برخی از این افراد خود را بلاگر سفر، زیبایی، طراحی داخلی و یا مد و لباس معرفی میکنند و عدهای هم برچسب بلاگر اجتماعی به خود زده اند، گروهی از این افراد با به اشتراک گذاشتن ویدیوهایی از غذاخوردن خود در رستورانهای مختلف عنوان فودبلاگری به خود داده اند و برخی هم با به اشتراک گذاشتن لحظه به لحظه زندگی شخصی شان توانسته اند افراد کنجکاو را پای صفحه خود بنشانند، حتی به این قیمت که از بچههای خود در مسیر این کسب درآمد استفاده کنند.
اما سوال اصلی اینجاست که این شبکه اجتماعی با تصاویر پر زرق و برق و ویدیوهای لاکچری درون خود چه بر سر خانوادههای ایرانی آورده است؟
احساس میکنم بدترین همسر و مادر دنیا هستم!
آیدا یکی از خانمهای جوانی است که به گفته خودش روزانه ۸ تا ۱۰ ساعت از زمان خود را در اینستاگرام میگذراند، وقتی از او در مورد تأثیر اینستاگرام بر زندگی شخصی اش سؤال میکنم، میگوید: «چند سالی است که به شدت کمال گرا شده ام، از چهره خودم، از اندامم، از نحوه شوهرداری و بچه داری و خانه داری ام بدم آمده و احساس میکنم زشت ترین، بی اعصاب ترین، بی سلیقهترین و بدترین زن، همسر و مادر دنیا من هستم.
نکته منفی که بیشتر آزارم میدهد این است که از تمام وسایل خانه مان بدم آمده و دلم میخواهد همه را دور بریزم و از نو همه چیز بخرم، طی یک سال گذشته همه حقوقم را بابت خرید لوازم آرایشهایی داده ام که بیوتی بلاگرها تبلیغ میکنند و آخر هم خیلی از آنها را بدون استفاده و به دلیل گذشتن تاریخ مصرفش دور ریخته ام.»
از همسرم انتظار دارم که در مناسبتهای مختلف سورپرایزم کند
مریم هم مادر یک دختر ۲ ساله است که تأثیرات اینستاگرام بر زندگی شخصی اش را اینگونه بیان میکند: «وابستگی بیش از حد، عقب افتادن از کارهای خانه، احساس نارضایتی از ظاهرم، گیر دادنهای بی دلیل به همسرم که چرا ما مثل این همه آدمی که مدام در سفر و خوش گذرانی هستند، نیستیم نتیجه استفاده مدام من از اینستاگرام است.
مدام بلاگرهایی را دنبال میکنم که تا همین پارسال وضع خانه و زندگی شان خیلی پایینتر از عادی بود، ولی الان آنقدر پیشرفت کرده اند که من باید حسرت وضع مالی شان را بخورم، با خودم میگویم چرا من نمیتوانم؟ یا مثلاً از همسرم انتظار دارم که در مناسبتهای مختلف سورپرایزم کند، میدانم این کارها را بلد نیست، اما وقتی در اینستاگرام ویدیوها را میبینم دلم میخواهد من هم حس آن خانم را تجربه کنم.»
احساس کمبود میکنم
فاطمه دختر ۲۸ ساله مجردی است که میگوید با دیدن تصاویر اینستاگرام احساس کمبود میکند: «چون کسی در زندگی ام نیست وقتی عکس دوستانم را پارتنرهایشان را میبینم حسرت میخورم که چرا من کسی را ندارم. فکر میکنم اگر در این فضا نباشم راحتتر با تنهایی ام کنار میآیم، شاید واقعاً مشکل از من است که نمیتوانم زیباییهای زندگی ام را ببینم.»
تپش قلب و تنگی نفس ارمغان اخبار منفی اینستاگرام بود
محمدرضا از طرفداران پر و پاقرص اینستاگرام بوده، اما مدتی است که به قول خودش آن را دی اکتیو کرده است، او میگوید: «من خیلی پیجهای خبری را دنبال میکردم، مدام در حال خواندن خبرهای بد بودم و حال روحی ام خراب شده بود.
اینستاگرام و خبرهای داخل آن باعث شده بود از شدت استرس مدام تپش قلب و تنگی نفس داشته باشم، یک روز به خودم آمدم و همه این پیجهای خبری را آنفالو کردم، اما باید قبول کنیم که اینستاگرام اعتیادآور است و من هم مدتی است که در حال ترک آن هستم و خداروشکر الان حال روحی بهتری دارم.»
