• امروز : جمعه - ۱۱ مهر - ۱۴۰۴
  • برابر با : Friday - 3 October - 2025
کل اخبار 6579

صدای حوزه امروز

بحران جذب در حوزه؛ وقتی ۱۶۰ هزار طلبه، سفیران خاموش‌اند اعتراض صریح مداح معروف به موازی کاری نهادهای تبلیغی و لزوم طرحی نو! مسجدی که با ورزش و معنویت جوانان را جذب کرد جایگاه روحانیت در حال و آینده نظام مرجعیت جامعه ایران/ روحانیت تقاص مسئولیت‌پذیری را می‌دهد! جای خالی علمای بزرگ مسجدی در شهر مقدس قم! تأملی در سیستم مدیریتی رسانه گریز، نظارت گریز و غیرشفاف حوزه! نشست خبری همایش بین المللی علوم انسانی اسلامی و روز بزرگداشت علامه مصباح یزدی(ره) برگزار گردید راه بازکن های خیره‌سر و سازمان‌های فرهنگی بی‌ثمر! پاسخ مرکز خدمات به برخی سوالات درباره بیمه تکمیلی بعد از پایان مهلت ثبت نام! دو ویژگی اساسی روحانیت موفق / تمجید از برپایی درس‌های اخلاق در مساجد قم آیا روحانیت توانسته با تحولات جامعه همگام شود؟ آیا سرمایه اجتماعی روحانیت رو به افول است؟ لزوم اتخاذ رویکرد کیفی در گزارش های تبلیغی / کار خودجوش شما در صدای حوزه بسیار باارزش است! پاسخگویی به روش مرکز خدمات!

16
بخشی از وصیت نامه یک شهید کر ولال:

ما رفتیم، اما بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف می‌زدم

  • کد خبر : 25804
  • 30 شهریور 1400 - 15:33
ما رفتیم، اما بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف می‌زدم
اسمش عبدالمطلب اکبری بود. زمان جنگ توی محل ما مکانیکی می‌کرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخره‌ش می‌کردن.

به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، نویسنده‌ی کانال ایتای نویسندگان حوزوی نوشت:

اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
زمان جنگ توی محل ما مکانیکی می‌کرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخره‌ش می‌کردن. یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“.
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“!
ما هم خندیدیم ومسخره‌ش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌‌ش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…

فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخره‌ش کردیم!
وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “
یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدن!
یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.
اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف می‌زدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی…

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=25804
  • منبع : howzavian@

مطالب مرتبط

19اردیبهشت
شیخ صدوق؛ از تولد به دعای امام زمان تا عالم پروری و شناخت نیاز زمانه
02اردیبهشت
مسؤولان به مهدویت نگاه اداری و رفع‌ تکلیفی دارند
پاسخ رائفی‌پور به شبهات درباره مسجد جمکران:

مسؤولان به مهدویت نگاه اداری و رفع‌ تکلیفی دارند

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.