• امروز : پنج شنبه - ۶ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 26 December - 2024
کل اخبار 6348

صدای حوزه امروز

لازم است مشوق‌هایی برای جذب طلاب به حوزه‌های علمیه ایجاد شود همچنان برای تبلیغ نقشه جامعی وجود ندارد / تحولات عظیم و شگرفی در دنیا رخ داده و نهاد تبلیغ دین را دچار سختی کرده است! پوکر کی حلال میشه؟! حل و فصل جن عاشق توسط طلبه بلاگر! “رقص” در سینمای قبل و بعد از انقلاب به روایت یک طلبه! ابتکار عمل آیت الله حائری یزدی در بازسازی حوزه علمیه قم در شرایط رو به اضمحلال حوزه در ستایش تبلیغ عشایری!/ عکس نوشته شکل و شمایل صحیح مواجهه مدارس علمیه با طلاب دهه هشتادی! فرصت تبلیغی سه روزه برای ایام فاطمیه (س) بیشتر به درد تبلیغ برای استان های نزدیک قم میخورد! اعضای نهمین دوره شورای عالی حوزه‌های علمیه به عنوان عالی‌ترین نهاد حوزوی انتخاب شدند روایت مدیر حوزه های علمیه از اهم و احب امور نزد رهبر معظم انقلاب! فرهنگ کلان گفتارها: نهادهای گفتار جمعی ساز! تصویرسازی منفی و مستمر اینترنشنال از حوزه و روحانیت جزئیات برنامه‌های آموزشی حوزه علمیه قم

6
در نشست حوزویان و حضور در مناصب سیاسی، مدیریتی و اجرایی مطرح شد؛

نجفی:بحث “کاهش منزلت روحانیت” مسأله سازی دشمن برای ما است/محمدی: پذیرش مناصب، لازمه سیاست ورزی روحانیت نیست/اولیایی:ورود زود هنگام طلاب به عرصه از آفت‌هایی است که با آن مواجه هستیم

  • کد خبر : 41359
  • 01 اردیبهشت 1401 - 15:17
نجفی:بحث “کاهش منزلت روحانیت” مسأله سازی دشمن برای ما است/محمدی: پذیرش مناصب، لازمه سیاست ورزی روحانیت نیست/اولیایی:ورود زود هنگام طلاب به عرصه از آفت‌هایی است که با آن مواجه هستیم
نشست علمی «حوزویان و حضور در مناصب سیاسی» با حضور حجج اسلام محمدی، اولیایی و نجفی به میزبانی پایگاه خبری صدای حوزه برگزار گردید.

به گزارش خبرنگار صدای حوزه، در نخستین نشست از سلسله نشست‌های هم اندیشی «روحانیت؛ از نهاد سیاسی تا نهاد اجتماعی» با موضوع « حوزویان و حضور در مناصب سیاسی، مدیریتی و اجرایی» حجت الاسلام علی محمدی رییس مؤسسه معنا، حجت الاسلام احمد اولیایی مدیر روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی و حجت الاسلام وحید نجفی مدیر گروه حوزه و نظام مرکز مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت به گفت‌وگو و طرح مسأله پرداختند.

در ادامه مشروح این نشست در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

حجت الاسلام محمدی: برخی نقش‌هایی که حوزه پذیرفته است محصول موقعیت تاریخی ما است

وقتی در مورد روحانیت صحبت می‌کنیم، قبل از هر چیزی در مورد یک نیروی قدرتمند اجتماعی که در قالب یک نهاد دین متبلور شده صحبت می‌کنیم و در خصوص افرادی که منتسب به این نهاد و سلک هستند گفت‌وگو می‌کنیم. به همین خاطر در خصوص مسأله ارزیابی کارآمدی یا ناکارآمدی یا اینکه موقعیت اجتماعی که این افراد باید در آن قرار بگیرند، باید از متبوعی به اسم نهاد روحانیت و نهاد دین اسم ببریم.

در حدود ۴۰ سال پیش انقلابی دینی در کشوری رخ داده که شعارها دینی بوده، رهبران انقلاب عمدتا دینی بوده‌اند و مردم با انگیزه‌های دینی پای کار آمده‌اند و انقلاب را آغاز کرده‌اند. این اتفاق یک دگرگونی‌های را به دنبال داشته است و یک موقعیت‌هایی جدیدی را باید عناصر دخیل در این عرصه اجتماعی پذیرا بشوند و این نقش‌ها را ایفا کنند، از جمله مجموعه‌هایی که باید این ویرایش را به خود بزند نهاد حوزه و روحانیت است، نهاد حوزه و روحانیت شاید تا قبل از انقلاب اسلامی به غیر از یک موقعیت‌های ویژه‌ای در دوران آل بویه و صفویه که در موقعیت جامعه پردازی بوده است، در اکثر دوران در یک دوره انزوا از نهاد سیاست و قدرت بوده است.

به همین دلیل در نوع عقلانیت و ادبیات و نقش‌هایی که پذیرفته است باعث نهادینه شدن یک سری نقش‌هایی است که در وضعیت مطلوب ما در انقلاب اسلامی نیست، بلکه محصول یک موقعیت تاریخی محسوب می‌شود. بعد از انقلاب اسلامی در همان راستای کلان که راستای هدایت اجتماعی و به دست گرفتن رهبری معنوی جامعه است، کمک کردن به اینکه انسان بتواند به کرامت اعطا شده از سوی خداوند برسد و بتواند مسؤولیت و موقعیت خود در هستی را بشناسد و آن را به دوش بکشد، قاعدتا جریان حوزه علمیه به عنوان امتداد جریان انبیاء این کار را به عهده داشته است.

علی محمدی

ضرورت تحلیل نسبت کنونی موقعیت حوزه علمیه و انقلاب اسلامی

اما بعد از انقلاب اسلامی فرصت‌های جدیدی پیدا شده است که باید به درستی تحلیل بشود تا ببینیم آیا مأموریتی که حوزه بر سر آن ایستاده همان مأموریتی است که در راستای، آن هدف کلی حوزه علمیه است یا اینکه دارای افراط و تفریط‌هایی شده است.

لازمه این موضوع این است، باید حواس ما باشد که با انقلاب اسلامی ویرایش‌هایی به تاریخچه ما زده خواهد شد، این دیدگاه که کاش هنوز هم در هر کوچه مانند گذشته یک عالمی زندگی کند و این طرح‌های به اعتقاد من فانتزی غلط است و ما باید به شدت نقد و رویکرد انتقادی نسبت به نقدهای گذشته خود داشته باشیم.

وقتی امر حکومت اتفاق افتاده و روحانیت می‌خواهد در موقف سیاست ورزی جامعه قرار بگیرد، دوران شکستن ساختار قبلی و برهم زدن نظم گذشته است، عمدتا اتفاق‌ها در جامعه دینی و غیردینی، در این وضعیت شخصیت محور است، یعنی یک انقلاب جدی اجتماعی بدون رهبری معنوی که بتواند با مردم ارتباط مستقیم داشته باشد و پیوند مستقیم فراساختارهای موجود برقرار کند شکل نخواهد گرفت.

