به گزارش صدای حوزه، سال ۱۳۵۸ برای ایران سرنوشتساز بود؛ انتخابات آغاز شده بود و معلوم میشد که اکثریت چه میخواهند و کی به کی است و مردم چه نظری دارند و چه کسانی و چه تفکراتی در اقلیت هستند. تکلیف سلطنتطلبان که از همان اول روشن بود؛ مخالف بودند و در عرصه سیاسی و اجتماعی شکست خورده بودند و در انتخابات هم شرکت نمیکردند، ولی رسانه نداشتند و نظری هم نمیتوانستند ارائه بدهند در برابر سیل خروشان مردم انقلابی. نهایت کاری که میتوانستند انجام دهند این بود که خودشان در انتخابات رأی ندهند و همین.
در مقابلِ این دسته، منافقین بودند که انقلاب را متعلق به خودشان میدانستند و میگفتند ما و نظر ما و تفکرات ما باید حکومت کند. این دسته به همراه برخی گروههای سیاسی در جریان همهپرسی «آری» یا «نه» به جمهوری اسلامی غُر زدند که چرا نظام، ایران جمهوری اسلامی باشد و مثلا جمهوری یا جمهوری دموکراتیک یا جمهوری خلق ایران نباشد؟ امام خمینی (ره) هم جوابشان را دادند که «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش، نه یک کلمه کم» و مردم هم وقتی نظر دادند، معلوم شد با امام (ره) موافقند و خیلی هم موافقند؛ ۹۸ درصد و بلکه بیشتر.
بعد، انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی (مجلس بررسی نهایی قانون اساسی) شد در مرداد ۱۳۵۸ تا منتخبان، قانون اساسی جدید را بررسی و نهایی کنند و منافقین لیستی از کاندیداها دادند برای انتخابات که هیچکدامشان رأی نیاوردند و خود رجوی هم که داخل لیست بود و امیدِ اول منافقین بود، رأی نیاورد؛ ۱۰ نفر از تهران برگزیده میشدند و او دوازدهم شد. وقتی هم در آذرماه قرار بود همهپرسی تأیید قانون اساسی برگزار شود، منافقین شرکت در آن را تحریم کردند.
«مسعود رجوی» نخستین کسی بود که انتخابات را در ایران تحریم کرد. وی در هر انتخاباتی شرکت کرد رأی نیاورد؛ نه برای خبرگان قانون اساسی و نه برای مجلس شورای اسلامی
چرا رأی «نه» نمیدادند؟
چرا منافقین همهپرسی تأیید قانون اساسی را تحریم کردند؟ مگر نمیتوانستند رأی مخالف بدهند و نه بگویند؟ میتوانستند ولی فهمیده بودند که نظر اکثریت مردم چیست و فهمیده بودند که نظرهای خودشان در اقلیت قرار دارد و برای همین، قاعده و اصول دموکراسی را نادیده گرفتند و رفتند در یک فاز دیگر و حرف تحریم را پیش کشیدند. مردم چه کردند؟ این بار ۹۹ درصد و در واقع، نیم درصد هم بیشتر به تأیید قانون اساسی رأی دادند تا دیگر تکلیف همه روشن باشد. ناگفته نماند گروههای دیگری هم بودند از جمله حزب ایران و حزب جمهوری خلق مسلمان که از تحریم همهپرسی سخن گفتند و البته بهمحض اینکه به تحریم شرکت در همهپرسی تهدید کردند، اتفاق جالبی افتاد؛ احزابشان دچار تفرقه شد و چندتکه شدند!
انتخابات مکرر در سال ۱۳۵۸ نشان داد برای اولینبار در ایران دموکراسی حاکم شده است
حکومت دموکراسی و کسانی که رأی نداشتند
همان سال ۵۸ معلوم شد در ایران دموکراسی و نظر اکثریت حاکم شده است و دیگر کسی نمیتواند شمشیر بکشد و اسلحه بکشد و کار خودش را پیش ببرد. امام (ره) هم همین را فرمودند: «اینها از اول تا حالا قدم به قدم که مخالفت کردند و حالا این قدم هم برداشته شد و دیدند همه ملت تقریباً موافق با این قانون اساسى هستند، حالا مىخواهند با قلدرى کار را پیش ببرند. یعنى خیال مىکنند که در مقابل یک ملت که همه این ریشههاى فساد را دارد مىکند و کنده است، باز مىشود که یک عدهاى قلدرى کنند و بگویند که ما نمىخواهیم این را. چطور مىشود در مقابل یک ملت چند نفر بگویند ما نمىخواهیم؟ اختیار دست شما نیست که نخواهید یا بخواهید، بخواهید یا نخواهید. این قانون اساسى تصویب شد و مردم به آن رأى دادند».
