به گزارش صدای حوزه، حجت الاسلام خدابخش عبدلی سطح ۴ حوزه علمیه، یادداشتی با موضوع “رسالت حوزه علمیه،تمدنسازی یا مجتهدپروری” را به مناسبت صدمین سالگشت تأسیس حوزه علمیه قم منتشر کرده است که در ادامه طمالعه می نمایید:
مقدمه
به مناسبت صدمین سالگشت تأسیس حوزه علمیه قم، مقام معظم رهبری، در پیام مهمی، رسالتهای حوزه و روحانیت را بروزرسانی کرده و سرفصلهای مهم آن را مشخص فرمودند. ایشان در تبیین وظایف و اولویتهای حوزه پیشرو و سرآمد، به موارد متعددی اشاره داشتند که از جمله آنها میتوان از وظایف علمی، تهذیبی، مقابله با تهدیدهای دشمنان در عرصههای گوناگون، مشارکت در تولید و تبیین نظامات اجتماعی و تمدنسازی اسلامی یاد کرد.
سرفصلهای پیام رهبر انقلاب به همایش یکصدمین سالگشت حوزه علمیه قم
ایشان در ابتدا به بیان تاریخچه تشکیل حوزه علمیه قم میپردازند و نقش حوزه را در مواجهه و تعامل با وقایع زمان خود مورد توجه قرار میدهند و اوج این ایفای نقش را در ریشهکن کردن رژیم پادشاهی از کشور و حاکمیت سیاسی دادن به اسلام بعد از گذشت قرنها، توسط مرجع تقلید و روحانی وارسته و زمانشناس و شجاعی که پرورشیافته همین حوزه علمیه بود بیان میکنند.
رهبر معظم انقلاب، در ادامه به بیان نکاتی در راستای رسیدن به حوزهای پیشرو و سرآمد میپردازند به این معنا که با لحاظ چنین شاخصهایی، میتواند به حوزه تراز تبدیل گردد و اگر از چنین ویژگیهایی برخودار نشود طبعا از رسیدن به جایگاه یک حوزه علمیه پیشرو سرآمد بازخواهد ماند و این بدان معناست که اثرگذاری مورد انتظار را در تحقق بخشیدن به رسالتهای اصلی خویش نخواهد داشت.
در بخش وظایف علمی، ایشان با توجه به پیشرفتهای سده اخیر، بر لزوم پیشرفت حوزه در شاخههای فراتر از پیشرفت فقهی تأکید میکنند تا حوزه بتواند انتظارات ایجاد شده را پاسخ گوید. ضمن اینکه به تقویت بنیه عقلانی فقه با توجه به رشد فزاینده عقلانیت در عصر حاضر تأکید دارند.
وظایف حوزه در عصر نظام سیاسی اسلام
از موارد مهم در پیام ایشان، پرداختن به وظایف حوزه در عصر بعد از تشکیل نظام سیاسی اسلام میباشد که لزوم بازنگری در اولویتبندیهای فقهی را بیش از پیش آشکارتر و ضروریتر میسازد:
«نکته دیگر، مسئله اولویّتهای فقهی است. امروز با تشکیل نظام اسلامی و مطرح شدن حکمرانی به شیوه اسلام، موضوعات مهمّی برای حوزه اولویّت یافته که در گذشته مطرح نبوده است؛ مسئلههایی از قبیل روابط دولت با مردمش و با دولتها و ملّتهای دیگر، موضوع نفی سبیل، نظام اقتصادی و پایههای اصولی آن، پایههای اصولی نظام اسلامی، منشأ حاکمیّت از نظر اسلام، نقش مردم در آن و موضعگیری در قضایای مهم و در مقابل نظام سلطه، مفهوم و محتوای عدالت، و دهها موضوع اساسی و بعضاً حیاتی دیگر، برای امروز و فردای کشور دارای اولویّت و منتظر پاسخ فقهی است. (برخی از آنها دارای جنبهی کلامی نیز میباشد که در جای خود باید بحث شوند.) در شیوه کار کنونیِ حوزه، در بخش فقهی، توجّه کافی به این اولویّتها دیده نمیشود.»
