به گزارش صدای حوزه، معماری اسلامی یکی از الگوهای بسیار مهم در شهرسازی است که اگر بهشیوهای درست طراحی و اجرا شود میتواند روح اسلامی را به مردم شهر منتقل کند، این موضوع بهویژه در شهرهای زیارتی از اهمیتی دوچندان برخوردار است چرا که جاری شدن حس معنوی در شهرهای زیارتی امری حیاتی است، برای مثال طرح توسعه شهر مشهد، طرح طاش، چند سالی است که در این شهر دنبال میشود و مزایا و معایبی را بههمراه داشته است،
به همین منظور، مصاحبهای با حضور سعید شعرباف، مدیرعامل شرکت عمران و مسکنسازان ثامن در خبرگزاری تسنیم برگزار شد تا موضوع شهرسازی شهرهای زیارتی کشور از جمله مشهد مقدس، قم و شیراز بهصورتی دقیقتر مورد بررسی قرار گیرد.
در زیر، متن این میزگرد را از منظر میگذرانید:
الگوی شهرسازی درستی در شهرهای زیارتی در پیش نگرفتیم
به زعم جمعی از کارشناسان، الگوی شهرسازی در شهرهای زیارتی دارای نواقص جدی است. آیا شما موافق این موضوع هستید؟ ریشههای این اتفاق را در کجا باید جستوجو کرد؟
در شهرهای زیارتی کشورمان یعنی سه شهر قم، مشهد و شیراز و حتی تهران با محوریت شهر ری و شهرهای زیارتی که به ما نگاه میکنند و الگو میگیرند، یعنی نجف و کربلا، الگوی معماری و شهرسازی درستی را در پیش نگرفتیم.
همانطور که میدانید این دو شهر در بسیاری از طراحیهای خود چه از نظر نرمافزاری و چه از نظر نیروی انسانی از ما الگو میگیرند، بنابراین با اتفاقی طرف هستیم که برد آن فقط بافت اطراف حرم رضوی نیست بلکه الگویی بزرگمقیاستر است. بافت اطراف حرم رضوی تجربهای قدیمی بهاندازه ۲۵ سال دارد و این تجربه با کمی تأخیر در دیگر شهرهای مذهبی دیگر بازتکرار میشود.
مدل سرمایهداری مکه و مدینه را تکرار کردیم
نکته تأسفبار این است که از نظر الگوی کلان شهرسازی، آن چیزی که اجرا کردیم همان الگویی بوده است که جریان سرمایهداری در الگوی زیارتی در دو شهر مدینه و مکه طراحی کرده بود و ما هم با تغییراتی همان الگو را جلو بردیم، این موضوع در حالی است که نگاه خاص شیعه به زیارت متفاوت از نگاه اهلتسنن به این موضوع است، حتی در ادبیات غربی هم از آن بهعنوان توریست فرهنگی یاد میکنند، در حقیقت، در نظر آنان، زیارت یک سفر فرهنگی است که با ماهیت گردشی طراحی شده است.
بگذارید یک مثال بزنم؛ در ادبیات گردشگری مرسوم در دنیا، زمان ماندگاری در مقصد یکی از موضوعات مهم است، بهعبارت دیگر میگویند که باید زمان ماندگاری مسافر در مقصد را افزایش داد چرا که به حداکثرسازی سود در آن منطقه میانجامد، این موضوع در حالی است که در روایات خود توصیه میکنیم که “زیارت خود را کوتاه اما تعدادش را زیاد کنید.” معتقدم مدل شهرسازی ما در اطراف حرم، تناسبی با سلوک خاصی که در زیارت شیعیان وجود دارد، ندارد.
