به گزارش صدای حوزه، در سال ۱۹۶۵ و بعد از چند سال تحقیق و پژوهش “فرانک هربرت” روزنامهنگار و مشاور محیط زیست، رمانی را به نام “تل ماسه” نوشت که به یکی از رمانهای پرفروش و تأثیرگذار در سبک علمی-خیالی و آخرالزمانی تبدیل شد.
تأثیرات موضوعات زیستمحیطی البته برای نگارش این رمان مؤثر بود. هربرت بعدها به “ویلیس ای. مکنلی” کسی که دایرهالمعارفی درباره رمان “تل ماسه” نوشت و در آن مقالاتی را درباره این رمان گردآوری کرد، گفت که ” این رمان زمانی آغاز شد که او به نوشتن مقالهای در مجله درباره تپههای شنی در تپههای “اورگان” نزدیک “فلورانس”، منصوب شد.
او بیش از حد درگیر شد و در نهایت به مواد خام بسیار بیشتری از آنچه برای یک مقاله نیاز بود رسید. مقاله هرگز نوشته نشد، اما بذری را کاشت که به “تل ماسه” منتهی شد.
قصه او بصورت متناوب توسط مجله علمی-خیالی آنالوگ در چند قسمت منتشر میشد اما هیچکدام از ناشران علاقهای برای انتشار این رمان نشان نمیدهند. رمانی که انتشار آن و فروش بالای آن باعث شد تا برخی از آنان بگویند که اشتباه عمر خود را مرتکب شدهاند.
در نهایت شرکت چیلتون حاضر شد با پرداخت ۷ هزار و ۵۰۰ دلار به عنوان پیش پرداخت به هربرت انتشار رمان را آغاز کند. چیزی که خیلی زود بازار خود را پیدا کرد و به یکی از رمانهای پرفروش دوران تبدیل شد.
این رمان در سالهای بعد و در میانه دهه ۱۹۸۰ و دو سال قبل از مرگ این نویسنده در قالب فیلم سینمایی تولید شد که آن را یکی از فاجعهبار ترین فیلمهای تاریخ سینمای علمی-خیالی باید دانست. این فیلم را “دیوید لینچ” ساخته است. هرچند رمان توانسته در فروش و جذب موفق باشد اما اولین فیلم بسیار ضعیف و آشفته تولید شد.
کارگردان سورئالیستی که فیلمهای مهم و مطرحی مانند “بزرگراه گمشده” و مرد کله پاک کنی” را ساخته است. این که چرا این کارگردان با این سبک حاضر به تولید فیلم حماسی، اکشن و علمی خیالی شده است را خود او نیز به صورت شفاف و کامل توضیح نمیدهد اما همین بس که هر وقت از او درباره این فیلم سؤال میشود خشمگین میشود و حاضر نیست درباره این فیلم پرهزینه که در گیشه شکست مفتضحی خورد صحبت کند.
او حتی بعضا نام کارگردان دیگری را به عنوان سازنده اثر نام برده است اما در مجموع آنچه که مستند است ساخت این فیلم توسط او است.
اما چرا این فیلم شکست بزرگی خورد و نتوانست حق این رمان پرفروش را که تا چندین جلد ادامه پیدا کرد، بجا آورد؟ پاسخ این سؤال دقیقاً به ویژگیهای رمان و قصه آن بازمیگردد. “تل ماسه” بسیار رازآلود و سرشار از المانها و نشانههای مبهمی است که بنظر میرسد هربرت آنها را بر اساس عقاید و فرهنگهای مهم و کهن خصوصاً جهان اسلام و اعراب نوشته است.
از سوی دیگر خط داستانی قصه خود نیز آنقدر طولانی است که جمع کردن همه آن در یک فیلم رسماً ضربه مهلکی به فیلم وارد میکند. همین فیلم تازه بخشهای اولی را در یک فیلم دو ساعت و نیم گنجانده است و قرار است که قسمت دوم آن نیز وارد مراحل تولیدی شود تا در سال ۲۰۲۳ به اکران برسد. این یعنی کارگردان کاربلدی در سبک آخرالزمانی و علمی-خیالی مانند “دنی ویلنوو” فهمیده که نمایش آنچه که در جلد اول این رمان آمده در یک فیلم حتی ۳ ساعته اشتباه محض است و باید آن را در بیش از یک فیلم ساخت. کار درستی که قبل از او سازنده دیگری برای این رمان در یک مجموعه مینی سریال ۶ قسمتی که هرکدام یک ساعت و نیم است انجام داده است.
“تل ماسه” بسیار رازآلود و سرشار از المانها و نشانههای مبهمی است که بنظر میرسد هربرت آنها را بر اساس عقاید و فرهنگهای مهم و کهن خصوصاً جهان اسلام و اعراب نوشته است
البته سریال “تل ماسه” که بر اساس جلد اول رمان است را در یک سه قسمتی و بعد جلد دوم و سوم رمان یعنی “مسیح تل ماسه” و “فرزندان تل ماسه” را در سه قسمتی دوم ساخت. این سریال را جان هریسون برای شبکه Syfy که تمرکزش روی محتوای علمی-خیالی است ساخت و نسبت به فیلم “دیوید لینچ” چند سروگردن بالاتر است.
