چهار فاکتور ویرانگر زندگی زناشویی اینها هستند: ۱) عیبجویی ۲) تحقیر ۳) گارد گرفتن ۴) قهر و اجتناب از گفتگو
همه روابط، حتی موفقترین اونها، بی برو برگرد، اختلاف نظر و تعارض رو تجربه میکنن. پس بذارید همین اول کار خدمتتون بگم که اصلا دنبال یه رابطه استریل از ضدحال نباشید لطفا. بدونید که به وجود اومدن تعارض، کیفیت رابطه شما رو تعیین نمیکنه، بلکه شیوه مدیریت اونها فاکتور تعیین کننده بلوغ رابطهست. پس من امروز میخوام از مدیریت تعارض حرف بزنم نه در مورد از بین بردن اونها…
دوستان، هیچ نیاز نیست که از تعارض و اختلاف تو روابطتون بترسید، به وجود اومدن تعارض و مشکل، جنبههای مثبتی هم داره که به رشد دو طرف منجر میشه. وقتی منطقی به موضوع نگاه بندازیم میفهمیم که بعضی اوقات با تعارضهایی روبرو میشیم که اصلا هیچ راهحلی براش وجود نداره. چرا؟ چون ناشی از تفاوتهای بنیادین شخصیتی دو طرف رابطه هستن. اما در نهایت، مهم مدیریت هوشمندانه و با درایت این تعارضاته. اینجوری میتونیم شانس بقای رابطه مون رو بالاتر ببریم.
اولین قدم برای مدیریت هوشمندانه تعارض در روابط، شناسایی همون چهارتا فاکتوریه که پروفسور جان گاتمن John Gottman تو چهل سال تحقیقاش بهش دست پیدا کرد. من با اولین فاکتور تخریبکننده روابط عاطفی، بحث امروز رو شروع میکنم:
عیبجویی Criticism
اینکه فرد برای احساسات بد خودش، به دنبال دلیل و توضیح بگرده، یک رفتار طبیعی انسانیه. اما در طول زمان، ذهن عادت میکنه تا برای توجیه و توضیح همه هیجانات آزار دهنده درونیش، محیط اطرافش رو اسکن کنه و به نوعی، دیگران و خطاهای اونها رو، مسبب ناراحتیهای خودش بدونه. ما به این مکانیسم میگیم: عیبجویی و سرزنش دیگران. نمونه یه جمله با ماهیت سرزنشی: ” تو همیشه در مورد خودت حرف میزنی، اصلا نظر و حرف های من هیچ اهمیتی برات نداره.”
وقتی شما از پاتنرتون عیب جویی میکنید، در واقع به جای اینکه یک رفتار خاص رو نقد کنید، دارید کل شخصیت طرف رو زیر سوال میبرید. کلماتی مثل همیشه یا هیچوقت، این پیام رو به همسرتون میده که اون هر کاری کنه بازم همون مزخرفیه که بوده. عواقب این نوع سرزنش کردن خیلی وخیمه، چون باعث میشه طرف مقابل احساس کنه بهش توهین شده، پس زده شده و یا مورد آزار قرار گرفته.
پیشنهاد من اینه، به جای اون جمله تخریبی، تمرین کنید با این ادبیات با شریکتون گفتگو کنید: امروز خیلی در مورد تو حرف زدیم. من احتیاج دارم خودم رو تخلیه کنم، میتونیم در مورد اتفاقاتی که برای من هم افتاده حرف بزنیم؟
اگر مسئله ای در رابطه شما وجود داره که باعث ناراحتیتون میشه، البته که باید ابرازش کنید، ولی به جای اینکه با یک جمله قضاوتگرانه به پارتنرتون حمله کنید، باید نیازتون، یا چیزی که باعث نگرانی و ناراحتی شما میشه رو صراحتا بیانش کنید. به علاوه، بهتره جملات تون رو به جای تو، با من شروع کنید. الان براتون مثال میزنم که متوجه ماجرا بشید.
“تو گفتی ظرف هارو میشوری، ولی هنوز یه کوه ظرف کثیف توی سینکه. تو “هیچوقت” سر حرفت نمیمونی.”
