به گزارش صدای حوزه، عملیات پرچم دروغین (False Flag) نوعی صحنه سازی است که اگر جنگی یا درگیری اتفاق بیافتد، در نتیجه آن بتوان انگشت اتهام افکارعمومی را به سمت کشور یا حکومتی غیر از عامل اصلی جنگ دراز کرد. متخصص این عملیات ارتش آمریکاست و نمونه مشهور آن ماجرای «خلیج تونکین»؛ که بهانه حمله واشنگتن به ویتنام شد.
جنگی که البته تبدیل به کابوس سیاه ایالات متحده شد و در آخر با خفّت از ویتنام پا به فرار گذاشت. برخی ماجرای «یازده سپتامبر» را نیز در همین پازل تعریف میکنند؛ رخدادی که بهانه بزرگترین لشکرکشی قرن ۲۱ توسط آمریکا به همسایگان ایران شد.
هدف پرچم دروغین
هدف «عملیات پرچم دروغین» جلب افکار عمومی برای حمله است. از آنجا که گزینه نظامی علیه ایران منتفی است، این بار عملیات پرچم دروغین به عنوان پیوست رسانهای «تهاجم ترکیبی» علیه جمهوری اسلامی به کار گرفته شده تا هرگونه تحریم اقتصادی، ترور فیزیکی- رسانهای و یا خرابکاری امنیتی علیه جمهوری اسلامی و ارکان آن مشروع جلوه کند.
در این مسیر، از تروریستهای خلق و تجزیه طلبان گرفته تا نیروهای اپوزوسیون و مهرههای سیاسی داخل نظام (دانسته یا ندانسته) نقش پیاده نظام عملیات پرچم دروغین را دارند. موضوعی که طی یک دهه اخیر و با گسترش ابزار ارتباطاتی گسترش وسیعی پیدا کرده و نمونههای متعددی از آن را میتوان نام برد.
حمله ماموران امنیتی به گوهر عشقی!
چندوقت پیش بود که در ویدئویی کوتاه گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی) با صورتی کبود و زخمی رو به دوربین گفت در مسیر رفتن به مزار پسرش بوده که یک موتورسیکلت با دو سرنشین به او نزدیک شده و یکی از موتورسواران پیاده شد و او را به سمت میلگردهایی که در خیابان بوده هل داده و او پس از آن از هوش رفت و در بیمارستان به هوش آمده است.
این سوزنامه چنان با آب و تاب روایت شده بود که تحریریه رسانههای فارسیزبان، سوژه اصلی خود را به این خبر دروغ اختصاص دادند.
ماجرا به فاصله یک هفته لو رفت. فیلم دوربین مدار بسته خیابانی که گوهر عشقی مدعی آن شده بود همه چیز را ضبط کرده بود. علاوه بر آن حاضران در صحنه نیز چنین ماجرایی را تکذیب کردند.
شکنجه محمد نوریزاد در زندان!
آبان ۱۴۰۰ بود که یکی از محکومان امنیتی به نام «محمد نوریزاد» از زندان آزاد شد. امّا دو فیلم از لحظه ورود نوریزاد به منزلش منتشر شده است. در فیلم اول، نوریزاد عصا به دست وارد خانه میشود؛ چند جای پیشانیاش هم قرمز است؛ چیزی شبیه به لکّههای خون.
نوریزاد درب منزل را میبندد و رو به دوربین میگوید: «سلام عزیزانم … من بهپای همسرم و مادرم افتادم و به آنها سپاس گفتم … من بهپای شما مردم خوب هم افتادهام. اصلاً من و دیگر زندانیان سیاسی چیزی برای خودمان و خانوادهمان نمیخواهیم ما هرچه میخواهیم برای مردم و سرزمینمان میخواهیم…»
این فیلم در فضای مجازی پخش میشود. اولین نکتهای که از این فیلم به ذهن مخاطب متبادر میشود، این است که نوریزاد در زندان تحت شکنجه نیروهای امنیتی بوده است.
امّا کمتر از ۲ روز بعد ماجرا لو میرود. به فاصله کمتر از ۲ روز، فیلم دیگری از لحظه بازگشت وی به خانه در شبکههای اجتماعی منتشر شد. محمد نوریزاد با همان لباس اما بدون عصا و البته سرحال وارد منزل میشود و نزدیکانش را در آغوش میگیرد!
انتشار فایل صوتی قدیمی و خدمتی بزرگ به سپاه پاسداران
مصادف با ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ بود که فایل صوتی ۲ تن از مسئولان وقت سپاه در شبکههای اجتماعی منتشر شد. یکی از رسانههای فارسی زبان وابسته به کنگره آمریکا تحت عنوان افشاگری از فساد در سپاه پاسداران اقدام به انتشار آن کرد و در راستای آن مرثیهها سرود.
بررسیهای بیشتر مشخص کرد که این فایل صوتی قبلاً در پاییز ۱۳۹۸ منتشر شده بود. در این فایل صوتی درباره نحوه برخورد با تخلف در مجموعهای به نام «یاس» میان فرمانده وقت سپاه پاسداران و معاون اقتصادی این نهاد بحث و تبادلنظر صورت میگیرد.
