به گزارش صدای حوزه، در سالهای اخیر طلبهها و روحانیون زیادی وارد فضای مجازی شدند و سعی کردند با مردم و مخاطبانشان خارج از فضای مسجد و منبر در بستر شبکههای اجتماعی ارتباط بگیرند و درباره موضوعات مختلف روز صحبت کنند و هرکدامشان هم سبک و سیاق خودشان را پیدا کردند. در این میان یک صفحه طنز و انیمیشن در اینستاگرام متفاوتتر از بقیه شد. صفحهای که صاحب آن یک طلبه جوان است و بیان متفاوتی را نسبت به سایر هملباسانش برای ارتباط انتخاب کرد. صفحهای که با محتوای طنز قصد دارد موضوعات اجتماعی و زندگی طلبگی را به نگاهی نو به مخاطبش معرفی کند. به همین با «مصطفی معبودی» طلبه سطح ۲ حوزه و صاحب صفحه عاشقانه طلبگی گفتگو کردیم.
ایده صفحه «عاشقانه طلبگی» چطور به ذهنتان رسید؟
اول در صفحه شخصی خودم چنین فعالیتی میکردم و یکسری پستهای عاشقانه مذهبی میگذاشتم. بعد تصمیم گرفتم صفحه جدا بزنم. صفحه «عاشقانههای مذهبی» را با کمک یکی از دوستانم راه انداختم و مثل همه صفحههای عاشقانه دیگر عکس و فیلم و پادکست بارگذاری میکردم. چون تکراری بود خوب نشد و با نظر دوستم قرار شد کار را در یک قالب دیگر پیش ببریم. دوتا کاراکتر طراحی کردیم و ساخت انیمیشن را یاد گرفتیم. حتی برای بقیه هم انیمیشن میساختیم.
کمکم یک دفتر گرفتیم و الان یک مجله فرهنگی در کرج باز کردهایم که تولید محتوا میکنیم.
از اینکه بخواهید با فضای عاشقانه طلبگی شوخی کنید، واهمه نداشتید؟
ترس که ندارد. البته چون خودم هم طلبه بودم و با این فضا آشنا بودم، دیگر کلاً نترسیدم. اگر انتقاد مؤدبانه باشد و توهینی در آن نباشد، بنظرم مشکلی ندارد، چه برای فضای طلبگی ساخته شود و چه هر موضوع دیگری.
درباره شوخیها هم، خب فضای مجازی ایجاب میکند که آدم یک شوخیهایی هم بکند تا مخاطب جذب شود. منتهی شوخیهای کلیپها فکر نمیکنم زننده باشند. درواقع سعی میکنیم نه سیخ بسوزد نه کباب، یعنی سعی میکنیم به کسی برنخورد. ضمن اینکه وقتی یک محتوایی در ذهن ما است، تا ساخته شود و به دست مخاطب برسد، ممکن است نزدیک به ۲۰ الی ۳۰درصد تغییر کند و مخاطب هم یک برداشت دیگری بکند.
تا الان از روحانیون و طلاب چه واکنشهایی گرفتهاید؟
خیلی از دنبالکنندگان صفحه، طلاب هستند. بازخورد منفی هم داشتیم. مثلاً وقتی یک کاراکتر چادری آوردیم، گفتند شما میخواهید چادر را خراب کنید. میگفتند با این انیمیشن و طنزپردازی شما میخواهید به چادر ضربه بزنید و حجاب را مسخره کنید.
اما خدا را شکر بازخوردی که به جامعه روحانیت و طلبگی برگردد، نداشتهایم. یعنی کسی نگفته شما قصد تمسخر روحانیون یا حوزه علمیه را دارید ولی خب بازخورد منفی بطور کلی داشتهایم که بنظرم طبیعی است.
بازخورد مثبت چطور؟
خدا را شکر بازخوردهای مثبت به قدری بوده که دلگرم بمانیم. مثلاً بارها پیام داشتهایم که با همین انیمیشنها و محتواهایی که تولید کردهایم، رفتار خیلی از چادریها با مانتوییها یا برعکس، صمیمیتر شده و جبههگیری کمتری نسبت به هم دارند؛ یا گفتهاند با فامیلهایی که پوشش متفاوتی داشتهاند رابطهشان بهتر شده است.
کدام پستهای عاشقانه طلبگی بیشتر از همه وایرال و دست به دست شد؟
پستهای اخیرمان، مثلاً پست اربعین یا پستی که برای گشت ارشاد بود، بیشتر پسندیده شد و شخصیتها را بقدری دوست داشتند که از رویشان کپیبرداری کردند.
