به گزارش سرویس سیاسی صدای حوزه، نام محمد سروش محلاتی برای کسانی که در سالهای گذشته فتنهگران را رصد میکنند ناشناخته نیست. محمد سروش محلاتی به همراه برخی دوستانش از تئوریسینهای جریان فتنه هستند که هر روز در قالبی نو کینههایشان را علیه نظام اسلامی و انقلاب اسلامی آشکار میکنند. نام سروش محلاتی در تمام بیانیههای دفاع از موسوی و سران فتنه میدرخشد و بعد از فتنه نیز هر جا لازم شد چه کف میدان اغتشاشات و چه در بیانیههای علیه نظام و انقلاب نامش پای ثابت امضاها بوده است.
آیت اللههای خودساخته معارض با نظام اسلامی
بعد از این همه خوش خدمتیها شاهد بودیم برخی از سران فتنه و نشریات و رسانههای کف میدان اصلاحطلبان از جمله خبرگزاری ایرنا و … شروع به آیتاللهسازی کردند که سروش محلاتی یکی از این آیتاللهها است و متاسفانه چون در حوزه هم ساز و کار آنچنان مشخصی برای القابی چون آیت الله و حجت الاسلام و…وجود ندارد و حتی عوام الناس نیز در این رابطه دچار چالش و سوال می شوند، شاهد هستیم که حتی مرجعسازی هم توسط اصحاب فتنه و رسانههای مربوط به آنها اتفاق می افتد.
سروش محلاتی و سایر هم طیفان ایشان که رسانههای اصلاحطلب گاهی از آنها به عنوان آیتا… و گاهی با عنوان حجتالاسلام یاد میکنند، به دنبال ارائه یک نوع قرائت لیبرالیستی از دین هستند که در نقطه مقابل قرائت رسمی جمهوری اسلامی قرار دارد. این رویکرد در ادامه فعالیتهای دستکم سه دههای چهرههایی چون محسن کدیور، محمد مجتهد شبستری و فاضل میبدی است که از زمان دولت اصلاحات به دنبال ایجاد جریانی موازی با روحانیت وفادار به نظام در حوزه بودهاند.
از سوی دیگر، این آیت اللههای خودساخته معارض با نظام به شکل یک جریان خزنده زیر لوای «فقه سنتی» در حال پدید آمدن میباشند که هدف نهایی آنها جدا کردن حوزه از نظام و حداقلی کردن دخالت روحانیت در سیاست میباشد و اتفاقاً پرچم آن هم «احیای مکتب نجف» است.
متهم کردن نظام به خفقان توسط سروش محلاتی
سروش محلاتی یک روز در نشریهی فقه سیاسی دفتر تبلیغات نظام اسلامی را متهم به خفقان میکند و تمام تلاش خود را میکند تا ثابت کند قبل از انقلاب علما آزادی بیان داشتند و بعد از انقلاب دیگر این آزادی نیست و روز دیگر اتهام امویگری به نظام اسلامی میزند. او میگوید:
غرض این است که شما قبل از انقلاب چنین مسأله اى را نداشتید و اصلاً این حرف ها نبود. قبل از انقلاب علماء نظرات خود را با صراحت و شجاعت، آزادانه طرح مى کردند، مثلاً شهید بهشتى در کتاب هاى دبیرستانى، نظام سیاسى اسلام را مطرح کرده بود، با اینکه آن مباحث در تضاد با مبانى رژیم پهلوى بود.
این فرد اظهارات دیگری مثل “بزرگترین مشکل جمهوری اسلامی عقل است”، “ما ایرانیها شاد نیستیم چون فقط امام حسین(ع) را محور قرار دادهایم”، “اعضای مجلس خبرگان خبره نیستند” و “عده زیادی در حوزه علمیه به حکومت بدون ولی فقیه فکر میکنند” را نیز در پرونده سوابق خود دارد.
ایشان در گذشته مطرح کرده بودند که امام حسین (ع) دنبال مذاکره بود و به نقل دروغی که در خود تاریخ تکذیب شده، استناد کرده بود. ادعا این بود که عمرسعد لعنتالله علیه به ابنزیاد مینویسد که من با حسین صحبت کردم، امام حسین (ع) گفت من سر جنگ ندارم و حاضرم به شام بروم و دست در دست یزید بگذارم یا به یکی از مرزها بروم و در آنجا ساکن شوم و یا به همان جایی که آمدم بازگردم. بعد از همین نتیجه میگیرد که ببینید امام حسین (ع) میخواست پیش یزید برود و در آنجا مذاکره کند.
