به گزارش خبرنگار صدای حوزه، میز گفتگوی صدای حوزه با موضوع “از مشارکت حداکثری تا دوگانه رئیسی_جلیلی” باحضور حجت الاسلام علی صبوحی مدیر موسسه تدبر در وحی و حجج اسلام حمید برزگار و علیرضا محمدلو، مدیر مسئول و سردبیر پایگاه خبری تحلیلی صدای حوزه، برگزار شد. در این گفتگو حضار به بیان دیدگاههای مختلف در خصوص انتخابات پیش رو پرداختند.
برای تماشای فیلم کامل گفتگو اینجا کلیلک کنید.
متن کامل این گفتگو به شرح ذیل می باشد:
حجت الاسلام حمید برزگار:
با توجه به وضعیتی در فضای سیاسی جامعه شاهد هستیم، به عنوان یکی از حامیان آقای جلیلی، فضای انتخابات را چطور می بینید؟ آیا حس نمی کنید که در حال حاضر، حمایت از دکتر جلیلی به وحدت نیروهای انقلاب لطمه میزند؟ برخی معتقدند حمایت از دکتر جلیلی در حال حاضر مانع از وحدت است و همه نیروهای انقلاب باید به سمت کاندیدایی بروند که در نظرسنجی ها رای آوری بیشتری دارد؟
حجت الاسلام والمسلمین صبوحی:
ذات انتخابات مستلزم رقابت است و صحنه مقایسهی برنامه ها، کارنامه ها، تیم هاست. ذکر کلمه وحدت در این جا به معنی خوب درک نکردن ذات انتخابات و ذات رقابت است. وحدت در انتخابات یعنی رقابت حداکثری البته بدون تخریب و تضعیف و اتهام زنی. وحدت در انتخابات یعنی حفظ اخلاق انتخاباتی؛ طرفداران هیچ کدام از کاندیداها نباید کاندیدا یا طرفداران کاندیدای دیگری را به چیزی متهم کنند. در فضایی که عدهای بر اساس ملاک های خودشان تشخیص دادهاند فردی مثل دکتر جلیلی اصلح است، در چنین حالتی اگر گفته شود شما با رای دادن به کاندیدایی که از نظر خودتان اصلح است، وحدت شکنی می کنید این یک نوع اتهامزنی است. پس کلمه وحدت در این جا جایی ندارد زیرا وحدت در هر چیزی بر اساس همان است. وحدت در انتخابات یعنی تأمین مشارکت حداکثری، که این مستلزم آزادی کاندیداها در تبلیغ سالم خودشان و آزادی طرفداران و هواداران در انتخاب خودشان است و آزادی هم در جوّ سالم و غیر مسموم ممکن است. پس بنده وحدت شکنی را نوعی اتهام میبینم که با فلسفه و هدف انتخابات و با اخلاق انتخاباتی مغایر است و هر کس باید به نامزدی که بیشترین صلاحیتها را ازنظر او دارد، فارغ از دغدغه های سیاسی رای دهد.
حجت الاسلام محمدلو:
در انتخابات جاری، بالاخره ما با عبور از برخی دوقطبی های خاص به نوعی از دوقطبی های جدید رسیدهایم که از زاویهای تهدید و از زاویهای فرصت است. شاید بتوان اینطور تبیین کرد که این دو قطبی، دو قطبی خطر آفرین نیست که ادله آن میتواند ادلّه فلسفه سیاسی باشد؛ از این باب که رقابت بین کارآمد و کارآمدتری یا انتخاب بین خوب و خوبتر است. تبیین دوم ناظر به بحث آمارسنجی است، که طبق گزارش مراکز آمار سنجی مشاهده می کنیم.
