به گزارش صدای حوزه، حجت الاسلام حسین انجدانی، طلبه سظح یکم گیلانی طی یادداشتی در ارتباط با میرزای نایینی؛ معمار عقلانیت ولایی و مشروعیت مردمسالار در فقه شیعه مطرح کرد؛
اگر تاریخ تحولات سیاسی ایران را نه در سطح رخدادها و منازعات قدرت، بلکه در عمق سنن الهی و جریان عقلانیت دینی بنگریم، درخواهیم یافت که هر بیداری اصیل و هر نهضت ماندگار، از لحظهای آغاز شده است که «فقه» از حصار احکام فردی و مناسک شخصی عبور کرده و به عرصهی تقدیر تمدن و مهندسی حیات جمعی قدم نهاده است. بدینسان، نقطهی آغاز این تاریخ نه در خیابانهای مشروطه، بلکه در اندیشه و قلم فقیهی رقم خورد که سیاست را از حاشیهی فقه بیرون آورد و در متن اجتهاد جای داد؛ و بدینگونه، عقلانیت ولایی را از نظریهی تکلیف، به نظریهی تمدن ارتقا بخشید.
در تاریخ معاصر شیعه، شیخالاسلام محمدحسین نائینی (میرزای نایینی)، فقیه بیداری بود که به جای آنکه به اقتباس از نظریههای مدرن غربی بپردازد، عقل دینی را از زاویهی استنباط احکام فردی، به ساحت طراحی نظم عمومی و مهندسی قدرت در چارچوب شریعت کشاند و از دل فقه سیاسی شیعه، نظریهای در باب «نظام مشروع مردمی» استخراج کرد؛ نظریه و اندیشهای که تلاشی برای بازسازی نسبت میان «ولایت» و «آزادی»، میان «حکومت» و «مسئولیت»، و میان «دین» و «قدرت» بود؛ و پس از یک قرن، در قالب جمهوری اسلامی، به بلوغ نهایی خود رسید.
اما همانگونه که هر حقیقتی در تاریخ، دشمنی به قدر حقیقت خود دارد، اندیشهی نایینی نیز از تحریف در امان نمانده است. در زمانهای که جنگ روایتها جایگزین جنگ قدرتها شده است، دشمنان میکوشند تا با تحریف چهرهی نایینی، ریشهی فکری انقلاب اسلامی را از حوزه جدا سازند. آنان نایینی را نه در قامت فقیه ولایت، که در هیئت روشنفکر دموکراسیخواه بازسازی میکنند، و بدینسان، میکوشند تا شکاف میان دین و سیاست را در ذهن نسل جدید بازتولید نمایند؛ غافل از آنکه نایینی نه فرزند تجدد غربی، که حاصل بلوغ عقل فقهی شیعه بود. این تلاشی است برای انقطاع تاریخی حوزه از خویش؛ زیرا اگر نایینی از منظومهی فقه ولایی جدا شود، انقلاب اسلامی نیز در روایت آنان، بیریشه و اتفاقی جلوه خواهد کرد.
کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله، نقطهی تلاقی فقه و سیاست در دوران معاصر است. میرزای نایینی در آن، با نگاهی عمیق و اصولی، دو گونهی متباین از حکومت را ترسیم کرد: یکی «حکومت ولایتیه» که در آن حاکم، امین امت و وکیل ملت در چارچوب حدود الهی است؛ و دیگری «حکومت استبدادیه» که در آن سلطان، مالک رقاب مردم و ناقض امانت الهی است. این تفکیک، در واقع بازتولید فقهی تمایز میان «خلافت مشروع» و «ملوکیت جبری» در اندیشهی اهلبیت علیهمالسلام بود. نایینی با این مبنا، سیاست را نه حوزهی قدرت، که عرصهی امانت و تکلیف دانست؛ و در نتیجه، مشروعیت را نه از رضایت مردم، بلکه از اذن شارع استنتاج نمود، هرچند که تحقق و نظارت آن را به مشارکت مردم منوط کرد.
از اینرو، باید نایینی را «معمار مشروعیت مردمی در فقه شیعه» نامید. تحلیل درست ایشان، تنها در پرتو مبانی اصولی و کلامی او ممکن است. وی شاگرد مدرسهی سامرا و پروردهی میرزای شیرازی بود؛ فقیهی که مفهوم «نظام سیاسی دینی» را با تکیه بر نظریهی ولایت عامهی فقیه، به زبان عصر جدید ترجمه کرد. او نخستین کسی بود که نشان داد، فقه شیعه در عصر غیبت، نه فقه انفعال است و نه فقه انتظار، بلکه فقه اقدام است؛ فقهی که میتواند نظام مشروع را در غیبت معصوم برپا کند. بدینسان، نایینی در قلمرو اندیشه، همان کاری را کرد که امام خمینی رضواناللهعلیه در عرصهی عینیت انجام داد: تبدیل فقه به «نظام»، و نظام به «تمدن».
تحریف نایینی از همین نقطه آغاز میشود. دشمنان، چون نمیتوانند با عقلانیت ولایی انقلاب دربیفتند، میکوشند ریشهی نظری آن را انکار کنند. از اینرو، نایینی را در برابر شیخ فضلالله نوری مینشانند و میان دو جریان متکامل، تقابل کاذب میسازند. حال آنکه هر دو در برابر دو جبههی متفاوت از استبداد ایستاده بودند: یکی در برابر «استبداد سلطانی»، و دیگری در برابر «استبداد مشروطهی غربی». جمعآوری موقت کتاب تنبیه الامه نیز نه از تردید در مبانی، بلکه از مشاهدهی نفوذ استعمار در مشروطهی غربزده بود؛ همان نفوذی که امروز نیز در پوشش «تحریف تاریخ» تکرار میشود. از این رو، بازخوانی نایینی، بازخوانی «امکان فقه تمدن» است؛ فقهی که نه به توجیه قدرت، بلکه به تأسیس قسط میاندیشد. بازشناسی نایینی، بازشناسی عقلانیتی است که مبنای ولایت فقیه، مردمسالاری دینی و استقلال حوزه است.
نایینی با جسارت و دقت، میان «نظارت مردم» و «حاکمیت شرع» پیوند برقرار کرد و از این طریق، از شکلگیری استبداد دینی و سکولاریسم سیاسی، همزمان جلوگیری نمود. بدین معنا، او فقیهی بود که در میان دو افراط، مسیر وسط را یافت: نه در دام تجدد افتاد و نه در حصار تحجر ماند. در اندیشهی او، «ولایت» نه نفی آزادی، بلکه ضامن آن است؛ و «مردم» نه در تقابل با دین، بلکه حاملان امانت الهیاند.
بإذنالله، روزی خواهد آمد که تاریخ به انصاف بازگردد، و در برابر جعل روایت، حقیقت رخ نماید؛ آن روز، همگان خواهند دانست که میرزای نایینی نه روشنفکر تجدد، بلکه فقیه تولد دوبارهی فقه سیاسی شیعه بود؛ و انقلاب اسلامی، فرزند مشروع آن اندیشهی بلند.























