به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، علیرضا قربانی در کانال ایتایی دین و رسانه مطلبی را درباره مفهوم جالب weaponization یا سلاح وار سازی اخلاق به رشته تحریر درآورده که می توانید در ادامه مطالعه بفرمایید.
مدتی پیش در حین یک پژوهش رسانهای با مفهوم جالبی به نام weaponization آشنا شدم. معادل فارسی رایجی برای این مفهوم وجود ندارد و این بدان معناست که یکی از دریچههای ذهنی ما تاکنون ناگشوده باقی مانده است. بهترین معادل فارسی که میتوان برای این مفهوم پیشنهاد کرد، “سلاحوار سازی” است. بگذارید در قالب یک مثال، آن را توضیح دهیم.
مثالی برای فهم بهتر سلاح وار سازی اخلاق
فرض کنید کشوری درگیر جنگ داخلی بین دو گروه الف و ب است. مردم این کشور برای بقاء و زنده ماندن به کمکهای غذایی بینالمللی نیاز دارند. نهادی بینالمللی که مسئول توزیع کمکهای غذایی است، آنها را به شکل ناعادلانه بین مناطق تحت تسلط این دو گروه توزیع میکند. مثلا سرانه آرد توزیعی بین مردم در منطقه الف، یک کیلوگرم به ازاء هر نفر و در منطقه ب، ده کیلوگرم به ازاء هر نفر است. آنچه در اینجا رخ میدهد صرفاً “بیعدالتی” نیست. مفهوم بیعدالتی توان توصیفی اندکی برای این پدیده دارد. پای پدیده پیچیدهتری در میان است؛ تبدیل کمکهای غذایی به یک سلاح علیه گروه الف. چرا؟
مردم منطقه الف کمکهای کمتری دریافت میکنند، بنابراین از گروه حاکم بر خود ناراضی خواهند بود و به گروه حاکم بر منطقه مقابل متمایل خواهند شد. به این ترتیب قدرت یک گروه به نفع گروه دیگر کاهش مییابد. به این ترتیب آن نهاد بینالمللی فقط مرتکب بیعدالتی نشده، بلکه از کمکهای غذایی یک “سلاح” علیه گروه حاکم بر منطقه الف ساخته است. کمک غذایی کماکان کارکرد اولیه خود (رفع گرسنگی) را دارد، اما کارکرد ثانویه “سلاح بودن” هم به آن ضمیمه میشود. کارکرد اول پوششی است برای کارکرد دوم.
از هر چیزی می شود سلاح ساخت
نکته جالب اینجاست که از هر چیزی میشود سلاح ساخت. یک راه ساده و عامش این است: تخصیص دادن نابرابر مواهب یا معایب به طرفین نزاع.
اخلاق را هم میشود به سلاحواره تبدیل کرد؟ بله، با تخصیص نابرابر. کافی است میزان تذکر اخلاقیتان به یکی از دو گروه الف و ب را نابرابر و ناعادلانه کنید و به یکی بیشتر/شدیدتر/برجستهتر تذکر اخلاقی دهید. نکته حیرتانگیزش اینجاست: تذکر اخلاقی شما واقعا بجاست، اما در یک نگاه کلانتر واقعا کارکرد سلاح نیز یافته است. مساله فقط این نیست که شما در تذکر اخلاقیتان بیانصافی کردهاید، مساله این است که شما سلاح ساختهاید و شلیک کردهاید!
من در مجموعه کنشهای اجتماعیام، در موضعگیریهایم له یا علیه این و آن میتوانم با تخصیص غیرعادلانه، از اخلاق سلاح بسازم. این پدیده میتواند خواسته یا ناخواسته، قربهالیالله یا قربهالیالشیطان رخ دهد.
تفاوت مثال “کمکهای غذایی” و “اخلاق” در این است: گندم اگر سلاح شود کماکان گندم است و لااقل رفع گرسنگی میکند، اما اخلاق اگر سلاح شود اول هدفش را میکُشد و بعد خودش را.
تخصیص ناعادلانه را خیلی عمیق و دقیق معنا کنید. در مورد گروه الف، گفتی یا نگفتی؟ چه موقع گفتی؟ اول الف را گفتی یا اول ب را؟ در چه فریم و چارچوب مفهومی؟ اگر جزئی از یک حمله جمعی بزرگتر بودی، اثر برآیندی را هم لحاظ کردی؟
نمیشود بگویی من فقط بر عملکرد گروه الف متمرکز هستم یا فقط در مورد بخشی از اتفاقات، تذکر اخلاقی میدهم. “سلاح شدن اخلاق” معلول قهری کنش گزینشی است.
حق گاهی در قبیله توست و گاهی در قبیله دشمن تو. بخواهی با حق بمانی، دیر یا زود باید به قبیلهها پشت کنی. حقجوها بیقبیلهاند. حقجوها آوارهاند..