طبیعتاً آنچه که ما را هدایت می کند به اینکه چه تصمیمی بگیریم تا به نتیجه صحیح برسیم این است که باید تلاش کنیم تا مشارکت حداکثری محقق شود؛ یعنی تلاش مجموعهی نامزدها، هواداران و جریانات مختلف، این باشد که کلان روایتِ نظام جمهوری اسلامی ایران تقویت شود. دوقطبی هایی که در انتخابات های گذشته ایجاد می شد فضا را به سمت فضاهای استادیومی و دعواهای کف خیابانی میبرد و جمهوریت، که قرار بود پیروز شود و تقویت گردد، تضعیف می شد تا جایی که گاهی مردم در مقابل یکدیگر قرار گرفتند.
حال سوال این است که آیا در فضای فعلی، دو قطبی رئیسی-جلیلی به نفع آن کلان روایت است یا به ضرر آن؟
به نظر من این دو قطبی به نفع کلان روایت نظام است و نشان از بلوغ سیاسی جامعه ما دارد. اینکه چه کسانی می توانند کارآمدتر باشند و مردم چه گزینه هایی می توانند انتخاب کنند؟ به نظر من هیچ مهندسی در این حالت وجود ندارد، زیرا مهندسی وقتی است که شما خارج از چارچوب ها و قواعد، افرادی را قرار دهید که قانون چیز دیگری میگوید اما شما طور دیگری عمل می کنید. الان بر طبق قانون کاندیداهای مختلفی آمده اند و در معرض رای مردم قرار گرفته اند. این دو قطبی صحیح است، اما اینکه در این دو قطبی ما به سمت وحدت مصداقی برویم یا همین تعدد نامزدها را حفظ کنیم بحث دیگری است که باید به آن بپردازیم. این نگرانی از طرف ما وجود دارد که الان که نیروهای انقلاب دارند به تصمیمی درست و به یک نتیجه خوب میرسند، افرادی در سنگرها ورود کنند و کاری کنند که این پیروزی شیرین نباشد.
این دعوا دعوای تاکتیکی بین کارآمد و کارآمدتر است و رقابت موجود بر اساس آمارها وحدت شکن نیست، چون طرف مقابل بر اساس همین آمار، اقبالی کمتر از ۱۰ درصد دارد.
آیا شما به واقعیتهای میدانی هم توجه دارید با این که صرفاً به استاندارد ها تمرکز دارید؟
حجت الاسلام والمسلمین صبوحی:
یکی از اشتباهاتی که در انتخابات می تواند اتفاق بیفتد جوسازی در مورد مقبولیت یک کاندیدای خاص است که من آن را مغالطهی مقبولیت مینامم. البته اگر نظرسنجی هایی وجود داشته باشند که به صورت استاندارد و با جامعه آماری خوبی انجام شده باشد، میتواند به طور نسبی اطلاعاتی را در مورد میزان مقبولیت کاندیداها به دست ما بدهد اما در انتخابات های گذشته شاهد بودیم که مسائل مختلفی در میزان اقبال به کاندیداها، حتی یک روز پیش از انتخابات موثر بوده است. پس از اینکه از همان ابتدا چیزی به نام مقبولیت را معیار قرار دهیم و همه را وادار کنیم که به سمت شخص مقبول گرایش پیدا کنند این نقض فلسفه انتخابات است و میتواند شانس گزینه های بالقوه را نیز از بین ببرد. اصلا انتخابات برگزار میشود برای تشخیص مقبولیت، ما حتماً باید به نتایج صندوقها ملتزم باشیم. اما پیش از این که انتخابات برگزار شود چرا باید مقبولیت را در مقدمه اخذ کنیم؟ وقتی شما آنچه که در نتیجه مشخص میشود را در مقدمه اخذ میکنید این مغالطه است. بنده معتقدم افرادی در بین حامیان آقای رئیسی وجود دارند که بر اساس جوّ مقبولیت به سمت ایشان گرایش پیدا کردهاند. به نظر بنده اگر چنین جوی وجود نداشت و اجازه میدادیم که افراد واقعاً طبق معیار ها، اصلح را تشخیص دهند و تحت تاثیر جوّ مقبولیت قرار نگیرند، فکر میکنم که در آن صورت نتیجه تغییر می کرد.