ساختارها موجب فاصله میان بدنه و رأس در انقلاب اسلامی شده است

در دوران انقلاب، ارتباط مستقیم بین بدنه و رأس بشدت مقابل مسأله تحریف مقاومت دارد، یعنی پیوند مستقیم جانها و شکل گیری جامعه و رهبران ملت بشدت در مقابل تحریف مقاوم است چرا که مردم دریافت بدون واسطه از رفتار، کنش، خلقیات و روحیات رهبر خود دارند که قابل تحریف نیست و افراد با علم حضوری و علم وجدانی خود و علم الیقینی دارند که حاضر نیستند دریافت‌های خود را با تحریف دیگران کنار بگذارند.

دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی که فرا می‌رسد یک ساختار حقوقی پدید می‌آید و در دوران نظم بخشی و تقسیم کار یک چالشی ایجاد می‌شود که به موجب آن مردم باید با واسطه با رهبران خود در ارتباط باشند، چرا که نهادها و مجموعه ها و سازمان‌هایی شکل می‌گیرد که باید سلسله مراتب را تأیید و مورد رسمیت قرار دهد و تخطی از آنها ناهنجاری تلقی می‌شود. عقلانیتی که توانسته انقلاب را رقم بزند ضرورتا عقلانیتی نیست که بتواند دوران تثبیت شما را پشتیبانی کند و نهادهایی که شکل می‌گیرد برآیندی از عقلانیت اجتماعی است.

اگر دستگاه عقلانیت ما و دستگاه هدایت‌گری که در دوران قبل هدایت را انجام داده است، نتواند آن ارزش‌ها و روح‌ حاکم بر ارزش‌ها را در دوران تثبیت که دیگر مردم با واسطه با رهبران خود در ارتباط هستند، حاکم کند، یک فاصله‌ای میان بدنه مردم و آنچه با آن در تماس هستند با شعارهای انقلاب شکل خواهد گرفت و اینجا است که جریان تحریف شکل خواهد گرفت.

امام خمینی تفاهم میان مردم و دولت را از هرچیزی مهمتر می‌دانستند

این موقعیت اگر به درستی توسط نهاد دین که قرار است هدایتگری انقلاب اسلامی را عهده‌دار شود، کنترل نشود ما را دچار اعوجاج خواهد کرد. دو اتفاق به نظر من بشدت ضروری است. بعد از سال ۵۸ با برآیند قابل قبولی، قانون اساسی را تنظیم کردیم، ولی بعد از آن نتوانستیم در رویه حاکمیتی و نهادهای دولتی این قانون اساسی را پیاده سازی کنیم، این همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب به عنوان مرحله سوم انقلاب اسلامی به اسم دولت اسلامی از آن نام می‌برد و در کنار آن مسأله جامعه اسلامی است که نسبت حکومت و مردم و  سیاست و مردم در آن باید مشخص بشود.

اتفاقی که رخ می‌دهد این است که سیاست حکومت دینی سیاست هدایت‌گرا است. امام خمینی معتقد هستند چیزی مهمتر از تفاهم میان مردم و دولت نیست، یعنی وقتی از حکومت دینی صحبت می‌کنید، ولو اینکه تلاش می‌کنید دستگاه حاکمیتی را اصلاح کنید ولی باید افراد با طیب نفس در این فرآیند شرکت کنند و اساسا دولت و حاکمیت اسلامی آمده است تا مردم را متوجه وظایف دینی خودشان برای اقامه کردن حق و اقامه کردن قسط کرده و آنها را در این راستا برانگیزد.

در همین راستا در کنار دولت سازی و اصلاح رویه‌ها یک وظیفه بسیار مهم وجود دارد و آن مسأله تبیین و گفت‌وگو و تفاهم است. یعنی عملا در حاکمیت وقتی در مورد نهاد دین و نهاد هدایتگر صحبت می‌شود دو وظیفه وجود دارد، یکی اینکه علم و دانش و اطلاعات لازم برای اصلاح رویه‌های حاکمیتی در اختیار دولت اسلامی قرار بگیرد، که می‌شود اصلاح دستگاه محاسبه مدیران، دستگاه برنامه ریزی و عقلانیت ورزی مدیران و در کنار این باید مردم را در صحنه نگه دارد و این اتفاقی است تحت عنوان تبیین گری و روشن‌گری که بتواند نقشه راه سیاست دینی را که حضور مردم است ایفا و عملی کند.

هرچه که اقتضای این دو مسیر است جریان روحانیت باید به جان بخرد و به دوش بکشد و در این مسیر قرار بگیرد، در این مسیر هرچیزی که در این مسیر ضروری نیست یا نافی این رسالت است را کنار بگذارد.

حجت الاسلام نجفی: کاهش منزلت روحانیت در جامعه را قبول ندارم

به نظر بنده بحث کاهش منزلت روحانیت مسأله سازی دشمن برای ما است، یعنی به هیچ عنوان کاهش منزلت روحانیت در جامعه را قبول ندارم. اینکه این کاهش منزلت یک دغدغه و مسأله باشد در حقیقت مسأله سازی از سوی دشمن است، این مسأله را ایجاد کرده‌اند برای اینکه دلیلی را به آن وصل کنند و آن حضور روحانیت در حکومت است، حتی اگر ادعا و دلیل هم درست باشد بازهم بی اعتبار است چرا که برای ما حفظ خودمان مهم نیست بلکه دین باید در جامعه باشد.

پیامبران و ائمه اطهار(ع) خود را فدا کردند تا دین محفوظ بشود، اجمالا بگویم که مسأله سازی و دلیل بی جا برای کاهش منزلت روحانیت در جامعه تراشیده شده و دلیل و ادعا هردو باهم غلط هستند. بزرگترین عامل تأثیرگذار بر منزلت روحانیت که می‌تواند باعث کاهش منزلت روحانیت بشود، از ابتدای ورود مدرنیته است که دستگاه‌های مدرن روحانیت را از شئون زندگی کنار گذاشتند و مردم دیگر احساس نیاز به روحانیت نداشتند و این دقیقا عکس ادعایی است که در خصوص کاهش منزلت روحانیت مطرح می‌شود.

وحید نجفی

تخصص و تعهد، هویت روحانیت در مناصب است

امروز مسأله ما حضور روحانیت در مناصب نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. در این خصوص باید ابتدا مشخص کنیم منظور از روحانیت چیست؟ این صنف با دیگر اصناف جامعه اشتراکی دارد و افتراقاتی هم دارد. اما موضوع بحث ما وجه افتراق روحانیت است و اینکه مزیت روحانیت نسبت به دیگران برای تصدی یک پست چیست و باید ببینیم بخاطر این فرق آیا چنین مزیتی پدید امده است؟ باید بگوییم دو چیز توأمان با هم در روحانیت وجود دارد، یک تخصص و دو تعهد. یعنی روحانیت صنفی است که دانش دینی دارد و در کنار آن بیشترین دغدغه تحقق دین را دارد و توأم بودن این دو با یکدیگر بسیار مهم است. کنار هم بودن این دو مؤلفه بخش اصلی هویت روحانیت است و این مربوط به عامه روحانیت است.

