به گزارش صدای حوزه خلاقیت و نوآوری دو جزء اصلی و فراموششده تلویزیوناند؛ وقتی برنامهها و مسابقاتی روی آنتن میروند که تهیهکننده و عواملش هیچ تلاشی برای بومی کردن آن ندارند. دکور پرزرق و برقی باشد و مجری بازیگری و چند صباحی مخاطب سرگرم شود!
در حالیکه آن روزهایِ طلایی تلویزیون دیگر تکرار نمیشوند، زمانی که برنامهها و مسابقههایی روی آنتن میرفتند با کمترین امکانات و تکیه بر خلاقیت و نوآوری، به دور از هیاهو و شلوغبازیهای رسانهای، دنبال غذای آماده نبودند.
امروز اولین سؤال مدیران امر این است: “اسپانسر دارید! همهچیز جور است!”؛ نکتهای که باعثِ ناراحتی و نارضایتی بسیاری از برنامهسازان و سریالسازان کاربلد است. این نوع نگاه تنها به خودِ تلویزیونیها ضربه نزد، بلکه مخاطب را درگیر نسخههای خارجیاش میکرد. آرام آرام مدیران و دستاندرکاران هم به این غذای آماده عادت کردند و دیگر مسئله اصلی اتاق فکر، طراح و محتوای برنامه و مسابقه نیست، بلکه دکور و مجری و فالوور حرف اول را میزند.
بارها این نکته از سوی مجریان قدیمی تلویزیون بیرون آمده که برخی از مدیران به تهیهکننده و برنامهساز فیلمی میدهند و میگویند مثل این فیلم را برای ما بساز! این نگاه فاجعهآمیزی است که تلویزیون را هر روز به عقب میرود. این روند باعث شده، برنامهسازهای کاربلد از صداوسیما دور شوند و نگاهِ کاملاً سرمایهدارانهای بر تلویزیون حاکم شود و هرچه جلوتر میرویم فراگیری مسابقههای کپیشده بدون سرمنزل بیشتر میشود.
شاید حاشیههای اخیر مسابقه “سیمآخر” شبکه سه سیما بیشتر ما را یادِ این نکته بیندازد چرا به مسابقههای ایرانی برنمیگردیم و خلاقیت و نوآوری را احیاء نمیکنیم؟ تا کجا قرار است ستارههای بیرونی صحنه مسابقات و برنامههای پرزرق و برقِ ما را اشغال کنند؟
به جای فرار رو به جلو و نوعی تمسخر بیننده، تلویزیون را از لاک تقلید خارج کنید و به سمت نوآوری و خلاقیت بروید! سخنی که کارشناسان همواره بر آن تأکید کردهاند اما کماکان ظواهر بر محتوا غلبه دارد و حتی در برنامهسازی به سمت کپی چهره مجری از نسخه خارجی هم میرویم.
این روزها در فضایمجازی بحث روی کپی کردن و کپی شدن برنامهها و مسابقات تلویزیونی با نمایش تصاویر مجریان و دکورهای آثار خارجی، داغِ داغ است. زمانی که روزنامهای اسرائیلی دستِ رشیدپور و عوامل برنامه “سیم آخر” را رو میکند و البته با واکنش تعجببرانگیزِ آقای مجری همراه میشود.
این روزنامه به عدم رعایت قانون کپیرایت “سیم آخر” اشاره کرده که قابل تأمل است. زیرا در تمام دنیا مسابقات و برنامههایی ساخته میشوند، نمونههایی وجود دارند که قبلاً ساخته و پخش شدهاند. شاید پیشقراولِ گاتتلنتهای خارجی، “عصر جدید” احسان علیخانی باشد که پیش از آن با چالشهایی همراه شد. اما رفته رفته با بومیشدن عناصر اصلی برنامه، رنگارنگی از استعدادهای مختلف قومیتی و فرامرزی کنار هم قرار گرفتند.