ما به این عنوان که باید از حریمهای عرصه انتخابات حراست کرد، نباید اجازه دهیم که سیاسیون جوّ سیاسی را بر انتخابات حاکم کنند. همانطور که شاهد هستیم در جبهه مقابل با وجود این که نامزدهای متبوعشان، کارنامه و برنامهای برای دفاع ندارند اما سیاسیون جبهه حریف سعی می کنند با جوسازیهای سیاسی، سبد آراء نامزدهایشان افزایش دهند. پس ما بلوغ سیاسی مردم در جهت تامین پشتوانه های جمهوریت نظام را در این می دانیم که عنوان مقبولیت را در انتخاب دخیل نکنیم.
درگذشته صحبت بر سر این بود که کاندیدای جبهه مقابل را تخریب نکنید اما الان رسیدایم به اینجا که کاندیدای خودتان را تبلیغ نکنید! به نظر من این خود یک خلاف در عرصه اخلاق انتخابات است.
حجت الاسلام والمسلمین محمدلو:
همانطور که گفتم در شرایط فعلی، وحدت شکنی معنی ندارد، زیرا در این دوره، جهت و نگاه مردم به سمت جبهه انقلاب است. از این جهت باقی ماندن کاندیداهای موجود در جبهه انقلاب، تنور انتخابات را گرم تر می کند و انتخابت را واقعی تر می کند. نه فقط بر اساس تحلیل، بلکه داده ها در آمارسنجیهای موجود، دلالت بر این دارد که آقای رئیسی نسبت به دیگر کاندیداها مقبولیت بالایی دارد.
بله، اگر در حال حاضر نیز شرایطی مانند مثلاً سال ۹۲ وجود داشت که اتحاد مصداقی کاندیداها باعث میشد (به نفع جبههی انقلاب) انتخابات به دور دوم برود، لازم بود که وحدت صورت بگیرد. پس وحدت یک تاکتیک انتخاباتی است و من موافق نیستم که وحدت در اینجا مغالطه باشد. بحث مقبولیت که در اینجا مطرح می شود بر اساس افکار سنجی و آمارهای موجود است و خود بخشی از استراتژی است. در جهان فعلی رسانه در خدمت استراتژی ها قرار گرفته است، رسانه هم بخشی از راهبرد جبهه است. اصطلاحاً گفته میشود که رسانه ستون چهارم دموکراسی است و تعیین کننده است.
اگر فارغ از نگاه میدانی و رسانهای بخواهیم تصمیم بگیریم و بگویند مقبولیت را صندوق مشخص می کند اشتباه است چون مقبولیت بخشی از استراتژی است. در حال حاضر فرد مهم نیست بلکه جبهه اهمیت دارد.
به نظر بنده که می خواهم رای بدهم و شاخصه های جبهه انقلاب را مد نظر دارم، هر دو کاندیدای مورد نظر، سطح خوبی از کارآمدی را دارا هستند. در یادداشتی که اخیراً نیز منتشر کردهام به این مطلب اشاره کرده ام که اگر آقای رئیسی جلوه کارآمدی نظام باشد آقای جلیلی جلوه تئوریک نظام است و با هم همپوشانی دارند. یا مثلاً آقای زاکانی جلوه صراحت نظام است. اما فارغ از اینها ما الان باید به یک نتیجه برسیم. رسانه به ما کمک می کند که استراتژی درستی را انتخاب کنیم و باید جبهه انقلاب به آن توجه کند که اگر غیر از این باشد همان نتیجه سال ۹۲ تکرار خواهد شد.
بنده معتقدم که این مقبولیت هایی که از طریق رسانه ها به دست می آیند برساخته نیستند؛ اینها نتایج فعالیت های سیاسیون نیست بلکه کارنامه ها در اینجا بسیار تاثیرگذار است. وقتی که کنشگری آقای رئیسی در سطح کلان توانسته است بین مردم امید آفرینی کند و توانسته است خلاء ها را پوشش دهد و بخش معتنابهی از جامعه با او همراهی کردهاند این برساخته بودن نیست بلکه نتیجه میدان است. ترکیب افکار عمومی و رسانه و میدان ما را به این نتیجه میرساند که آقای رئیسی اصلح است. یعنی در کنار سایر فاکتورهای مثبت ایشان، مقبولیت به ما می گوید که در شرایط فعلی شما باید تاکتیکی تصمیم بگیرید. این بخشی از عقلانیت سیاسی ماست. فارغ از این بحث ها، آقای جلیلی فاکتورهای خوبی، در زمینهی برنامه، کارآمدی و کارنامه دارند.