“هنوز ظرف کثیف توی سینک هست. من نیاز دارم بهم کمک کنی. میشه لطفا ظرف هارو بشوری؟ “
پس دفعه بعدی که لازم شد درباره مسئلهای شکایت کنید و یا در مورد نیازهاتون صحبت کنید، برای اینکه جمله شما خالی از سرزنش و عیب جویی باشه، قبل از صحبت کردن، در مورد این دو سوال خوب فکر کنید:
* من الان چه احساسی دارم؟
* توی این موقعیت نیاز دارم شریکم چه کاری برای من انجام بده؟
اینطوری میتونید جملاتتون رو به پادزهر سرزنش آغشته کنید. پس، اول در مورد احساستون حرف بزنید، بعد نیازتون رو بیان کنید و آخر سر، با احترام، از پارتنرتون بخواید که نیاز شما رو برطرف بکنه. اینجوری دیگه هیچ سرزنشی در کار نیست، طرف مقابل احساس مورد حمله قرار گرفتن نمیکنه و از بحث و دعوا اجتناب میشه.
رفقای خوبم، برای اینکه بتونید به راه حلهای سازنده و رشد متقابل دست پیدا کنید، هر دوی شما باید قادر باشید که دست از کینه و اختلافهای قدیمی بکشید. در واقع باید به پارتنرتون فرصت بدید برای بهتر کردن اوضاع، تلاش کنه نه اینکه هر تلاشی رو بیارزش کنید. با برقرار کردن ارتباطات صادقانه و سالم و بیان نیازهاتون به شکل صریح و روشن، کم کم دیگه از روی نیاز، به احساسات هم صدمه نمیزنید. پس، حتی اگه بیان کردن هرچی تو کلهتون میگذره باعث میشه احساس آسیبپذیر بودن بکنید، بازم عقب نکشید، اتفاقا آسیبپذیر بودن فرصتی برای ایجاد صمیمیت میسازه؛ تا تبدیل به تیمی بشید، که آرامش و آسایش هم رو فراهم میکنند. وقتی تیم باشید، دیگه به جای اینکه به هم حمله کنید، مثل کوه پشت هم میایستید. پایه ای از اعتماد، احترام و عشق بینتون شکل میگیره که هیچ تعارض یا خطایی نمیتونه تکونش بده واین قطعا این برای هر رابطهای هدف ارزشمندی محسوب میشه.
تحقیر Contempt
دوستان، تحقیر مخربترین رفتار منفی در روابط محسوب میشه و بر اساس چهل سال تحقیقات انجام شده دکتر گاتمن، تحقیر اولین و مهم ترین پیش بینی کننده طلاقه.
طعنه زدن به دیگران، مسخره کردن اونها، بد رفتاری و بیاحترامی، چشمغره و پوزخند و خلاصه هر نوعی از تحقیر، برای روابط ما سم خالص هستن. چرا که در واقع حس انزجار و خودشیفتگی ما رو نسبت به دیگران به شکل تابلویی نشون میده. پس تحقیر به زبون ساده یعنی: من برتر از توام و تو پست تر از منی.
حالا چرا تحقیر تا این حد برای روابط، مخرب و خطرناکه؟ چون تو تحقیر، به شخصیت و موجودیت فرد حمله میشه، به تمامیت طرف مقابل توهین میشه. شما وقتی یکی رو بخاطر نوع قومیتش (ترک، لر، بلوچ و غیره) تحقیرش می کنی، وقتی طرف رو به خاطر شغلش تحقیر میکنی، وقتی طرف رو به خاطر شغل پدرش حتی تحقیر میکنی، وقتی طرف رو به خاطر طلاق خواهر و برادرش تحقیر میکنی، کجا هدفت اصلاح تعارضه، رفیق؟ قائدتا، وقتی با تحکم و برتری با پارتنرتون برخورد میکنید و اون یکسره این پیام رو از شما دریافت میکنه که ازش بیزارید، تو اون فضا آیا انگیزهای برای تغییر، شکل میگیره؟
حالا بریم ببینیم که پادزهر این تحقیر لامصب تو روابط چیه؟ یعنی چه جوری میتونیم خنثی کنیمش؟ دوستان هیچ راهکار جادویی در کار نیست، شما باید یاد بگیرید که به جای حمله کردن، از بیان احساسات و نیازهاتون شروع کنید.
