به گزارش خبرنگار صدای حوزه، حجت الاسلام علی حیدری طی یادداشتی با اشاره به ماموریت های سه گانه محوله به کانون های عظیم تبلیغی، این مامورت ها را با واقعیت های روز تطبیق داده است که در ادامه مطالعه مینمایید:
گاهی ما در حوزه و نهادهای تبلیغی برای تحول نمیدانیم چه کار کنیم در حالیکه رهبر معظم انقلاب خودشان راهحلی شفاف و قابلفهم برای همه ارائه کردهاند. ایشان برای اولویت یافتن تبلیغ در حوزه، یک پیشنهاد مشخص و ساده اما بنیادین مطرح کردند؛ ایشان در تاریخ ۲۱ تیرماه ۱۴۰۲، با تأکید بر ضرورت تحول بنیادین در تبلیغ دینی، سه مأموریت روشن و اساسی برای «کانونهای عظیم تبلیغی» تعیین کردند:
۱️⃣ تهیهی مواد تبلیغی بهروز و متناسب با نیازهای فکری و فرهنگی جامعه
۲️⃣ تنظیم شیوههای اثرگذار تبلیغی و نوآوری در روشهای ارتباطی
۳️⃣ تربیت مبلّغ توانمند در طراز انقلاب اسلامی، همانگونه که حوزه مجتهد تربیت میکند
دو سال پس از مطالبه رهبر انقلاب؛ چرا پیشرفتی دیده نمیشود؟
پس از دو سال، ارزیابی وضعیت موجود نشان میدهد که برخی مجموعههای تبلیغی، هنوز از مرحله مقدماتی عبور نکردهاند. این عقبماندگی را میتوان اینگونه توضیح داد:
ابهام مفهومی و نظری:
بخش مهمی از این کانونها هنوز به تعریف روشن و علمی از تبلیغ در عصر جدید نرسیدهاند. تا زمانی که فهم دقیقی از «مسئله تبلیغ» شکل نگیرد، هر اقدامی صرفاً واکنشی و موردی خواهد بود، نه راهبردی.
غلبه ساختار اداری بر مأموریت علمی و عملی:
این مراکز خواه نا خواه درگیر بروکراسی، جلسات طولانی و طراحیهای کلی بودهاند تا تولید عملیاتی محتوا یا تربیت مبلّغ. در حالیکه رهبر انقلاب، از کانونها بهعنوان یک مرکز پویا و عملیاتی یاد کردهاند، نه یک ساختار اداری.
عدم اولویتبندی درست:
بهجای تمرکز همزمان بر سه مأموریت و ایجاد همافزایی میان آنها، بسیاری از این مراکز یا تنها به تولید محتوا پرداختهاند، یا صرفاً دورههای آموزشی کوتاهمدت برگزار کردهاند. در نتیجه، حلقه نهایی یعنی تربیت مبلّغ طراز انقلاب تقریباً مغفول مانده است.
یک خطای راهبردی؛ تبلیغ با وضعیت موجود حوزه
نکته مهم و نگرانکننده این است که برخی میخواهند با همین وضعیت موجود حوزه، تبلیغ را به اولویت اول حوزه تبدیل کنند؛ در حالیکه این نگاه از اساس اشتباه است!
تبلیغ یک اقدام جزئی و شورانگیز نیست که با چند برنامه مقطعی یا برگزاری دورههای مهارتی کوتاهمدت حل شود؛ تبلیغ یک کار فقاهتی و دانشی است؛ یعنی همچون اجتهاد، نیازمند پشتوانه علمی و روشمند است.
بنابراین، هرگونه تحول تبلیغی مستلزم تغییرات گسترده، اما شدنی در نظام آموزشی و پژوهشی حوزه است؛ تغییری که از تربیت طلبه در مراحل ابتدایی تا تولید نظریههای نو در عرصه دین و اجتماع را دربرمیگیرد.
تا زمانی که این اصلاح ساختاری در حوزه صورت نگیرد، هر تلاشی برای اولویت دادن به تبلیغ، تنها به اقدامات سطحی و کوتاهمدت منتهی خواهد شد و نتیجهای پایدار و تمدنی نخواهد داشت.