ما در حال حاضر شاهد دعوا های تلخی بین هواداران این دو نامزد هستیم که به سمت تعصبی شدن پیش می رود، تا جایی که این سوال مطرح میشود که اگر آقای جلیلی نباشند آیا هواداران ایشان به آقای رئیسی رای خواهند داد یا خیر؟
حجت الاسلام والمسلمین صبوحی:
ما حتی اگر بخواهیم به مسئله مقبولیت، به شکل یک استراتژی نگاه کنیم و دخالت مقبولیت در تصمیم گیری را مغلطه ندانیم (که البته مبنای بنده این نیست) یک اشتباه محاسباتی این وسط وجود دارد و آنهم اینکه گاهی آنقدر در فضای رای دادن گفتمانی هستیم و معیارها و ملاک ها و قابلیتهای واقعی برای ما مهم است که اینها را به همه مردم تعمیم میدهیم. فکر میکنیم که رای همه آنها از همین سنخ است. آن دسته از آراء آقای جلیلی که در سبد رای آقای رئیسی ریخته نخواهد شد مربوط به کسانی نیست که لزوماً متعصب هستند بلکه به این دلیل است که بخشی از آراء آقای جلیلی اصلاً گفتمانی نیست. حتی در مورد آراء دیگر کاندیداها هم همینطور است و چه بسا با کنار رفتن آن ها بخش غیر گفتمانیِ آراء آنها به سبد جبهه حریف تعلق گیرد که این اصلا تصور بعیدی نیست.
پس نمیتوان قاطعانه گفت در صورت کناره گیری آقای جلیلی همه آرای ایشان به نفع آقای رئیسی خواهد بود.
اما نگاه من این است که ما داریم اساساً یک خطا را با خطای دیگر جبران میکنیم. خطای بزرگی که در بسیاری از انتخاباتها رخ می دهد، این است که شورای نگهبان در تمام مقاطعی که باید تشخیص صلاحیت بدهد بالاخره تا اندازهای از وظیفه اش کوتاهی کرده است، به این صورت که در مقاطع قبلی افرادی را احراز صلاحیت کرده است که همان موقع برای دلسوزان معلوم الحال بودند که اینها التزام کافی به مبانی انقلاب ندارند و کفایت لازم برای این مسند را دارا نیستند. همیشه به خاطر برخی ملاحظات سیاسی و ترس از انگ و برچسب ها، افرادی از فیلتر شورای نگهبان گذشتهاند که در عمل شرایط انتخاب بین انقلابی و غیر انقلابی ترسیم شده در حالیکه در جمهوری اسلامی همیشه مردم باید از بین کاندیداهای انقلابی افراد را انتخاب کنند. در دوره فعلی به خاطر ۸ سال کارنامه فضاحت بار دولت روحانی، این بار صراحت لهجه بیشتری از شورای نگهبان دیدیم که کاندیداهای دانه درشت جبهه غیر انقلابی رد صلاحیت شدند. حسن این اقدام شورای نگهبان این بود که دغدغه ما در حال حاضر از اینکه دو قطبی انقلابی و غیر انقلابی تشکیل شود بسیار کمتر از سابق است. اگر افرادی مانند همتی و مهرعلیزاده واقعاً صلاحیت ریاست جمهوری اسلامی را ندارند چرا باید اکنون در عرصه رقابت باشند؟ تا کی قرار است چنین افرادی در این صحنه دیده شوند و این بازی تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟ ما انقلاب کردیم به عنوان مقدمهای برای تحقق یک تمدن بزرگ و ظهور منجی عالم بشریت اما چهل سال است در حال درجا زدن هستیم.