به این مثال دقت کنید، زوجی که یکی از اونها شدیدا به سر وقت آماده بودن اهمیت میده و گویا طرف مقابل، نمی تونه اونطور که باید و شاید، همراهی بکنه: ببین من تو ۵ سالگی ساعت خوندن رو یاد گرفتم، تو بالاخره کی یاد میگیری؟ حالا ببین جمله آدم حسابی طورش چطور میشه: سر وقت بودن برای من خیلی مهمه، میشه لطفا در این خصوص باهام همراهی کنی؟
بذارید یه مثال دیگه خدمتتون بزنم:
تحقیر: بازم یادت رفت ظرف ها رو بذاری تو ماشین ظرفشویی؟ اه، تو چه آدم بی مصرفی هستی.
آدم حسابی طوری: ببین میدونم که خیلی سرت شلوغ بوده، ولی لطفا میشه وقتی من سر کارم، یادت بمونه که ظرف ها رو بذاری تو ماشین؟ ممنونت میشم.
دوستان، در یک رابطه سالم، ممکنه حتی گاهی دلتون بخواد از دست کارهای پارتنرتون سر به بیابون بذارید، ولی همچنان، یادتون بمونه که اون، فارغ از هر چیزی، یه انسانه و سزاوار احترام شما هست. بنابراین، درسته که احساسات مثبت، در طول زمان، ممکنه زیر بار فشارهای بیشمار زندگی گم بشن، اما بیان علاقه و تحسین، حتی زمانی که حس میکنید همه ارتباطات اخیر شما پر از بحث و جدل بوده، کار پیچیدهای نیست. افکار مثبت کمک میکنن احساسات مثبت دوباره به سطح بیان و در نتیجه تبدیل به رفتارهای مثبت و محبتآمیز بشن و در آخر، همراهی و همبستگی رو به رابطه شما برگردونن.
واکنش دفاعی Defensiveness
به این معنی که طرف، برای اینکه احساس مورد حمله قرار گرفتنش رو خنثی و از خودش محافظت کنه، در نقش یک عصبانی حق به جانب یا یک قربانی مظلوم و بی گناه فرو میره. همه ما این حالت دفاعی رو تجربه کردیم، وقتی احساس میکنیم ناعادلانه مورد انتقاد قرار گرفتیم، دنبال بهونههایی میگردیم که به وسیله اونها همسرمون رو مجبور به عقبنشینی بکنیم. با گارد گرفتن، در واقع داریم طرف رو به باد سرزنش میگیریم و این پیام رو بهش منتقل میکنیم: «مشکل از من نیستم، مشکل از توئه!»
الان با مثال موضوع رو براتون بازش میکنم:
شکایت: صبح بهم قول دادی که به مامان بابات زنگ بزنی و بگی امشب نمیایم، درسته؟
نمونه یه واکنش دفاعی: امروز خیلی سرم شلوغ بود، خودتم میدونی من همیشه کلی کار سرم ریخته، اصلا چرا خودت زنگ نزدی؟
توی این مثال، شخصی که گارد گرفته در واقع “مسئولیت” شکستن قولش رو به عهده نمیگیره و به جاش پارتنرش رو سرزنش میکنه.
پادزهر این فاکتور لعنتی، پذیرفتن مسئولیت نقش خودمون در موقعیت پیش اومده ست. با مثال پایین، حسابی متوجه منظورم از پذیرش مسئولیت میشید.
شکایت: صبح بهم قول دادی که به مامان بابات زنگ بزنی و بگی امشب نمیایم، درسته؟
پاسخ: ای وای یادم رفت! میدونستم امروز خیلی سرم شلوغه ها! باید از تو میخواستم که اینکار رو انجام بدی، بذار الان بهشون زنگ میزنم.
با گفتن چنین جملاتی، شما به همسرتون نشون میدید که مسئولیت موقعیت پیش اومده رو پذیرفتید و متوجه احساسات اون هستید، تامااام. با حق دادن به طرف مقابل و فهمیدن اینکه بالاخره شما هم نقشی در ایجاد موقعیتها و مسائل دارید، کم کم متوجه میشید که میشه مکالمات خیلی سالمتری با هم داشته باشید؛ درست مثل یک تیم، که همراه هم، برای مدیریت مشکلات تلاش میکنید.