وضعیت فعلی ما با ساختمانهایی که ساخته شده است، چگونه است؟
یکی از المانهایی که در مدل طراحی شهرهای زیارتی خود باید دربارهاش حرف بزنیم، حضور مرقد در طراحی شهری است. نکتهای که اشاره کردید مرسومترین مدل است. میگوییم که باید در زوایای قابلتوجهی از شهر، گنبد و حرم را ببینیم، این موضوع قطعاً مطلوبیت دارد و برای زائر حس مطلوبیت ایجاد میکند، برای مثال تپه سلام در مشهد جایی است که هنوز هم خیلی از قدیمیها در آنجا توقف میکنند و به امام رضا علیه السلام سلام میدهند. با این حال، نکتهای که از نمای بصری مهمتر است، حس حضور است. در فرهنگ شهرسازی ما در موارد متعددی میبینیم که گذرهای تشرف به حرم لزوماً در مرکز حرم نبودند، در حقیقت اینگونه نبوده است که از کیلومترها آنطرفتر که بهقصد زیارت حرکت میکنند، از همان ابتدا رو به حرم باشند و آن را ببینند، چهبسا باید طراحی شهرسازی بهگونهای باشد که زائر از دالانهایی آرام آرام بیاید و هرچقدر که به حرم نزدیکتر میشود با اینکه گنبد را نمیبیند، حسوحال معنوی پیدا کند، بهعبارت دیگر، نور، کاربری و شکل ساختمانها بهگونهای باشد که زائر بفهمد به حرم نزدیک شده است، این موضوع متفاوت از دید حرم است یا اینکه بگوییم فلان ساختمان جلوی دید ما را گرفته است.
در مسیرهای متنهی به حرم باید شغلهای سبک تر فعالیت کنند
باید هرچه به حرم نزدیکتر میشویم، نورها آرامتر و کاربریها کمسروصداتر شود، چرا در اطراف حرمها مغازههای طلافروشی نمیبینیم و بیشتر فرشفروشی میبینیم؟ به همین دلیل است. مطالعات ما در مشهد نشان میدهد که هرچقدر به حرم نزدیکتر میشویم، غذافروشیها، غذاهای سبکتری میفروشند، مثلاً آبمیوهفروشی میبینیم، معنای این موضوع این است که زائر در مسیر تنها برای چند دقیقه بایستد، گلویی تازه کند و آبمیوهای بخورد و بهسمت حرم حرکت کند، بر همین اساس، حتی غذافروشی که نزدیک حرم است هم باید با کاربری مذهبی زیارتی آنجا هماهنگ شود.
این تصور که لزوماً بارگاههای زیارتی ما باید صحنهای بزرگ با فضاهای گسترده بهسبک مساجد هندی باشند، دور از عرف الگوی اسلامی ایرانی است، برای مثال در جایی مثل مسجد امام خمینی اصفهان میبینید که همه کاربریها کنار هم قرار دارند و نمیتوانید بازار را از مسجد جدا کنید.
تفکیک فضای قدسی و عرفی در بافت حرم، شروع انحراف است
یکی از بزرگترین اتفاقات نابهنجار که در بازسازی اطراف حرمها رخ داد همین موضوع بود، این اتفاق از زمان پهلوی آغاز شد و بهسرعت فضای عرفی را از فضای قدسی جدا کردیم. اگر نقشههای قدیمیتر حرم را ببینید میبینید که بازار و حرم کاملاً در هم پیچیده است و کاملاً در حال کار کردن با یکدیگراند، حتی در بازار، مدرسه داریم که حوزه علمیه است. کار اشتباه این بوده است که دیواری کشیدیم و گفتیم “از اینجا به بعد خارج از حرم است.”، تفکیک فضای قدسی و عرفی شروع انحراف است و میتوان گفت نوعی سکولاریسم کالبدی است، به همین دلیل است که زائر تا زمانی که داخل حرم نشده است، حس حضور ندارد، وقتی به حرم میرسد، چادرش را سر میکند و داخل میشود.