آن چیزی که امتیاز روحانیت است باید ما را به حکم برساند، اینجا برای ما هویت روحانی بودن مد نظر است. مسأله دیگر منصب در نظام جمهوری اسلامی است، نظام ما یک نظام آخوندی شبیه حکومت سعودی نیست، یعنی ملاک و معیار منصب گرفتن آخوند بودن نیست، ملاک برای ما این است که حکومت منجر به اقامه دین بشود و حکومت ما نظام دینی است، مهم این است که دین در جامعه ما محقق بشود و فرقی ندارد روحانی باشد یا غیر روحانی مهم تحقق دین است.

در این حکم کلی که می‌خواهیم برای این موضوع بیان کنیم احکام خمسه قابل تصور است، اگر ما در بحث علمی به این رسیدیم که حکم ما این است که حضور روحانیت در مناصب نظام جمهوری اسلامی مباح است، باید رفتار ما در حد ضرورت باشد، یعنی بگوییم حضور روحانیت مباح است و در حد ضرورت برای این حضور روحانیت اقدام کنیم و این حضور را تسهیل کنیم.

حجت الاسلام اولیایی: حوزه به طریق اولی باید ارتباط خود با نظام را تقویت کند

بعید می‌دانم کسی قائل به قطع ارتباط روحانیت و نظام جمهوری اسلامی باشد، چرا که هم در تعابیر رهبر انقلاب و هم تعابیر امام خمینی، انقلاب اسلامی مولود حوزه علمیه است و حوزه و روحانیت نقش تعیین کننده‌ای در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی داشته است و پس از آن به مراتب قوی‌تر حالا که یک وسعت اختیاری برای حوزه و روحانیت ایجاد شده و بستر نظام دینی هم فراهم شده به طریق اولی حوزه علمیه باید حضور خود را تشدید و تقویت کند و به نظر می‌رسد در این خصوص تردیدی وجود ندارد و این اشتباه خواهد بود اگر قائل به این باشیم که روحانیت هیچ نسبتی با حاکمیت نداشته باشد.

در مورد انواع نسبت حکومت و روحانیت حرفهای مختلفی زده شده است و رهبر معظم انقلاب نیز در این زمینه حرفهای مختلفی دارند نظیر اینکه زمانی ممکن است روحانیت علیه حاکمیت باشد مانند آنچه در زمان طاغوت شاهد آن بودیم، یا به عنوان پشتیبان باشد یا بی تفاوت باشد و این مسائل در سخنرانی‌های رهبر معظم انقلاب وجود دارد. اما به نظر می رسد که روحانیت به عنوان نهاد دین و دین به معنای اعم از امر سیاسی و اجتماعی گرفت، یعنی دین را متکفل امور سیاسی، اجتماعی و دیگر عرصه ها دانست و نباید آن را محدود به فقه فردی دانست، اگر دین را به معنای اعم بگیریم حوزه علمیه و روحانیت به عنوان نهاد دین باید شناخته بشود و این نهاد دین اعم است و این اعم بودن باعث می‌شود این سؤالات ایجاد بشود.

هرجایی که نقطه مماسی از کنش انسان اسلامی در جامعه اسلامی یا کنش جمع و یا جامعه نقطه مماس با دین داشته باشد روحانیت باید ورود کند، اگر با این نگاه موسع بخواهیم حکم صادر کنیم برای ورود روحانیت نه فقط به مناصب به هرگونه اثرگذاری، باید روحانیت به همه امور ورود کند.

احمد اولیایی

حتی خندوانه هم می‌تواند برنامه معارفی باشد

در تلویزیون ما یک گروه معارف وجود دارد که این جدا سازی گروه معارف از سایر گروه‌ها و تولیدات صداوسیما باعث شده است که ما در رسانه ملی یک برنامه‌ای مثل سمت خدا داشته باشیم و در کنار آن یک سریالی داشته باشیم که تجمل ‌گرایی یا روابط آزاد را نشان بدهد. این جدا سازی باعث شده است ما اینطور خیال کنیم که چون گروه معارف مشغول تولید است دیگر نیازی به روح معارفی در تولیدات ملی نیست، در صورتی که روح معارفی باید در همه تولیدات وجود داشته باشد.

ما می‌توانیم نگاهی داشته باشیم که خندوانه را هم برنامه دینی ببینیم چرا که ایجاد نشاط یک توصیه دینی است و این برنامه نشاط ایجاد می‌کند و روح دینی دارد و آن را می‌توان یک برنامه معارفی دانست. نسبت روحانیت و دولت به معنای حاکمیت دولت مثل همین نسبت معارف در صداوسیما است، ما نباید یک نهادی را به صورت خاص پس از دوره‌ای که انقلاب ایجاد شده و اکنون در دوران تثبیت هستیم تنها مختص به روح معارفی بدانیم، بلکه امروز باید دانشگاه ما و علم ما دارای روح معارفی باشد و روح دینی در اینها جاری باشد. یعنی روح دینی باید در ساختار ما جاری باشد و در چنین شرایطی روحانیت به عنوان تنها متکفل امر دین از موضوع خارج می‌شود، ولی ما مسیر دانشگاه را طوری قرار نداده‌ایم که  آن را لایق برای امر دین بدانیم، اینجا طبیعی است که روحانیت لازم باشد ورود کند، چرا که تمام مسیر کادر سازی و نیرو سازی در طول انقلاب اسلامی رها شده است و طبیعی است که به این سمت برویم که بگوییم روحانیت باید متکفل امر باشد.

منتقد کسب مناصب با حضور مستقیم روحانیت هستم

اصل اولیه به نظر من و حکم اولی این است که روحانیت به هیچ عنوان نباید ارتباط خود را با نظام اسلامی در شرایط فعلی قطع کند، در نظامی که نظام دینی است و می‌خواهد در تمام امور حتی اقتصادی نهایتا منجر به تقویت دینی نزدگی دنیوی بشر بشود، چنین نظامی اساسا نمی‌تواند فاقد روحانیت و حضور روحانیت در ساختار باشد، اما اینکه روش حضور چگونه باشد مسأله دیگری است، من منتقد این هستم که کسب مناصب با حضور مستقیم در مناصب باشد بلکه بخشی از حضور نرم افزاری است، اگر علم دینی ما به ثمر برسد و در دانشگاه هم علم ما دینی باشد نیازی به حضور مستقیم روحانیت نداریم.