بنده معتقدم که در حال حاضر هر کسی باید به اصلح رای دهد و اگر حتی نتیجه این بود که از صندوقها همتی بیرون بیاید بازهم این به نفع جبهه انقلاب است. زیرا باعث می شود که در چهار سال یا هشت سال بعد شورای نگهبان صریح اللهجه تری داشته باشیم. این نگاه که از ترس رای آوردن فلان کاندیدا به جای آقای جلیلی به آقای رئیسی رای بدهیم، درجا زدن است.
حجت الاسلام والمسلمین محمدلو:
چرا باید آمارها و رسانه را حاشیه به حساب بیاوریم و آن را کنار بگذاریم؟ اینکه آمار آقای جلیلی چطور است و میزان مقبولیت رای ایشان در طی حدود ۱۰ سال فعالیت در انظار مردم پیشرفت که نمیکند هیچ بلکه پسرفت هم میکند، عقلانیت سیاسی جبهه را وادار به اتخاذ تصمیمی جدید میکند. جبهه باید هوشمند باشد. اینکه بخشی از آراء آقای جلیلی گفتمانی نیست چقدر واقعی است؟ چند درصد از آرای ایشان اینگونه است؟ آن ۴ میلیون نفری که در سال ۹۲ به آقای جلیلی رای دادند، آمار سنجی های فعلی چیزی بیشتر از آن را نشان نمی دهد و چه بسا کمتر هم شده باشد. اگر کسی در مفاهمه با مردم مشکل داشته باشد در بحرانهای آینده نمی تواند به خوبی مدیریت کند. ما در حال حاضر به یک فرد مقتدر محبوب نیاز داریم. کسی که هم ملاک ها را داشته باشد هم یک شخصیت کاریزما داشته باشد و هم محبوب باشد.
کف جامعه دغدغه اصلح و صالح ندارد. این یک بحث نخبگانی است. افکار عمومی نیاز به اقناع دارند نه استدلال. قاطبه آمارها بالا بودن مقبولیت رئیسی در کف جامعه را تایید می کند. هرچند همانطور که گفتم با توجه به شرایط موجود، باقی ماندن آقای جلیلی را مضر نمیدانم بلکه چه بسا لازم هم باشد به این جهت که شرایط رقابتی حفظ شود. در شرایط بحرانی خاص، وحدت یک امر تاکتیکی به حساب می آید نه یک راهبرد.
در مورد شورای نگهبان حرف شما را قبول ندارم. زیرا ما در انتخابات های گذشته افرادی را داشته ایم که با مبانی انقلاب فاصله داشتهاند و پیروز انتخابات شده اند اما باز هم در دوره بعد توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت شده اند. پس با این وجود، شورای نگهبان باز هم صریح اللهجه نشده است.
در مورد اینکه چرا افراد توسط شورای نگهبان انتخاب می شوند که به نظر ما نباید انتخاب میشدند باید این را در نظر گرفت که در این جا تفاوت قانون با گفتمان مطرح است. قانون حداقل ها را مشخص میکند اما گفتمان حداکثر ها را در نظر دارد. پس به نظر من درست نیست که بگوییم شورای نگهبان افرادی را احراز میکند که در دایره انقلاب نیستند. این بلوغ سیاسی مردم را می طلبد که بین کف و سقف چه کسی را انتخاب کنند.
پس اگر بخواهیم جمع بندی کنیم باید بگوییم که هر دو طرف بر این اتفاق نظر دارند که در شرایط فعلی انصراف دیگر کاندیداها به نفع یک نفر ضرورتی ندارد و از این ناحیه خطری احساس نمی شود.
