به گزارش صدای حوزه، استفان والت کارشناس سیاسی، و استاد روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد در مجله خبری فارین پالیسی، مقاله ای در باب خروج آمریکا از افغانستان نوشته که نکاتی از آن را خدمتتان تقدیم می کنیم:
۱٫ همانطور که به روشنی قابل پیش بینی بود، گروهی از تندروهای مخالف خوان، دشمنان فرصت طلب خارجی و حتی برخی مفسران معقول، نتیجه گرفتند که با افتضاحی که در افغانستان به بار آمد، اعتبار آمریکا آسیب دیده یا نابود شده است. فردی مثل بِرِت استفانزِ فوقِ تندرو در نیویورک تایمز نوشت که همه متحدان آمریکا، از تایوان، اوکراین، کشورهای بالتیک، اسراییل و ژاپن، این درس را می گیرند که به حال خود رها شده اند.
۲٫ روزنامه گلوبال تایمز، سخنگوی دولت چین هم به رهبران تایوان هشدار داد که اگر پکن به آنها حمله کند، ارتش آمریکا برایشان نخواهد جنگید. حتی آدم خوش فکری همچون گیدون راچمن از فایننشال تایمز هم بر این باور است که فاجعه افغانستان تاییدی است بر اینکه نمی توان به تضمین های آمریکا دل خوش کرد.
۳٫ با اینحال، دلایل فراوانی برای این باور هست که این پیامد تراژیک در افغانستان، چندان بر اعتبار آمریکا تاثیر نمی گذارد و چه بسا که هیچ تاثیری بر آن نداشته باشد. نخستین دلیل، یک منطق ساده است: از تصمیم به ادامه ندادن یک جنگ بی حاصل بر سر آنچه که منافع حیاتی آمریکا نیست، مطلقا نمی توان نتیجه گرفت که یک قدرت بزرگ، اگر منافع جدی ترش در خطر بیفتد، نخواهد جنگید.
۴٫ خروج از افغانستان پس از بیست سال و هزینه بیش از یک تریلیون دلار و مرگ ۲۵۰۰ آمریکایی، به این معنی نیست که آمریکا برای آلاسکا، هاوایی یا فلوریدا هم نخواهد جنگید. نباید هم اینگونه نتیجه گرفت که ایالات متحده برای جلوگیری از تثبیت هژمونی چین در آسیا یا سرکوب تهاجم روسیه به ناتو هم نمی جنگد. در همه این موارد، منافعی حیاتی در میان است که می تواند اثرات عمیقی بر امنیت آمریکا داشته باشد.
“یک تصمیم شجاعانه و مصمم برای رویگردانی از مواضعِ ناسالم گذشته، احترام بیشتری را در چشم جهانیان با خود می آورد تا پافشاری لجوجانه بر پی جویی اهدافی گزاف و بی حاصل.”
۵٫ از اینها گذشته، با حذف چاه وِیل درازمدتی که منابع آمریکا را می بلعید (با توجه به اینکه حتی یک حضور حداقلی آمریکا در افغانستان، نیازمند سالانه چهل میلیارد دلار است)، واشنگتن می تواند وقت، پول و توجه خود را روی اولویت های بزرگتر بگذارد و این به افزایش اعتبار تعهدات دیگرش و نه بی اعتباری آنها می انجامد. همانطور که جورج کِنان George F. Kennan درباره ویتنام گفت: “یک تصمیم شجاعانه و مصمم برای رویگردانی از مواضعِ ناسالم گذشته، احترام بیشتری را در چشم جهانیان با خود می آورد تا پافشاری لجوجانه بر پی جویی اهدافی گزاف و بی حاصل.”
۶٫ تاریخ، یک درس دلگرم کننده دیگر هم دارد: ایالات متحده، شکست خوارکننده دیگری هم در ویتنام داشت با بیش از پنجاه هزار تلفات نظامی. با اینحال، عقب نشینی آمریکا و سقوط سایگون، موجب فروپاشی ناتو نشد، متحدان آسیایی آمریکا را به آغوش شوروی یا چین نینداخت و دولت های وابسته به آمریکا در خاورمیانه هم به راه دیگری نرفتند.
۷٫ خروج از ویتنام به آمریکا اجازه داد که نیروهای متعارفش را در جاهای ضروری تر بویژه در اروپا، بازسازی کند و چهارده سال بعد، این اتحاد شوروی بود که به زباله دان تاریخ رفت و جهان شاهد سقوط های دومینویی بود البته در شرق اروپا.
۸٫ می توان همین وضعیت را در عقب کشیدن های سبک تر آمریکا هم دید: سقوط شاه ایران در ۱۹۷۹، کنارکشیدن از لبنان در سال ۱۹۸۴، عقب نشینی از سومالی در ۱۹۹۴ یا اشغال شکست خورده عراق. این رخدادها، همگی پیامدهایی منفی جدی ای داشتند اما هیچکدام موجب نشد که دیگر دولت ها به این نتیجه برسند که آمریکا دیگر یک قدرت قابل اتکا نیست که حمایتش یک دارایی ارزشمند به حساب می آید.
باید از کسانی که مسوول این خطاهای مکرر هستند، حساب و کتاب بکشیم و آنها را پاسخگو کنیم.