به گزارش خبرنگار پایگاه خبری-تحلیلی صدای حوزه، سید محمد حسینی، منتقد سینما و نویسنده فیلم «آفتاب نیمه شب»، در برنامه ی رادیویی «سینمای فرهنگ» از رادیو فرهنگ، به مجری گری جهانگیر الماسی، به گفت و گو پرداخت. این برنامه ی هفتگی که با محوریت «بررسی سینمای دفاع مقدس» از رادیو پخش می شود، در این هفته موضوع «آثار و دیدگاه هنری شهید آوینی» را در دستور کار خود داشت که مشروح این گفت و گو بدین شرح است:
مجری(جهانگیر الماسی): چقدر با قلم شهید سید مرتضی آوینی و عرصه فکری و نوع دقت در مفاهیم و معانی و جستار هایی که در آثار متعدد خود داشته است، آشنا هستید؟
من نمی توانم میزانش را به صورت دقیق بیان کنم، اما بهانه ورود من به سینما شهید آوینی بوده است، زیرا بنده در وادی دیگری در فضای فنی مهندسی سیر می کردم تا این که وقتی با نوشته های شهید آوینی و مقالات ایشان مخصوصا کتاب آینه جادو آشنا شدم، پنجره ی جدیدی برای نگاه من به سینما باز شد و با دیدن و مطالعه تقریباً تمام کتابها و آثار مستند شهید آوینی، معتقدم بعد از سالها هنوز هم بسیاری مطالب و آثار ناخوانده از ایشان دارم و معتقدم که شهید آوینی متن خوانده نشده ای در سینمای ایران می باشد. یعنی بسیاری از کسانی که درباره شهید آوینی سخن میگویند، حتی برخی از دوستان ایشان که به شهید نزدیک بودند وقتی درباره ایشان گفت و گو می کنند، بنده که مقالات و نوشته های ایشان را خواندهام در فرمایشان برخی از آقایان درباره ایشان دچار نوعی پارادوکس و تناقض می شوم. زیرا میتوان گفت که شهید آوینی یکی از منحصر به فردترین نظریه پرداز اولاً سینمایی در ایران و ثانیاً سینمای دینی در کره زمین می باشند. یعنی اساساً تصادف و تصادم میان دین و سینما، جایی که این دو لبه به هم میرسند -باورهای آدمها و فضای خیال انگیز سینما، جهانی که متعلق به خیال است و از آن طرف جهانی که متعلق به باور ها و عقلانی می باشد- این تصادف میان عقل و خیال به نظر بنده در فضای گفتمانی شهیدآوینی بسیار خوش ترکیب نشان داده است.
به نظرم بهترین هدیه ای که می توانم بدهم، آخرین مقاله جلد اول «آینه جادو» است، به اسم «تأملاتی در ماهیت سینما». این خیلی جالب است که ایشان اول آن مقاله میگوید که من میخواستم یک مطالبی که نوعی تجربه نگاری در حوزه سینمای مستند بود را بنویسم. چیزی که تجربه کرده بودم را می خواستم بنویسم که آیندگان که می آیند و می خواهند این مسیر را شروع کنند، از مسیر رفته ای کار را شروع کنند و این مسیر را سریعتر طی کنند. با این حال متوجه شدم که زمان کم دارم! -البته من نمیدانم این جمله که ایشان می گویند «متوجه شدم که زمان کم دارم» را از کجا آورده اند و یعنی چه؟- برای همین تصمیم گرفتم مهمترین تجربیات ذهنی خودم در عرصه ماهیت سینما را به رشته تحریر در بیاورم تا یک مقاله کنم برای اینکه یک مبنا برای قضاوت کردن روی نوع نگاه من به سینما شود. برای همین مقاله کاملا مفصل و جدی که قریب به ۱۰۰ صفحه می باشد شکل می گیرد تحت عنوان «تأملاتی در ماهیت سینما» که به نظر بنده یکی از مهم ترین مقالات سینمایی در تاریخ نگارش متن های سینمایی در ایران می باشد.