دوست دارم عمل زیبایی انجام دهم
مبینا دختر ۱۸ سالهای است که سه سال از حضورش در اینستاگرام میگذرد، او میگوید: «به شدت از طرز لباس پوشیدنم و ظاهرم بدم آمده و دوست دارم عمل زیبایی انجام دهم، اما پول ندارم، فیلترهای اینستا آنقدر صورت آدم را صاف و زیبا میکند که وقتی بدون آنها از خودم عکس میاندازم حسمی کنم زشتم، صورتم چروک دارد و مدام خودم را با عکس فیلتردارم مقایسه میکنم.
از طرف دیگر هم که اینستا پر شده از عکس گل و کادو و مهمانی، حس مس کنم از بقیه عقب مانده ام و همین هم باعث میشود حس کمبود به سراغم بیاید.»
اینستاگرام اعتقادات همسرم را سست کرد
حامد دو سال است که از همسرش جدا شده، تا اسم اینستاگرام را میشنود میگوید: «خدا لعنت کند باعث و بانی راه اندازی این برنامهها را، شاید خنده دار باشد اگر بگویم اینستاگرام زندگی ام را از هم پاشید، هر زمان که به خانه میآمدم همسرم سرش در گوشی بود و وقتی هم اعتراض میکردم میگفت برای به روز بودن نباید از اینجا (اینستاگرام) غافل شد.
واقعاً کلافه کننده بود با کسی زندگی کنم که حتی در ماشین هم سرش در گوشی بود و طوری رفتار میکرد که انگار اصلاً نفر دومی وجود ندارد، مدام زندگی مان را با آدمهای مجازی مقایسه میکرد و همین باعث شد تا من احساس بی فایده بودن و ناکافی بودن داشته باشم.
تیر خلاص هم وقتی بود که به مرور عکسهایی با حجاب نامناسب را در صفحه اش منتشر میکرد، وقتی هم معترض میشدم انگ اُمُل بودن را به من میزد.»
مقایسه حقوقم با درآمد بلاگرها دیوانه ام میکند
عماد در یک شرکت کوچک کار میکند و ماهیانه ۴ میلیون تومان درآمد دارد، اما میگوید: «وقتی درآمدم را با درآمد ماهیانه بلاگرها که میگویند بالای یک میلیارد است مقایسه میکنم دلم میخواهد بمیرم، اینکه اینقدر بلاگرها در ایران زندگی هایشان زیر و رو میشود باعث شده تا ما فکر کنیم خیلی چیزها را نداریم.
مدام تبلیغ و همه چیز رایگان، در این شرایط کرونایی بلاگرها بهترین امکانات را دارند و شاید رایگان و نصف قیمت سفر میروند آنوقت ما یا صبح تا شب سرکار هستیم یا آخر هفتهها کنج خانه زندگی آنها را تماشا میکنیم.»
ترجیح میدهم بیشتر بنویسم و بخوانم
البته در این میان افرادی هم بودند که به خوبیهای اینستاگرام اشاره کردند، مثلاً سپیده میگوید: «من تلاش کردم صفحات خوبی را دنبال کنم که چیزی به من اضافه کند، ضمن اینکه این شبکه اجتماعی خریدکردن آن هم در شرایط کرونا را برایم آسانتر کرده، اما به طور کلی گوش کردم و حرف زدن برایم سختتر شده و ترجیح میدهم بیشتر بنویسم و بخوانم.»
از تغییر در سبک زندگی تا نگرشهای سیاسی و مذهبی با اینستاگرام
ایران جزو ۸ کشور فعال در فضای اینستاگرام است و بر اساس مطالعات انجام شده، زنان و دختران حدود ۷۰ درصد از مخاطبان این شبکه اجتماعی را تشکیل میدهند، بپذیریم یا نه این شبکه اجتماعی طی سالهای اخیر تغییرات زیادی را در سبک غذا خوردن، خودآرایی، پوشش، محیط زندگی خانوادگی، تفریحات، نگرشهای سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی ایجاد کرده و با قدرت و سرعت به دنبال نفوذ هرچه بیشتر بر فرهنگ ایرانی و اسلامی ما به ویژه در میان زنان است.
در دورهای که اینستاگرام ملاک و معیار همه چیز شده چندان دور از ذهن نیست که بگوییم بسیاری از طلاقها هم ریشه در استفاده از این شبکه اجتماعی دارد، مهمان ناخواندهای که اگر حواس مان نباشد نحوه تفکر، زمان و قدرت تصمیم گیری مان را مختل و کنترل زندگی مان را به دست میگیرد