آیتالله رضا استادی، عاشوراپژوه و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در گفتوگویی، به تحلیل ابعاد مختلف نهضت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پرداخت؛
تحلیل و تفسیر ماهیت حرکت حضرت سیدالشهدا(ع)، چرایی، انگیزهها و اهداف آن، پرسشهای متعددی را در برابر محققان قرارداده است که بر اساس نوع پاسخ به این پرسشها، برداشتهای متفاوت و گاه متضادی درباره رویداد عاشورا شکل گرفته است. امام(ع) در حرکت خویش چه هدف یا اهدافی را به دنبال بودند؟
اعتراض به وضعیت موجود، انگیزه آغازین حرکت امام(ع) بود.جمله معروفی از امام حسین(ع) در آغاز حرکتشان نقل شده است: «وعلی الاسلام السلام اذا بلیت الامه براع مثل یزید» این جمله حاکی از این است که امام حسین(ع) از این که یزید در رأس حکومت قرار گرفته، برای اسلام احساس خطر میکرده است. چه ما این را با توجه به امامت ایشان در نظر بگیریم و چه منهای آن، یعنی چه با توجه به اینکه امام حسین(ع)، امام معصوم است و چه قطع نظر از عصمت وامامت ایشان، به هرحال دیدگاه امام(ع) این بوده است که وضع دگرگون شده و امروز، دیروز نیست و حتما باید حرکتی انجام شود، یعنی امروز که یزید در رأس حکومت قرار گرفته است، شرایط با دیروز که معاویه و گذشتگان بر سرکار بودند تفاوت دارد.
حال این تفاوت را چگونه تحلیل کنیم خود بحثی دیگر است و این خیلی روشن است که امام حسین(ع) احساس کرده است که حتماً باید حرکتی صورت پذیرد و این است که خیلی زود این حرکت را شروع میکند و از مدینه به مکه عازم میشود و این سفر را شاید بتوان بهاصطلاح یک هجرت معترضانه نام نهاد. لازم نبود که آنها امام(ع) را تبعید کنند تا همه بفهمند ایشان اعتراض داشته و مخالف بوده و او را تبعید کردهاند، بلکه هجرت خود حضرت کفایت میکرد؛ یعنی هر کس که میشنید امام حسین(ع) از وطنش که مدینه است به مکه آمده و در آنجا مقیم شده است، به اعتراض امام پی میبرد. مقصود اول امام(ع) این است که به شرایط موجود اعتراض کند، چه این اعتراض مؤثر واقع شود چه مؤثر واقع نشود.
مبنای حرکت معترضانه امام حسین(ع)
این حرکت و اعتراض با هجرت و انتقال از مدینه به مکه صورت میگیرد و اگر ما قدری دقیقتر بنگریم میتوانیم همان واژه اسلامی امر به معروف و نهی از منکر را بر این حرکت و اعتراض اطلاق کنیم، اعم از این که مؤثر باشد یا نباشد؛ چون برخی از امر به معروفها و نهی از منکرهای غیر مؤثر، در تاریخ میماند و آثار بعدی دارد. برخی امر به معروفها و نهی از منکرها هست که اگر انجام شود نه اثری آنی دارد، نه اثری در دراز مدت، و دلیلی بر انجام چنین کاری وجود ندارد اما اگر فعلی اثر دارد باید حتماً انجام گیرد و اگر اثر فوری ندارد و آثار آن در دراز مدت ظاهر میشود باز هم باید انجام داد.
دورهای که امام حسین(ع) در مکه به سر میبرد، همین اعتراض به عنوان امر به معروف و نهی از منکر تلقی میشود و در واقع امام(ع) در حال انجام قولی و عملی این کار بوده است. یعنی هر کس از علّت اقدام ایشان سوال کند، خواهد گفت که ما به وضعیت موجود معترضیم، از ما بیعت خواستند، زیر بار نرفتیم و بیعت نکردیم.
دلیل اصلی به همراه بردن اهل بیت را چه میدانید؟
وقتی ایشان میگوید که میخواهند مرا کنار خانه خدا بکشند، به همراه آوردن اهل بیت(ع) تقریبا هیچ توجیهی ندارد، مگر انجام فرمان الهی که از عالم غیب به امام(ع) دستور داده شده باشد. از نظر تاریخی هم، بسیاری از قضایای تاریخی با شرایطی همراه است که همه زوایای آن بر ما روشن نیست. مثلا ما در زمان خودمان زندگی امام امت را که در نظر بگیریم میبینیم بسیاری از زوایای کارهایی که ایشان در طی ۲۰-۳۰ سال انجام داده در تاریخ منعکس نشده است. بنابراین به نظر میآید که این حرکت بر همان عبارت معروف که حضرت دستور داشته است که اهل بیت(ع) را همراه خود ببرد و خداوند خواسته است که آنها به اسارت درآیند تطبیق می کند.
داستان به همراه بردن اهل بیت(ع) تا آنجا که در تاریخ خواندهایم و اطلاع داریم جز با وظیفه الهی قابل توجیه نیست ولی بهجز مسأله همراهی اهل بیت(ع)، حرکت امام حسین(ع) برای ما کاملاً قابل توجیه و تحلیل است و با توجه به علم غیب وامامت نیز کاملاً قابل توجیه است. یعنی اینها اصلاً با هم تعارض و تضادی ندارند.
