به گزارش خبرنگار صدای حوزه در پی سکوت معنادار مجمع محققین و مدرسین به عنوان جریان اصلاح طلب حوزوی در برابر پیام رهبر معظم انقلاب به همایش یکصدسالگی بازتأسیس حوزه علمیه قم، یکی از فضلای جوان حوزه (نام محفوظ) تحلیلی انتقادی ارائه کرده است که تقدیم می شود:
چگونه ممکن است مجمعی که خود را پیشگام اندیشهورزی و نگاه انتقادی در سپهر حوزه و نظام اسلامی میداند، در برابر مهمترین بیانیهی رهبر انقلاب اسلامی در آغاز قرن جدیدحوزه، اینچنین بیصدا و بیموضع باقی بماند؟ آیا مجمع محققین و مدرسین دیگر توان تحلیل ندارد؟ یا اساساً دچار سرگیجهای گفتمانی شده است که تمییز دوست از دشمن، و اولویتها از حواشی را از کف داده است؟
بیانیهی «گام دوم انقلاب» در سال ۱۳۹۷ و بیانیهی اخیر رهبر انقلاب در اردیبهشت ۱۴۰۴، دو سند بنیادین از ولی فقیه زمان در ترسیم آیندهی تمدنی انقلاب اسلامیاند. این سند، صرفاً یک پیام سیاسی یا توصیهی مدیریتی نیست؛ بلکه منشوری است تمدنی برای بازسازی نظام اسلامی در آستانهی ورود به سدهی دوم حوزه.
در چنین بزنگاه اندیشهساز و تاریخساز، سکوت مجمع محققین و مدرسین نهتنها پرسشبرانگیز، بلکه رسواگر نیز هست. این سکوت، سکوتی از سر تعقل یا درنگ نیست؛ بلکه سکوتی ناشی از فقدان افق و ناتوانی گفتمانی است. مجمعی که روزگاری داعیهدار عقلانیت انتقادی در حوزه بود، اکنون حتی توان موضعگیری دربارهی افقهای بلند و تمدنی آیندهی جمهوری اسلامی را ندارد. این نشانهی چیست؟
۱. از استراتژی به سرگردانی؛ مجمع در برزخ بیتصمیمی
در سیاست، موضعگیری نکردن، خود نوعی موضع است. سکوت مجمع در قبال بیانیهی رهبر انقلاب را باید در بستر موقعیت گفتمانیاش تحلیل کرد. این مجمع، سالهاست که از یک تشکل علمیـفکری به ابزاری صرفاً سیاسی نزول کرده است. اگر روزی مدعی تولید فکر بود، اکنون در عمل بدل به بلندگوی جریان خاصی شده که دیگر نه پژواکی دارد، نه پیام تازهای. وقتی زمین بازی تغییر میکند، بازیگرانی که در گذشته ماندهاند، یا باید خود را بهروز کنند، یا به تماشاچی صرف بدل شوند.
بیانیهی ۱۴۰۴، بیانیهای است برای ورود به آینده؛ ناظر به افقهای تمدنی، پیشرفت علمی حوزه های علمیه، تحول در دستگاه ادارهی کشور و بازسازی حوزهها. مخاطب آن نهتنها طلاب بلکه نخبگان اند. حال، مجمعی که خود را همواره صدای حوزه معرفی میکرد، چرا در این لحظهی تاریخی زبان به کام فروبسته است؟
پاسخ روشن است: مجمع محققین و مدرسین بهدلیل فقدان افق استراتژیک و زوال اندیشهورزی، نمیتواند با چنین متنی مواجههی علمی داشته باشد. از یکسو، حمله به بیانیهی رهبر انقلاب برایشان هزینهساز است، چراکه جامعهی نخبگانی قدرت تحلیل آن را دارد؛ از سوی دیگر، همراهی با آن بهمعنای عدول از مواضع تاریخیشان است. این مجمع، نه توان نقد سازنده دارد، نه جرئت همراهی، نه حتی شجاعت مخالفت آشکار.
اینجاست که باید گفت: سکوت، از موضع ضعف است، نه حکمت.
۲. ناتوانی گفتمانی در تحلیل آیندهی حوزه و روحانیت
بیانیهی تمدنی رهبر انقلاب، دربردارندهی اشاراتی روشن به جایگاه حوزههای علمیه در آیندهی انقلاب اسلامی است. رهبر انقلاب از تحول در روشها، از ابتکار نخبگان، از بسط عدالت و از حکمرانی معنوی سخن میگوید. اما چرا تشکلی که خود را «مدرسین» حوزه مینامد، دربارهی این مفاهیم سکوت میکند؟
پاسخ در یک کلمه است: بیافقی.