حداقل اینکه اصل ماجرا و قصه را با بیان روانتر و قابل فهمتر گفته و در کنار آن با جلوههای ویژه بمراتب بهتری یک مجموعه تلویزیونی قابل دیدن ساخته است. علاوه بر این سریال او نسبت به فیلم اولی نسبت به جزئیات رمان وفادارتر است. چراکه رمان تل ماسه یک قصه آخرالزمانی است که در آن همانطور که اشاره شد براساس فرهنگهای ادیان کهن خصوصاً مسلمانان مطالب و جزئیاتی را درباره منجی و آینده جهان گفته است که بیان روشن و صریح آنان خصوصاً که نگاه منفی و تاریکی بطور مستقیم به آنان ندارد، برای استدیوهای هالیوود چندان خوش نمیآمده است.
نسخه سریالی تل ماسه
به عنوان مثال قبیله فریمنها FREMEN ( که در هنگام شنیدن آزادمردان فهمیده میشود) بخاطر زندگی قبیلهگونه در صحرا آنهم با لباس و آیین و مناسکی که دارند بسیار به مسلمانان شباهت دارد. همان چیزی که در فیلم جدید نیز بطور روشن دیده میشود.
هربرت روزنامهنگاری بود که بر مسائل جغرافیایی و زیست محیطی و همینطور سیاسی توجه داشت. باتوجه به شباهتی که او از توصیف زندگی فریمنها گفته و اطلاعات او از روزگار سیاسی حاکم میتوان احتمال اینکه او قصد داشته تا اعراب و مسلمانان را تصویرسازی کند وجود دارد. این اوصاف همانچیزهایی هستند که در فیلم لینچ کمتر دیده میشود اما در سریال به وضوح بیان میشود.
فریمنها که در فیلم تله ماسه جدید-خاویر باردم نقش یکی از بزرگان آنان را بازی میکند
احتمالاً شما نیز در این مدت که نسخه جدید فیلم پخش شده است نام “مهدی” به عنوان منجی که در آینده خواهد آمد و زمین و مردمان را به سوی بهشت هدایت کرد را شنیدهاید. اتفاقی نادر که از سوی هالیوود شاید برای اولینبار رخ داده باشد.
اما جالب است که بدانیم لینچ سکانسی که “دوک لتو آتریدیس” پدر قهرمان فیلم یعنی “پل آتریدیس” با مشاور خود درباره “مهدی” صحبت میکند را ساخته است اما بدون اینکه کسی بداند این سکانس از فیلم سانسور میشود. البته شاید اگر، شخصیت قهرمان فیلم و مهدی منفی از آب درمیآمد اینگونه نظام هالیوودی با این فیلم برخورد نمیکرد.
مشاور دوک به او میگوید که نوشته شده که مهدی مردمان را به سوی آزادی حقیقی هدایت میکند
در قسمت دوم این یادداشت تلاش میکنیم تا تحلیل کامل و جامعی از این قصه را بیان کنیم تا معلوم شود که سرنوشت این منجی چه میشود و آیا هربرت واقعاً منجی ادیان را تبلیغ کرده است یا خیر؟
دنی ویلنوو در پشت صحنه تل ماسه
لایه سیاسی تل ماسه: جنگ قدرتها برای سروری بر جهان در آخرالزمان و در خاورمیانه
اما موضوع تل ماسه چیست؟ آن را بطور خلاصه میتوان جنگ قدرتهای خاندان برتر در آخرالزمان برای کنترل بر مهمترین سرزمین جهان نامید. چیزی شبیه به موضوع سریال بازی تاج و تخت. برخی از نویسندگان آن را واکنشی نسبت به مشکلات زیست محیطی در آینده و موضوعات دیگر عنوان کردهاند اما برای نگارنده که تمام تولیدات تصویری این رمان را تماشا کرده است مشخص است که این دست موضوعات کاملاً فرعی و جنبههای حاشیهای و ثانوی دارند.
“تل ماسه” بازنمایی افسانهای-اساطیری، سیاسی و مذهبی درباره قدرت و زمامداری در آینده بر اساس نگاه تمدن غرب است. هربرت این سه ضلع را به گونهای در تاروپود رمان شکل داده است که بتواند رمانی جدی که حرفی برای گفتن داشته باشد خلق کند.
قوم برتری که با دسیسه امپراطور وارد میدان نبرد شده و سپس توسط گماشتههای خبیث او حذف میشوند تا رقیبی برای او باقی نماند. هربرت اما بجای آن که یک دنیای کاملاً خیالی و بینسبت به دنیای واقعی را نوشته باشد، با انتخاب صحرا و با دارایی ارزشمندی به نام “اسپایس” که در حقیقت سوخت مورد استفاده و ارزشمند دنیای آن روزگار است، جنگ بر سر خاورمیانه و ماده ارزشمند آن یعنی نفت را دراماتیزه و فانتزی کرده است تا بتواند حرف و پیامش را برای سیاستمداران و مردم دنیا جذاب و جالب توجه کند.