عاشورا برای کسانی که در سال ۱۴۰۰ زندگی میکنند چه درسهایی می تواند داشته باشد؟
احیا و استمرار نگرش حسینی مهمترین دستاورد عاشوراست که خود ائمه هدی(ع) آن را دنبال می کردند. خواسته ایشان این بود که این قضیه زنده بماند و زنده ماندن این داستان به معنای زنده ماندن این طرز فکر است؛ یعنی مهمترین و بالاترین بهرهای که ما میتوانیم از عاشورا بگیریم زنده نگهداشتن این طرز تفکر و تلقین و القای هر چه بیشتر آن به مردم است و این ثمره کوچکی نیست، تمام نهضت امام خمینی(ره) را میتوان معلول همین ثمره دانست، یعنی ایشان هم مانند امام حسین(ع) فکر میکرد و معتقد بود که باید اعتراض کند، باید امر به معروف کند، باید تشکیل حکومت دهد و این حرکت به هر جا هم که میخواهد منتهی شود، باید انجام شود و هم در مردم چنین تفکری را القا کرد ولی از این بُعد اصلی که بگذریم، داستان کربلا ابعاد مختلفی دارد و هر یک از این ابعاد میتواند آموزنده باشد؛ مثلا اخلاقیاتی که در کربلا مطرح شده است خیلی قابل توجه است.
بُعد اخلاقی واقعه عاشورا را دریابیم
اصلا سراسر سیره اخلاقی امام حسین(ع) و اصحاب ایشان از روز حرکت تا هنگام شهادت و حتی اخلاق اهل بیت(ع) تا پایان اسارت میتواند گویای مکتب اخلاقی اسلام باشد چون در حادثه عاشورا وقایع خیلی عجیب و غریبی اتفاق افتاده است؛ مثلاً ماجرای برخورد امام حسین(ع) با حُر و دارو دسته حُر، حادثه بسیار عجیبی است.
صداقت امام حسین(ع) با اطرافیانش و صداقت و صمیمیت اصحاب و یاران با امام حسین(ع) و با یکدیگر در طول این حرکت از نمونههایی است که نقل میشود که خیلی هم پرجاذبه است، یعنی بُعدی که واقعا قابل استفاده است، بُعد اخلاقی قضیه است.
یک نهضت حساب شده و منطقی و معقول
در جنبههای سیاسی هم به عقیده ما، ائمه هدی(ع) یک مجموعه هستند و به این مجموعه باید کلی نگاه کنیم و از آن الگو بگیریم و درس بیاموزیم؛ اینکه مثلاً امام کاظم(ع) را جدا بررسی کنیم، امام رضا(ع) را جدا، از حیث بررسی خوب است ولی از جهت نتیجهگیری باید آنها را در کنار هم قرار داد و از مجموع آنها درس گرفت. در این صورت از لحاظ سیاسی هم از داستان امام حسین(ع) میتوانیم بهره بگیریم، بهخصوص اینکه بتوانیم سیره امام حسن(ع) و سیره امام سجاد(ع) را به آن ضمیمه کنیم. این از بُعد سیاسی و اینکه یک مسلمان اهل سیاست، چگونه میتواند منطقی رفتار کند نه اینکه تحت تأثیر احساسات و بیحساب کارهایی انجام دهد، بسیار آموزنده است.
داستان کربلا از لحاظ سیاسی میتواند برای همه نهضتها آموزنده باشد. نباید تصور شود که قصه کربلا تنها مسأله کشته شدن و شهادت بود، بلکه یک نهضت حساب شده و کاملا منطقی و معقول بود.
امروزه که ما در دوره حکومت و استقرار نهادها هستیم، در عرصه سیاسی – اجتماعی چه الهامی میتوانیم از عاشورا بگیریم و این حرکت چگونه برای امروز قابل بهرهبرداری و استفاده است؟
گزینش و ترجیح دین و آیین بر خویشتن در هنگامه دو راهیها، بزرگترین پیام عاشوراست. تنها و مهمترین عاملی که میتواند تمام این نهادها را تقویت کند وتقویت این نهادها، تقویت حکومت باشد و مشکلات این نظام تقلیل یابد و نظام استحکام پیدا کند، همان است که امام حسین(ع) به آن عمل کرده است که باید به دین، بیش از خودمان بها بدهیم. اگر عامه مردم اینگونه فکر کنند، همه چیز درست میشود.
امام حسین(ع) این درس را به ما داد که اگر بر سر دوراهی دین و جان قرار گرفتی باید از جان بگذری. این مهمترین درسی است که همه مردم باید از امام حسین(ع) بگیرند، یعنی اگر این درس را از امام حسین(ع) بیاموزیم که برای دینمان و برای نظام که نظام، همان دینمان است بیش از خودمان و مادیات ارزش قائل باشیم، من فکر کنم که شاید ۹۰درصد مشکلات ما حل شود و تنها مشکلات دشمن خارجی باقی میماند که با نیرومند شدن ما قابل حل است.
مشکلی که ما اکنون داریم این نگرش و این طرز تفکر است که نظامی هست و ما هم هستیم و نظام باید باشد و خوب هم هست و حامی آن هستیم، ولی به زندگی ما هم نباید لطمه بخورد.