به گزارش خبرنگار فضای مجازی صدای حوزه، مجتبی عادلپور، عضو تحریریه مدادالفضلاء در کانال ایتای نویسندگان حوزوی نوشت:
هر کسی در زندگی خود از برخی چیزها بدش میآید. مثلا من دوستی دارم که از پیاز سرخ شده متنفر است. اگر توی غذایش یک تکه پیاز ببیند، لب به آن نمیزند. حاضر است به شکمش سنگ ببندد و گرسنگی را تحمل کند؛ اما له شدن پیاز را زیر دندانش تجربه نکند.
یا دوست دیگری دارم که وقتی گربه میبیند، بدنش مور مور میشود. گربههای شهری را دیدهاید که دُم خود را بلند میکنند و خیلی با ناز و عشوه، سلانه سلانه نزدیک میشوند و خودشان را به آدم میمالند. این لحظات برای رفیقم حکم مرگ و زندگی دارد. همین هم باعث میشود تا گاهی اوقات به فلسفۀ خلقت گربه اشکال کند و بگوید: «مگر قرار نبود گربهها موش بگیرند؟! پس اینجا چه میکنند…؟!»
حال این دوستانم برایم قابل درک نبود تا این که من هم نسبت به برخی چیزها همین حس را پیدا کردم. یکی از این موارد، کانالهایی است که امور مربوط طلاب را اطلاعرسانی میکنند. از آنها متنفرم، چندشم میشود، بدم میآید، بدنم مور مور میشود، دندانهایم قریچ قروچ میکند، حالت تهوع پیدا میکنم و …
حالا چرا؟ اول به خاطر اینکه مثل قارچ زیاد شدهاند. آنقدر زیاد که وقتی منوی«ایتا»یم را نگاه میکنم، سرگیچه میگیرم. تعداد این کانالها را نشمردم ولی حدس میزنم به اندازه دانههای یک تسبیح باشند! آنقدر زیاد که مطمئن باشید اگر قبل از کلمۀ «طلاب» یک کلمه اضافه و جستوجو کنید، کانالی با این نام در ایتا خواهید یافت. کلماتی مانند: شهریه، استخدام، مسکن، امور، معیشت، زبان، ماشین، موبایل، دیوار… .
هر روز از چند تای آنها لفت میدهم؛ اما دوباره به بهانهای مجبور میشوم عضویت یکی از آنها را قبولکنم. آرزو دارم روزی از همه آنها خارج شوم ولی انگار مثل بختک به زندگیام چسبیدهاند. یکی نیست بپرسد کند این همه کانال برای چیست؟! شاید کسی در پاسخ به اعتراض من بگوید بالاخره این تعداد کانال لازم است و هر کدام باری از دوش طلاب برمیدارند ولی دلیل دوم من این ادعا را رد میکند.
دوم نیز به این دلیل است که بیشتر مطالبی که در این کانالها منتشر میشود، تکراری است. مثلا ثبت نام شهرک مهدیه، خبری بود که تقریبا در تمامی اینکانالها بازتاب داشت. سوال این جاست اگر هر کدام رسالت و هدف معینی را دنبال میکنند و زمینه فعالیت آنها مشخص است، چه دلیلی دارد که هر نخودی را به آش کانال خود اضافه کنند؟ نکتۀ جالب توجه این که شنیدهام که در پشت پردۀ برخی از آنها یک نفر قرار دارد!
اما آن دلیلی که باعث شد من نسبت به این کانالها حساسیت بیشتری پیدا کنم این بود که مدیران آنها تلاش میکنند به هر وسیلهای مخاطب جذب کنند.
من که خودم وقتی پیام تبلیغی در یکی از این کانالها میبینم حس میکنم عنکوبتی تار تنیده و من را وسوسه میکند تا در دام او بیفتم. چه بسیار پیامهای تبلیغی که در این کانالها دیدم که اگر نگویم دروغ بود، راست هم نبود.
بگذارید یک شبیهسازی از این کانالها داشته باشم. برای اینکه به کسی هم برنخورد از کلمه پیاز به جای نام حقیقی آنه استفاده میکنم. مثلا در کانالی که «اطلاع رسانی پیاز» نام دارد پیامی میبینم که نوشته است:« توزیع پیاز به قیمت مناسبت» چون بازار این صیفی همه جا لازم، نابهسامان است، روی لینک میزنم و وارد کانال دیگری میشوم که« اطلاع رسانی پیاز و سیب زمینی» نام دارد.
پیامی که به بهانه آن وارد کانال شده بودم فیک از آب در میآید و متوجه میشوم که پیام، مربوط به توزیع پیاز در مریخ است. از اینکه گول خورده و به این کانال وارد شدهام به خودم ناسزا میگویم. حال من در این مواقع، حال تاجری است تمام سرمایهاش را در یک قمار از دست داده است.
در همین کانال، پیامی سنجاق شده که به چند«پیازکارِ ماهر نیازمندیم» روی لینک میزنم. پیام روی صفحه گوشی نقش می بندد:«آیا میخواهید به ”کانال کاشت پیاز“ بپیوندید؟» پاسخ مثبت میدهم؛ اما هر چه میگردم خبری از پیامی که به خاطر آن وارد آن کانال شده بودم، نمییابم. اینبار به خودم قول میدهم دور هر کانالی که با پیاز خط و ربط دارد نزدیک نشوم. چند روزی میگذرد و من یکی از رفقا را میبینم که یک کیسه پیاز به دست دارد. از او میپرسم: «پیاز از کجا؟» میگوید در کانال «امور پیاز و مشتریان» پیامی گذاشته بودند که فلان جا پیاز کیلویی هزار! دوباره به کانال بر میگردم و این حکایت همچنان باقی است… .