در حال حاضر اصلاح طلبان این مطلب را مطرح میکنند که درصورت مشارکت حداکثری کاندیدای مطلوب ایشان رای می آورد و جبههی مقابلشان شکست میخورد. به نظر شما این حرف درست است؟
حجت الاسلام والمسلمین صبوحی:
بنده آمار را حاشیه حساب نمیکنم اما دخالت آمار در رای دادن را صلاح نمی دانم. اگر من بدانم که رای من خروجی صندوق نیست باز هم دلیل نمیشود که به غیر اصلح رای بدهم. نگاه رای به اصلح فرهنگی متعالی برای گفتمان انقلاب است، اگر این رایج شود و توسعه یابد.
من احتمال میدهم که برخی سیاسیون با خود فکر کردند که اولا آقای رئیسی در قوه قضاییه قابل تحمل نیست (زیرا ایشان تحول قابل توجهی را در قوه قضاییه رقم زدهاند) و ثانیاً همین افراد خوش ندارند که آقای جلیلی رئیس جمهور شود پس با ترغیب آقای رئیسی به ورود در صحنه انتخابات برنامه ریزی کرده اند که یک برد دو سویه را رقم بزنند. از طرفی آقای رئیسی را از قوه قضاییه کنار بزنند و از طرفی نگذارند آقای جلیلی با آن برنامهها که با بررسی هشت ساله به آن دست یافته است، رئیس جمهور شود.
حجت الاسلام والمسلمین محمدلو:
مردم به دنبال کسی هستند که کاریزمای لازم را داشته باشد و اصطلاحاً افق گشا و بن بست گشا باشد. چنانچه در انتخابات ۸۴ و ۹۲ به همین شیوه عمل کردند.
بنابراین اینکه فرمودید سیاستمداران تصمیم گیرنده هستند و آمارها هدایت شده است را قبول ندارم.
این که فرمودید به اصلح رای بدهیم تا یاد بگیریم همیشه شایسته ها را انتخاب کنیم، باید بگویم که آموزش سیاسی در فضای انقلابی رقم می خورد. ما اگر بخواهیم با همین شرایط پیش برویم با سرخوردگی سیاسی مواجه می شویم و حتی فضای انقلابی از دست میرود. اگر قرار باشد ۸ سال دیگر همین شرایط گذشته را تحمل کنیم تمام امید و افق و آرمان ها نابود می شوند.
تاب ذهنی مردم مانند ما نیست، این که صرفاً به آموزش سیاسی دلخوش کنیم کفایت نمیکند. ما باید انتخاب های تاکتیکال هم داشته باشیم تا بتوانیم فضا را از دست رقیب بگیریم. وقتی فضا سالم و انقلابی نباشد، چه بسا همین زمینه آموزش هم در فرصت های بعدی از دست ما گرفته شود.
آنچه در مورد قوهقضائیه گفتید، تحلیل قابل تاملی است. اما اگر نسبت قوه قضاییه و قوه مجریه را در نظر بگیریم قوه قضاییه یک سطح پایین تر از قوه اجرایی است. همین که آقای رئیسی بتوانند در راس قوه اجرایی قرار بگیرند و فساد های کلان را که غالباً در ارتباط با قوه مجریه است از بین ببرند این برای ما برد محسوب می شود که نباید آن را دست کم گرفت.
اگر آنچه گفتید بر اساس دادهها باشد، که جای بحث دارد اما اگر صرفا تحلیل باشد، تحلیل جذابیست اما به نظر من درست نیست. چون سطح قوه مجریه را بسیار بالاتر از سطح قوه قضاییه میدانیم. بسیاری از فسادها از سمت قوه مجریه سرازیر می شود. در صورتی که آقای رئیسی که فساد ستیز و ضدرانت است را در سطح بالاتری ببریم قطعاً برد بالاتری برای جبهه انقلاب خواهد بود. ضمن اینکه رای آوردن آقای رئیسی به این معنا نیست که از ظرفیتهای تئوریک آقای جلیلی استفاده نشود.
حجت الاسلام والمسلمین صبوحی:
ما اگر به قرآن دقت کنیم با ۳ استدلال می توانیم ثابت کنیم که در حکومت اسلامی جایگاه قوه قضاییه بالاتر از قوه مجریه است.
