به گزارش پایگاه خبری صدای حوزه، دکتر رضا خاکسار، کارشناس علوم تربیتی و استاد دانشگاه در یادداشتی درباره حجاب نوشت:
انسان موجودی است که برای وجود داشتن باید دلیل داشته باشد(وجود به معنی فلسفی خود مراد نیست). این اصل روانشناسی است، یک اصل علمی است و هر کس این اصل را انکار کند جاهل است و اصولا نمیتواند کار درستی انجام دهد.
ابراز وجود مساوی است با ایجاد وجود داشتن؛ انسان با ابراز وجود، وجود پیدا میکند و اگر هیچ دلیلی وجود نداشته باشد، ابدا وجود ندارد. وقتی تو به یک نفر هیچ ارزش وجودی و هیچ چیز که نشان دهد که هست ندهی، فقط باید بدنش را نشان دهد چرا که بدن حداقل چیزی است که یک موجود زنده و یک موجود بیولوژیک دارد؛ او غیر از این هیچ چیز دیگر ندارد که نشان دهد.
بنابر این بدن نمایی در او یک غریزه طبیعی، جبری علمی، قطعی و ناگزیر است. اگر هم بخواهی جلو او را بگیری یک کار غیر علمی جاهلانه و ناشیانه کردهای که در او بیشتر عکسالعمل ایجاد میکند. حالت طبیعی و فطری او این است.
چرا مردها کمتر نیاز به بدننمایی دارند؟
چرا در جامعه معمولی (چه شرقی و چه غربی) به طور طبیعی و نه در گروههای خاص، مردها کمتر از زنها به بدن نمایی نیاز دارند؟زیرا نظام اجتماعی طوری بوده که مردها توانستهاند رشد انسانی، یعنی ارزشهای غیربدنی بیشتری کسب کنند و برای نمود خودشان نیاز به بدننمایی نداشته باشند.
اما نظام اجتماعی مردانه در شرق و غرب، نظامی بوده که زن از رشد انسانی و ارزش های فکری و روحی و معنوی بازداشته، به طوریکه او خود به خود بدننمایی میکند و چیز دیگری ندارد برای ابراز وجود. هر چه او را بیشتر تحت فشار قرار دهی هر چه بیشتر او را در پوشش قرار دهی، بیشتر عکسالعمل ایجاد میکند و بُعد کمبودش را به شکل انحرافی دیگری جبران میکند. همه آن نمودهایی را که یک خانم اروپایی در مثلا فلان هتل بینالمللی نشان میدهد، او بر سر سفره نذری نشان میدهد و جلویش را نمیتوان گرفت و این اصلی علمی است.
حجاب و زیبایی اندیشه
زمانی میتوانیم جلویش را بگیریم که انگیزه فرد را تحلیل روانی کنیم. وقتی که همین زن به غیر از بدنش یک آرمان انسانی پیدا کرد، چیز مقدستر، باارزشتر ومتعالیتر دیگری به صورت آرمان، آگاهی، تعهد، مسئولیت، دانش و ارزشهای معنوی و انسانی به او ضمیمه شد، اینها وجود داشتن او را اثبات میکند و دیگر نه تنها لازم نیست او را بپوشانی، به او زور بگویی و دائما جهنم و ملک عذاب و … به رخش بکشی؛ بلکه برای خود او بطور طبیعی و در یک عکس العمل فطری و روانی، اندامش هرچقدر هم که زیبا باشد بدننمایی نخواهد داشت. کسر شأنش میشود برای آنکه شأن مافوقِ بدن و زیبایی اندیشه پیدا کرده است. کسی که زیبایی اندیشه پیدا کند، زیبایی بدنش را نشان نمیدهد؛ کسی که شخصیت انسانیش نمود و تلألو دارد، بر او تبلور بدنی کسر شأن و شرمآور است. پس آن را نفی و کتمان میکند، چرا؟ برای آنکه بتواند بر روی آن ارزش وجودی متعالی تأکید بیشتری کند، یعنی خودنماییِ انسانی بیشتری داشته باشد و این مسیر طبیعی کار است.