هتلهای لوکس و لاکچری تو ذوق زائر میزند
وقتی یک هتل لوکس و لاکچری با برندهای خارجی کنار حرم ساختید که ماهیت آن مناسب زائر متوسط به بالا است، تو ذوق میزند و حس حضور را خراب میکند، این موضوع کاملاً عینی است و نیازی به علم شهرسازی ندارد، حتی یک فرد عامی هم میتواند متوجه شود که این دو با یکدیگر همخوانی ندارد، نکته من ظریفتر است، من میگویم اینکه بیاییم و فضا را گستردهتر کنیم تا هرکس از دورتر هم حرم را ببیند خوب نیست، مسئله فراتر از بلندمرتبه و ارتفاع و گنبد است، هماکنون میتوانید ارتفاع حرم را اینقدر بالا ببرید یا بهگونهای نورپردازی کنید که از چندکیلومتری هم حرم دیده شود اما نکته مهم اینجاست که سازوکارهای ارتباطی اطراف حرم تا چهاندازه با آن متناسب است، یک بخش نامتناسب را ما میتوانیم احساس کنیم؛ همان فضاهای اقامتی تجارتی است که متناسب با اقتصاد مردم نیست.
یکی از اتفاقاتی که در بافتها رخ داده و نتیجه انحراف عرفی قدسی است، این است که میگوییم “در اینجا فقط میخواهیم کار هویتی انجام دهیم.”، خب، کار هویتی چیست؟ معمولاً این تصور وجود دارد که باید کاربریهای فرهنگی درست کنیم، مثلاً مغازههای اطراف را تبدیل به کتابفروشی کنیم یا حوزههای علمیه افزایش پیدا کند، درست است که اینها با هویتی کردن بافت ارتباط دارد اما بقیه بافت منطقه چنین کارکردی ندارد.
به نظر شما حلقه مفقوده در بافت زیارتی اطراف حرم کجاست؟
پیرمرد فرنیفروش را از اطراف حرم راندیم تا بانک بیاید و چک پاس کند!
تجربه شکستخورده ما در بافت اطراف حرم به ما میگوید که مهمترین عنصر هویتی در بافتهای زیارتی، مردم هستند، بگذارید مثالی بزنم، یک فرد فرنیفروش در مشهد وجود داشت که در میدان شهدا مغازه داشت و کار میکرد، کارش این بود که ساعت ۳ صبح مغازه را باز میکرد و کسانی که میخواستند برای نماز صبح به حرم بروند یا کسانی که از نماز صبح برمیگشتند، در اینجا غذای سبکی میخوردند و میرفتند، ساعت ۹ صبح هم مغازهاش را میبست، سپس شهرسازی که قصد نوسازی و ساخت هویت داشت آمد و میدان شهدا را مجدداً بازطراحی کرد. در این میدان مجسمههایی قرار داده شد تا کار هویتی صورت گیرد اما سازوکار اقتصادی بهگونهای بود که آن پیرمرد فرنیفروش دیگر نمیتوانست داخل میدان صاحب مغازه شود و به همین دلیل رانده شد، سپس مغازههای ورودی میدان را به فروش گذاشتیم، چهکسی برای خرید آمد، بانک. به او فروختیم. فرض کنید که در میدان نزدیک به حرم یک بانک قرار دارد که ساعت ۸ صبح باز میشود و مردم باید به آنجا بروند و چک پاس کنند! وجود همان فرنیفروش و اثری که میگذاشت بهمراتب بیشتر از کارهای فرهنگی بود که در آن میدان انجام شد، در نقطه مقابل، وقتی که اکنون وارد میدان امام اصفهان میشوید، لذت میبرید، میدان طراحی فرهنگی نشده است اما وقتی واردش میشویم حس معنویتری داریم.
