به گزارش خبرنگار صدای حوزه، روابط میان امارات و سعودی از سالیان گذشته همراه با نشیب و فراز بوده و با اینکه دو کشور تلاش کرده اند در مسائل منطقه ای همسو با یکدیگر عمل کنند اما در طول سالهای گذشته همواره اختلافاتی میان آنها بروز کرده و تنش موجود میان دو کشور را آشکار کرده است.
سابقه اختلافات دو کشور را می توان به سال ۱۹۷۴ یعنی سال تشکیل دولت امارات متحده عربی رساند. همزمان با تشکیل دولت امارات و هنگامی که زاید بن نهیان به دنبال شناسایی بین المللی بود، سعودی ها در قبال به رسمیت شناخته شدن، معاهده ای را به وی تحمیل کردند که بعدها اماراتی ها اعلام کردند توافق مذکور در شرایطی امضا شده که امارات در حال کسب استقلال بوده
و سعودی نیز هنگام امضای این توافقنامه اعلام کرده بود تا زمانی که امارات شروط توافقنامه ۱۹۷۴ را قبول نکند، این کشور را به رسمیت نخواهد شناخت، به همین دلیل امارات، تحت فشار این توافقنامه را پذیرفته و اکنون به آن توافقنامه پایبند نیست و این مناقشات مرزی همچنان ادامه دارد.
اوج همکاری
اما اگر نخواهیم به گذشته دور برگردیم، سال ۲۰۱۵ و به قدرت رسیدن ملک سلمان و فرزندش محمد بن سلمان را باید نقطه اوج مجدد روابط دوستانه و همکاری دو طرف بدانیم. در اواخر مارس ۲۰۱۵ امارات و عربستان با تشکیل ائتلاف عربی مدعی شدند قصد دارند “عبدربه منصور هادی” رئیس جمهور یمن را که پیش از گریختن به عربستان از ریاست جمهوری استعفا داده بود به قدرت بازگردانند.
دو کشور همچنین پس از انتخاب دونالد ترامپ در ۲۰۱۶ به ریاست جمهوری آمریکا همکاری تنگاتنگی را با وی آغاز کردند و در سایه چراغ سبز او، سیاست توسعه طلبانه ای را در منطقه در پیش گرفتند و برای گسترش حوزه نفوذ خود اقدامات متعددی انجام دادند. در سال ۲۰۱۷ نیز دو کشور مشترکا با قطر قطع رابطه کرده و این کشور را تحریم کردند.
علاوه بر این، برکناری محمد بن نایفِ ولیعهد، از سوی ملک سلمان و روی کار آمدن محمد بن سلمان در سال ۲۰۱۷، روابط میان ریاض و ابوظبی را در سطح قابل توجهی ارتقا و بهبود بخشید.
رابطه میان دو ولیعهد را باید بیش از ارتباط دیپلماتیک میان مقامات دو کشور ارزیابی کرد. به گونه ای که میان این دو، دوستی و ارتباط شخصی وجود داشت تا جایی که رسانه ها از دنباله روی بن سلمان از بن زاید و نقش بن زاید در اقناع دونالد ترامپ در رسیدن بن سلمان به پادشاهی سخن می گفتند.
بن سلمان نیز در مقابل به محض رسیدن به قدرت به خواسته مهم بن زاید عمل کرد و مبارزه با دستگاه عریض و طویل و قدرتمند وهابیت را آغاز نمود و سران و چهره های موثر اخوان المسلمین را روانه زندان کرد و با تاسیس موسسه خیریه دولتی و ممنوع کردن فعالیت خیریه بین المللی در این کشور خارج از چارچوب موسسه دولتی، ارتباط مالی شبکه اخوان را به چالش کشید.
برخلاف عربستان که هم حکومت هم جامعه بر پایه ایدئولوژی وهابیت بنا شده و پادشاه خود را خادم حرمین شریفین که دو نماد مهم جهان اسلام هستند، می داند، امارات هیچ ایدئولوژی ای جز ایدئولوژی بازار نمی شناسد و معتقد است جریانهایی همچون وهابیت و اخوان در صورتی که در خاستگاه خود مورد حمله قرار نگیرند و منابع مالی آنان خشک نشده و کنترل نشوند ممکن است گسترش پیدا کرده و امارات را که تلاش دارد دروازه اقتصادی جهان عرب تبدیل شود را با خطر تهدید کنند.
تصاحب جایگاه سیاسی سعودی توسط امارات
امارات و سعودی از نظر سیاسی کاملا وابسته به امریکا هستند و پایگاه های نظامی این کشور در منطقه امنیت این دو کشور را تامین می کنند. این دو کشور از نظر اقتصادی علیرغم داشتن ثروت قابل توجه نفتی به دنبال تنوع منابع درآمدی و در عین حال به دنبال نفوذ اقتصادی و سیاسی در کشورهای متعددی از جمله کشورهای منطقه و حتی فرامنطقه هستند.
