناسایی و از طریق بنیاد ضد انقلاب HAND به سرپرستی خانم نوشین هاشمی (عضو شورای روابط خارجی آمریکا)، علیرغم فقدان تحصیلات پایه مرتبط اقتصادی در دانشکده اقتصاد دانشگاه شیکاگو، موقوفه خاندان راکفلر بورسیه میکنند.
در دانشگاه شیکاگو، گری بکر و همسر ایرانی او گیتی نشاط پس از چک و تیک امنیتی و دریافت تاییدیههای لازم از وزارت امنیت و وزارت خارجه آمریکا، مسئولیت سرپرستی و هدایت این دانشجویان را بر عهده میگیرند و به اعتراف خودشان ادامه پروژه ویرانگر آمریکا در شیلی، مکزیک و برزیل را در این پروژه برای ایران دنبال میکنند.
در اوایل دهه ۹۰ و با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، این افراد به تدریج به ایران بازگشته و بعضا بدون تشریفات مرسوم، عضو هیئت علمی دانشگاه شریف میشوند و همزمان در تیم اقتصادی دولت روحانی بدون هیچگونه سابقه علمی و اجرایی در کنار مسعود نیلی قرار گرفته و عمدتا در بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه استقرار مییابند.
دستهگل ویژه این افراد در اصلاحات اقتصادی، باعث ایجاد ماجرای آبان ۹۸ و فاجعه امنیتی – اجتماعی پس از آن میگردد که ضربه اقتصادی و سیاسی بزرگی به کشور وارد نمود و زخم آن هنوز التیام نیافته است.
در همان ایام نوشین هاشمی در سخنرانی خود از نتیجهبخش بودن تلاشهایش برای نفوذ در ایران سخن گفته و با خوشحالی بیان میکند که بورسیههایش در ایران مشغول مشاوره اقتصادی در دولت هستند و کلینتون وزیر خارجه آمریکا نیز از بنیاد HAND بابت این خدمت شایسته تشکر میکند!
با روی کار آمدن دولت پزشکیان، این جریان مجددا با قدرت بیشتری بر سرکار حاضر شد که در همین سال اول دولت، ترکشها و زخمهای زیادی را از جمله در گرانی اقلام اساسی غذا و دارو، توقف و کاهش سرعت پروژه مسکن ملی، قطعی گسترده برق، رکوردشکنی نرخ ارز، شروع مجدد اعتراضات خیابانی اصناف و.. به مردم وارد ساخت.
مدنی زاده رسما یک نئولیبرال شیکاگویی در اقتصاد است و طبیعتا با این تعلق جدی به لیبرالیسم نمیتواند در مشاغل کلیدی اقتصادی انقلاب اسلامی حضور یابد و انتساب اسم او به نام مسعود نیلی و طایفه خرابکار اقتصادی-اصلاحاتی ایران صحنه را برای اهل اندیشه روشن نموده است اما در یکسال اخیر جریانی برای تطهیر و سفیدشویی او از طریق چند کانال از جمله موسسه حفظ و نشر آثار رهبری فعال شده است که برای مثال علیرغم نگاه کاملا متضاد و متعارض مدنی زاده با مقام معظم رهبری در اقتصاد در زمینههای مختلف، برای تحلیل و تبیین سخنان رهبری پیرامون شعار سال و لزوم تکیه به توانمندی داخلی به جای سرمایهگذاری خارجی؛ سراغ مدنی زاده رفته و او رسما برخلاف مواضع رهبری برای تبیین بیان ایشان اعلام میدارد که رشد ۸٪ بدون سرمایه خارجی محقق نخواهد شد!
یا اینکه ۲۰ سال پس از کسب مدال المپیاد و بدون هیچ دستاوردی در طی این ۲۰ سال، برای او در دیدار نخبگان با رهبری، سخنرانی تنظیم میکنند که البته در آنجا نیز سیاهنمایی غیرمنصفانه او تیتر یک رسانههای بیگانه میگردد!