مجری(جهانگیر الماسی): آقای حسینی بنده یک نظر شخصی دارم که می گویم خود شهید آوینی یعنی مجموعه تجربیات شخصی حاج مرتضی آوینی بزرگتر از فیلم ها و حرف هایش است و بزرگتر از آن چیزی است که من و شما با آن مواجه می شویم مخصوصاً در حوزه سینما؛ همه ما قبول داریم که در حوزه سینما شما باید حرف هایتان را با تصویر بزنید. در آثار شهید آوینی شما می بینید که تصاویر بسیار ساده است و زمان خاصی هم ندارد و می تواند مربوط به اول یا آخر جنگ باشد، اما آن چیزی که یکباره، بار جدیدی را در این آثار با خود میآورد، کلام و قلم آقای آوینی می باشد. یعنی آن چیزی که از حوزه اعتقادات مردم ، واقعیت انقلاب اسلامی و احساسات پاک رزمندگانی که در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشتند وام میگیرد و انرژی و درونمایه قدرتمند فیلم هایش، یک بار دیگر از کاتالوگ اندیشه و قلب خود آقای آوینی گذشته است و اضافه می شود بر آن چیزی که تصویر نشان میدهد. تصویر مثلاً بوسیدن قرآن و بدرقه یک عده از رزمندگان را نشان می دهد اما کلام یکباره شما را یا پیوند میزند به ظهر عاشورا، یعنی این تصاویر را پیوند میزند به ظهر عاشورا، یا مقصد و هدفی که امروز نیروهای انقلابی در مواجهه با امپریالیسم بین الملل می توانند اختیار کنند، یا به پاکی و سادگی سفره یک کشاورز و دستهای پینه بسته خودش و همسر و خانوادهاش و این که این نیروی کار زراعتی عظیم و شریف بر سفره شان نان بود و کاسه داغ محبت بود و شرافتی که بابت آن بهترین کسان خود و جوان های خود را به جبهههای مقابله با ظلم و عداوت و پستی فرستادند. بسیاری از این جوانهای عزیزمان نیز شهید شدند و امروز نامشان فقط پیامدار همان شرافت جاریست که درباره آن صحبت کردیم. به نظر من این را باید پیدا کرد. آن جایگاهی که آوینی به اعتقادات و باورهای مردم نگاه می کند چه جایگاهی می باشد؟
من می خواهم کمی عقب تر بروم؛ در کل تاریخ هنری این سرزمین آثاری که به شدت ماندگار شدند و در ذهن ما پر تکرار هستند مثل آثار مولوی و حافظ و نظامی و عطار و بزرگان حکمت ما حتی فردوسی، همه این آثار به نوعی وامدار قرآن هستند. هرچه بیشتر به سمت قرآن رفتند ماندگاری این آثار بیشتر شد، به قول مولوی من تفسیرقرآن گفتم یا به قول سعدی اصلا من قرآن را ترجمه کردم.
من می خواهم چیزی درباره آوینی بگویم که چیز بسیار تازهای باشد، حتی در مطبوعات خیلی آن را نشنیده ام. معتقدم همین واژهگزینی که آوینی برای مجموعه خود انتخاب می کند، یعنی «روایت فتح»، این واژه به شدت وامدار نوع ساختار روایی قرآن می باشد.
چرا؟ اول این که وقتی می رود سراغ فتح و پیروزی ها، پیروزیها را چه گونه نقل می کند؟ هیچکدام از آثار شهید آوینی در آن ها هیچ وقت هیچ آماری داده نمی شود. یعنی نمی گوید مثلاً ما این تعداد تانک گرفتیم یا این تعداد اسیر گرفتیم یا اینقدر زمین آزاد کردیم! اصلا مسئله این نیست. مسئله چیز دیگری می باشد.