روی کار آمدن ترامپ در آمریکا فرصت بی نظیری را در اختیار اماراتی ها گذاشت؛ به گونه ای که بن زاید به ساخت پایگاه هوایی در کشورهای دیگر پرداخت و این در حالی بود که بن سلمان درگیر سرکوب کردن رقبای داخلی و حذف معارضین بر سر راه پادشاهی بود. مشکلات داخلی بن سلمان و فشارهای بین المللی پس از قتل خاشقجی بر وی و در عین حال نبود لابی قدرتمند در ایالات متحده باعث شد امارات جایگاهی که به صورت سنتی متعلق به عربستان بود را در اختیار بگیرد.
در همین راستا یوسف العتیبه سفیر امارات در ایالات متحده موفق شد نقشی که پیشتر بندر بن سلطان به مدت ۲۰ سال در واشنگتن بازی می کرد، در نبود وی و خالی شدن صحنه از عنصری عربی که پروژه های آمریکا در منطقه را اجرا می کرد، وی ایفا نماید.
سعودی ها هر چند که از این موضوع ناراضی بودند ولی محمد بن سلمانِ جوان و بی تجربه که از قضا برای رسیدن به ولیعهدی، لشکری از شاهزادگان بعضا با نفوذ و مقتدر سعودی را با خود دشمن کرده بود
از آنجا که به حمایت و تجربیات بن زاید نیاز داشت، چاره ای جز سکوت در برابر وی نمی دید، چرا که از نظر سیاسی بن زاید تنها حامی منطقه ای او به شمار می رفت و دیگر کشورهای منطقه مانند ایران، ترکیه، پاکستان، سوریه، لبنان، قطر و حتی کشورهایی چون عمان و عراق زخم خورده سیاست های متهورانه بن سلمان بودند.
به حاشیه رانده شدن اقتصاد سعودی از سوی امارات
عربستان و امارات از نظر جغرافیایی هر دو بیابانهایی هستند که به لطف نفت آباد شده اند و در روزی که این ثروت محدود، به پایان برسد هیچ بعید نیست که به مرور باز به همان بیابان های سوزان سابق تبدیل شوند. لذا هر دو ولیعهد تلاش می کنند با ذخیره درآمدهای حاصل از فروش نفت و سرمایه گذاری در فرصت های جدید، اتکا به درآمد نفت را قطع کرده و اقتصاد خود را بدون نفت اداره کنند.
در این زمینه امارات برخلاف سعودی ها که اخیرا چنین ادعاهایی کرده اند، توانسته با سرمایه گذاری های متعدد در بخش های مختلف اقتصادی و جذب شرکت های بین المللی به هابی منطقه ای تبدیل شود. در عرصه واقع، عربستان سعودی را شرکت های بزرگ بین المللی تامین و مدیریت می کنند. شرکت هایی که مرکز منطقه ای آنان در دبی قرار دارد و این یعنی، عملا عربستان از مسیر امارات اداره می شود.
افزون بر اینکه بن سلمان با ارائه چشم انداز ۲۰۳۰ نشان داد، تمایل دارد فرمول موفقیت بن زاید و بن راشد را بداند و آن را در کشور خود اجرا کند اما این موضوع قطعا خوشایند اماراتی ها نیست. در حال حاضر قیمت نفت منطقه خلیج فارس را سعودی ها تعیین می کنند ولی امارات با تاسیس بازار نفت آتی دوربان نشان داد در تلاش است تنها مزیت و ابزار قدرت سعودی در منطقه یعنی قدرت نفت را نیز از دست آنها خارج کند.
تغییر رویکرد ین سلمان
اساسا آنچه تاکنون رژیم سعودی در عربستان حفظ کرده یکی رابطه قوی سیاسی با کشورهای غربی و حمایت آنان از این رژیم بوده و دیگری ثروت نفتی این کشور بوده است؛ بنابر این تهدید این دو مولفه از سوی امارات به معنای تهدید ماهیت رژیم سعودی و حتی تهدیدی وجودی برای این رژیم است.