حالا اما پس از استیضاح همتی در عین ناباوری میان اسامی استخواندار و باتجربه همفکر و همسو با پزشکیان، ناگهان اسم مدنی زاده بدون حتی یک روز سابقه اجرایی و حتی یک روز حضور در سمتهایی در سطح مدیرکل و صرفا با رزومه حضور در نگارش چند طرح و سند و مدیریت یک دانشکده کوچک با تعداد اندکی استاد و دانشجو، برای زمامداری یک وزارتخانه بزرگ، حساس و راهبردی مطرح میشود که صدای دوستانش را هم درمیاورد و مصاحبههای متعددی هم که در حمایت از او توسط دوستانش در دولت و مجلس و دانشگاه گرفته شده تقریبا همگی تقبیح اوست زیرا تیتر یا متن عمده آنها این است که حالا تجربه اجرایی آن قدر هم مهم نیست و همین که درسش خوب بوده و تدریسش خوب است کفایت میکند!
کار به جایی رسید که ماجرای محرمانه انتساب فامیلی او به فلان شهید معروف جبهه مقاومت را مطرح کرده تا از خون شهید و تحریک احساسات قشر انقلابی برای او آبرو بخرند یا او را با شهید چمران مقایسه نمایند در حالی که نه داماد کسی بودن حاکی از شایستگی فردی برای کرسی وزارت است که حتی حاکی از ضعف بزرگ امنیتی نیروهای مسلح در شناسایی مداخل نفوذ خارجی میباشد و نه کسی که حتی یک موضع در دفاع از اسلام، انقلاب و قانون اساسی و متفکران انقلاب اسلامی در کارنامه خود ندارد قابل مقایسه با شهید چمرانِ از بنِ دندان انقلابی است و این حنا دیگر برای این مردم رنگی ندارد.
مدنی زاده؛ رنگ کردن گنجشک جای قناری
همین چند سال قبل بود که مدنی زاده، دانشجوی تازه برگشته و بدون «هیچ» سابقه اجرایی نویسنده برنامههای اقتصادی دولت روحانی در کنار مسعود نیلی در بانک مرکزی و سازمان برنامه بود و در طرح اصلاحات ساختاری بودجه و کتاب عوامل رکود تورمی، نظریات عاریهای دیکتهشده در شیکاگو را برای سیاستمداران تئوریزه میکرد.
تلاش او نتیجه هم داد. آبان ۹۸ گل سرسبد دستهگلهایش بود. هرچند راست میگفت که طرحش اجرا نشد زیرا او گزینه بنزین ۱۰ هزار تومانی را در سازمان برنامه دنبال میکرد!
یا دستمزدها طبق تئوری او در دولت روحانی همیشه بسیار کمتر از تورم افزایش مییافت.
رشد اقتصادی هم که تعطیل شد طوری که میانگین رشد دهه ۹۰، صفر درصد بود!
دلار هم که رکوردهای بیسابقهای را با تئوری رهاسازی قیمت ارز و سرکوب ارزش پول ملی او به ثبت رساند!
تامین مالی تولید هم چون از نظر آنها باعث تورم میشد کلا تعطیل و رکود تورمی اقتصاد را فرا گرفت و نرخ بیکاری سیر صعودی گرفت!
البته در مالیسازی اقتصاد و ایجاد بدهی گسترده برای دولت شهید رئیسی با انتشار بیسابقه اوراق هم موفق بودند.
مدنی زاده رکورددار نظریات مخالف با قانون اساسی و بیانات رهبری هم هست. از نظریه «رشد بدون ایجاد شغل» تا «ظلم دانستن هدایت اعتبار به سمت تولید» تا «شرطیسازی رشد ۸٪ به سرمایهگذاری خارجی» تا بایکوت و سانسور تمام اندیشه اقتصادی امامین انقلاب و حتی دریغ از یک خط مطلب نه در تعریف بلکه در نقد اقتصاد مقاومتی و بیانات رهبری در کارنامه علمی حداقل ۱۵ ساله او در اقتصاد دیده نمیشود اما حالا اما حالا گنجشک را جای قناری رنگ کرده و با پاک کردن دیدگاه و مواضع اصلی خود، با کپیکاری از چند برنامه و قانون کلی موجود، اسم برنامه پیشنهادی وزارت خود را گذاشته «رشد عدالت محور» و حداقل نیمی از صفحات آن را به بیانات رهبری رفرنس داده است!