امروز کمیسیون فرهنگی ما در مجلس فاقد یک دکترای سیاست گذاری فرهنگی است و اگر قرار نیست چنین شخصیت‌هایی که این سالها تربیت کردیم در کمیسیون فرهنگی مجلس باشند، این اساسا چه نوع تربیتی در ساختار نیرو و کادر سازی بوده است. به نظر من هیچکس نباید در مورد حضور روحانیت در نظام اسلامی تردید کند و این حضور گاهی نرم افزاری، گاهی فیزیکی است و حتی مناصب هم باید مصداقی بررسی بشود.

حجت الاسلام محمدی: پذیرش مناصب لازمه سیاست ورزی روحانیت نیست

ما دو مجرای جدی داریم، یکی اصلاح دستگاه‌های حاکمیتی و دیگری به میدان آوردن مردم. تلقی من از کل فرمایشات رهبری این است که دو سیاست اصلی وجود دارد، یکی ستون راهبردها و سیاست‌های درونی ما است یکی هم بحث تنظیم کننده روابط خارجی ما است، این دو راهبرد اصلی که ستون فقرات راهبردهای درونی و بیرونی ما است یکی در نسبت به بیرون جهاد کبیر است و دیگری نسبت به داخل مسأله مردم سالاری دینی است.

 وقتی گفته می‌شود روحانیت باید بیاید به این دلیل است که امام خمینی در بحث سیاست یک تقسیم بندی دارند که می‌فرمایند سه نوع سیاست داریم، یکی سیاست شیطانی که عده‌ای سرکار می‌آیند و می‌خواهند مردم را به انحراف بکشند، دیگری سیاست حیوانی است که عده‌ای سیاست را از بعد مادی و این دنیایی می‌بینند ولو اینکه تلاش می‌کنند فقط به صلاح مردم تصمیم بگیرند اما فقط منحصر به امور دنیایی است و این سیاست حیوانی است، دسته سوم سیاست روحانی است که جمع بین دنیا و آخرت و در نظر گیرنده ابعاد مختلف زندگی انسان است و تلاش می‌کند مسائل دنیا و آخرت را به صورت توأمان تدبیر کند.

امام خمینی در همان اوایل انقلاب اسلامی فرمودند لازمه قهری و همیشگی سیاست ورزی روحانی پذیرش مناصب حکومتی نیست، ایشان می‌فرمایند من هیچ منصبی نمی‌پذیرم، به قم می‌روم و کار ما همان سیاست روحانی است. یعنی یک هدایت معنوی و روحانی باید اتفاق افتد که در بدنه حاکمیت و بدنه مردم دو محور دارد، یکی بحث جهاد کبیر است که رهبر معظم انقلاب در سال ۹۵ عمده آن را مطرح کردند، یکی در دانشکده افسری، در مراسم ۱۴ خرداد و در مجلس خبرگان تبیین بیشتری کردند و توضیح دادند که آیه شریفه «فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا» این جهاد کبیر بنابر نظر برخی مفسرین این حرف «ه» را به قرآن کریم نسبت داده‌اند و ایشان می‌فرمایند این حرف به عدم اطاعت نسبت داده می‌شود یعنی جهاد کبیر با عدم اطاعت از کفار صورت خواهد گرفت و ایشان در دانشکده افسری اهمیت این جهاد کبیر را توضیح دادند.

ماهیت سیاست روحانی عمق بخشیدن است

ماهیت سیاست روحانی این است که زنده نگه می‌دارد انگیزه‌هایی را و روحیاتی را و عمق می‌بخشد، این عمق بخشی خیلی مهم است؛ رهبر معظم انقلاب معتقد است در ماجرای عاشورا جامعه بی دین نبود بلکه بی بصیرت بود، این مفهوم بصیرت دینی همان چیزی است که می‌تواند یک جهت گیری و علاقه نسبت به خداوند متعال را در پیچیدگی‌های حرکت یک جامعه عمق ببخشد و ایمان را مستقر کند، این مهم با تبیین اتفاق خواهد افتادو این تبیین ممکن است برای اصلاح دستگاه حاکمیتی باشد، ممکن است برای مردم باشد که بصیرت سیاسی پیدا کنند و بتوانند در فتنه‌ها درست عمل کنند و هرکجا باید حاضر بشوند حاضر باشند، این ضرورتا پذیرش مناصب حاکمیتی را به دنبال ندارد.

مسأله هدایت دینی که کار اصلی جریان روحانیت است، از نظر تا عمل دین، یعنی از فهم دین، تبیین دین، ابلاغ دین و محقق سازی دین، که این رسالت رسالت انبیاء است و رسالت حوزه و روحانیت به تبع این تعریف می‌شود. وقتی این رسالت می‌خواهد وارد عرصه اجرا بشود از این مسیر می‌آید تا متولیان امور اجرایی و مردم بتوانند موقف خودشان را به درستی تشخیص بدهند، هم روحیات حفظ شود هم تعیین تکلیف بشود، کار اصلی حوزه و روحانیت این هدایت سیاسی است. ممکن است جایی به ضرورت کاری روی زمین باشد و کسی نباشد به دوش بکشد، در این شرایط روحانیت زیربار خواهد رفت، ولی این وضع اولیه روحانیت نیست.

تخصص دینی در عرض سایر تخصص‌ها نیست

تخصص دینی را تخصص در عرض سایر تخصص‌ها نمی‌دانم و چنین نگاهی را ریشه بسیاری از نگاه‌های سکولار در جامعه می‌دانم و بسیاری از روحانیونی که فرآیند سکولاریسم را در کشور امضا می‌کنند به این معنا که اکنونی و این دنیایی می‌بینند به خاطر تفکیک‌ها است. یعنی انگار حیثیت‌های مختلف یک موضوع وجود دارد و ما هرکدام از هر حیثی موضوع را ببینیم و بعد به یک جمع بندی برسیم، همان چیزی که برخی می‌گفتند اگر حیثیت‌ها دخیل در موضوع است چرا رهبر فقط یک فقیه باشد ما شورای رهبری تشکیل بدهیم، این دیدگاه برخاسته از همان تفکر است.

در حالی که هدایتگری مانند تعبیر آقای اولیایی به این صورت است که مانند روح در تمام زوایا حضور پیدا می‌کند، پس اصلا تقسیم حیثی را من قبول ندارم ولی تقسیم سطوح را قبول دارم. یعنی سیاست دینی که در همه موضوعات است به معنای این نیست که صفر تا صد را روحانیت یک تنه به دوش بکشد، این خلاف سیاست مردم سالاری دینی است، باید کاری کنید که خود دستگاه حاکمیتی، مدیران و مردم دینی رفتار کنند، به همین خاطر مناصب اجرایی برای روحانیت اصالت ندارد بلکه اگر به ضرورت باشد باید آن را به دوش بکشد.

امام خمینی می‌فرمایند ما به قم رفتیم ولی کسی نبود که بار مسؤولیت را به دوش بکشد، حالا عده‌ای می‌خواهند با شعار ‌‌حکومت آخوندی ما را از میدان به در کنند اما ما از میدان به در نخواهیم شد. واقعا امام خمینی قصد بازگشت به قم را داشت اما ضرورتا این کار انجام نشد.