ایشان در فراز دیگری، به وظیفه خطیر حوزه و روحانیت در قرار گرفتن در خط مقدم مقابله با تهدیدات دشمنان اشاره میکنند و با اشاره به پیام بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به حوزههای علمیه، دلواپسی امام(ره) را از جریان تحجر و وسوسه جدایی دین از سیاست و فعالیتهای اجتماعی مورد توجه قرار میدهند:
«این دغدغه ناشی از ترویج جریان خطرناکی است که دخالت حوزه در مسائل اساسی مردم و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی و مبارزهی آن با ظلم و فساد را منافی با قدسیّت دین و حریم معنوی آن وانمود میکند و روحانیّت را به صلح کل بودن و دوری کردن از مخاطرات ورود در سیاست سفارش میکند.
ترویج این توهّم باطل، بزرگترین هدیه به عوامل استعمار و استکبار است که همواره از حضور و ورود علمای دین در معرکه مبارزه با آنان زیان دیده و در موارد متعدّد شکست خوردهاند؛ و بزرگترین هدیه به عوامل نظام فاسد و فاسق و مزدوری است که با حرکت ملّت ایران به رهبری یک مرجع تقلید، ریشهکن و ازاله شد.
قدسیّت دین بیش از همهجا در میدانهای جهاد فکری و سیاسی و نظامی بُروز میکند و با فداکاری و جهادِ حاملانِ معارف دین و نثار خون پاک آنان تثبیت میشود. قدسیّت دین را در سیره پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید دید که در هنگام ورود به یثرب اوّلین اقدامش تشکیل حکومت و تنظیم نیروی نظامی و یکپارچه کردن عرصهی سیاست و عبادت در مسجد بود.
حوزه علمیّه برای حفاظت از اعتبار معنوی و وفاداری به فلسفهی وجودیاش باید از مردم و جامعه و مسائل اساسی آن هرگز جدا نشود و جهاد را در همه گونههایش در هنگام نیاز، وظیفهی قطعی خود بداند.
این همان سخن مهمّی است که امام بزرگوار بارها با حوزه و پیشکسوتها و بزرگان و به گونهی ویژه با طلّاب و فضلای جوان آن در میان گذاشته و بر آن تأکید کردهاند.»
تولید و تبیین نظامات اجتماعی،وظیفه مهم حوزه
وظیفه بسیار مهم دیگری که در این پیام مورد توجه میباشد مشارکت در تولید و تبیین نظامات اجتماعی میباشد:
«کشورها و جوامع بشری در همه شئون اجتماعیِ خود با نظامات مشخّصی اداره میشوند؛ شکل حکومت، شیوه حکمرانی (استبداد، مشورت و . .)، نظام قضائی و داوری در اختلافات و تخلّفات و موضوعات حقوقی یا جزائی، نظام اقتصادی و مالی و مسئلهی پول و غیره، نظام اداری، نظام کسب و کار، نظام خانواده، و دیگرها و دیگرها، همه در شمار شئون اجتماعی کشورند که در جوامع عالم به شیوههای گوناگون و در قالب نظامهای گوناگون اداره میشوند. بیشک هر یک از این نظامها متّکی بر یک پایه فکری ــ چه برآمده از ذهن متفکّران و صاحبنظران، و چه زاییده از سنّتها و عادتهای بومی و ارثی ــ و برخاسته از آن است. در حکومت اسلامی این مبنا و قاعده طبعاً باید برگرفته از اسلام و متونِ معتبر آن باشد و نظامات اداره جامعه از آنها استخراج شود.»
ایشان در ادامه این بخش، به بیان وظیفهمندی دانشگاه اشاره میکنند:
«در کنار حوزه، دانشگاه کشور نیز در این زمینه، دارای توان و تکلیف است؛ این میتواند یکی از موارد همکاری حوزه و دانشگاه باشد. کار بزرگ دانشگاه آن است که در علوم انسانیِ مرتبط با نظامات حاکمیّتی و مردمی، به کمک نگاه محقّقانه و نقّاد، درست و نادرست نظرات رایج دانش جهان را مشخّص کند و با همکاری حوزه، محتوای اندیشه دینی را در قالبهای متناسب ارائه کند.»