فضای صفحه چقدر به زندگی طلبگی واقعی شباهت دارد؟ آیا مردم نسبت به زندگی طلبگی ذهنیت اشتباهی دارند؟ آیا طلبههای جوان امروز همینقدر زندگی شاد و خوشی دارند؟
اولش با یک فضای بستهای از سمت مردم مواجه بودیم که به تصورشان از زندگی طلبگی برمیگشت. اینکه روحانیون زندگی سرد و خشکی دارند. این تصور بخاطر فیلمهایی که از زندگی طلبگی ساخته شدهاند، ایجاد شده بود. ما هم میخواستیم این تصورات غلط را تغییر دهیم. عامه مردم فکر میکنند یک طلبه با خانوادهاش بیرون نمیرود یا خانوادهاش خیلی محدود هستند یا رفتارش با اعضای خانواده مناسب نیست و سختگیر است. این فضا را بین مردم دیده بودیم. یا مثلاً کسانی که خواستگار طلبه داشتند خیلی از ما سؤال میپرسیدند که رفتار طلاب چطوری است؟ آیا به ما خیلی سخت میگیرند؟ از این بازخوردها متوجه میشدیم یک مقدار مردم تصویر درستی ندارند. البته الان نسبت به قبل خیلی بهتر شده، هرچند هنوز هم برخی فکر میکنند طلبهها زندگی خشکی دارند و خودشان را محدود کردهاند، هرجایی نمیتوانند بروند، هرکاری نمیتوانند بکنند و… که البته برخی از اینها بدلیل شأن طلبگی است. مثلاً یک طلبه احتمالاً ملبس به یک عروسی که دعوت شده نرود و لباس معمولی بپوشد. چون بنظر من لباس روحانیت یک بازدارندگی و حرمتی دارد که فرد ملبس نباید با آن هرجایی برود و هرکاری بکند.
خلاصه ما بازخوردهای این چنینی داشتیم و بیشتر سعی کردیم این نگاه را تغییر دهیم و بگوییم طلبهها هم کافه و سینما میتوانند بروند. نه اینکه بخواهند جنبه روشنفکری بگیرند، بلکه مثل مردم معمولی جامعه هستند. بعضی از مردم برای تحصیل به دانشگاه رفتهاند و برخی دیگر حوزه را انتخاب کردهاند. تفاوتشان فقط همین بوده. خیلی از تفاوتهایی که عرف قائل است را مردم عادی ندارند.
در ذهنتان این بود که این تصور را بخواهید اصلاح کنید؟
بله سعی کردیم تا حدودی با آن مقابله کنیم. ولی چون وارد بعضی چیزها که عرف نمیپسندد، شدیم، از دوستان طلبه خودمان بازخوردهای منفی گرفتیم. مثلاً میگویند رفتن به فلان جا و انجام فلان کار در شأن طلبه یا همسر طلبه نیست. [البته گاهی درست میگویند]
مثلاً چه کاری در شأن همسر طلبه نیست؟
مثلاً بلاگری و حجاب استایل بودن در شأن همسر طلبه نیست. سعی کردیم برای این پدیده هم یک کار بسازیم که موفق نبود و مجبور به حذفش شدیم. تصمیم گرفتیم بعداً یک کلیپ دیگر در این باره درست کنیم که متأسفانه هنوز موفق نشدهایم. برای این موضوع باید بیشتر فکر کنیم، اینکه اصلاً در شأن یک همسر طلبه هست که در فضای مجازی وارد شود و بخواهد کار کند؟ اگر وارد شد چه کاری مناسب است و چه کاری مناسب نیست؟ یکسری از این دغدغهها هم در ذهنمان هست که میخواهیم دربارهاش کار بسازیم.
دوست دارید این صفحه به کجا برسد و با آن چه کارهای فرهنگی دیگری انجام دهید که هنوز نتوانستهاید؟
حقیقتش چیزی که همیشه در نظر من بوده هنوز محقق نشده است. دوست دارم یک مجموعه داشته باشیم و در همین قالب زندگی طلبگی و اینها فعالیت کنیم. بعد جنبههای مختلفی داشته باشد، مثلاً قسمت کودک و نوجوانش را راه بیندازیم، قسمت خانوادهاش را راه بیندازیم. یک هیئت دانشآموزی یا خانوادگی داشته باشیم. دوست دارم یک فضای معنوی و قابل استفاده درست کنم.
هنوز محقق نشده اما خدا را شکر بد هم پیش نرفته. یعنی تا جایی که در توانمان بوده انجام دادهایم. کمی هم دست تنها بودم و تا دوستانی مثل خودم پیدا کنم که طلبه باشند و حرف همدیگر را هم بفهمیم، کار کمی سخت و دیر پیش میرفت. ولی خب تا همین جا هم که توانستهایم دفتری تهیه کنیم و فروشگاهی در آن قرار بدهیم که خرج دفتر را بدهد، یا سراغ انیمیشنسازی برویم و چیزهای بیشتری یاد بگیریم، تا اینجایش خدا را شکر خوب بوده. ولی افقمان این است که چیزهای بیشتری داشته باشیم و بتوانیم بهتر عمل کنیم.
