به گزارش خبرنگار صدای حوزه، «گورکن» عنوان جدیدترین ساخته کاظم مولاییست و پس از اکران آنلاین، از ۱۴ مهر وارد شبکه نمایش خانگی شده است. فیلمنامه «گورگن» که در بستر یک داستان آدمربایی شکل میگیرد، دچار ضعفهای ساختاری متعددیست و به گونهای نگارش شده که سیر رویدادهای دراماتیک داستان، توانایی پایینی در اقناع مخاطب دارند. تقریبا همه چیز شکل استعاره به خود گرفته و احساسات سیاسی کارگردان به جای تکنیکهای سینمایی نشسته است.
داستان فیلم
«سوده» مادر جوانی است که در آستانه ازدواج مجدد، پسرش (ماتیار) را عدهای ناشناس به گروگان گرفتهاند. ابتدا اینگونه به نظر میرسد که هدف از این آدمربایی، دریافت پول است. سوده بدون دخالت دادن پلیس، سعی میکند به طور مستقل این ماجرا را پیگیری کند، اما با تقاضای آدمرباها برای تحویل بیتکوین به جای پول نقد، در نهایت مجبور میشود از پدر و همسرش (پیمان) که سالهاست از هر دو به طور کامل بریده، تقاضای کمک کند.
در نهایت نیز با تامین پول مورد نیاز و انتقال بیت کوین به آدمرباها، ماتیاز آزاد میشود. اما عافلگیری داستان، آنجاییست که سوده به طور اتفاقی متوجه هویت اصلی آدمرباها میشود (در واقع پسر خودش طراح اصلی ماجرای آدمربایی بوده است.)
ضعف جدی فیلمنامه
«گورکن» اگرچه از دکوپاژ خوب، نورپردازی دلچسب، تصویربرداری و قاببندیهای خوبی بهره میبرد اما به همان انداز از ضعف فیلمنامه و کارگردانی رنج میبرد. به طور مثال ماتیار (پسر سوده) در روز عید قربان به مدرسه میرود و در یک صحنه نیمه اکشن، به راحتی آدم ربا از دست شخصیتهای داستان در میرود!
شخصیتها پرداخت درستی ندارند و حتی رفت و آمد و نسبتهای احساسی و منطقیشان معلوم نیست، سوده یکباره به پدرش رو میزند، ناگهان با شوهر سابقش موضوع را مطرح میکند و شوهر سابق به یکباره وارد مرکز بحران میشود و به شخصیتهای نادان فیلم اضافه میشود و مشخص نیست چرا از همان ابتدا تا این اندازه وقت را هدر میدهد و یا بهنوش بختیاری که اول فیلم هست و ناگهان غیب میشود و در آخر دوباره ظاهر میشود!
جوایز عجیب “گورکن”
فیلم حتی نظر منتقدان نه چندان سیاسی سینما را نتوانست به خود جلب کند و جز بازی خوب «ویشکا آسایش» در نقش سوده، تقریبا هیچ ندارد!
امیرحسین ابراهیمی (ناقد سینما) با تعجب از جوایزی که این فیلم دریافت کرده نوشت:
“گورکن در اولین حضورش در جشنوارههای خارجی با موفقیت روبرو شد. هرچند که جوایز داده شده کمی عجیب هستند. به عنوان مثال در بیست و سومین جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم، در بخش استعدادهای جدید آسیایی شد. در اولین نمایش خود در آمریکا در بیست و هفتمین جشنواره آستین، موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم داستانی شد. آن هم جایزهای که از طرف فیلمنامهنویسان اهدا میشود.”
سابقه متعدد اعطای جایزه به فیلمهای «خاص» ایرانی که اهداف سیاسی در پس آن نمایان است، این گزاره همیشگی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که فیلمهایی تا این اندازه ضعیف چرا مورد توجه رویدادهای خارجی است؟!
