به گزارش صدای حوزه، بسیاری از بزرگان در حوزه فکر دینی و پژوهشهای دینی و مذهبی و آثارشان به صورت کاملی جامعه معرفی نشده و عمدتاً نسل جوان از این پیشینه غنی بی خبر است. بنابراین لازم است تا این بزرگان و مفاخر را به جامعه و به ویژه نسل جوان و نوجوان شناسانده و معرفی کرد.
این معرفی و تبیین اندیشههای اندیشمندان دینی گام اول برای احترام به تلاشهای علمی و پژوهشی یک متفکر است. باید به علم و ادب و جایگاه عالم، احترام گذاشته شود و اگر غیر از این باشد، بزرگان و اندیشمندان ما رفته رفته در غبار فراموشی قرار خواهند گرفت.
متأسفانه نسل امروز آن چنان که لازم است از تلاشها، دست آوردها و علم و دانش ارزشمند و گرانبهای پیشینیان و دانشمندان و علمای گذشته خود اطلاع ندارد. اگر بخواهیم به جریان فکر دینی در طول تاریخ امتداد دهیم، باید زندگینامه اندیشمندان، علمای دین و پژوهشگران برجسته دینی را که در تلاش برای معرفی و تبیین اسلام و پژوهشهای دینی بودند را به جامعه و بهویژه جوانان دانشجو و طلاب معرفی کنیم.
در گام نخست به سراغ تبیین کارنامه علمی و عملی شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر رفتیم. شهید محمدجواد باهنر، دومین نخست وزیر ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حساسترین برهه تاریخی کشورمان و از پیشگامان نهضت اسلامی بود.
محمدجواد باهنر در سال ۱۳۱۲ در یکی از محلههای قدیمی شهر کرمان به نام محله شهر که از محلههای بسیار قدیمی و فقیرنشین شهر کرمان بود، به دنیا آمد. محمدجواد فرزند دوم خانواده و دارای نه خواهر و برادر بود.پدر او پیشهور سادهای بود که زندگی محقرانهای داشت و به واسطه مغازه کوچکی که در سرگذر محله داشت امرار معاش میکرد. در سن پنج سالگی برای آموزش به مکتب خانهای سپرده شد و نزد معلم مکتبخانه قرآن را فرا گرفت از حدود یازده سالگی با راهنمایی حجتالاسلام حقیقی، فرزند معلم مکتب خانه، به مدرسه معصومیه کرمان وارد شد و تعلیم دروس حوزوی را آغاز نمود. او همزمان با دروس حوزوی با شرکت در امتحانات متفرقه دروس خود را در دبیرستان نیز ادامه داد.
باهنر همزمان با تحصیلات حوزوی، از تحصیلات کلاسیک غافل نشد و در سال ۱۳۳۲ از شهر و دیارش به قم مهاجرت کرد. حوزه علمیه کرمان دیگر جوابگوی تلاشهای روحی و فکری او نبود، اما حوزههای درسی مرحوم آیت الله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی در قم هر یک چون رود خروشانی بودند که روح تشنه جوان کرمانی را سیراب میکردند.
محمدجواد باهنر در کنار تحصیلات حوزوی هیچگاه از دروس آکادمیک دانشگاهی غافل نشد و دروس حوزه و دانشگاه به او کمک کرد به عنوان یک عالم دینی نیازهای جوانان جامعه آن روز را به روشنی درک کند و بتواند به واسطه همزبانی که با جوانان پیدا کرده بود جهت رفع نیازهای فکری و روحی شأن تلاش کند.
دکتر باهنر در حدود سالهای ۳۶-۳۵ به شهر مقدس نجف مشرف شد و تصمیم داشت در آنجا به ادامه تحصیلات دینی خود بپردازد، لذا در مدرسه آیت الله بروجردی سکونت کرد و در درس آیت الله حکیم شرکت مینمود، اما به دلایلی از جمله حضور عالمان برجسته در حوزه علمیه قم، مجدداً به حوزه علمیه قم بازمیگردد و مدت توقف ایشان در نجف به یک سال نیز نینجامید.