سود اقتصادی انبوهسازی جایگزین بافت فرهنگی معنوی شده است
اگر به این جمعبندی میرسیدیم که مردم و فعالیتهای اقتصادیشان در بافت تقویت و احیا شوند، بافت هم فرهنگیتر است، هم امنتر است و هم اجتماعیتر، در این صورت دچار این لوپ معکوس که در بافتهای زیارتیمان گرفتارش شدهایم، نمیشدیم. این لوپ اینگونه است که در ابتدا میگویم این منطقه نیاز به نوسازی دارد، برای نوسازی نیاز به پول است، پول از کجا میآید؟ در نهایت به این نتیجه میرسیم که باید بافت را بهگونهای طراحی کرد که پول نوسازی آن از داخل خودش دربیاید، نتیجه این میشود که بگوییم “این چند پلاک را از مردم میگیریم، تجمیع میکنیم و تبدیل به کاربری با ارزش بالاتر میکنیم که سود اقتصادی داشته است، از کنار این سود، فضاهای عمومی را بهبود ببخشیم.”، بنابراین در لوپی میافتیم که نتیجهاش پروژههای بزرگمقیاس است و چنین پروژههایی سبب راندن مردم و بومیان از آنجا میشود، در اینجاست که ارزشها کمرنگ میشود، چنین مسیری در طرح طاش اطراف حرم رضوی انجام شده است، مردم کنار رفتند و بهجای آنان سرمایهگذاران سر کار آمدند.
ساخت مجتمعهای تجاری در اطراف حرم شکست خورد/ مغازههایی که خاک میخورند
بگذارید مثالی بزنم، در شهر مشهد در پایین خیابان که بهسمت بالا میآیید، راستههای تجاری قدیمی داریم که سرقفلیهای گران دارند و ۲۴ساعته فعال هستند، اکثرا هم شغلهای خاصی در آنجا مشغول فعالیتاند که متناسب با فرهنگ زیارت در طول ادوار شکل گرفته است، حال بافت شهرسازی آمده و گفته است که “این بافت زیبا نیست” و به همین دلیل بخشی را رانده است، نتیجه آن پروژهای بهاسم ضامن شده است که بسیار معروف است، در حقیقت این پروژه روی ویرانههای تجاری خطی بنا شده است. اکنون طبقههای منفییک، مثبتیک و مثبتدو این مجتمع بسیار شیک، خالی است و حتی یک نفر هم حاضر نیست آنها را اجاره کند، نکته جالب اینجاست که کنار آن بافتهای تجاری خطی پرشور وجود دارد اما این ساختمان خالی است، به همین دلیل مجبور میشویم آن را به صنفی بدهیم که بیاید و ۴۰ مغازه را با یکدیگر اجاره کند. این موضوع فقط هم مختص به این پروژه نیست بلکه کاربریهای تجاری در طبقات منفییک، مثبتیک و مثبتدو در کل اطراف حرم شکست خورده است. اگر چنین تجربههایی را باز هم در شهرهای دیگر نظیر قم، شیراز و… تکرار کردیم، نتیجهاش چیزی جز رکود اقتصادی نیست، بنابراین میخواهم بگویم که ما با نیت اقتصادی چیزی را طراحی میکنیم اما غفلت میکنیم که رمز احیای اقتصادی این منطقه حضور مردم است، پس شکست میخوریم.
به نظر شما هتلهای لوکس پرشمار که در اطراف حرم ساخته شدهاند، به بافت معنوی این منطقه آسیب زده است؟
سکونت موقت، معضل جدید در مشهد/ محلههایی که امنیت بسیار ضعیفی دارند
پدیده دیگری که در مشهد داریم، سکونت موقت است. این موضوع در اطراف بافت حرم بسیار زیاد دیده میشود، مجتمعهایی که با نگاه مسکونی ساخته شدند اما مردم مشهد و بافت سنتی در آن ساکن نیستند، نتیجه آن نوعی خانه مسکونی است که یک ماه در سال زنده است و ۱۱ ماه دیگر در آن خبری نیست، این موضوع امنیت اجتماعی محله را دچار مشکل کرده است، محله سوتوکور است، هیچ کس بدان رسیدگی نمیکند و ساختمانها هم دچار مشکلات جدی شده است و به همین دلیل هیچ کس تمایل ندارد در آن زندگی کند. اکنون مناطقی نوسازیشده را داریم که از ساعت ۸ شب به بعد کسی جرئت نمیکند در آن حرکت کند چرا که کسی در خانههای آن ساکن نیست، بنابراین چرخهای ایجاد شده است که هدفش نوسازی و بهسازی است اما چون وجود مردم برایش اهمیت ندارد، دقیقاً به ضد خودش تبدیل میشود، بهنظرم این الگوی نادرست را نباید تکرار کنیم. وقتی به شیراز رفته بودم دیدم که این الگوی نادرست در آنجا هم در حال تکرار شدن است، اصلاً لازم نیست کاربریهای فرهنگی را در اطراف حرم گسترش بدهیم، کاربریها در طول زمان توسط مردم شکل میگیرند و فقط باید کاری کنید که مدل نوسازی شما با سازوکارهای مردمی مبارزه نکند.