یعنی آنچه که سیاست یک روحانی باید باشد این است که در فرآیندها حاضر بشود، یعنی می‌تواند در لایه‌ای بایستد، منظور از سطح هم یک مرحله از مراحل نیست، این از خطاهای راهبردی است که حوزه فکر می‌کند حکم تولید می‌کند، دانشگاه موضوع شناسی کرده و حکومت اجرا می‌کند، چرا که دانشگاه موضوع شناسی غلط می‌کند، حوزه حکم موضوع غلط را می‌دهد و سیاست هم به علم عمل نمی کند.

نهاد حوزه علمیه باید تولید قدرت کند

حوزه علمیه باید بتواند برای این جریان هدایت در زوایای کشور چه در لایه حاکمیت چه در حضور مردم، نهادی داشته باشد که دارای قدرت باشد، نهاد حوزه باید تولید قدرت کند، ولی این تولید قدرت نه تولید قدرت سیاسی و نه اقتصادی است، گاهی قدرت علمی و گاهی فرهنگی است، این دو قدرت را باید حوزه علمیه بتواند تولید کند تا بتواند وظیفه خود را که پشتیبانی، حمایت و اصلاح گری دستگاه حاکمیت است انجام بدهد، یعنی حوزه باید بتواند تولید قدرت دانشی کند، یعنی دانش از نظر تا عمل را در کل فرآیند در اختیار بگیرد و مشارکت اندیشمندان و متفکرین کل کشور را در این فرآیند به همراه داشته باشد.

امروز مسائل جدی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داریم، دستگاه حاکمیتی می‌خواهد تصمیم بگیرد، حوزه علمیه به دستگاه حاکمیتی نمی‌گوید اینگونه عمل کن چرا که نهاد علم نباید در فرآیند دانشی، سیاسی رفتار کند، بلکه فرآیندی را فراهم می‌کند تا عصاره عقلانیت دینی و دارای جهت گیری ایمانی با هم کنش کنند و در ته ماجرا چند یا یک گزینه روی میز بماند، اگر چند گزینه شد با یک فرآیند سیاسی آنها را یکی نمی‌کند. این یعنی به اجماع مرکب بیرون این گزینه‌ها جهل است و این یعنی تولید قدرت عمومی.

وقتی آگاهی بخشی و تبیین انجام بشود، مردم قدرتی خواهند داشت که نه فقط در مرحله اجرا و نظارت بلکه در تصمیم سازی مدیران محلی، شهری و روستایی حضور خواهند داشت، این یعنی تولید قدرت اجتماعی کردن و حوزه علمیه باید با این دو ابزار کار کند، سم برای حوزه علمیه تمنای قدرت سیاسی و اقتصادی پیدا کردن است، آنچه که باید فرآیند هدایت خود را در تمام زوایا ایجاد کند ایستادن در تولید قدرت اجتماعی و قدرت علمی است. این قدرت است که می‌تواند قدرت سیاسی را ویرایش بزند. به همین خاطر معتقد هستم اساسا منصب اجرا منصب اصیلی برای حوزه علمیه نیست مگر اینکه واقعا مجبور به پذیرش بشود.

حجت الاسلام نجفی: با نظام آموزشی کنونی نمی‌توان تنها به تبلیغ اکتفا کرد

این بحث مطرح است که حضور روحانیت به چه شکل است، مستقیم در منصب باید قرار بگیرد یا در عرصه برنامه ریزی حضور داشته باشند، ما باید دستگاه برنامه ریزی نظام را به گونه ای طراحی کنیم که نظام یک نظام دینی باشد، من سؤالی دارم و اینکه اگر روحانیت در منصب نباشد چگونه می‌تواند مسأله نظام را تشخیص بدهد؟ وقتی هنوز مدل‌های مطلوب را طراحی نکرده‌ایم و دست ما خالی است، ما ناگزیریم به کسانی اعتماد کنیم که مبانی را می‌شناسند و می‌توانند در صحنه دائما مراجعه کنند به مبانی که باتوجه به این مبانی باید چه کرد.

به عنوان مثال بگوییم ما مشغول کار آخوندی هستیم و بگوییم با اشک و فضای معنوی به روی آنها اثرگذاشتیم، وقتی در وزارت آموزش و پرورش کشور کتابهایی وجود دارد که روی افکار و کل زندگی اشخاص اثرگذاری دارد، چگونه می‌توان امیدوار بود با تبلیغ چهره به چهره برای آنها تبیین دین کنیم، یا بگوییم تبلیغ چهره به چهره انجام می‌دهیم و کاری به صداوسیما نداریم و شاهد هستیم یک گروه آکروباتیک زنان در صداوسیما در کمتر از یک سال به چندین گروه تبدیل می‌شود.

پس باید برای اقامه دین گلوگاه را پیدا کنیم که دستگاه برنامه ریزی کشور شیب اجتماعی را به کدام سمت می‌برد، شیب اجتماعی را به سمت به سمت کفر می‌برد یا به سمت هدایت، وقتی با مدل‌های غربی برای جامعه برنامه ریزی می‌شود روحانیتی که مسأله را نمی‌شناسد نمی‌تواند به روی جامعه اثرگذاری داشته باشد، یعنی تا زمان که مدل‌های اداره دینی جامعه تولید نشده که دیگران بتوانند به صورت تقلیدی از آن استفاده کنند،روحانیت باید در مناصب حضور داشته باشد که مسأله را بفهمد، لمس کند، به مبانی مراجعه کرده و پاسخ آن را پیدا کند.

اگر روحانیون در مناصب حاکمیتی نباشند افرادی با تحصیلات غربی در مناصب حاضر می‌شوند

امام خمینی تصمیم گرفت بر سر مسائل حضور داشته باشد، امروز هم اگر روحانیت در مناصب حضور نداشته باشند افراد با تحصیلات غربی کنترل جامعه را در دست خواهند گرفت، در نتیجه روحانیت باید در گلوگاه حضور داشته باشد و کنترل جامعه را داشته باشد. امروز در کشور اسناد کلان بسیاری وجود دارد که عمل نمی‌شود، به همین دلیل نمی‌توان گفت مدیران و دستگاه‌های دیگر به مصوبات دستگاه کلان لزوما عمل می‌کنند.

هرجایی که برای برنامه ریزی دینی کشور لازم است کسی حضور داشته باشد باید از روحانیت استفاده کرد ولی یک قاعده دارد و برای گستردگی مسأله باید اهم فی الأهم کرد. موضوع دیگر اینکه مسائل سیاسی چیزی نیست که بتوان از آن چشم پوشید، عمده این افرادی که در این عرصه هستند تحصیلکرده خارج یا علوم غربی در دانشگاه هستند و نمی‌توان از این موضوع غفلت ورزید.