حضور در مدرسه حجتیه قم و آشنایی با روحانیونی همچون آقایان هاشمی رفسنجانی، موحدی کرمانی، مهدوی کرمانی و… زمینهای شد جهت همکاریهای فرهنگی، مطبوعاتی و انقلابی. در سال ۱۳۳۶ با همکاری و کمک آقایان هاشمی رفسنجانی و مهدوی کرمانی نشریه مکتب تشیع را منتشر نمود. مقالاتی که از خامه صاحبان فکر و اندیشه آن روزگار همانند: علامه طباطبایی، آیت الله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مرتضی مطهری، محمد جواد باهنر، مهندس مهدی بازرگان، احمد آرام، سیدهادی خسروشاهی و… نشأت میگرفت با استقبال چشمگیر علما و طلاب رو به رو شد و همین کافی بود تا توجه رژیم به این مسئله جلب شود و در نتیجه نشریه پس از انتشار ۷ شماره، توقیف شد. در این نشریه مسائل اجتماعی، اخلاقی و مبانی عقیدتی اسلام، به گونهای نو و بدیع و با زبان امروزی و تازه، طرح و تحلیل میشد. علاوه بر آن، پارهای از مسائل سیاسی جهان معاصر، دنیای اسلام و ایران صراحتاً مورد بازبینی و نقد قرار میگرفت.
فعالیتهای مبارزاتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
ریشه تفکرات انقلابی و تلاشهای مبارزاتی او به حضور برخی اساتید در حوزه علمیه معصومیه کرمان و آشنایی با افکار فداییان اسلام بر میگردد که زمینه ساز نگرش انقلابی در روح و روان شهید باهنر گردید. همچنین حضور مداوم و مستمر در درس خارج حضرت امام خمینی روحیه انقلابی و مبارزاتی وی را شکوفا کرد و او چند سال قبل از حادثه سال ۱۳۴۲ به مخالفت علنی با رژیم پهلوی روی آورد. در سال ۱۳۳۷ شهید باهنر جهت انجام سفر تبلیغی به آبادان عزیمت کرده بود. به مناسبت تقارن به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط دولت ایران به صورت «دوفاکتو» حمله شدید و سختی به این مسئله نمود و پس از پایان سخنرانی توسط شهربانی دستگیر میشود و این اولین برخورد شهید باهنر با رژیم پهلوی بود.
دومین برخورد شهید باهنر با دستگاه رژیم پهلوی در محرم سال ۱۳۴۲ اتفاق افتاد. در این سال بنا شد مبلغین دینی از حوزه علمیه به سراسر کشور اعزام شوند و مطالب یکنواخت و هماهنگی را جهت محکومیت رژیم طاغوت و دینستیزی آن در منابر اعلام کنند. دستگاه امنیتی رژیم نیز به دنبال غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی و رفراندوم انقلاب سفید و حمله به فیضیه از این جریان مطلع گشت و اقداماتی جهت کنترل و فشار بر سخنرانان پیشبینی نمود. شهید باهنر در هفتم محرم سال ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی پرشور دستگیر شد، اما به دلیل هجوم و فشار مردم و اجتماعی که مردم همدان برگزار کردند، آزاد گردید و رژیم او را از همدان اخراج کرد. دکتر باهنر تا ۱۲ محرم به سخنرانیهای خود ادامه داد و در نهایت، به صورت مخفیانه از شهر خارج شد.
سومین دستگیری دکتر باهنر همزمان بود با سالگرد حمله رژیم به مدرسه فیضیه. به این مناسبت از طرف هیأتهای مؤتلفه اسلامی مجلسی در مسجد جامع بازار تهران برگزار گردید و دکتر باهنر سخنران جلسه بود. رژیم که تاب سخنرانیهای تند و انقلابی دکتر باهنر را نداشت، وی را دستگیر و به زندان قزل قلعه اعزام کرد. باهنر پس از محاکمه در دادگاه نظامی به چهار ماه زندان محکوم گردید.
فعالیتهای مبارزاتی دکتر باهنر در تهران بیشتر رنگ و بوی فرهنگی داشت. شهید باهنر با حضور پررنگ در مساجد و کانونهای مبارزاتی علیه رژیم پهلوی و سخنرانی در مساجدی همچون هدایت، الجواد، جلیلی و همچنین سخنرانی در حسینیه ارشاد و کانون توحید راهی را که در سال ۱۳۳۷ و متعاقب آن محرم سال ۱۳۴۲ آغاز کرده بود، ادامه داد. شهید باهنر از مساجد و اماکن مذهبی در جهت آموزش و تربیت نیروهای انقلابی و همچنین بسیج امکانات و سازماندهی نیروها برای ایجاد تحول فرهنگی در جامعه استفاده مینمود.