احساسات کنترل نشده «کاظم ملایی»
ملایی بسیار علاقهمند به استفاده از نمادها و نشانههاست؛ امری رایج در سینما که بسیاری آن را جزو جذابیتهای جدانشدنی فیلم میدانند. اما آیا اولا ملایی از آنها به درستی استفاده کرده؟ دوما این نمادها را، استعاره از چه چیز عاریت گرفته است؟
ملایی، از استعارهها و نمادها غیرحرفهای استفاده میکند و خروجی کار اصطلاحا «چیپ» شده؛ مخاطب حرفهای سینما دوست ندارد قواعد نمادگذاری در فیلم، صراحتا فریاد زده شود.
اگر از جهت ضعف فنی این شیوه نیز بگذریم، چیزی که فیلم را از استاندارها خارج کرده و به یک فیلم شعاری، سیاسی و مغرضانه تبدیل کرده، همین احساسات کنترل نشده «ملایی» در بغضش به جمهوری اسلامی است. بغضی که ظاهرا شاکله فیلم و انگیزه سازنده بر همین اساس شکل گرفته است.
بنای این یادداشت نه نقد فنی، که نقد محتوا، و تحلیل پیامِ استفاده شده در این اثر میباشد که برخی از آن در ادامه آمده است.
نمادها در فیلم
- سوده، «زنی» است که با وجود مشکلات زیاد ( از جمله طلاق، قطع ارتباط با پدر، مشکلات مالی و مشکلاتی که ) با شرایط کنار آمده و مقاوم در برابر آنها، با شیرینیپزی گذران زندگی میکند.
- سوده از «مردان» و «ساختار حکومت» زخم خورده است و تنها دلخوشی او فرزند پسرش میباشد که پسرش نیز با نقشه آدمربایی، چنان چالشی را برای او پدید آورد گویی سوده دیگر پشتیبانی ندارد. ( البته انگیزه اصلی پسر از این نقشه شوم مشخص نمیشود؛ گویا قرار است سوده در ایران، تنهای تنهای تنها شود!)
- در سکانس ابتدایی فیلم، تلویزیونِ روشن در وسط خانه، خبر از همکاری سازمانهای مختلف جهت برگزاری هرچه بهتر مراسم قربانی در عید سعید قربان میدهد؛ سوده که یک گیاهخوار است سری تکان داده و شبکه خبر را به بی بی سی فارسی تغییر میدهد.
- خانه سوده، (خانه: نمادی از ایران و وطن) کاملا فرسوده و موریانهزده شده که قرار است با کمک کارشناس آفتزدایی، سمپاشی گردد و احتمال این میرود که دیگر قابل سکنی نباشد. مردی که برای سمپاشی آمده، هرچند متاهل و دارای فرزند میباشد، اما هیزی و چشم ناپاکی میکند.
- در سکانسی که قرار است سوده خبر گروگانگیری فرزندش را بشنود، همسایه پیر او با لباسهای سیاه، از پله پایین آمده و بدون هبچ لبخندی عید را تبریک میگوید و به سوده دعا میکند که کربلا برود! جالب است در اینجا سوده با لبخند از او استقبال میکند؛ گویی پیرزن متشرعِ اخموی سیاهپوش، اصلا عید را نمیفهمد و این تبریکها صوری است.
- سوده ابتدا به پلیس زنگ میزند و ماجرا را بازگو میکند اما بعد از سوالات پلیس، از این اقدام پشیمان میشود. دیالوگهای مامورِ پشت خط، که از ادبیاتی همچون «به حول و قوه الهی، انشالله و …» استفاده میکند و همزمان میشود با اشک و عصبانیت سوده، به چه معنی است؟!
- نامزد سوده وقتی مقاومت او را در برابر همکاری با پلیس را میبیند، میگوید: “تو از چی میترسی؟!” او میگوید: “از همه! از پلیس از قانون، از وکیل از قاضی و … به اندازه کافی از اعتماد کردن ضربه خوردم!”
- در یکی از پراسترسترین لحظات فیلم که سوده به شدت آشفته شده و به دنبال تهیه پول مورد نیاز، نزد خاله خود رفته (که از قضا وی گوینده اخباریست که هر لحظه در فیلم پخش میشود) سوده پشت در و در حال گوش دادن به خبر اقامه نماز عید قربان توسط رهبر معظم انقلاب است. مردی چاق و نفهم در حال بلعیدن آخرین لقمههای ناهار خود سوده را پشت در به انتظار نگه داشته، که درنهایت موفق به جلوگیری از ورود سوده به استدیو نمیتواند شود.