نوآوری تمدنی، مهمترین رسالت حوزه
مقام معظم رهبری، در فراز بسیار مهمی که نکته توجه یادداشت حاضر هم میباشد به مهمترین وظیفه حوزه علمیه اشاره می فرمایند که عبارت از «نوآوری تمدنی در چارچوب پیام جهانی اسلام» میباشد:
«این برجستهترین انتظار از حوزه علمیّه است. شاید بلندپروازی و آرزوپروری تلقّی شود…«استقرار تمدّن اسلامی» برترین هدف دنیایی انقلاب است، یعنی تمدّنی که در آن، علم و فنّاوری و منابع انسانی و منابع طبیعی و همهی تواناییها و همهی پیشرفتهای بشری، و حکومت و سیاست و نیروی نظامی و هر آنچه در اختیار بشر است، در خدمت عدالت اجتماعی و رفاه عمومی و کاستن از فواصل طبقاتی و افزودن بر پرورش معنوی و ارتقای علمی و شناخت روزافزون طبیعت و استحکام ایمان به کار میرود.»
توضیحی درباره دو دیدگاه متفاوت
هدف این نوشتار این نیست که پیام رهبر انقلاب را مورد بازتبیین و توضیح قرار دهد. نگارنده، مروری بر فرازهای مهم پیام معظمله داشت تا بتواند از میان عبارات و فرمایشات ایشان، آنچه که به عنوان اولویت اصلی وظیفهمندی حوزه و حوزویان میباشد را استخراج نماید و الحمدلله ایشان در این پیام مهم، با صراحت، برجستهترین وظیفه را وظایف تمدنی برمیشمارند.
البته ما گاهی از بعضی تربیونها و در ارتباط دادن حوزه با تحقق تمدن اسلامی و نوین مورد نظر رهبر معظم انقلاب، مباحث و مطالبی را ملاحظه میکنیم که چندان مفید به مقصود و مطلوب نمینماید. به طور مثال اگر ما بگوییم در حوزه قم مثلا ۷۰۰ کلاس درس خارج یا ۷هزار جلسه درس تشکیل میگردد و صرفا نگاه کمی به مباحث آموزشی در حوزه داشته باشیم و اهتمامی همسو با نگاه تمدنساز در حوزه، نهادینه و برنامهریزی نگردد قطعا از رسیدن به آن قله اوج ایجاد تمدن نوین اسلامی بازخواهیم ماند و به نظر میرسد هنوز با وجود تأکیدات دهها ساله رهبری به موضوع تمدن نوین اسلامی، حتی به لحاظ مفهومی هم، فاصله قابل توجهی میان نظرگاه معظمله و برخی مدیران و دستاندرکاران دیده میشود و حتی صحبت از تمدن نوین اسلامی، به نوعی زینت الکلام مبدل گردیده است بدون اینکه متوجه شاخصها، زمینهها و ظرفیتسازیهای لازم برای تحققش بوده باشیم.
اگر روزی به سطحی رسیدم که ادامه تاثیرات مدرسها و مبحثهای صدگانه یا هزارگانه را در عین مشخص کردن وجوب و حرمتهای فقهی، در تبیین نیازهای مرتبط با معاش و حیات فردی و اجتماعی آحاد جامعه و نیز تبیین نحوه نقشآفرینی حاکمیت در نظام سیاسی اسلام را، آن هم نه در حد نظر و قلم، بلکه در حد هژمون و شایع در همه شوون زندگی انسانی و جامعه اسلامی مشاهده کردیم ارزشمندی فوقالعاده این مباحث را در تحققبخشی به بسترهای تمدنی، درک خواهیم نمود.
اینکه از اشخاص و الفاظ دینی و حوزوی به عنوان صبغه در شرعی جلوه دادن امور عادی و حتی مخالف شرع، بهرهبرداری شود قطعا چنین استفادهای، شان و جایگاه والای معارف اسلامی و مداقهکنندگان آن را ملحوظ تکریم خود، قرار نداده است؛ ترمیم، تقویت و ارتقای راندمان برخی تشکلها و شوراهای فقهی هم در بخشهای احرازی، هم در شوراهایی مانند شورای فقهی بانکها که تاکنون از اسلامی کردن منطق تعاملات بانکی عاجز بوده و نقش شرعیسازی و رنگ دین پاشیدن را به منطقهای تعاملات غیر یا ضداسلامی ایفا کردهاند میتواند ادامه همان رسالت مورد تاکید حوزویان در مجتهدپروری البته به نحو فایدهمند و اثرگذار و تمدنی خواهد بود.