بنابراین میتوان با استفاده از طرحها و ایدههای خارجی هم برنامههایی کاملاً ایرانی ساخت و کپی بدون صرفاً یک عیب در برنامهسازی محسوب نمیشود. اگر در شبکههای خارجی از یک برنامه استقبال شده عیبی ندارد که ما هم از فرمت آن استفاده کنیم و آثاری با کیفیت بسازیم که مردم نیز از آنها استقبال کنند.
کپی به خودی خود بد نیست، برنامه استعدادیابی تنها در یک کشور ساخته نشده، در تلویزیون کشورهای بسیاری میتوان این برنامه را دید و مردم ما هم حق دارند که اثری با این فرمت در رسانه ملی داشته باشند. اما کپی نعل به نعلِ بدون استفاده از فرهنگ ایرانی و اسلامی، ایرادی است که میتوان به این جریان برنامهسازی وارد کرد. در واقع اگر خلاقیت بر کپی بودن اثر غالب شود نمیتوان کپی بودن را امتیازی منفی برای برنامه دانست.
البته قبل از شروع پخشِ “سیم آخر” با نام قبلی “بمب” آقای تهیهکننده اشارهای به این عدم خلاقیت کرده بود: “بمب” برگرفته از یکی از پربینندهترین مسابقههایی است که در دنیا در حال برگزاری است و در بیش از 20 کشور در رنکینگ موفقترین برنامهها قرار دارد. ما هم تلاش کردیم با استفاده از آن پلتفرم، ساختار این مسابقه را در کشور خود پیادهسازی کرده و بر اساس محتوای موردنظر خود ایرانیزه کنیم. به نظرم مخاطب از تماشای این برنامه لذت میبرد و استقبال زیادی از آن خواهد شد.
برخی از برنامههای پربیننده همچون “دورهمی” مهران مدیری هم از یک نمونه هندی به نام “شبهای کمدی با کاپیل” الگو گرفته شده که دکور اولیه آن هم مو به مو تقلید شده بود. حتی مسابقه “زوجینو” مثل “سیم آخر” که از مسابقه بوم (boom) با اجرای باربد بابایی از برنامهای به نام ” family feud ” کپی کردهاند. “اعجوبهها” با محوریت حضور کودکان شبیه به برنامهای همچون Little Big Shots ساخته شد.
در کنارِ این کپیبرداریهای واضح که به رسمی معمول در رسانه ملّی تبدیل شده، واکنش رضا رشیدپور به انتقادات و ماجرای گرتهبرداری نعل به نعل “سیمآخر” از مسابقه اسرائیلی، قابل تأمل است که نوعی تمسخر و توهین به حساب میآید که جا داشت شفافتر و عمیقتر به این انتقادات پاسخ داده شود.
او به جای قبول اشتباه، با فرار رو به جلو و سعی در فرافکنی روش غلطی را در پیش گرفت. او ترجیح میدهد با تمسخر لو رفتن کپیکاری انجام شده به شعور مخاطب تلویزیون توهین کند.
شاید اگر نام اولیه مسابقه (بمب) به “سیم آخر” تغییر نمیکرد در کنار عینکهای شبیه به آن مسابقه و خیلی از اتفاقات دیگر، گویی مسابقه خارجی بوم (Boom) را فقط به زبان فارسی به نمایش گذاشتهاند! به تعبیر دیگر، مجری این مسابقه نمیتوانست با تسمخر بگوید سؤالات را هم برای ما آوردهاند!
چگونه میخواهیم تلویزیون را با اینگونه برنامهها به ابزاری برای مقابله با توطئههای شبکههای خارجی و رسانههای بیگانه تبدیل کنیم؟ در بحث پدافند غیرعامل، تلویزیون رسانهای است که حکم اسلحه را دارد. آیا تلویزیون ما با این برنامههایی که تولید میکند الان حکم آن اسلحه را دارد؟ اگر در مقابل تهاجم رسانهای قرار بگیریم تلویزیون میتواند به عنوان اسلحهای عمل کند و از این نظر قابل اتکا است.