در پیک زائر، نیمی از ظرفیت هتلهای مشهد هم پر نمیشود!
بگذارید درخصوص گردشگری هم مثالی بزنم؛ مشهدیهای قدیم که خانههایشان دوطبقه بوده است، در ایام پیک زیارتی، در یک طبقه زندگی میکردند و طبقه دیگر را به زائر اجاره میدادند، بنابراین ترکیبی از سکونت و اقامت را شاهد بودیم، این موضوع باعث میشد که حتی برای زائر بسیار محروم هم در نزدیکترین نقطه به حرم جا پیدا میشد، حال به وضعیت امروز برویم، ۵۵ درصد از هتلهای ایران در بافت اطراف حرم است. برمبنای آمار مدیر انجمن هتلداران ایران، در پیک زائر که معمولاً ایام عید است، بیش از ۵۰ درصد ظرفیتهای هتلی ما پر نمیشود.
اتاقهایی که خالی میماند اما قیمتش کم نمیشود
حال سؤال من این است که؛ چرا قیمتهای این هتلها پایین نمیآید؟ وقتی یک هتل خالی است و طبیعتاً در حال ضرردادن است، قیمت اتاق را پایین نمیآورد؟ دلیل این موضوع این است که هتل خصوصی نیست. هتلها برای یک نهاد یا سازمان است. با بررسیهای صورتگرفته، ۸۰ درصد فضای اقامتی که در این منطقه ساخته شده است، متعلق به نهادهای دولتی و خصولتی است، نتیجه این میشود آن کسی که در هتل نشسته است برایش مهم نیست که این هتل پر شود یا نشود، او کارمند است و آخر ماه حقوقش را میگیرد، دلیلی ندارد هتل را پر کند در حالی که اگر این هتل برای شخص خصوصی بود چنین کاری نمیکرد.
۷ درصد مردم متوسط از هتلهای لوکس اطراف حرم سهم دارند
آمار دیگری که دارم نشان میدهد که فقط ۷ درصد هتلهای شبتخت اطراف حرم میتواند توسط ۶ دهک پایین جامعه مورد استفاده قرار گیرد، دقت کنید که دهک ۶ متعلق به استاد دانشگاهها است، بنابراین از استاد دانشگاهها به پایین که جمعیت زیادی هستند و ۷۰ درصد زائر حرم رضوی را هم تشکیل میدهند، تنها ۷ درصد از کل این فضاهای اقامتی سهم دارند، بقیه متعلق به ۴ دهک بالایی است، اینگونه میشود که شما فضایی نوسازیشده ساختهاید که در پیک ایام زیارتی هم مورد استفاده مردم قرار نمیگیرد، بر همین اساس، آستان قدس مجبور میشود فضایی زائرشهر در فاصلهای دور از حرم درست کند که زائر را به آنجا ببرد، در چهزمانی این شرایط را داشتیم؟ در گذشته مردم محروم خیلی راحت میتوانستند در نزدیکترین فاصله به حرم جا پیدا کنند.