هرجایی که برای برنامه ریزی دینی کشور لازم است حضور داشته باشید مجبورید روحانیون را به کار بگیرید، ولی شاید به این میزان روحانی نداشته باشیم، اینجا است که باید اهم مسائل را در نظر گرفت. موضوع دیگر این است که مسأله سیاسی موضوعی نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد، اگر چند مسأله را در مقابل تحصیل کرده‌های علوم غربی قرار بدهیم مشخص است که چه انتخابی خواهند داشت. قطعا سیاست خود را حاکم بر دانشگاه خواهد کرد نه اینکه مسیر خود را به سمت دانشگاه تغییر بدهد، روحانیت باید میان مسائل و مبانی تردد کند تا به مدل‌های مطلوب برسد.

کادر سازی ما به کجا رسیده است، الان کل روحانیون ما یکصد هزار نفر هستند اما در علوم حوزوی فقط یکصدهزار دانشجو وجود دارد، یعنی در دانشگاه فقه و تفسیر می‌خواند، کسی که در دانشگاه فقه می خواند، چه کتابی می‌خواند چه علمی را فرا گرفته است که با فقیه ما متفاوت است، آیا می‌توان به دکتری فقه اعتماد کرد بجای مجتهد فتوا بدهد؟ این مشکل را در علوم انسانی نیز داریم.

امری که تخصصی بشود به اسم گروه معارف، دروس دینی و یا معاونت تهذیب، یک شأنی دارد که باید باشد، اشکال در اینجا است که دیگران خود را از این امر فارغ می‌دانند، باید این روح دینی همه جا حاکم باشد نه اینکه اثرگذاری آن در دیگر عرصه‌ها را نادیده بگیریم.

حجت الاسلام اولیایی: باید به دنبال تکثیر نهاد روحانیت در همه عرصه‌ها باشیم

قائل به این هستم که حضور حوزه علمیه باید حضور نرم افزاری و یا به تعبیری قدرت علمی، فرهنگی، دانشی باشد، مثالی که در خصوص گروه معارف زدم از این حیث بود که باید به دنبال تکثیر نهاد روحانیت در همه عرصه‌ها باشیم نه اینکه فقط یک نهاد به عنوان روحانیت برچسب این را بخورد که متکفل امر دین است.

نظام اسلامی باید به درجه‌ای از دولت سازی برسد که دولتی مبتنی بر سرمایه اجتماعی شکل بگیرد که همین مردم به درجه‌ای از بصیرت برسند که نظام اسلامی را رو به جلو حرکت بدهند، اگر قرار باشد همیشه عده‌ای محدود با ۲۰۰ هزار نفر جمعیت بخواهند جامعه ۸۰ میلیونی را علاوه بر جنبش نرم افزای پشتیبان آن، تصدی‌گری بدون واسطه داشته باشند اساسا این کار از نظر عقلی هم امکان ندارد.

روحانیت زمانی در امر پشتیبانی از نظام اسلامی موفق است که بتواند تفکر خودش را تکثیر کند، وقتی گروه معارف را تثبیت کردیم و در ساختار تبلور پیدا کرد و در تمام تولیدات این روح معارفی وجود داشت آن موقع اسم آن پشتیبانی کامل است، اگر روحانیت مدعی است که متخصص و متعهد است و می‌تواند سلامت بشر را در جامعه به ارمغان بیاورد، باید تفکر خود را گسترش بدهد.

وظیفه اصلی روحانیت همان وظیفه ولی فقیه و جامعه اسلامی است و آن عنصر اصلی تربیت است، حوزه اگر نتواند سرمایه های انسانی جامعه را در یک فرآیند تربیتی قرار بدهد به محض اینکه از این جامعه حذف بشود نهاد دین حذف خواهد شد، ولی اگر تفکر یا سیاست روحانی را در یک فرآیند برنامه ریزی شده در تمام کنش های فردی و اجتماعی در جامعه اسلامی جریان بدهد این یک پشتیبانی کامل از نظام اسلامی محسوب می‌شود.

ورود زود هنگام طلاب به عرصه، از آفت‌هایی است که با آن مواجه هستیم

در بزنگاه‌هایی با درایت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب نقاطی را ایجاد کردیم که اجازه نمی‌دهد جامعه اسلامی خروج اساسی از دین داشته باشد، همان نقشی که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند ولی فقیه اجازه نمی‌دهد جامعه در بزنگاه‌ها از مسیر طوری خارج شود که دیگر امکان بازگشت نداشته باشد.

ورود زود هنگام طلاب به عرصه، از دیگر آفت‌هایی است که ممکن است با آن مواجه بشویم. الان طلبه پس از پایان سطوح یا یکی دو سال پس از درس خارج تحت عناوینی مانند اینکه من باید وارد سیستم بشوم و سیستم به من نیاز دارد وارد عرصه کنشگری می‌شود و پختگی کاملی که رهبر معظم انقلاب دارد را نخواهد داشت، در مجلس این موضوع را به خوبی شاهد هستیم.

ما باید طوری حوزه علمیه را به سمت پشتیبانی از نظام ببریم که کارکرد اصلی حوزه علمیه یعنی تولید قله‌های دانشی حذف نشود، الان در ورود حوزه علمیه به سیستم در دوران این موضوع قرار گرفته‌ایم و مسائل مختلفی از جمله مسائل معیشتی و یا سوء فهم از وظیفه روحانیت به این موضوع دامن زده است.

اینکه سریعا روحانیت به تصدی مناسب برد پس عقبه فکری طلبه و روحانی چه زمانی شکل خواهد گرفت؟ قدیم مشخص بود هرکسی شاگرد کدام استاد است اما امروز این موضوع وجود ندارد و عقبه فکری و مکتب افراد مشخص نخواهد بود. کسی نمی‌تواند منکر نقش مردم در نظام اجتماعی بشود، اینی که من هرکنشی داشته باشم و بگویم من این کار را انجام می‌دهم و چون درست است مردم هرفکری می‌خواهند بکنند، این یک دیدگاه اشتباه است و با آن کاملا مخالف هستم.

ما مقوله‌ای داریم تحت عنوان ادراک اجتماعی، این مقوله اشاره به پنداشت‌ها و برداشت‌های مردم دارد، اگر تعداد کمی و کیفی بی اعتنایی به این ادراک اجتماعی انقدر زیاد بشود که به مرور این سرمایه اجتماعی را از دست بدهد که فایده ندارد. من وضعیتی را تصور می‌کنم که این اتفاق رخ می دهد، وقتی روحانی در مناصب متعدد حاکمیتی حضور داشته باشد، شما حق نداری نماینده مجلس باشی و بگویی مردم بیجا کردند حکومت را حکومت آخوندی بنامند، مردم حق دارند وقتی که تعدد مناصب و روحانیون صاحب منصب زیاد شد اینگونه موضع گیر کنند.

گاهی ممکن است عدالت در جامعه باشد اما مردم احساس عدالت نکنند یا اینکه عدالت نباشد اما وضعیت را عادلانه بدانند، در کشور ما نیز موضوع ادراک مسأله است، سرمایه جامعه اسلامی ۲۰۰ هزار طلبه نیست بلکه ۸۰ میلیون نفوس است، ادراک مردم را نباید نادیده گرفت و نباید به آن دامن زد.

