به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، فاطمه میری در کانال ایتای نویسندگان حوزوی نوشت:
لبش به غنچه لبخند شکفته بود که وارد هیأت شد.
همه در تکاپوی کار خود بودند. از فرزند آوری میگفتند و نحوهی نگه داری فرزند.
همدیگر را از تجربه ها مستفیض میکردند. گویا حرف دیگری نبود…
او با لبخند آمده بود ولی جایی برای او نبود در هیات. چون او فرزند نداشت. اهمیت فرزند آوری را میدانست. اما همهی اراده ها در دست دیگری بود که او را، این گونه پسندیده بود.
کم کم، عقب عقب از حلقه دور میشد و وارد حلقهی دوم دوستان...
اینجا اما مواخذه میشد. که چرا فرزند نیاوردی؟! بیآنکه بدانند نباید بپرسند. بیآنکه بدانند کنکاش حرام است.
از این حلقه هم دور شد.
حلقهی بعدی ضد ولایت خواندنش…
حلقهی بعدی با ترحم برایش دعا کردند….
حلقهها و امان از حلقهها….
آن قدر عقب رفت، رفت، رفت تا رسید به در خروجی…
شاید مسکن او نیامدن بود. دور بودن بود. رها بودن بود….
غنچهی لبش فرسوده شد.
او رفت. آرام آرام از حلقه نوکران ارباب بیرون شد. بی آنکه نوکران بفهمند چه کردند؟!
محرم نزدیک است مواظب باشیم حلقه وصل باشیم برای ارباب،نه حلقهی دوری و فراغ….
مواظب حرفهامان باشیم.
نکند در نامهی اعمالمان جزء دور کنندگان باشیم.
خدا کند نوکر خوبی باشیم.