البته این که بگوییم در کشور ما هنوز حکومت اسلامی محقق نشده است بحث خود را میطلبد.
اگر به کل قران نگاه کنید در تمامی حرکات اثباتی پیامبران به یک پشتیبانی متین انذاری و هشداری میرسیم.
انذار و هشدار نسبت به مجازات مجرمین؛ یعنی مسئله مجازات مجرمین به عنوان یک پشتوانه جداییناپذیر از تمامی اقدامات اثباتی پیامبران در تمام قرآن مطرح است. این ادعای من است از برداشتی که از قرآن دارم.
در عملکرد قرآن هم نگاه بیندازیم همین نگاه جاری است. مثلاً سوره مبارکه نور در پی آن است که فرهنگ عفاف را در جامعه پیاده کند. در این سوره اولین و اساسی ترین اقدام برای مبارزه با فساد، اجرای حد زنا کاران است، سپس مسئله ترویج ازدواج، حریم خصوصی و حجاب را مطرح می کند. یعنی ابتدا خط قرمز را ترسیم می کند.
به منطوق قرآن هم که نگاه می کنیم مثلاً در سوره مبارکه صاد، خداوند وقتی می خواهد حضرت داوود علیه السلام را به عنوان جانشین خود قرار دهد. قبل از اینکه خداوند بخواهد او را خلیفه کند از او یک آزمون قضاوت می گیرد.
تبلور و تجلی اول حکومت کردن قضاوت است. ما سهم قوهقضاییه را محدود کرده ایم به پروندههایی که از قویه مجریه سرازیر می شود به قوه قضاییه.
یعنی یک نگاه نسبی حداقلی به مسئله قضاوت که این با منطق قرآن سازگاری ندارد. در قانون اساسی ما هم رئیس جمهور که رئیس قوه مجریه است، به عنوان دومین شخص حکومت معرفی می شود.
برخی در اینجا به سخنان رهبری استناد می کنند، اما باید دقت کنیم که حضرت آقا حجم کار را مورد مقایسه قرار داده اند نه راهبردی بودن آن جایگاه و مسئولیت را، که اگر بخواهیم حجم کار را ملاک قرار دهیم باید بگوییم رئیسجمهور از نظر جایگاه راهبردی از رهبری هم بالاتر است! شاید بتوان گفت حجم کاری قوه قضاییه به اندازه قوه مجریه نیست اما نقشش این است که یک گردنه را نگه داشته است. اگر در طول عمر انقلاب این گردنه به درستی حفظ می شد، حتی دولت های کفِ گفتمانی هم نمی توانستند ناکارآمدی هایی که الان می بینیم را از خود به جای بگذارند.
با این نگاه است که بنده میگویم اگر آقای رئیسی در قوه قضاییه می ماند و چنین قوهقضاییهای را داشتیم حتماً بیشتر به نفع نظام بود.
در مورد مشارکت حداکثری، حتماً باید رقم بخورد هر چند که خروجی آن به نفع گفتمان مدنظر ما نباشد و برای این مسئله دلیل دارم که شاید یک مقدار غیر متعارف باشد؛ دلیل من این است که ما احتیاج داریم به تسریع، زیرا ما خیلی کند شده ایم و در حال درجا زدنیم. ما در دورهای هستیم که داریم با روشهای برساختهی خودمان به دنبال اجرای عدالت می گردیم. ما اگر اجازه بدهیم که انتخابات هایی که مردم در آن انتخابگر باشند، امتحانش را پس دهد، بالاخره یک جا مشخص میشود که این مدل از مردم سالاری برای مسائل کلان یک نظام، جوابگو هست یا خیر؟
اصل مردم سالاری جزء جدایی ناپذیر و رکن حکومت دینی است اما شکل مردم سالاری در هر زمان ممکن است متفاوت باشد. یکی از مدل های ممکن، مدل پارلمانی است. می توان برای تصدی ریاست جمهوری گزینه های هماهنگ با اهداف انقلاب و رهبری گزینش و معرفی شوند و از مجلس رای بگیرند و بدون این دوگانه های پایان ناپذیر دولت-رهبری در این چهل ساله، بیاید و سیاست ها را اجرا کند تا دیگر دعوای میدان و دیپلماسی ایجاد نشود.