به نظر شما برای حل این مشکلات چه راهکارهایی وجود دارد؟
بدون سرمایه هنگفت انبوهساز هم میتوان نوسازی کرد
چند قاعده ساده شهرسازی وجود دارد و خیلی از آنها را قبلاً در تجربههای زیستی قبلی خود داشتهایم؛ اولاً در طرحهای بازسازی و نوسازی باید محور طراحی این باشد که مردم ساکن حتیالامکان در منطقه بمانند، قاعده اشراف سکونت برای ساکنین یک قاعده اساسی است، اگر این را بهعنوان یک اصل بپذیریم باید تمام سازوکارها را براساس آن بچینیم. درست است که نیاز به نوسازی بافت داریم و خانهها باید نو شوند اما باید این سؤال را بپرسیم وقتی ۸۰ درصد پلاکهای منطقه زیر ۲۰۰ متر است و صاحبانش سرمایه دیگری برای نوسازی خانه خود ندارند، چگونه پول نوسازی تأمین میشود؟ تنها راه، مشارکت در ساخت است، این که خانهای ۴طبقه ساخته شود و مالک و سازنده هرکدام دو طبقه بردارند، در این صورت، بافت نوسازی شده است، حال اگر از نظر حاکمیتی توانستیم قوانین معماری وضع کنیم، الگوی شهرسازی اسلامی هم رعایت شده است، برای مثال بگوییم که نما باید اینگونه باشد و…، پس خود مالکین میسازند اما با رعایت قوانینی خاص، اگر این موضوع را در احیای بافتهای فرسوده خود بهعنوان اصل بگذاریم، بهسراغ تملک گسترده نمیرویم، دیگر به صاحب ملک نمیگوییم “بفروش و برو!”، اصل بر این است که بماند.
چرا چنین قاعدهای را اجرا نکردیم؟
به این دلیل که میخواستیم کسب سود کنیم. این مکانها را محل خوبی برای افزایش سرمایه میدیدیم. اعتقاد ندارم که در اینجا سرمایهگذاران بخش خصوصی خیلی سود کرده باشند و این بد است. اکنون در مشهد علیرغم همه این تجربیات، نزدیک ۷ـ۸ سالی است که دغدغه تغییر ایجاد شده است و فهمیدهاند که دیگر نمیتوان این طرح را ادامه داد، طرح کاملاً براساس همین گزارههاست، مردم باید برگردند، مقیاس ساختوساز باید انسانی شود، برای مردم سود اقتصادی داشته باشد که بمانند و قیمتها واقعی شود.
طرح جدید نوسازی بافت اطراف حرم رضوی چه مشخصاتی دارد؟ آیا این طرح اجرایی شده است؟
خیر، در حال ابلاغ شدن است اما همین که ابلاغ شده است کلی از مردم از آن استقبال کردند. طرح ویژه منطقه ثامن است و جایگزین طرح قدیمی یعنی طرح طاش میشود. الگویی که در آن استفاده شده است برمبنای تجربیات تلخی است که در ۲۵ سال قبلی داشتیم. نگرانی ما این است که دوباره اشتباه طرح طاش را در قم، شیراز، نجف و کربلا تکرار کنیم. ما راه رفتهای را از قبل در مشهد دیدیم و میدانیم بنبست است، ادامه دادن این مسیر آن هم در این شرایط اقتصادی غلط است، باید این حرف را بهزبان بلند گفت، راه قبلی منجر به شکست شد و حالا دوباره برگشتیم، این راه نباید در جای دیگری تکرار شود. جالب است بدانید که حضرت آقا در سال ۱۳۸۶ حکم ویژهای برای بافت اطراف حرم دادند که نامهای ۸مادهای است. تمام نکاتی که رهبر انقلاب در آن نامه گفتند ۱۸۰ درجه بهعکس عمل شده است.
نگران شیراز، قم و کربلا هستیم
در نجف آیتالله سیستانی نسبت به حفظ بازار، حفظ میراث و داشتههای پیرامون نجف نامهای نوشتند، بهدلیل آنکه التزام عملی در آنجا وجود داشت و طبیعت عملی در شهرسازی داشتند، سبب شد که در نجف، الگویی قابلدفاعتر نسبت به الگوی مشهد داریم، در آنجا هم حرم توسعه پیدا میکند و هم با حضور مردم این فرآیند صورت میگیرد، در حقیقت مردم را بیرون نریختیم، این اتفاق حتماً باید در شیراز و قم صورت گیرد، متأسفانه میبینم که اشتباهات گذشته در حال تکرار است و اگر امروز جلویش را نگیریم سالها بعد متوجه اشتباه میشویم.