تصدی‌گری حداقلی بشود و زیست مشترک با مردم حداکثری باشد

مطالبه‌گری با تصدی‌گری تقریبا موضع عکس دارد، تمام پاشنه بحث من ادراک مردم است، این حق را مردم دارند که بگویند یک نفر وقتی پست دارد نمی‌تواند حاکمیت را نقد کند، حتی اگر واقعیت این نباشد و ادراک مردم غلط باشد باید به این توجه داشته باشیم که ما نباید به این معضل دامن بزنیم، بر همین مبنا مخالف حضور روحانیت در مناصب اجرایی هستم، منظور من مناصبی است که تخصص روحانیت اولویت ندارد.

مسأله من زیست مشترک است، یعنی دیدن سبک زندگی روحانیت به طور روزمره که حذف شده است، زیست مشترک با مردم به حداقل خود رسیده است و تصدی‌گری مناصب به حداکثر رسیده است. هیچکدام نباید حذف بشود بلکه باید این حالت بازگردد و تصدی‌گری حداقلی بشود و زیست مشترک با مردم حداکثری باشد.

زیست مشترک حوزه علمیه با جامعه کادر آینده نظام اسلامی را ایجاد خواهد کرد و بار روحانیت را از روی دوش حوزه علمیه برخواهد داشت، زیست مشترک مشکل ما را در زمینه کادرسازی حل خواهد کرد، الآن زیست مشترک به حداقل رسیده و طلاب در قم در مجموعه‌های حوزوی گرد هم آمده‌اند و تبلیغ به حداقل رسیده است و باید این شرایط تغییر کرده و زیست مشترک روحانیون با جامعه به حداکثر برسد.

انقلاب اسلامی برآمده از نهضت است و ما داریم به غلبه نظام بر نهضت می‌رسیم، نباید زیست مشترک روحانیت با مردم به قدری کاهش پیدا کند که مردم مشاهده‌گر نظام به عنوان یک ساختار باشند و از آن زیست مشترکی با روحانیت قبل از انقلاب اسلامی داشتند فاصله بگیرند و تصدی‌گری مناسب را می‌توان عامل این موضوع دانست.

حجت الاسلام نجفی: حتی با حضور حداقلی در مناصب هم مردم منتقد روحانیت خواهند بود

از قدرت سیاسی نمی‌توان چشم پوشی کرد، من نمی‌گویم حضور در مناصب را به صورت حداکثر ببینیم،بلکه قاعده را باید ببینیم و با مقتضای آن حرکت کنیم، مسأله دوم اینکه بحث حکومت دینی در جمهوری اسلامی مثل آش کشک خاله است، یعنی حتی حضور حداقلی روحانیت هم با نقد مردم مواجه خواهد شد، پس نمی‌توانید بگویید کاری می‌کنم که مردم نگویند تقصیر روحانیت است، شما می‌خواهید حکومت دینی راه بیاندازید و روحانیت هم متولی امور دینی است.

شبکه‌های اجتماعی جامعه ما نیست و کف جامعه با شبکه‌های اجتماعی متفاوت است، ادراک اجتماعی از توییتر بدست نمی‌آید، ادراک اجتماعی باید مورد بحث قرار بگیرد، اینکه شهرها از روحانی خالی شده است  حرف هایی است که در دهان ما قرار داده‌اند، روحانی باید منصب را داشته باشد و زیست مشترک با مردم هم داشته باشد، در مواجهه با تبعات فاسد بجای کنار گذاشتن اصل باید تبعات را اصلاح کرد.

ابتدا باید تکلیف قاعده مشخص بشود و ببینیم تبعات درمان دارد یا نه، ورود زود هنگام به موضوعات را باید از قاعده کنار گذاشت، هر سه نفر ما یک اشتراکاتی داریم و باید بر مبنای این اشتراکات پیش برویم، ما قبول داریم که حضور روحانیت باید منتهی بشود به این که کل کنش‌های اجتماعی دینی بشود، باید نسبت خود با این مسأله و اینکه برای رسیدن به این مهم نسبت به مناصب باید چه موضعی بگیریم، موضوع ما است که پس از آن اختلاف نظرها پدید می‌آید.

باید به اشتراکات توجه کنیم و ببینیم از چه طریقی می خواهیم جامعه دینی بشود و دین وارد جامعه بشود و در فضای کنونی که انواع هجمه‌ها وجود دارد باید ببینیم نیازمند اتخاذ چه موضعی هستیم و رسالت ما چیست، قطعا نمی‌توانیم خودمان را کنار بکشیم همانطور که امام خمینی خود را کنار نکشید.

دیدگاه شهید مطهری برای تعطیلی کارخانه مشروب سازی

شهید مطهری در زمان طاغوت می‌گوید، اول برای کارگران کارخانه مشروب سازی یک شغلی پیدا کنید بعد کارخانه را تعطیل کنید. این مدل نظارت‌گری چه تعارضی با تصدی‌ دارد؟ وقتی رهبر معظم انقلاب رییس صداوسیما را منصوب می‌کند بر آن هم نظارت می‌کند و منصفانه هم نظارت می‌کند. نمی‌توانیم بگوییم تصدی‌گری و نظارت همزمان ممکن نیست.

اینکه بگوییم یا باید متصدی باشیم یا ناظر، این دوگانه صحیحی نیست. رهبر انقلاب هم در رأس جامعه نظارت دارد و هم تصدی دارد، اینکه بگوییم تقوای لازم برای نظارت نیست مشکل ندارد اگر تصدی نباشد بازهم امکان فساد وجود دارد. ما بجای اینکه پاسخگو باشیم یک جاهایی می‌توانیم مطالبه‌گر از جامعه باشیم.

جامعه باید سرمایه انسانی مطلوب را به حوزه علمیه بدهد بجای اینکه طلبکار حوزه علمیه باشد. باید به جامعه بگوییم مشکل ما نبود نیروی انسانی است و ما توان حل مشکلات را داریم به شرطی که نیروی انسانی داشته باشیم، کسی هم که منتقد عملکرد حوزه است باید به حوزه می‌آمد و در راستای حل مشکلات تلاش می‌کرد.

حجت الاسلام محمدی: آزادی و جسارت انقلابی از ثمره های انقلاب اسلامی است

انقلاب اسلامی به مردم می‌گوید، تو صاحب نظری و خودت باید تصمیم بگیری و صاحب تشخیص باشی، لازمه چنین بلوغ و خودآگاهی عدم پذیرش مطلق روحانیت است. امام خمینی در مراسم تنفیذ بنی صدر می‌فرمایند: اگر شما پایتان را کج بگذارید همین ۱۳ میلیونی که به شما رأی داده اند فردا مرده باد می‌گویند، انقلاب اینطور است، طوری است که دیگر مردم سربسته و دربسته تسلیم کسی نمی‌شوند، مردم هر یکی‌شان نظر دارند.