- خانه روبروی منزلی که سوده در آن ساکن است، سیاهپوش و عزادار است؛ این سیاهپوشی در همه صحنههایی که دم درب ضبط شده است کاملا مشهود است.
- نکته جالب پدر سوده است. او مردی خودخواه، سرمایهدار و مغرور است که دیگر هیچ حس پدری به دختر خود نشان نمیدهد و تا حال اصلا نوه خود را ندیده. پدر سوده را همه “حاج آقا” صدا میکنند!
- در صحنهای پلیس به درب خانه سوده مراجعه کرده و علت پیگیری نکردن گزارش آدمربایی که به صورت تلفنی اطلاع داده شده بود را پیگیری میکند. پلیسی اخمو با سربازی چاق و دور از آداب اجتماعی که صرفا آمدهاند ماموریت مورد نظر را از سر خود باز کنند. جالب است کارگردان فیلم به دلیل اینکه سوده اهل رفتن به کلانتری نیست، قاعدتا نمیتوانسته از حضور پلیس در فیلم استفاده کند؛ ولی چون میخواهد پلیسی را در صحنه نشان دهد که بتواند تخریبش کند، این مامور را به داستان اضافه کرده است. اما در واقع پیشرفته بودن سیستم انتظامی را یادآوری میکند: پلیس حتی اگر آدرسی از شما نداشته باشد و شما یک گزارش مهم (مثل آدم ربایی) را داده باشید، پیگری خواهد کرد.
- یکی دیگر از پراسترسترین لحاظ فیلم، زمانیست که سوده و همسر سابق و نامزدش، نزد دلال غیرقانونی بیت کوین آمدهاند تا رمزارز مورد نظر را به حساب آدمرباها واریز کنند. هوا تاریک شده، خیابان چراغانی است و ایستگاه صلواتی برقرار است؛ رد خون قربانی در گوشه تصویر دیده میشود؛ موسیقی که از بلندگوها پخش میشود قطعه «این کیست این کیست این» اثر حسام الدین سراج است که معمولا در مناسبهای مذهبی استفاده میشود.
- در سکانسهای پایانی در خانه سوده، هنوز تلویزیون روی شبکه خبر است. این بار یک خبر خوب و امیدوار کننده پخش میشود که بازسازی خانههای آسیب دیده در اثر سیل را گزارش میکند. این بار که سوده همچنان خوشحال از آزادشدن پسرش است دست به کنترل نمیشود و در عوض، ماتیار (پسر سوده) شبکه تلویزیون را به من و تو (سالومه) تغییر میدهد!
نسبت «گورکن» و «بدون دخترم هرگز» !
«گورکن»، ما را به یاد فیلمهای ضد ایرانی در سطح «بدون دخترم هرگز / محصول ۱۹۹۱ امریکا» میاندازد. زمانی راجر ایبرت منتقد شهیر سینما درباره فیلم بدون دخترم هرگز نقدی را نوشت که میتوان بخشی از همان حرفها را برای «گورکن» نیز استفاده کرد؛ او نوشته بود:
“سازنده فیلم از همه مهارت خود برای برانگیختن احساسات ما استفاده کردهاست، در حالیکه موضوع فیلم … خود به خود میتواند احساسات بیننده را تحریک کند… ما لازم است نسبت به آنان اصول انصاف و جوانمردی را رعایت کنیم… در این فیلم هیچ تصویر مثبتی از یک شخصیت مسلمان معتقد نشان داده نشد؛ اگر هر فیلم به تندی و کینهتوزی این فیلم در مورد هر گروه قومی دیگری در آمریکا ساخته میشد، با عنوان نژادپرستی و تعصب محکوم میشد.”
ایرانِ در فیلم . . .
به راستی «ایرانی» که ملایی در این فیلم برای مخاطب تصویر کرده چگونه است؟!