اینکه در آینده جنگهای قرن بیستم و روابط سیاسی میان کشورهای دنیا چگونه خواهد بود و چه خواهد شد؟ (لایه سیاسی داستان)
مادر منجی که از زنان بنی جزیره است خود تحت تعالیم سحرآلود مادران مقدس این فرقه قرار دارد
لایه مذهبی و اساطیری: منجیگرایی جدید مسیحی برای آخرالزمان
اما فریمنها و قبلتر از آن زنان جادوگر قبیله بنی جزیره با آداب و رسوم معنوی و عرفانی خاص خود منجی را برای خود تربیت میکنند که جهان را نجات دهد. این لایه اما بهانه اصلی و دغدغه نویسنده است. همه چیز بدون حضور و آموزههای زنان بنی جزیره غیرممکن است. این گروه از زنان ساحره که از آنان به پشتوانه فکری داستان باید یاد کرد، تفکر و اندیشه را بیان میکنند.
قهرمان باید سفر درونی خود را با کمک اسپایس، خاک سحرآمیز صحرای سیاره آراکیس و آب مقدسی که در سفرههای زیرزمینی بدست خواهد آورد، آغاز کند تا شرایط ارتقا و تحول را درون خود پیدا کند. قهرمان فیلم در حال تغییرات معنوی و عرفانی و شکلگیری شخصیتی جدید درون خود است تا دنیا را نجات دهد و حس، سبک و حال و هوای فیلم نیز ما را مانند فضای رمان “کیمیاگر” نوشته “پائولو کوئیلو” وارد دنیای درونی و باطنی او کرده و با سحر و تخدیر مخاطب را همراه خود میکند تا با قهرمان همذاتپنداری کند. (لایه مذهبی و در عین حال اساطیری)
از این منظر و با توجه به اینکه فیلمهای جنگهای ستارهای بعد از این رمان در سال ۱۹۷۷ ساخته شده است، میتوان شباهتهای میان فیلم جروج لوکاس و رمان فرانک هربرت را اتفاقی نخواند. از فضای صحرایی گرفته تا قهرمانی با سفر معنوی و درونی که در جنگهای ستارهای با اسکای واکر شاهد آن هستیم، همگی نشان میدهد که فرانک هربرت در خلق قهرمان و منجی با خصوصیات عرفان مآبانه موفق بوده است.
تل ماسه حداقل تا پایان قسمت اول فیلم یک پیشگویی براساس باورهای ادیان الهی است که منجی برای نجات جهان ظهور خواهد کرد و جهان را نجات خواهد داد. اما سناریو و رویه این فیلم نه چندان بر اساس باورهای اسلامی و نه مسیحیت است.
اگرچه که نام مسیح حتی بر روی جلد دوم رمان نوشته شده است اما تمام اینها بستری مناسب و آماده است تا بنمایه منجی را بار دیگر زنده کند. اما آنچه که باقی میماند با منجی حقیقی الهی فرسنگها فاصله داد و بیشتر عبور از منجی ادیان است.
اشارهای که “بانو جسیکا آتریدیس” به پسرش “پل” درباره آمادهسازی زنان بنی جزیره برای اذهان عموم مردم نسبت به ظهور منجی در بدو ورود به سیاره آراکیس میکند را میتوان نشانهای بر مسئله مهم «آیندهسازی برای جهان» عنوان کرد.
این بذر در لایه زیرین فیلم با این دیالوگ کاشته میشود تا مخاطب ضمن آنکه به موضوع ظهور منجی توجه دارد، مانند “پل آتریدیس” نسبت به آن تردید هم داشته باشد و حتی آن را خرافه فرض کند گرچه مادر او به نمایندگی از زنان بنی جزیره این تردید را رفع میکند. اما در ادامه این داستان خواهیم دید که آیندهسازی بواسطه منجی ادیان بیشتر وسیله و بهانهای فریبنده است و ما شاهد ظهور شکل دیگری از منجی در پشت تصویر ارائه شده خواهیم بود.
در نهایت فیلم جدید تل ماسه هوشمندی و زیرکی جالبی به خرج داده است. کارگردان فیلم دقیقاً کاری را کرده که “جان هریسون” برای سریال “تل ماسه” کرده است. بهرهمندی از سبک و شکل کار برای بیان و القای حس و حال منجی فیلم در روزگار سیاه و تلخی که در آن دنیا رو به پایان است و تاریکی در حال گسترش است. اینگونه فیلم قابل توجه و با کلاسی بالاتر از دیگر فیلمهای علمی-خیالی و آخرالزمانی ساخته و فضای رازآلود و مبهم اثر بجای آنکه پاشنه آشیل و دوری مخاطب از فیلم شود مایه جذب مخاطب شده است.
اما آیا بنیادهای این تغییر را مذهب و ادیان الهی بوجود میآورد یا عقایدی دیگر از جنس عرفانهای نو ظهور؟
ادامه دارد…