بنظر شما شکاف بین جامعه طلاب و مردم عادی زیاد است؟ یا اینطور که به آن دامن زده میشود نیست؟
بنظرم این فیلترها که افراد مذهبی، مدارس مخصوص بروند و برای تفریح جاهای خاص بروند و… نهایتاً برای تهران و کرج صدق میکند. اما در قم یا خیلی از شهرهای دیگر شاید اینطور نباشد. ولی در کرج و تهران نسبت به شهرهای دیگر این شکاف و فاصله مردم با روحانیت بیشتر است.
کمی بخاطر این است که حوزه اجازه نمیدهد طلاب هرجایی بین مردم بروند. این یکی از انتقادهایی است که به حوزه دارم. کمی هم بخاطر تبلیغات رسانهای و تصور غلط مردم است که کسی با آن مبارزه نکرده است. اینها باعث شده این شکاف زیاد شود و بنظر من دارد روز به روز بیشتر هم میشود.
برخی میآیند با این فضا مقابله کنند و درستش کنند، ولی بدترش میکنند. لذا این فاصله مدام بیشتر میشود. چرا که در حوزه آموزش رسانهای و … به آن صورت نداریم. لذا طلبههایی که وارد این عرصه میشوند ممکن است قصدشان هم خیر باشد، ولی نمیتوانند درست کار کنند.
نمیگویم خودم خیلی خوب کار میکنم، قطعاً کار بنده هم ایراد دارد. منظورم این است که چون آموزش نمیبینند، کسانی هم که میآیند تا وارد این فضا شوند، شاید نتوانند گوشهای از کار را بگیرند و درستش کنند.
موضوعات را از کجا پیدا میکنید؟ چطور به طرح موضوع و زاویه نگاه میرسید؟
سعی میکنیم بیشتر چیزهایی را انتخاب کنیم که مردم با آن درگیر هستند. بعد موضوعات را روی بوردی که داریم مینویسیم، اولویتبندی میکنیم و یکی را انتخاب میکنیم که رویش کار کنیم.
ولی قبول دارید در چندسال اخیر حضور روحانیون در فضای مجازی مثل اینستاگرام و توییتر بصورت تصاعدی زیاد شده است؟
بله. یادم میآید قبلاً که صفحه شخصی خودم را راهاندازی کرده بودم، حوزه با من مخالفت میکرد. میگفتند تو نباید وارد این فضا شوی، نباید بعضی از کارها را انجام بدهی. طلبه باید درس بخواند و نباید دنبال اینطور کارها باشد. این کارها وقتش را تلف میکند. آن موقع سال دوم_سوم طلبگیام بود. اینطور مسائل بود.
ولی الان حتی خود حوزه هم موافق این اتفاق شده که طلبهها ورود پیدا کنند و اگر توانایی دارند، فعالیت کنند و کاری که از دستشان برمیآید را انجام دهند. نمیگویم حامی شده، ولی حداقل دیگر تا جایی که به حوزه ضرری نرسد، مخالفتی نمیکند.
برای همین طلبهها دیدند این فضا برای کار کردن مناسب است و وارد شدند. چون در مسجد ممکن است ۲۰_۳۰ نفر پای حرفشان بنشینند، اما در این فضا با یک صفحه میتوانند با هزاران نفر در تعامل باشند. لذا طلاب هم به این سمت روی آوردند. خب ایرادات و آفاتی هم دارد.
چه آفاتی؟
مثلا آفاتی که خیلی از بلاگرها درگیرش هستند. ممکن است طلبههایی که پا در این مسیر گذاشتهاند هم دچار این آفات بشوند. اینکه فقط دنبال جذب مخاطب باشند و بدنبال محتوای خوب نباشند یا فقط دنبال محتوایی باشند که فراگیر شود و جنبه آموزشی یا جنبه خاصی نداشته باشد.
چرا مردم روی سبک زندگی قشر طلبه حساس هستند؟ مثلاً طلبهای که سوار موتور شود برایشان عجیب است و عکس میگیرند، یا طلبهای که پیتزا میخورد یا صفحه اینستاگرام دارد؟
این اشکال وارد است ولی نمیشود گفت تقصیر مردم است. شاید چون کمتر دیده باشند یک روحانی با همسرش به یک فروشگاه هایپرمارکت برای خرید بروند. با مردم کمتر در تعامل هستند. برای همین مردم تا چنین چیزی میبینند برایشان عجیب است. فکر میکنند فقط این روحانی دارد این کار را میکند و بقیهشان این کار را نمیکنند. فکر میکنند بقیه روحانیون فقط منبر میروند و یکی برایشان خرید میکند یا خانمهایشان را برای خرید میفرستند یا کارهایشان را دیگری برایشان انجام میدهد. مردم با آنها در تعامل نبودهاند که این چیزها برایشان عادی باشد، اینکه یک طلبه هم بعنوان یک شهروند زندگی روزمرهاش را در جامعه دارد. خیلی از این چیزها طبیعی است.