نظام و دولت در فیلم «گورکن»، را موریانه زده، سازمانهای اداری_قضایی ناکارآمد فسادزا و منزجر کننده است؛ نهاد انتظامی بیکفایت و سازمانهایی مثل صدا وسیما درگیر استخدامهای رانتی و شعارهاییست که از کف جامعه خبر ندارد. نظامی و دولتی که زن ستیز است و مردم نیز اعتمادی به این ساختار نداشته و به ناچار مجبور به تعامل با آنند.
دین در فیلم «گورکن» ، یک اسلام سیاه، صوری و درگیر مناسک شدهای است که زن در آن جایگاهی جز یک چادریِ سیاهپوش ندارد.
جامعه ایرانی در فیلم «گورکن»، جامعهای درگیر عزاداری و سیاهپوشی، مردمی افسرده و یا درگیر گذشته (کارکتر پیرمرد نظامی که در همسایگی سوده زندگی میکند و هنوز در حال و هوای پهلوی سیر میکند)، زنانی آسیبدیده تنها و اسیر در چنگال بیعدالتیهای متعدد اجتماعی و ….
کارگردان حتی به نسل بعدی هم رحم نکرده و به قدری شاخصهای انسانیت در جامعه ایرانی را ویران نمایش داده، که کودکان و نوجوانان فیلم نیز به راحتی دروغ گفته، والدین را در یک بحران عظیم گرفتار میکنند. (در مورد اخیر ، درست است که همسر سابق سوده به او میگوید پسرمان به خاطر نزدیک شدن ما به یکدیگر این کار را کرده است اما این مفهوم اصلا در فیلم دیده نمیشود و کارگردان حتی نزدیک به این مفهوم و مقصود نشده است. درواقع نویسنده زمانی برگ برنده خود را رو میکند که دیگر دانستن آن هیچ فایدهای ندارد. پولها صرف خرید بیت کوین شده و عذاب فراوانی به خانواده وارد آمده است و تنها ثمرهاش نفرتی است که نسبت به شخصیت ماتیار در مخاطب به وجود میآید و سقوط ارزشهای اجتماعی در ایران نمایش داده شده میشود)
مرد ایرانی در فیلم «گورکن»، یا آفرودباز و غیرمسئولیتپذیر است که زنش را طلاق داده، یا پسری گیتار به دست است که از سن ازدواجش گذشته، یا یک شهرستانی ندید بدید و چشمچران است، یا پشت میز نشینیست که ظاهرا رانتی استخدام شده، و یا هنوز نوجوان است و با بیرحمی تمام پدر و مادرش را تا مرز جنون میکشد.
آقای ملایی! این «گورکن» ایران ماست؟! این نگاه زنسالارانه و مردستیز از کجا نشأت میگیرد؟! به قول راجر ایبرت «اصول انصاف و جوانمردی» کجا رفته؟! شما به گونهای کینهورزانه علیه نظام و اسلام و جامعه ایرانی دوربین به دست گرفتهاید که بسیاری از منتقدین به نظام و اسلام نیز این اندازه تندروی را به دور از انصاف میدانند. واقعیت این است «نظام جمهوری»، «دین اسلام»، و «جامعه ایرانی» هر سه زیر تیغ کینهتوزی کارگردان گورکن رفته!
«گورکن» ها چرا مجوز میگیرند؟!
البته از کارگردان و نویسندهای که در یک محیط ایزوله فرهنگی و رسانهای رشد و نمو داشته، انتظار چندانی نیست؛ اما سوال اینجاست فیلمی مثل «گورکن» چگونه پروانه تولید گرفته؟! در ادامه، چگونه مجوز پخش و اکران گرفته است؟! دقیقا تفاوت این فیلم با فیلمهای ضدانقلاب و ضداسلام در چیست؟!
به نظر میرسد مسئولین امر در وزارت ارشاد علاوه بر برنامههای بلندمدت و میانمدت برای اصلاح ساختارها، و تلاش برای تربیت نیروی متخصص و متعهد به انقلاب و ایران اسلامی، باید از تولید و انتشار «گورکن»ها جلوگیری کنند تا آثاری چنین صریحالهجه علیه ایران اسلامی تولید و انتشار نیابد؛ که قطعا آثار منفی آن در ردیف رسانههای ضددین و ضدانقلاب، بر سر مخاطب بیپناه ایرانی فرود میآید.