معضل کاهش داوطلبین ورود به حوزههای علمیه نظیر مشکل کاهش فرزندآوری و جمعیت در کشور است، خطر بزرگی که اگر اکنون درمان نشود، تبعاتش در آینده دامنگیر شده و علاجش بسیار دشوار خواهد بود.
البته شباهت این دو مساله، منحصر به بنیادین بودن آن دو نیست، بلکه میتوان شباهتهای دیگری نیز بین آن دو یافت.
شباهت های کاهش داوطلبین ورود به حوزههای علمیه و مشکل کاهش فرزندآوری در کشور
یکی از شباهتها، عدم بهرهگیری کامل از فرصت دوره قبلی است، همان گونه که از پنجره جمعیتی کشور بهره کامل برده نشد و برخی مسئولان افزایش تولدها در دهه شصت را مصیبت تلقی کردند، مسئولان حوزوی نیز از فرصت فوقالعاده افزایش ورودی حوزه در دهه هشتاد بهره مطلوب را نبردند.
اقبال سالانه دهها هزار داوطلب از مقطع دانشگاه و پیش از آن به حوزه، آنچنان با بیمهری و عدم درک انگیزههای این نسل مواجه شد که بسیاری از آنها سرخورده شدند و نسل پس از آنها درس گرفته و مسیر پیگیری اهداف خود را از طریق امثال دانشگاه امام صادق علیه السلام معقولتر تصور نمودند.
حال آنکه این ظرفیت عظیم میتوانست با تنوع و به روزآوری برنامه درسی حوزهها، بسیاری از رشتههای دینی مهجور شده را احیا نماید و با برنامه درسی بهینه، به تولید علم و پاسخ به نیازهای زمان همراه شود.
شباهت دیگر این دو مسأله با یکدیگر، فقدان اهتمام لازم از سوی مسئولان و عدم تصویر مناسب از راهحلهای مسأله است. در کنار کم توجهی ها، برخی هنوز در مسأله کاهش تولدها، بر وزارت بهداشت تمرکز کردهاند، حال آنکه بسط بیملاحظه فرهنگ مدرن بیشترین تاثیر را بر کاهش زاد و ولد داشته است. در مسأله کاهش اقبال به حوزه نیز در کنار انکارها و عدم درک اصل مسأله بودگی، گویی جدیترین اقدام مسئولان، زیرنویس های تلویزیونی جهت فراخوان ثبت نام است.
حوزه نه تنها به اصلاح کارکردها و بازسازی نقش خود با توجه به دوران مدرنیته اقدام ننمود، بلکه از حداقل اقدامات هنری و رسانهای برای بازسازی تصویر خود در جامعه نیز غفلت نمود حال آنکه در دوره فعلی جا داشت، حداقل با چند مصاحبه تصویری جدی با مدیر حوزه، رغبت برخی مرددین ورود به حوزه تقویت شود.
شباهت دیگر این دو مساله میتواند در ناامید شدن از مسئولان و روی آوردن به اهتمام مومنان باشد، هر چند که افزایش زاد و ولد یک بخش از جامعه، مشکل پیری جمعیت را درمان نمیکند اما تبیین وجوب کفایی تحصیل دانش دینی و عدم تحقق کفایت میتواند اقدامی موثر بر حل مسأله باشد و باید بر این تاکید نمود که جامعه دینی بدون تامین سرمایه انسانی لازم، نمیتواند از حوزه مطالبه ای معقول بر ایفای نقش تمدنی در دوران فعلی داشته باشد.
در کنار این شباهت ها میتوان به یک تفاوت نیز اندیشید و آن ریزش قابل توجه نیروی انسانی وارد شده به حوزه است که از سویی مسأله را حادتر نموده و از سوی دیگر امکان راهحل میانبر را در دسترس قرار میدهد.
امید است که حوزه با درک دقیق جایگاه خطیر تاریخی خود، زیرساختها و ملزومات آن را به نحو مطلوب تامین نماید.
عذر میخوام ولی بنظر من این مقاله تقریبا هیچ ارزشی نداشت و حیف وقتی که بابت مطالعه اش گذاشتم. ای کاش با تحقیق بیشتری می نوشتید. یعنی واقعا شما نسبت به مشکل اقتصادی و معیشتی هیچ درکی دارید؟
مردم از دست این حکومت اسی شده ودرخرج روزمره مانده وهمش راتقصیر این حکومت آخوندی دانسته واز اسلام بریده اند