از نظر سیاسی بن سلمان به مدد طول عمر ملک سلمان توانست به استحکام قدرت سیاسی خود پرداخته و مخالفان را آرام و بدون دغدغه حذف کند. او در ۵ سال اخیر عرصه داخلی را تقریبا از مدعیان سیاسی خالی کرده و به نظر می رسد حتی توانسته دمکرات های آمریکایی را که برخی از آنان به دلایلی همچون قتل خاشقجی و پرونده های متعدد حقوق بشری، از حضور وی در قدرت ابراز نارضایتی می کردند، متقاعد کند
و اکنون تا حدودی از بابت پادشاهی فارغ البال است و در صورتیکه اتفاق خاصی در این کشور رخ ندهد، وی را باید اولین پادشاه نسل سوم سعودی نامید.
از این رو وی با تغییر رویکردی آشکار بهبود روابط منطقهای خود را بهطور جدی کلید زد. سفرهای هیئت سعودی به سوریه، گفتوگوی ملک سلمان با اردوغان، نشست العلا و صلح با قطر، دعوت از امیر قطر و سلطان عمان برای سفر به عربستان، سفر مقامات پاکستانی به عربستان و بهبود و تقویت روابط با این کشورها و از همه مهمتر تنشزدایی با ایران همه بر این گزاره دلالت دارند.
بن سلمان نشان داد که سیاست تکیه بر یک محور را کنار گذاشته و برای ناکام گذاشتن فشارهای سیاسی و اقتصادی امارات به گریزگاه های منطقه ای روی آورده است.
از نظر اقتصادی اما، ولیعهد سعودی کارنامه موفقی ارائه نکرده است. بنسلمان با وعده تحقق اقتصادی متفاوت و رهاندن عربستان از اقتصاد نفتی تا سال ۲۰۲۰ و پیشبرد چشمانداز ۲۰۳۰ قدرت را در دست گرفت. اما شیوع ویروس کرونا آسیب پذیری اقتصاد سعودی را نمایان ساخت و عده هایی ولیعهد را عمدتا به شکست کشاند.
بن سلمان برای تنوع بخشیدن به درآمدهای این کشور صندوق سرمایه گذاری ملی تاسیس کرد و نزدیک به ۷۰۰ میلیارد دلار در آن واریز نمود که اکنون به نظر می رسد نزدیک به ۴۰ درصد این مبلغ هزینه شده و هنوز برنگشته است و مشخص نیست آیا این هزینه ها که بن سلمان آنها را سرمایه گذاری سودآور خوانده، نفعی برای اقتصاد این کشور خواهد داشت یا خیر؟
با این حال ولیعهد سعودی در رقابتی آشکار با امارات اعلام کرد شرکت های بین المللی برای فعالیت در عربستان باید دفاتر منطقه ای خود را در ریاض تاسیس کنند.
این درحالیست که تاکنون عمدتا این شعب مرکزی در امارت دبی قرار داشتند. اعلام تاسیس شرکت هواپیمایی جدید از سوی سعودی دیگر نشانه جدا شدن راه بن سلمان از بن زاید بود. در شرایطی که هواپیمایی های اماراتی در بدترین وضع مالی ممکن به سر می برند و با تحمل ضررهای سنگین منتظر فروکش کردن شیوع کرونا و آغاز سفرها برای جبران ضرر و زیان خود هستند، بوجود آمدن رقیبی جدید قطعا نمی تواند خبر خوبی برای این شرکت ها باشد.
نتیجه
بن سلمان چه با توطئه و حمایت بن زاید به ولیعهدی رسیده باشد چه صرفا پس از ولیعهدی از حمایت وی برخوردار شده باشد، پس از به قدرت رسیدن تلاش کرد با نزدیک شدن به بن زاید برای انبوه مشکلات عربستان راهکاری بیابد
از سوی دیگر بن زاید با سوء استفاده از ضعف حکومت سعودی و خلاء قدرت بوجود آمده در منطقه از این بابت، تلاش کرد جایگاه برادر بزرگتر را تصاحب نماید، موضوعی که بن سلمان گرچه در ابتدا چاره ای جز سکوت در برابر آن نمی دید و ناگزیر از تحمل آن بود، اما از همان ابتدا نیز مشخص بود سعودی ها این حجم از وابستگی به فرزندان زاید؛ که روزگاری نه چندان دور برای به رسمیت شناخته شدن نیازمند حمایت سعودی بودند را تحمل نخواهند کرد.
این اختلافات رفته رفته درصورتیکه سعودی ها قدرت خود را باز یابند، شدیدتر نیز خواهد شد. از سوی دیگر بعید است امارات پس از این حاضر باشد ایفای نقش گذشته سعودی در میان کشورهای عربی و شورای همکاری را به شکل سابق بپذیرد. سعودی ها نیز تلاش خواهند کرد از حجم نفوذ اماراتی ها در منطقه و کشورهای غربی بکاهند، موضوعی که در عرصه های دیگر نیز اختلافات را میان دو طرف شعله ور خواهد ساخت.