مدنی زادهای که متعلق به همان جریان غنینژاد است که عدالت اجتماعی را سراب دانسته و رفیق همان آقای خالقی است که میگوید گور بابای عدالت اجتماعی و تئوریسین همان رسانه منحط دنیای اقتصاد است که صدها مطلب علیه عدالت اجتماعی نوشته و اصلا اساس مشکلات اقتصادی ایران را عدالت اجتماعی میداند!
او متعلق به همان گفتمان مسعود نیلی است که خودکفایی را مزخرف میداند و از اهالی همان مکتب عباس آخوندی است که افتخارش آن بود که یک آجر هم برای خانهدار شدن مردم روی هم نگذاشته است!
اما حالا در اتفاقی بامزه، عجیب و تاریخی؛ همه دشمنان قسمخورده دنیای اقتصاد و نیلی و غنینژاد و خالقی و آخوندی همقسم شدند تا مدنی زاده وزیر اقتصاد شود!
خبرگزاری فارس در همان روز که علیه مسعود نیلی رپورتاژِ پدر شرطیسازی اقتصاد ایران میرود، برای شاگرد و همکار او رپورتاژ رویافروشی از وزیر اقتصاد شدنش کار میکند و صداسیمایی که همین چندماه قبل مستند دکترین شوک و همین چند شب پیش برنامه پسران شیکاگو را پخش کرده در بخش خبر از اینکه مدنی زاده بورسیه شیکاگو بوده، آب از لب و لوچهاش آویزان میگردد!
همان رزمندگان خط مقدم استیضاح همتی، در صف اول دیدهبوسی با گزینه افراطیتر از همتی و حمایت از او ایستادهاند..
کار به جایی میرسد که میگویند تحصیلات پایه غیرمرتبط و فقدان سابقه اجرایی او هم از مزیتش هست!
برخی هم راه افتادند از تحصیل شهید چمران و شهید بابایی در آمریکا برای تطهیر مدنی زاده مثال میاورند اما یک کلام نمیگویند که مدنی زاده که حتی یک مصاحبه که نه حتی یک جمله در دفاع از اسلام و انقلاب و اقتصاد مقاومتی و قانون اساسی در عمر ۴۳ ساله خود ندارد کجا و این جان برکفانِ از بن دندان انقلابی با آن مواضع و اعمال و افکار عمیق انقلابی کجا..
این بار همان کسانی که عمری پروفسور مسعود درخشان، اقتصاددان برجسته ایرانی و با اندیشه عمیق انقلابی را به خاطر سفر علمی پسر ریاضیدانش به فلسطین اشغالی، بایکوت، سانسور و خانهنشین کردند و یک دهه سعید جلیلی را به خاطر چند جلسه مشورتی با ایشان، مورد مذمت قرار میدادند، چشمان خود را بر اعترافات نوشین هاشمی و گری بکر مبنی بر پروژه نفوذ اقتصادی بودن بورسیه بنیاد HAND و تشکر کلینتون و راکفلر از خدمات این بنیاد و تاییدیه امنیتی داشتن آنان از وزارت امنیت آمریکا بسته و اینجا روشنفکر میشوند!
روز رای اعتماد هم حاج باقر و دکتر مسعود از نسبت فامیلی او با شهید معروف جبهه مقاومت دوباره سواستفاده کرده و از خون شهید برای این فامیل نزدیک آبرو و رای میخرند انگار که داماد سردار بودن حالا برای آقایان افشاگر پشت میکروفون، شاخص شایسته سالاری و زمامداری وزارت اقتصاد شده است.
دنیای عجیبی است..
البته خیلی وقت است دیگر از این چیزها تعجب نمیکنم و این حجم از نفاق و وفاق برایم ایامی است «عادیسازی» شده..
مقاله جالبی بود .با این طرز فکر فروپاشی اقتصادی ایران خیلی نزدیک است خیلی زیاد
چون طرفداران این تفکرات داری قدرت فراوان در حکومت هستند