دیوار سنگی Stonewall
رسیدیم به آخرین فاکتور نابود کننده روابط عاطفی، اجتناب از گفتگو! موضوع اینه که موقع بحث، گاهی شنونده ماجرا، بین خودش و طرف مقابل یه دیوار نامرئی میکشه؛ یعنی به نوعی گوش خودش و راه طرف مقابل رو کاملا میبنده، چون حس میکنه توان ادامه بحث رو نداره. اگه فرض کنیم مکانیزم ما در موقعیتهای پر تعارض، مکانیزم قهر و سکوت باشه، اونوقت به جای روبرو شدن با مساله، احتمالا محیط رو ترک میکنیم، رومون رو از طرف مقابل برمیگردونیم، خودمون رو به کار دیگهای مشغول میکنیم یا هر رفتار دیگهای برای اجتناب از گفتگو رو از خودمون بروز میدیم.
تصور کنید، وقتی دارید همه تلاشتون رو بابت درست کردن اوضاع میکنید و بابت گفتگو و حل و فصل ماجرا باهاش بال بال میزنید، اون جوری بین خودش و شما دیوار میکشه که انگار نه انگار وجود خارجی دارید. خب رفته رفته شما از این همه بیتوجهی به چنان درجهای از خشم میرسید که مگو و مپرس! این خشم هم مثل اره تو (بوق) میمونه، نه راهی برای بروزش داری و نه میتونی در خودت نگهش داری. در این شرایطه که هر اقدامی میتونه اوضاع رو بدجور به هم بریزه و گند بزنه به شرایط. پس خوب به ادامه صحبتام گوش کنید و ببینید چی میخوام بهتون بگم.
وقتی شخصی شروع به دیوار کشیدن میکنه، معمولا به این معنیه که توان روانیش به پایان رسیده. پس نکته اول: وقتی این اتفاق میفته، دیگه ادامه نده، بدون که ادامه یه بحث منطقی تقریبا غیرممکنه.
با این حال، مثل همیشه، گفتنش راحته! اگر شما به تنهایی تصمیم بگیرید بحث رو متوقف کنید، طرف مقابل ممکنه این رفتار رو حتی نشونه شدیدتری از اجتناب شما بدونه و اوضاع خرابتر بشه. پس راهش اینه که از قبل، روشی رو برای اینکه به هم نشون بدید به استراحت نیاز دارید، داشته باشید.
دوستان، من طی ده سال گذشته، با بیشمار زوج سر و کله زدم و به مرور چند تا نکته مهم رو تونستم کشف کنم که میخوام انها رو با شما در میونش بذارم. رفقا، من فهمیدم که مرد ها معمولا بیشتر از خانومها میرن تو لاک خودشون ولی وقتی زنی رفت تو لاک خودش و از گفتگو فرار کرد، فاتحه رابطه خوندهس و معمولا نشونه رخ دادن طلاق احتمالیه. پس اگه زنی دیواری کشید، از جنس بتن میسازتش، نفوذ بهش بسیار کار دشواریه. آقایون امیدوارم اونقدر باهوش باشید که نذارید این دیوار جون بگیره.
نکته بعدی اینه که آقایون معمولا بیشتر از خانومها افکار منفیشون رو تو سرشون نگه میدارن، به همین دلیل هم خشمشون دیرتر فروکش میکنه. در نقطه مقابل، کش دادن موضوع توسط آقایون، همسرشون رو خشمگین میکنه و خشم هم اونها رو برانگیخته میکنه که روی ادامه بحث و تداوم گفتگو بیشتر پافشاری کنن و این یعنی خدا به دادتون برسه! رفقا، در شرایط بحرانی، هر چی بیشتر برای گفتگو پافشاری کنید، منتج به افزایش ضخامت دیوار بینتون میشه، شما بیشتر کفری میشید، بیشتر گیر به ادامه بحث میدید و این دور باطل لعنتی و کوفتی همینطور ادامه پیدا میکنه.
دوستان، قهر و اجتناب از گفت و گو، روش خوبی نیست. اما وقتی کسی اینکار رو میکنه، شما باهاش همراهی کنید. بحث رو متوقف کنید و بهش اجازه استراحت بدید. چون ادامه بحث در چنین شرایطی، نتیجه خوبی برای هیچکدوم از شما به بار نمیاره. بالعکسش، با یک وقفه کوتاه، آروم شدن و برگشتن به حالت عادی، به راحتی میتونید مثل یک تیم درست و حسابی، روی مشکل تون کار کنید.