از آنجا که او در کسوت روحانیت است و عنوان فقاهت را حالا به درست یا غلط یدک میکشد. جا دارد که حوزهها در برابر دروغپردازیهای او و تحلیلهای وارونه و واژگونۀ او موضع بگیرند و او را در این قضیه محکوم بکنند. و هیچ کوتاهی در این زمینه از سوی حوزه قابل قبول نیست.
بیگانه ستیزی سبب محدودیت در علم میشود
محمد سروش محلاتی، اخیراً نیز در اظهاراتی که سایت جماران آنها را منتشر کرد، گفته است:
آنچه را که نمیخواهیم درباره او صحبت کنیم این است که محدودیتهایی برای علم در حکومت دینی ممکن است اتفاق بیفتد. ما درباره یکی از این محدودیتها صحبت خواهیم کرد؛ اما انواعی از محدودیتها قابل فرض و تصور است. اولین محدودیت، محدودیتهایی است که به اقتضاء سیاستهای حکومت دینی برای علم اتفاق میافتد. مثلا ممکن است یکی از سیاستهای حکومت دینی «بیگانه گریزی» یا «بیگانه ستیزی» باشد. این سیاست در حکومت دینی چه تأثیری بر علم خواهد داشت؟ قهرا بیگانه ستیزی محدودیتهایی در علم ایجاد خواهد کرد.
او میافزاید: مهر ماه سال ۹۰ گروهی از نخبگان با رهبری ملاقاتی داشتند و متن سخنان رهبری در سایت ایشان هست. عین تعبیری که ایشان داشتند این است که رهبر انقلاب اسلامی «بیگانهستیزی در مباحث علمی» را مردود خواندند. ولی روابط ما با برخی از کشورهایی که از نظر علمی جلوتر هستند صمیمانه نیست. میتوان تعامل علمی را تحت تأثیر روابط ستیزی قرار داد؟ این یک محدودیت است و تأثیر قهری دارد؛ ولو اینکه ما به جهت نظری چنین تأثیری را نپذیرفته باشیم. امروز ما می دانیم به دلیل مشکلاتی که در روابط بین الملل داریم تعامل علمی از قبیل اعزام دانشجو و یا دعوت از اساتید و همانند آن، به سطح حداقل خودش کاهش پیدا کرده و در ارتقاء علمی جامعه ما بسیار مؤثر است!
ترویج بدمذهبی توسط روحانیون اصلاحطلب
آقای سروشمحلاتی به جای اینکه بگویند استبداد و حکومتهای ظالمانه مانع پیشرفت علمی هستند؛ اما حیا کردهاند به جای آنها به حکومت دینی تاختهاند! آنهم حکومت دینی شیعه که پس از ۱۴۰۰ سال خون دل خوردنها و شهادتها و مجاهدتها پدید آمده است و کارنامهاش در عرصه پیشرفتهای علمی به اذعان دوست و دشمن مایه مباهات و عزّ اسلام است.
باید دانست که در بحث جبر زمانه حکومت دینی هم مثل سایر حکومتهاست و فیالمثل ما تا زمانیکه رقیب آمریکا باشیم هرگز نمیتوانیم کاخ سفید را مجاب کنیم که در بخش علمی با ما تعامل کند. و این قضیه هم ربطی به مذهب ما ندارد.
کما اینکه ژنتیک ظلم و استبداد در تعاملات خود صرفا به دو گزینه منافع و خباثت توجه دارد نه به دینی یا لائیک بودن هژمونی رقیب!
معالوصف باید دانست که حکومت دینی شیعه اتفاقا نجاتبخش چنین زمانهای است زیرا با تأکیدی که بر دانشیابی و جوشش علمی دارد میتوان در اوج معارضه با استبداد و در هنگامه درگیری با خباثت حکومتهای ظالم اما در صف اول یافتههای علمی قرار گیرد و بر لبههای فناوری حرکت کند.
همانطور که ایران اسلامی ما طی ۴۲ سال اخیر به اندازه چند قرن حکومتهای گذشته توانسته پیشرفت علمی داشته باشد و امروز در مباحث فناورانه جزو سرآمدان جهانی قرار دارد.
اینکه آقای سروشمحلاتی آن حقایق را نمیدانند، این دستاوردها را نمیبینند و پیشرفت ایران در اوج تحریمها را قادر به تحلیل نیستند البته نباید به معارضه با حکومت دینی شیعه تبدیل شود.
بدیهی است که اگر خواص و افاضل کشور با چنین اعوجاجات مبرهنی برخورد فکری و تئوریک نداشته باشند؛ زمینه ترویج این بدمذهبیها در جامعه فراهم خواهد شد.