به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، علی تجرد، عضو تحریریه مدادالفضلاء در کانال ایتای نویسندگان حوزوی نوشت:
سینما پیش از انقلاب نمادی از فساد بود؛ به همان معنای معروفش. محمدرضا منع قانونی حجاب را لغو کرده بود، ولی سیاست کلی همان سیاست پدرش بود؛ ترویج فرهنگ ضد دین و سنت غرب، که بی شک یکی از مظاهر این رویکرد ضد فرهنگی سینما بود. برای درک این معنا نیازی نبود محتوا و پیام فیلمها را تحلیل کنید؛ از همان سر در سینما روشن بود که مخاطب قرار است از دیدن صحنههای اروتیک و پوشش نیمه عریان زنان و رقص و… لذت ببرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی که هدف آن پیاده سازی احکام اسلام و دقیقا در برابر فرهنگ غربی بود، طبیعتا پس از کابارهها و مشروب فروشیها، سینما از نخستین مکانهایی بود که باید بسته میشد. اما توجه و دقت فرهنگی امام مانع از چنین فاجعهای شد. حیات سینما پس از انقلاب مدیون همین یک جمله حضرت امام است که در نخستین سخنرانی پس از ورود به میهن، در بهشت زهرا، فرمود: «ما با سینما مخالف نیستیم؛ با فحشا مخالفیم».
از نگاه رهبر کنونی انقلاب نیز «هنر سینما بلاشک یک هنر برتر است؛ یک روایتگر کاملاً مسلط – که هیچ روایتگری تاکنون در بین این شیوههای هنرىِ روایت یک واقعیت و یک حقیقت، تا امروز به این کارآمدی نیامده – و یک هنر پیچیده و پیشرفته و متعالی»[۱]. اما در یک نگاه کلی به نظر میرسد مدیران فرهنگی در این دوره حدودا چهل ساله غالبا نگاه درستی، همخوان با نگاه انقلاب اسلامی، به این هنر نداشتهاند.
نگاه باصطلاح روشنفکرانه غربگرا هنوز دست برتر را در سینما دارد. در نتیجه میبینیم حتی در سالی که خود سینماگران این جریان، از ریاست نامزد مورد حمایتشان بر قوه مجریه مشعوف بودند، رنگ غالب تولیدات سینمایی سیاه نمایی بوده و همچنان هست؛ که البته هر سال به شکلی خودش را نشان میدهد. تولیدات شاخص سینمایی سالهاست که پر است از خانوادههای از هم گسیخته درگیر با مشکلات متنوع، از فقر گرفته تا اعتیاد و خیانت و خشونت و… . اگر زمانی پایان تلخ فیلمی را انگشت نما میکرد، امروز، باید بگردید دنبال پایان خوش.
جشنواره گرایی هنوز یک رویکرد زنده و فعال است. بیشتر تولیدات سینمایی ارتباطی با واقعیات و نیازهای جامعه ندارند. موفقیتها و پیشرفتهای کشور در عرصههای علمی و نظامی و سیاسی، که بعضا مورد توجه جدی رسانههای بینالمللی است جایی بر پرده نقرهای ندارد. اکثریت قریب باتفاق شخصیتهای سینمایی و حتی جغرافیای داستانها متمرکز در پایتخت هستند، که آن هم شامل همه پایتخت نمیشود.
سینمای دفاع مقدس که گونه سینمایی شاخص انقلاب است و میتواند به عنوان پرچمدار سینمای ایران شناخته شود، هنوز همان مشکلاتی را دارد که از سالها پیش داشته و گلایه سازندگان از نبود حمایت، با ده یا بیست سال پیش از این تفاوت چندانی ندارد.
نقش مدیریت فرهنگی، در این مشکلات مشخص است، ولی بدنه جریان انقلابی قرار است کدام نقش را بازی کند؟ با این که چند سالی است رویکرد فعال و مثبت فرهنگی نیروهای انقلاب با ورود بعضی سازمانهای خصوصی یا نیمه خصوصی به طور چشمگیری تقویت شده، و جشنواره عمار خودش را در تقویم سینمایی کشور تثبیت کرده، ولی هنوز فاصله با آنچه باید بسیار است. نیروهای انقلابی باید اهمیت سینما را به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای رسانهای برای صدور انقلاب بیش از پیش دریابند و دستکم در حد حمایت از تولیدات شاخص با خرید بلیت وارد میدان شوند. ظرفیت مساجد و هیئات مذهبی همان گونه که در شرایط سخت اقتصادی به کمک آمده، میتواند در پیشرفت سینمای انقلاب هم بازویی قدرتمند باشد.
فراموش نکنیم پیشرفت انقلاب نیازمند توجه جدی به همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انقلاب است.
پی نوشت:
۱٫ بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون – ۱۳۸۵/۰۳/۲۳