اتفاقا مردم به دنبال امر غیرقدسی نیستند، بلکه امر غیرقدسی را سربسته قبول نمی‌کنند. وقتی مردم از کسی صداقت ببینند واقعا حمایت خواهند کرد، این دستاورد انقلاب اسلامی است که مردم نه فقط روحانیت بلکه هیچ صنف دیگری را به راحتی نمی‌پذیرند، این گستاخی و جسارت انقلابی، اساسا مانع از این شده است که ما امر کلیشه و معمول را به راحتی بپذیریم، این تمام چیزی است که انقلاب آزاد کرده است، این حریت و عزم و خویش آگاهی مردم از دستاوردهای انقلاب اسلامی است و عنصر پشتیبان خودآگاهی مفهوم تفکر است.

انقلاب اسلامی باعث افزایش انتظارات مردم شده است

اقبال مردم از روحانیتی که با مردم زیست مشترک دارد نشان دهنده اهمیت مسأله است، اما نکته این است که خوب بودن کفایت نمی‌کند. در انقلاب اسلامی اتفاقاتی افتاده است که انتظارات مردم بیشتر شده و وقتی مردم شما را مطابق انتظارات نمی‌بینند اعتراض می‌کنند. این نیاز به ساختار حقوقی دارد، برآورده کردن انتظار نیازمند این ساختار است و اگر حوزه نتواند فهمی پیدا کند از ساختار کلان حاکمیت و سهم تولید قدرت علمی و سهم تولید فرهنگی اجتماعی خود را طلب نکند در سطح کلان، در حرکت کلی منزوی خواهد ماند.

تقریبا به صورت رسمی حوزه علمیه در شورای عالی انقلاب فرهنگی هیچ سهمی ندارد. حوزه علمیه کلا بیرون از ماجرا است، بعد از چهل سال می‌خواهند ساختار شورای عالی انقلاب فرهنگی را ویرایش بزنند و حوزه علمیه هنوز نمی‌داند چه مطالبه‌ای می‌خواهد داشته باشد، الآن حلقه‌های میانی تئوری تحقق بیانیه گام دوم است و حوزه نمی‌فهمد چقدر ساختار حقوقی کلان چه اقتضائاتی دارد، وقتی نظام حقوقی را درک نمی کند در بازی در حاشیه قرار خواهد گرفت.

ساختار حقوقی به هر نحوی به درد نمی خورد، وقتی می‌خواهیم ساختار سازی کنیم باید براساس یک رویه عمومی ساختار سازی کنیم، عقل عمومی عقل نهاد سازی نیست، چرا که در وضعیت های رادیکال احکام عمومی صادر می‌کند.

دیدگاه شهید بهشتی در خصوص اعتراضات مردمی

در زمینه اعتراضات بحثی میان شهید بهشتی و آقای منتظری و چند نفر دیگر درمی‌گیرد، شهید بهشتی معتقد است هر نوع اعتراضی باید برای مردم آزاد باشد، برای اعتراض و هرکسی باید اجازه اعتراض داشته باشد، اما دیگران می‌گویند بالاخره باید اعتراضات چارچوبی داشته باشد و نمی‌شود آن را رها کرد و باید رعایت اصول و قواعد بشود، شهید بهشتی می‌گوید با همین رویکرد مانع اعتراضات خواهید شد.  همین چند وقت پیش اعتراض ما به نهاد حاکمیت این بود که با این توجیهات ما را از منبر پایین می آوردند.

عقلی که روی امور رادیکال، احکام عمومی صادر می‌کند نمی‌تواند ساختار سازی کند. یکی از دلایلی که تحول در آموزش و پرورش رخ نمی‌دهد این است که حقوق مدیر نسبت به معلم بالاتر است و به همین علت افراد مسن و نزدیک به بازنشستگی پست‌های مدیریتی را در دست می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند جوانان وارد عرصه مدیریتی بشوند و مانع طرح تحول هم هستند.

ساختار حقوقی به تنهایی کافی نیست

ساختار حقوقی به تنهایی کافی نیست، لازم است اما کافی نیست، حوزه علمیه باید ساختارهای درونی خود را پشتیبان مناصب حقوقی قرار بدهد، گاهی حوزه در عرصه‌هایی حضور حقوقی دارد اما کسی که وارد آن عرصه می‌شود ارتباطی با بدنه ندارد، سه عضو حقیقی شورای عالی مرکز الگو، آقایان احمد واعظی، رشاد و میرمعزی، چقدر می‌توانند کل عقلانیت حوزه را نمایندگی کنند و اصلا سازوکاری برای این موضوع وجود ندارد.

اگر ساختار حوزه نهادهای درون خود را ویرایش و پشتیبانی سازمانی نکند حضور روحانی در آن مناصب کارساز نیست، این غلط است که آمایش حوزه و طراحی سرفصل ها و درختواره حوزه علمیه صرفا خودبسند نوشته می‌شود و ناظر به دانشگاه و دیگر مسائل نیست.

اینکه بگوییم رهبر معظم انقلاب هم تصدی دارد هم نظارت و دیگران هم می‌توانند اینگونه باشند صحیح نیست چرا که باید افراد در همین سطح از وزانت تقوا باشند،ساختارهای ما برای فساد آماده هستند. ادراک مردم را نسبت به روحانیت اصلاح کنیم ورودی حوزه علمیه هم افزایش پیدا خواهد کرد.

جامعه ما تفکیک و تحلیل نسبت به موضوعات قائل نیست، از طرفی حوزه علمیه ما را برای کارآمدی در نظام اسلامی مسلح و مجهز نمی‌کند، اینکه فکر کنیم مشکلاتی که در حوزه علمیه وجود دارد و مردم نسبت به آن انتقاد دارند صرفا یک بازی رسانه‌ای است غلط است. جامعه یک ادراکی از نتایج دارد و خروجی‌های حوزه علمیه را می‌بیند.

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=41359

مطالب مرتبط

27آذر
لازم است مشوق‌هایی برای جذب طلاب به حوزه‌های علمیه ایجاد شود
آیت الله شب زنده دار در دیدار مدیر و معاونان حوزه علمیه استان اصفهان مطرح کرد؛

لازم است مشوق‌هایی برای جذب طلاب به حوزه‌های علمیه ایجاد شود

06آذر
شکل و شمایل صحیح مواجهه مدارس علمیه با طلاب دهه هشتادی!
تأملی کوتاه در شیوه تعامل با نسل Z در حوزه؛

شکل و شمایل صحیح مواجهه مدارس علمیه با طلاب دهه هشتادی!

18شهریور
نشست علمی بررسی ابعاد تاریخی، اجتماعی دهه محسنیه
دیروز، به همت مجمع خطبای اصحاب الصاحب برگزار شد؛

نشست علمی بررسی ابعاد تاریخی، اجتماعی دهه محسنیه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.