باید خاطرنشان کنیم که اهتمام به فقاهت و ترسیم رویکردی آخرتگرایانه از دین، در صورتی که نتواند دنیای مناسبی را برای شهروندانش به ارمغان آورد و ساحتهای دنیایی مبتلا به خلا و نقصان و اهمال از باب تولید نظریات کارساز و
ادارهکننده جامعه باشد قطعا در همان هدف مورد همت خود، یعنی تزریق روح عبودیت و معنویت در جامعه اسلامی و آحادش و بصورت بالعرض و ثانوی الگودهی برای جوامع دیگر، بیتوفیق خواهد بود.
آیا رسالت حوزه، مخصوصا در مقطع کنونی، مجتهدپروری است؟
یکی از ابتلائات نهفته در میان اندیشههای متلون و متعدد حوزوی،که گاهی در بیانات هم شنیده و دیده میشود این است که گفته میشود رسالت اصلی حوزههای علمیه، مجتهدپروری است.
اگر مراد از اجتهاد را آن مفهوم و مابه ازای مفهومی بگیریم که به ذهن متعارف علمی، متبادر میگردد عبارت خواهد بود از :
اجتهاد بالاترین درجه علمی در دانش فقه اسلامی و به معنای توانایی استنباط احکام شرعی از منابع دینی است. کسی را که به رتبه اجتهاد رسیده مُجتَهِد یا فقیه میخوانند. اجتهاد نیازمند آموختن شاخههای مختلفی از علوم دینی و ادبی مثل ادبیات عرب، اصول فقه، منطق، آیات الاحکام، رجال و درایه، نظریههای فقهای متقدم و تفسیر قرآن است؛
اجتهاد بهمعنای به کار بردن تمام تلاش و جستجو برای به دست آوردن حکم شرعی است.[۱] همچنین در تعریف آن گفتهاند اجتهاد ملکهای است که در پرتو آن توانایی استنباط حکم شرعی به دست میآید؛
ملاحظه میکنیم در تعریف معمول اجتهاد، آنچه که صدر و ذیل و ساقه است همانا فقه و فقاهت و استخراج و استنباط یا کشف حکم شرعی میباشد که در دایره وجوب و حرمت، استحباب و کراهت یا اباحه، مانور میدهد. مگر اینکه ما دست به جعل مفهوم و یا اشراب معنای مطلوبمان کنیم که مشکل را در سطح مناقشه لفظی، حل و فصل خواهد کرد.
پرداختی اجمالی به واژه تمدن و مفهوم آن
حال کمی هم در مفهوم تمدن، تفطن و تفحصی داشته باشیم. تعریف تمدن چیست؟
مقام معظم رهبری در پیامشان آوردهاند:
«حوزه علمیّه در این بخش وظیفهای ارزشمند بر دوش دارد، و آن در درجه اوّل، ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدّن نوین اسلامی است، و سپس تبیین و ترویج و فرهنگسازی آن در جامعه است. این از جملهی برترین مصادیق «بلاغ مبین» است.
در باب ترسیم شاکله تمدّن اسلامی، فقه به نوعی، و علوم عقلی به نوعی نقش دارند. فلسفه اسلامی ما باید برای مسائل اصلی خود، امتداد اجتماعی ترسیم کند. فقه ما هم با گسترش میدان دید و نوآوری در استنباط، مسائل نوپدیدِ چنین تمدّنی را احصا و احکام آن را معیّن نماید.»
بی گمان، سخن گفتن از تمدن نوین اسلامی و ارائه هر طرح و نظریهای دراین باره، نخست مستلزم درک صحیح و واقعی از مفهوم تمدن است. تمدن واژهای آشنا، درعین حال مبهم و پرمناقشه است که دربارۀ چیستی آن گفتوگوهای بسیاری انجام شده و دیدگاه های فراوانی ارائه گردیده است.