شرکت یاس در بحبوحه درگیری نیروی قدس سپاه با پرونده داعش و ارتش چندملّیتی تروریستها در غرب آسیا و در شرایطی که دولت وقت حاضر به پشتیبانی از رزمندگان در میدان نبود، تاسیس شد. هدف از شرکت یاس این بود که از طریق اجرای پروژههای عمرانی منابع مالی لازم را برای پشتیبانی از جبهه مقاومت تامین کند.
مهمترین نکته فایل صوتی حکایت این جمله بود: خواستی خوار کنی امّا ستودی!
منتشر کنندگان این فایل صوتی به دنبال سمپاشی علیه سپاه و فرماندهان آن بودند اما با رسانهای شدن ابعاد ماجرا مشخص شد که فساد ایجاد شده توسط خود سپاه کشف شده و خاطیان این ماجرا در همان زمان به دادگاه سپرده شدند.
سردار جعفری در این جلسه، گزارش یک تخلف را از سوی معاون اقتصادی وقت سپاه دریافت میکند. آنچنان که در فایل صوتی هم مشخص شد، سردار جعفری خواهان پیگیری و تلاش برای احیای بیت المال می شود.
فرمانده وقت سپاه در بخشی از این فایل صوتی گفت که اگر احساس کنم که ذرهای ظلم در مجموعهام (یعنی سپاه) باشد، تا آخر وقت میگذارم و به آن رسیدگی میکنم. نتیجه نیز این شد که «عیسی شریفی» به ۲۰ سال حبس و رد مال ۴۸۰ میلیارد تومانی در دادگاه محکوم میشود. «محمود سیف» نیز به ۳۰ سال زندان و رد مال محکوم میشود.
رابطه ۱۰۰ مقام جمهوری اسلامی با یک زن یهودی
هفته اول اسفند ۱۴۰۰ بود که شایعاتی درخصوص نفوذ یک جاسوس اسرائیلی به اسم «کاترین شکدم» در ارکان حکومت مطرح شد. ماجرا از یک کانال تلگرامی نزدیک به احمدینژاد و یک اکانت فیک توئیتری شروع شد. خلاصه ادعا این بود: «کاترین پرز شکدم» یک تنه در ساختار جمهوری اسلامی نفوذ کرده و با ۱۰۰ مقام ارشد کشور رابطه پنهانی و نامتعارف داشته است. منبع این ادعا را هم بلاگ شخصی شکدم معرفی کردند.
این در حالی است که تنها متن منتشره از سوی شکدم پیرامون ایران در چند ماه اخیر، مربوط به بلاگ شخصی وی در روزنامه تایمز اسرائیل است؛ تاریخ انتشار این یادداشت، ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱ (۴ آذر) است؛ یعنی سه ماه قبل از انتشار ادعاهای مطرح شده توسط کانالهای مدعی و اکانت فیک مذکور.
با نگاه به این یادداشت متوجه خواهید شد که در این یادداشت اصلاً ادعایی درباره نفوذ و یا وابستگی به رژیم صهیونیستی وجود ندارد و هر آنچه از سوی این رسانهها ادعا شده، فاقد صحت است.
از طرف دیگر؛ شکدم تنها ۵ سفر به ایران داشته و کل زمان حضور وی در ایران فقط ۱۸ روز بوده است. چگونه این فرد میتوانست طی ۱۸ روز با ۱۰۰ نفر رابطه پنهانی برقرار کند و یا برنامهریزی طولانی مدت برای نفوذ در نهادهای حاکمیتی کند؟!
نکته جالب ماجرا اینجاست که در این داستان کذایی از عدد کثرت استفاده شده است. بدین معنا که یک زن یهودی دقیقاً با ۱۰۰ مقام جمهوری اسلامی رابطه داشته؛ نه ۹۹ نفر و نه حتی ۱۰۱ نفر! مشابه همین مورد را در در آبان ۹۸ شاهد بودیم که تروریستهای مجاهدین خلق ادعا کردند ۱۵۰۰ نفر کشته شدهاند! همین ادعا بعدها مبنای خبر رویترز شد.
شکست رسانهای ضدانقلاب تداوم پیدا میکند
داستان سرایی کانال تلگرامی منتسب به حامیان احمدینژاد و در ادامه آنها موج سواری رسانههای خارجی و اصلاحطلبان به مرور با اخبار صحیحی که از تعداد روزهای حضور شکدم در ایران و نحوه تعامل وی با نهادهای حاکمیت در حال انتشار بود کم رمق شد. عملا این ماجرا هم در حال لو رفتن بود. شاید چند روز دیگر هم این خط ادامه پیدا میکرد اطلاعات دیگری نیز منتشر میشد که کذب بودن این ادعاها برای مخاطب کاملا علنی میشد.
علاوه بر این ماجرا، شکست پروژههای پیشین رسانهای جریان ضدانقلاب طی چندوقت اخیر نیز باعث شد خود ضدانقلاب از ادامه ماجرا منصرف شود و حتی دست به یک انتحار بزند. بیبیسی خود پیشدستی میکند تا روغن ریخته را نذر امامزاده کند و مصاحبه تکذیبیه را از خود شکدم ترتیب میدهد. راهبرد و هدف این مصاحبه نیز این است: اگر پروژه شکست خورد حداقل حیثیت رسانه خودمان را حفظ کنیم!