اسناد منتشر شده ساواک نشانگر آن است که فعالیتهای وی به طور دقیق تحت نظر دستگاه اطلاعاتی رژیم بوده است و تمامی سخنرانیهای دکتر باهنر به ساواک گزارش داده میشده است. مسجد جلیلی از جمله اماکنی بود که توسط ساواک رصد میشده است. این مسجد واقع در خیابان ایرانشهر، یکی از مهمترین پایگاههای مبارزه علیه حکومت محمدرضا پهلوی بود. آیت الله مهدوی کنی، امام جماعت این مسجد، از سخنرانان انقلابی برای ایراد سخنرانی دعوت مینمود. اسناد منتشر شده ساواک به روشنی نشانگر فعالیت دکتر باهنر در مسجد جلیلی است.
ممنوع المنبر شدن و گسترش فعالیتهای فرهنگی
دکتر باهنر پس از اظهارات و سخنانی که در خصوص جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایراد نمود توسط ساواک احضار و سپس ممنوع المنبر گردید. ممنوع المنبر بودن ایشان تا آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت، هر چند ایشان جسته و گریخته به مناسبتهای مختلف در محافل و هیئات مبادرت به سخنرانی میکرد. وی که خود را وقف اسلام و مبارزه علیه رژیم ستمشاهی پهلوی کرده بود به عکس افرادی که به مجرد محروم شدن از سخنرانی در جلسات، گوشه عزلت پیشه میکردند به جنبههای دیگر فعالیتهای فرهنگی و مبارزاتی پرداخت، اصلاح کتب درسی از جمله اشتغالاتی بود که دکتر باهنر زمان زیادی را بدان اختصاص داد تا از این رهگذر روح تشنه و جان شیفته جوانان را از زلال معارف دینی سیراب کند. تأسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی از دیگر فعالیتهای دکتر باهنر در این دوره بود.
شکل گیری جامعه روحانیت مبارز
جامعه روحانیت مبارز با محوریت آیت الله بهشتی، استاد مرتضی مطهری و دکتر باهنر در اواخر سال ۱۳۵۶ اعلام موجودیت کرد، هر چند ریشههای این تشکل به قیام ۱۵ خرداد برمیگردد. هاشمی رفسنجانی در این زمینه گفته است: «در چند ماهی که امام پس از حادثه ۱۵ خرداد در قیطریه بودند، تشکیلاتی ایجاد شد که مرکزیت آن از یازده نفر تشکیل میشد، آقایان خامنهای، منتظری، ربانی شیرازی، قدوسی، مصباح یزدی، امینی، محمد خامنهای، آذری، مشکینی، حائری و من».
هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز در اوایل شکلگیری آن در سال ۱۳۵۶ عبارت بود از آقایان: دکتر بهشتی، استاد مطهری، دکتر باهنر، دکتر مفتح، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، موسوی اردبیلی و… به نقل از هاشمی رفسنجانی جامعه روحانیت مبارز، تهران را به چند منطقه تقسیم کرده بود و به واسطه انتخابات، از هر منطقه دو نفر نماینده برای حضور در مرکز انتخاب میشدند.
تأسیس حزب جمهوری اسلامی
رهبران انقلاب که در دوران ستمشاهی پهلوی با گذشتن از خود نقشی اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی برعهده داشتند، در جهت تأکید بر تداوم انقلاب و جلوگیری از هر نوع تحجر و توقف و انحراف از مسیر خود چاره را در تأسیس حزب جمهوری اسلامی دیدند تا از این رهگذر مانع انحراف انقلاب از آرمانهایش گردند.
استخدام در آموزش و پرورش و تألیف کتب دینی
محمدعلی رجبی دوانی، نویسنده و پژوهشگر فلسفه هنر و از مدیران فرهنگی کشور، که در زمان تصدی شهید گرانقدر دکتر محمدجواد باهنر به عنوان وزیر آموزش و پرورش در سمت مدیرکل آموزش ضمن خدمت وزارت آموزش و پرورش و نیز در زمان تصدی پست نخست وزیری توسط شهید باهنر به عنوان معاون پژوهشی و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش ایفای نقش میکرد با بیان اینکه با استخدام در آموزش و پرورش یکی از مهمترین فرازهای زندگی سیاسی دکتر باهنر از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کلید خورد گفت: از آنجا که مبارزات سیاسی شهید باهنر علیه دستگاه پهلوی بیشتر صبغه فرهنگی داشته است، وی با توجه به شور باطنی و روحی خود آموزش و پرورش و کار با میلیونها کودک و نوجوان محصل را فضایی ایده آل برای رساندن پیام انقلاب دانست.