تمدن اسلامی مفهومی است فراتر از صرفاً دین اسلام؛ این تمدن حاصل پیادهسازی آموزههای دینی در بستر زندگی اجتماعی، فرهنگی، علمی و هنری مسلمانان در طول تاریخ میباشد. وقتی از تمدن اسلامی سخن میگوییم، منظور مجموعهای از دستاوردها و نهادهای انسانیست که از بطن آموزههای اسلامی برخاسته و در سرزمینهای اسلامی توسعه یافته است.
این تمدن نهتنها شامل عبادات و باورهای دینی میباشد، بلکه دربردارنده علوم، هنرها، نظامهای حکومتی، معماری، سبک زندگی و روابط اجتماعی نیز هست و تنها به معنای زندگی در شهرها یا داشتن ابزارهای پیشرفته نیست. تمدن، حاصل شکلگیری ساختارهای پیچیده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.
نتیجهگیری
سؤال اینجاست که اگر ما اولویت یک نهاد عریض و طویل و مبارک را «اجتهاد» و «مجتهدپروری» قرار دادیم چه نسبتی میان اولویتنگاری با هدف متعالی «تحقق تمدن نوین اسلامی» میتوانیم برقرار کنیم؟!
به نظر میرسد ما ناخواسته و شاید ناخودآگاه در ارتکازات خود، گرفتار نوعی نهادی کردن دین و به گوشهای بردن آن شدهایم بعبارت دیگر اگر در این مسیر گام برمیداریم به نوعی دین را از جامعه و ابعاد و عرصههای گوناگونش میگیریم و در مقابل نیز جامعه وقتی در عرصههای گوناگونش، حالت و عمق دینیاش رنگ ببازد بناچار و برای اداره خود و تأمین نیازها و پوشش دادن اقتضائات متلون و متکثرش، به دامن مکاتب دیگر خواهد افتاد کما اینکه «ادل دلیل علی امکان الشیء وقوعه» و ما امروزه بعد از دهها قرن مجاهده، مباحثه و مکاتبه فقهی و اجتهادی و به جهت نپرداختن یا کمپرداختن به مباحث تمدنساز که اداره دنیای بشر و مسلمانان را ملحوظ تمرکز خوده باشد؛ چون در عرصههایی مانند اقتصاد، سیاست، روابط بین الملل، حکمرانی، مسائل امنیتی و نظامی و حتی مسائل خانوادگی و اجتماعی، به مرحله تدوین نظامات دست نیافتهایم ملاحظه میکنیم که چه افکار و اندیشهها و مکاتب منحط بشری، در زندگی فردی و اجتماعی و حیات سیاسی، اقتصادی و … مسلمانان، چه نقش و حضور پررنگی دارند طوری که گاهی یک گزاره فسیل شده غربی در اقتصاد، هنوز در مدیریت اقتصادی کشورمان، میدانداری و هماوردطلبی میکند.
قطعا اگر در کنار همه اهتمامات مبارکی که علمای بزرگ و روحانیت پیشرو و مکتبی در طول قرنها به امر فقه و فقاهت و اجتهاد پرداخته است به تدوین نظامات مختلف مورد نیاز و ضروری زندگی دنیایی مسلمانان در گام نخست و زندگی همه ابنای بشر در گام بعدی(مخصوصا با توجه به تعالیم خاتمیت و جهانی بودن و تشکیل حکومت جهانی اسلامی) همت میگماشت اکنون در وضعیت مطلوبتر و در فاصله کمتری از قله مورد نظر یعنی «تمدن نوین اسلامی» قرار داشتیم. نگارنده میپندارد که برای رسیدن به چنین هدف بزرگی باید میان دودیدگاه آشتی برقرار شود و اگر بتوانیم این رنگ از سکولاریسم را از رخ تعالیم دینی و اهتمامات حوزوی برکنیم و نگاه واحد و درست را در اولویتنگاریهایمان به جامعه حوزوی تزریق نماییم به توفیق الهی و با ظرفیت کمنظیر حوزه و روحانیت معظم، در نیل به هدف متعالی تمدن اسلامی که مورد عنایت رهبر معظم انقلاب میباشد ظفرمند خواهیم بود.