با این حال داستان منافقین و شلوغبازیهایشان و «میخواهیم و نمیخواهیم» ادامه داشت تا اینکه دوره اول انتخابات ریاست جمهوری در بهمن ماه فرارسید و مسعود رجوی هم کاندیدا شده بود. امام (ره) هم دوباره جوابش را دادند و فرمودند: «کسی که به قانون اساسی رأی مثبت نداده، صلاحیت رئیسجمهوری ایران را ندارد». منافقین یک ماه بعد برای انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی هم لیست دادند و دریغ از یک نماینده؛ رجوی هم داخل لیست بود و رأی نیاورد.
تحریم همهپرسی قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ مثل سایر انتخابات در ایران شعاری بود که کسی به آن گوش نداد
پای ثابت تحریم انتخابات
منافقین دیدند اینطوری نمیشود و دموکراسی ایران برایشان اصلا جذاب نیست و خرداد ماه سال ۱۳۶۰ به شیوه قدیمی رایج در ایران عمل کردند و اسلحه کشیدند روی مردم و البته که شکست خوردند و رانده شدند و خارجنشین شدند و از آنموقع بههمراه سلطنتطلبان فراری از ایران شدند و پای ثابت تحریم انتخابات. البته در دهه ۶۰ رسانه نداشتند و شبکههای ماهوارهای هم هنوز در دسترس نبود و صدایی نداشت تحریم انتخابات در ایران. اما از اوایل دهه ۷۰ که شبکههای ماهوارهای فعال شدند صدای منافقین و سلطنتطلبان برای تحریم انتخابات هم بلندتر شد و نتیجه چه شد؟ مشارکت افزایش یافت! فقط انتخابات ریاستجمهوری را در نظر بگیریم؛ در سالهای ۶۴، ۶۸ و ۷۲ میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری حدود ۵۵ درصد بود و در سال ۷۶ و ۸۰ و ۸۴ به حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد رسید. جالبتر اینکه از اواخر دهه ۸۰ که دسترسی به شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی افزایش یافت وضعیت مدام بهتر هم شد؛ سال ۸۸ حدود ۸۵ درصد و سال ۹۲ بیش از ۷۲ درصد و سال ۹۶ بیش از ۷۳ درصد.
«رضا پهلوی» در دهه ۹۰ شمسی همواره پای ثابت فراخوان به تحریم انتخاب بوده است
توصیف جالب یک تحریمکننده حرفهای!
در دهه ۸۰ گاهی هنگام انتخابات ریاستجمهوری یا مجلس، برخی گروههای سیاسی از جمله جبهه ملی یا گروههای اصلاحطلب تندرو از تحریم انتخابات سخن میگفتند، اما خیلی زود چنددستگی و اختلاف در میان خودشان و حتی در میان افراد شاخص همان گروه سیاسی تحریمکننده نمایان میشد. در مقابل، مشارکت که دست مردم بود و به اراده مردم بود مدام بالا بود و بهتدریج بالاتر هم میرفت. در دهه ۹۰ هم همچنان برخی گروهها و اشخاص درباره تحریم انتخابات صحبت کردند و نتیجه معلوم است. یکنمونه که شبکههای ماهوارهای و برخی فعالان فضای مجازی خیلی رویش مانور دادند و البته به جایی هم نرسید، تحریم انتخابات ریاستجمهوری توسط ولیعهد سابق حکومت پهلوی در سال ۱۳۹۶ بود.
وی یکی از تحریمکنندگان حرفهای انتخابات در ایران شده است و توصیف جالبش از وضعیت رأیگیری در ایران را هم بخوانید: «یک عده مجبورند رأی بدهند. برای اینکه تهدید میشوند. برای اینکه کارمند دولت هستند و اگر رأی ندهند از کار برکنار میشوند. یا آن دانشجو نمیتواند ادامه تحصیل بدهد. آن را دیگر نمیشود به حساب یک انتخاب گذاشت. آن دیگر روی زور است. آنها را چرا نمیآییم بیان کنیم؟»
پُزِ سیاسیِ «تحریم میکنم»!
با همه این نتایجی که از تحریم انتخابات در جمهوری اسلامی ایران حاصل شد، هنوز هم هستند کسانی که از تحریم انتخابات ۱۴۰۰ سخن میگویند. بالاخره اینبار هم در یکسو انتخابات است و مردم هستند و آنسوی دیگر چهرههایی هستند که به انتها رسیدهاند و فقط همین یک پُز سیاسی برایشان مانده است که بله، انتخابات را تحریم میکنم یا تحریم میکنیم یا مردم باید تحریم کنند؛ تا بوده همین بوده انگار. یکی هم این وسطها میگوید: اگر من نباشم، این انتخابات، بیخود است و اگر من باشم، خوب است. انگار نه انگار خودش بود که درست عکس همین حرفها را میزد!