وی افزود: شهید باهنر علاوه بر تدریس با دفتر تحقیقات و برنامه ریزی همکاری نزدیک داشت و برنامههای تعلیمات دینی کلاسهای مختلف تحت نظر او تهیه و تنظیم میگردید. او در زمینه علوم دینی به تألیف کتاب درسی مورد نظر جهت تدریس در سطوح مختلف آموزشی اقدام نمود و در این زمینه حدود ۴۰ کتاب و جزوه تألیف و به رشته تحریر درآورد.
کتب و مقالاتی را که شهید باهنر در طول دوران حضور در وزارت آموزش و پرورش دوران پهلوی و پس از آن تألیف کرده از جمله: یک دوره تعلیمات دینی برای سال دوم، سوم، چهارم و پنجم ابتدایی؛ یک دوره تعلیمات دینی برای سال اول، دوم و سوم راهنمایی؛ یک دوره تعلیمات دینی برای سالهای دبیرستان؛ شناخت اسلام، مجموعهای از کتابهای تعلیمات دینی دبیرستان؛ یک دوره درسهایی از قرآن با ترجمه و شرح فارسی برای سالهای سوم تا ششم دبیرستان؛ یک دوره درسهایی از قرآن برای سال اول، دوم و سوم راهنمایی؛ تربیت و تعلیم دینی و روش تدریس دینی، قرآن و مسائل دینی؛ تربیت و تعلیم دینی و روش تدریس دینی برای تربیت معلم راهنمایی و تربیت معلم یک ساله در دانشسرای مقدماتی روستایی و عشایری؛ تعلیمات دینی و روش تدریس برای دانشکده مکاتبهای؛ خداشناسی؛ جهان در عصر بعثت؛ سیر یا تحول مکتب تشیع (مقاله)؛ شخصیت و فطرت (مقاله)؛ هدفهای تربیت و تعلیم دینی (مقاله).
وی در ادامه به بیان یک خاطره از دوران همکاری با شهید باهنر پرداخت و گفت: از زمانی که با شهید باهنر آشنا شدم، هیچ شخص دیگری را از نظر برنامه ریزی، وقت شناسی و نظم و انظباط، مثل ایشان ندیدم. ایشان وقتی که وزیر آموزش و پرورش بودند، هر هفته با هر یکی از معاونین خودشان حدود ۲ ساعت زمان میگذاشتند که صحبتها و نظراتشان را بشنوند، ایشان سر وقت در جلسه حاضر میشدند و تبادل نظر میکردند، ایشان همچنین با افراد زیر مجموعه هر معاونت از جمله مدیر کل و کارشناسان هر مجموعه نیز ملاقات میکردند، ایشان اگر میدیدند کارشناس یک مجموعه از مقام بالادستی لایق تر است، امکان ارتقای آن شخص را فراهم میکرد.
رجبی خاطرنشان کرد: روش ایشان اینطور بود که به طور منظم با همه عوامل زیر مجموعه خودشان در ارتباط بودند، ایشان به غیر از مسئولیتی که در وزارت آموزش و پرورش داشتند، با حزب جمهوری و جامعه روحانیت مبارز هم ارتباط داشتند و همه امور محوله خودشان را به نحو احسن انجام میدادند و من در تمام مدت تعجب میکردم که ایشان چطور از نظر زمانی، فرصت رسیدگی به همه امور را پیدا میکردند. ایشان صبحها قبل از ساعت اداری در وزارت خانه حاضر بودند و شبها بعد از همه همکاران و کارمندان دفتر را ترک میکردند.
وی افزود: آخرین باری که من با ایشان ملاقات داشتم، نامهای را خدمت ایشان بردم، جهت تأیید و امضا، ایشان تمام نکات را کارشناسانه مطالعه و بعد از توضیح خواستن از بنده، نامه را امضا کردند.
این فعال فرهنگی در ادامه تصریح کرد: من چنین شخصیتی را در هیچ یکی از مسئولین ندیدم، ایشان واقعاً فردی بی نظیر بودند و کارها را با دقت انجام میدادند. متأسفانه برخی مسئولین رابطه خوب و مناسبی با کارمندان و حتی معاونین زیر مجموعه خود ندارند. ایشان بسیار با نشاط و با انگیزه بود، تا پاسی از شب در دفتر کارش حضورداشت، اما هیچ اثری از خستگی در وجودش دیده نمیشد.