حجت الاسلام والمسلمین محمدلو:
اولا رابطه انذار با قضا باید مورد بررسی دقیق فقهی قرار گیرد.
ثانیاً ما راهبردی تر از قضاء هم داریم و آن مسئله فرهنگ و آموزش است، چرا که به صورت مستقیم با هدایت مردم گره خورده است. پس با این نگاه باید بگویم وزارت فرهنگ و ارشاد باید توسعه بیشتری پیدا کند و بالاتر از مسئله قضاء و قوهی مجریه قرار گیرند زیرا راهبردی تر است.
در مورد قانون اساسی هم که اشاره فرمودید من هم معتقدم که ایراد هایی در آن وجود دارد، از این جهت که دست قوه مقننه یا اجرایی را به قدری بازکرده است که هفت یا هشت قانون از رئیس قوه مجریه حمایت می کند اما از طرف دیگر دست رهبر را با پنج یا شش قانون بسته است. یعنی ولایت فقیه در اینجا بسط ید ندارد و فقط در بزنگاه ها می تواند دخالت کند که این بیشتر جنبه سلبی را تقویت می کند تا جنبه ایجابی جنبه سلبی ناظر بر انذار و جنبه ایجابی ناظر بر هدایت است در حالی که ولایت فقیه باید مستقیم به سمت هدایت برود. با این سبک از قانون، جایگاه رهبری را فقط محدود به مسئله نظارت کردهایم. همانطور که در مورد شورای نگهبان هم همین گونه است.
اما به هر حال ما ناظر به شرایط موجود صحبت می کنیم و در شرایط فعلی، قوه مجریه اهمیت بالاتری از قوه قضاییه دارد.
در مورد رابطه جمهوریت با فضای موجود به نظر من این یک واقعیت است که جمهوریت با پوپولیسم گره خورده است و چه بخواهیم و چه نخواهیم فضا اینطور است که رسانه وقتی میخواهد نسبتی برقرار کند، اقدام به مهندسی میکند.
به قولی در وضع موجود مردم سرکوب نمیشوند بلکه سرگرم می شوند. اما راه چاره سانسور نیست و البته معتقدم کسی هم سانسور نکرده است. اتفاقاً دلیل اصلی این که جمهوریت درحالحاضر دارد آسیب می بیند عملکرد دولتمردان است به همین خاطر هم میگوییم در گردنه قرار داریم که باید آقای رئیسی بیاید به دلیل کارنامه ایشان و محبوبیتی که در بین مردم دارد تا جمهوریت احیا شود. در بستر جمهوریت است که عقلانیت رشد میکند.
پس با آن پیشنهاد شما موافق نیستم زیرا در دنیا در حال تجربه است. از پارلمانی گرفته تا الکترال. با این ها هوش سیاسی مردم رشد نمی کند بلکه بیشتر هم سرکوب می شود چرا که تا الان به صورت مستقیم رای می داده اند اما در سیستمهای پیشنهادی شما به صورت غیرمستقیم رای میدهند. همان رسانهای که قبلا مردم را مهندسی و هدایت میکرد در سیستم پیشنهادی نماینده پارلمان را مهندسی می کند.
وقتی که واسطه وجود دارد صندوق ها تعیین کننده نیستند. پس آن هم راهکار نیست بلکه همین مسیر جمهوریت را باید ادامه دهیم و با تقویت فرهنگ و آموزش و رسانه جمهوریت را رشد دهیم.
راه نجات جمهوری اسلامی این است که جمهوریت تقویت شود و اگر از این مسئله عقب نشینی کنیم شکست خواهیم خورد.
چرا فقط محمدلو گفت صبوحی گفت؟!!!! برزگار اونجا هویج بود عایاااااا؟؟؟؟
به نکته دقیقی اشاره کردید (همراه با لبخند خوانده شود بیزحمت)