مجمع محققین سالهاست که از حوزهی تمدنی جدا شده و درگیر دعواهای حزبی و روزمره است. برای این مجمع، مهمترین مسئله نه آیندهی حوزه، بلکه تضعیف جبههی انقلاب است. ازهمینروست که در برابر مطالبات تمدنی، ایدهای برای عرضه ندارد؛ چراکه حوزه را نه نهاد تمدنساز، بلکه سنگری حاشیهنشین میبیند. این نگاه، محصول زیست در گذشته و انکار آینده است.
باید از مجمع پرسید: آیا در برابر بیانیه رهبری به مناسبت صد سالگی حوزه علمیه قم هیچ سخنی برای گفتن ندارید؟ آیا این بیانیه ، از منظر شما هیچ نکتهای ندارد؟ این سکوت، نشانهی چیست جز ناتوانی و انفعال؟
۳. طلبه باید بداند: سکوت، نشانهی سوگیری است
طلاب جوان امروز، بیش از هر زمانی نیاز به تمییز جریانها دارند. سکوت مجمع محققین در برابر بیانیهای که آیندهی حوزه، حکومت و جامعه را ترسیم میکند، نمیتواند امری خنثی تلقی شود. این سکوت، در عمل، نشانهای است از گریز از پاسخگویی و در لایهای عمیقتر، نشاندهندهی عمق سیاسیکاری و جناحزدگی این جریان.
مجمعی که در برابر هر حادثهای، ولو در حد یک برخورد جزئی در خیابانی در پایتخت، بیانیه صادر میکند، چگونه است که در برابر بیانیهی رسمی رهبری انقلاب با آنهمه کلیدواژه و جهتگیری، خاموش میماند؟ آیا این سکوت، مصداق صریح بیصداقتی سیاسی نیست؟ آیا وقت آن نرسیده است که بدنهی جوان و انقلابی حوزه، تکلیف خود را با این مجمع روشن کند؟
باید صریح بود: مجمع محققین و مدرسین دیگر نه سخنگوی حوزه است، نه صدای نخبگان. بلکه تشکلی است با سوگیری روشن سیاسی که هرجا مخالفت با نظام نفع داشته باشد، زبان باز میکند، و هرجا تأیید حرکتهای تمدنی در میان باشد، لب فرو میبندد. این نوع مواجهه، نشانهی بیماری مزمن در عقلانیت آنان است؛ و طلاب باید از این سردرگمی فاصله بگیرند.
۴. آنکه آینده ندارد، از آینده نمیگوید
مهمترین ویژگی بیانیهی ۱۴۰۴، امید به آینده و تصویرسازی از آیندهی مطلوب است. اما مجمع محققین اساساً آیندهای ندارد. پروژهی سیاسیشان در دههی ۷۰ پایان یافته، افق نظریشان در دههی ۸۰ فروپاشیده، و مخاطب اجتماعیشان در دههی ۹۰ ترکشان کرده است. در دههی ۱۴۰۰، نه زبان دارند، نه مخاطب، نه قدرت تحلیل. اینچنین است که از کنار بیانیهای تاریخی، بیصدا عبور میکنند.
در ادبیات اسلامی، «سکوت» گاه نشانهی حکمت است و گاه علامت جهل و ضعف. سکوت مجمع، از این دومی است. نه از سر زهد و بینیازی، که از سر حیرت و درماندگی. و عجبا که هنوز برخی طلاب، دل به این مجمع خوش کردهاند و آن را پایگاه تفکر میپندارند!
حقیقت آن است که بیانیهی رهبر انقلاب، همهی جریانهای حوزه را به چالش کشیده است؛ از سنتگرایان تا نوگرایان، از انقلابیون تا منتقدین. همه را فراخوانده به تأمل دوباره در جایگاه خویش. اما آنان که پاسخی ندارند، ناچار به سکوتاند. و این سکوت، بیش از آنکه مجمع را محفوظ بدارد، رسوا میسازد.
جمعبندی
در زمانهی رویارویی افقها، سکوت، خیانت به حوزه است. سکوت در برابر بیانیهی تمدنی رهبر انقلاب، سکوتی مشکوک و آکنده از معناست. مجمع محققین، اگر صادق است، باید موضع خود را روشن کند: آیا با انقلاب هست؟ آیا افق تمدن اسلامی را قبول دارد؟ آیا به بازسازی حوزه ایمان دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، پس این سکوت چرا؟ و اگر منکر است، پس چرا در لباس حوزه پنهان شده است؟
طلاب جوان باید از این سکوت عبرت بگیرند. آیندهی حوزه، با گفتمان تمدنی انقلاب گره خورده است، نه با سکوتهای سیاسی و تحلیلناپذیرِ مجامعی که دیگر حرفی برای گفتن ندارند.