ظاهراً آن فتحی که ایشان از آن صحبت می کند، پیروزی ای می باشد که نه در فیزیک آن جنگ رخ می دهد بلکه در درون رزمنده در حال اتفاق افتادن است. چیزی که خود او به آن جهاد اکبر می گوید و ما در مصادیق دینی نیز داریم. او میتواند با این پیروزی به فتحی برسد که فتح الفتوح درونی خودش است. مثلاً وقتی فیلمبردار روایت فتح به شهید خرازی می رسد تا با او مصاحبه کند، شهید خرازی بدون توجه از کنار تصویربردار رد میشود و میرود! ما اگر مسئولیت تدوین و کارگردانی کار را بر عهده داشته باشیم، می گوییم این صحنه که ایشان از کنار ما رد شد و با ما مصاحبه نکرد را دور بیندازید. اما آوینی نه تنها این کار را نمی کند بلکه او را می گذارد و یک نریشن خیلی هوشمندانه و با ذکاوت کنارش می گذارد و می گوید: «آری برادر کار تو کتمان و نگفتن است، اما کار من گفتن»!
حکایت از چیزی می کند که در واقع آدمهایی هستند که به ظاهر از نوع آدم های معمولی هستند اما در باطن انسان های با سلوکی هستند و مسیری را طی کرده اند. بنابراین میتوان گفت که آوینی بیشتر روایت کننده فتح این آدمها در برابر شیطان و نفس و همان چیزی است که خداوند در قرآن فرمود: « إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا »، دشمن شما شیطان است آن را دشمن بگیرید.
به نظر من آوینی این واژه فتح را اینگونه انتخاب می کند یعنی اصلاً قصه، قصه ی پیروزی ها است، نه شکست. ما در قرآن نیز با این سنت مواجه هستیم، یعنی هیچ وقت قرآن وقتی به زن نوح و زن لوط میرسد در ماجرا ریز نمی شود؛ فقط می گوید این آدم ها بد بودند، اما وقتی به مریم و هاجر میرسد، می ایستد و خیلی با جزئیات از آنها می گوید؛ از خاک زیر دست مریم، چشمه زیر پایش، درخت نخل خشکیده ای که به آن تکیه کرده است، واگویه های تنهایی او که کسی نشنیده است، خدا میگوید من شنیده ام و برایت می گویم؛ این لحظه پیروزی انسان است و تماشایی می باشد انسان پیروز. این نوع نگاه برخلاف سینمای امروز ماست که بیشتر درگیر انسانهای شکست خورده می باشد.
مجری(جهانگیر الماسی): به نظر شما امروز در مواجهه با نسل جدید و دنیای نو و فردایی که منتظر آن هستیم، سینمای ما مخصوصاً سینمای دفاع مقدس چه کاستی هایی دارد و تا کجا توانسته ایم موفق باشیم. آیا شما در سینمای ملی ما توفیقی می بینید برای ثبت و ضبط یک واقعیتی که اتفاق افتاده است و همین طور تبلیغ ارزش هایی که به خاطر آن یک جریان اجتماعی عظیم راه افتاد. آیا شما توفیقی می بینید در تلاش های مجموعه سینمای ما، البته نه فردی؟
قطعاً میتوان گفت که سینمای دفاع مقدس ما، ایرانی ترین ژانر سینمایی است که ما سراغ داریم. البته دوستان در تعریف ژانر از من خرده نگیرند، بنده دارم با یک تعریف مجزایی بیان می کنم. گونه ای از سینما با مولفه های متفاوتی در حوزه بحران و جنگ آفریده شده تحت عنوان سینمای دفاع مقدس که خیلی بوی ایرانی می دهد. یعنی آدمهای آن به جای اینکه رمبو و سوپر هیرو باشند، پهلوان هستند و اینها اتفاقاً یک مرام هایی دارند که متفاوت میشود. اتفاقاً جالب اینجاست این نوع نگاه در سینمای دنیا نیز در حال متداول شدن می باشد. همین نحوه نگاه به ارزش های دفاع مقدس که نشأت گرفته از فرهنگ عاشورا است.
مثل حماسه شکست؛ یعنی می شود تصویری از یک قهرمان ارائه داد که اتفاقاً آخرش کشته می شود، مثل دیدهبان در فیلم مهاجر و این شهادت فوق العاده زیبا است. به نظرم آن چیزی که در سینمای ما در حال رخ دادن است مسیر رو به رشدی دارد. انشاالله جوانهایی که میآیند طعم آثار اولیه سینمای دفاع مقدس را هم به همراه خود بیاورند.