به گزارش صدای حوزه، در سراسر جهان آموزش به دو صورت رسمی و غیررسمی صورت میگیرد. آموزش رسمی از طریق نظام آموزش و پرورش کشورها در دورههای مختلف تحصیلی به افراد منتقل میشود و رسانهها در این بین به آموزش غیررسمی میپردازند. در اوایل رسانهها محدود به رسانههای مکتوب بودند ولی در ادامه رسانههایی مثل رادیو و تلویزیون هم در آموزش غیررسمی نقش ایفا کردند. اما این روزها فضای مجازی و اینترنت بر دیگر اشکال رسانه غلبه یافته است و افراد از این طریق آموزشها را دریافت میکنند. با گسترش استفاده از فضای مجازی، روزانه دانشآموزان زیادی از این فضا به صورت کنترل نشده آموزش دریافت میکنند و اغلب دانشآموزان، دیگر مانند قبل به آموزشهای رسمی یا مدرسهای اهمیت نمیدهند و آن را تنها رفع تکلیف میدانند؛ اما آموزشهای دریافتی از فضاهای مجازی را یاد میگیرند و حتی بروز آن را میتوان در رفتارهای آنان به وضوح دید. به عنوان یک واقعیت باید پذیرفت که عمق آموزشهای غیررسمی نیز همانند گستره طیف و نوع آنها، در اکثر موارد بسیار زیاد است، به طوری که اثرات مثبت و منفی آموزشهایی که به طریق غیررسمی انجام میگیرد، بسیار طولانی مدت بوده و برای سالیان دراز در اذهان و شخصیت افراد باقی میماند. این واقعیت نشان میدهد که توجه به آموزشهای غیررسمی و استفاده از این تکنیک جهت انتقال مفاهیم مورد نظر، چقدر اهمیت دارد. در اینجا این ترس به وجود میآید که ممکن است نسل بعدی ما دانشآموزانی باشند که آموزشهای رسمی را به خوبی فرانگرفتهاند و در عین حال آموزشهای
غیر رسمی را بدون هیچ کنترل و فیلتری یاد گرفتهاند. این ترس در این زمان که به دلیل شیوع بیماری کرونا آموزش رسمی نیز از طریق درگاههای مجازی به بچهها منتقل میشود، بیش از پیش احساس میشود.
انواع آموزشها
از لحاظ میزان آگاهی آموزشدهنده و آموزش گیرنده از فرآیند آموزش میتوان آموزشها را بر دو نوع تقسیم بندی نمود: آموزش رسمی، آموزش غیررسمی. آموزش رسمی فرآیندی است که طی آن، هم آموزشدهنده و هم آموزش گیرنده نسبت به فرآیند آموزش آگاه هستند، به عبارتی آموزشدهنده میداند که در حال آموزش دادن است و آموزش گیرنده نیز میداند که درحال آموزش دیدن است. لذا معلم در یاد دادن و متعلم در یادگیری مختار بوده و هردو به صورت ارادی در فرایند آموزش شرکت میکنند. آموزش غیررسمی اما فرآیندی است که طی آن، آموزشدهنده و آموزش گیرنده به صورت ناآگاهانه وغیرارادی درفرآیند آموزش مشارکت دارند. یعنی آموزشدهنده نمیداند که درحال آموزش دادن است و متعلم نیز متوجه نیست که درحال آموزش دیدن است. بنابراین آموزشدهنده در یاد دادن و متعلم در یادگیری مختار نبوده و هریک به صورت غیرارادی نقش خود را ایفا میکنند.
تاثیر آموزشهای غیررسمی بر پیشرفت تحصیلی
عصری که در آن زندگی میکنیم، عصر انفجار اطلاعات و فناوری است. دسترسی انسان به اطلاعات در این عصر، به مراتب سریعتر، آسانتر و فراوانتر از گذشته شده است. اطلاعاتی که امروزه کودکان کسب میکنند، تنها از طریق معلم و کلاس درس نیست. در واقع کودکان و نوجوانان در این عصر، بخش اعظمی از اطلاعات و تجربیات خود را به صورت آزاد، غیررسمی و خارج از محیط مدرسه به دست میآورند. بیشتر اوقات دانشآموزان در خارج از مدرسه گذرانده میشود. در این اوقات، هر یک از آنها با توجه به امکانات، علاقهها و استعدادهایشان، میتوانند به طور آزاد، مهارتها و اطلاعات متعددی را بهطور غیررسمی کسب کنند که بر پیشرفت تحصیلی و عملکردشان در مدرسه، تاثیر بسزایی داشته باشد. آشنایی با تاثیرات آموزش غیررسمی که دانشآموزان گاه به صورت ارادی و گاه به صورت تصادفی کسب میکنند، معلمان را در طراحی و انتخاب فعالیتهای آموزشی، روشهای تدریس، مدیریت کلاس و راهبردهای یادگیری کمک میکند. تجربیاتی که دانشآموزان از آموزشهای غیررسمی به دست میآورند، میتواند تاثیر چشمگیری بر پیشرفت تحصیلی و آموزش رسمی آنها داشته باشد. آگاهی معلم از تجربیات کودکان و نوجوانان میتواند، در شناسایی علاقهها و استعدادهای دانشآموزان و همچنین انتخاب روش تدریس و راهبردهای یادگیری، کمک شایانی به او کند. معلم میتواند در اوقات آزاد از دانشآموزان بخواهد در موردچگونگی گذران اوقات خود در خارج از مدرسه صحبت کنند. مثلا اگر دانشآموزی در اوقات فراغت خود به جمعآوری صدفها، انواع سنگها و دیگر کلکسیونها میپردازد، از وی بخواهد آنها را به کلاس بیاورد و برای دیگر دوستانش شرح دهد. اگر دانشآموزی تجربه رفتن به باغوحش یا موزه حیاتوحش را دارد، میتواند آن تجربه را به صورت انشا بنویسد و برای دوستانش بخواند. تجربیات کودکان و نوجوانان ممکن است بسیار متفاوت باشند؛ مثلا عدهای در موردفعالیتهای مکانیکی یا الکتریکی تجربه دارند و عدهای دیگر در مورد نواختن سازهای موسیقی یا خواندن کتاب شعر و داستان. بازگو کردن این تجربیات در کلاس، نه تنها موجب تغییر نگرش معلم نسبت به توانمندیها و استعدادها و نحوهی فراگیری دانشآموزان میشود، بلکه موجب افزایش صمیمیت بین دانشآموزان و بهرهمندی از اطلاعات یکدیگر نیز میشود. تجربیاتی که دانشآموزان از آموزشهای غیررسمی به دست میآورند، میتواند تاثیر چشمگیری بر پیشرفت تحصیلی و آموزش رسمی آنها داشته باشد.
عدم جذابیت محتوا و فضای آموزشی
در خصوص دلایل پیشی گرفتن آموزش غیررسمی بر آموزش رسمی در جامعه ما، محمدرضا نیک نژاد کارشناس آموزشی به آفتاب یزد گفت: «در همه جای جهان شکلهای مختلف آموزش وجود دارد؛ آموزشهای رسمی و غیررسمی. اگر در یک کشوری هر دو شیوه آموزش رسمی و غیررسمی در یک راستا و مکمل یکدیگر باشند هیچ مشکلی به وجود نمیآید و آموزش غیررسمی میتواند بسیار کمککننده باشد. اما در کشور ما به دلایل مختلف شکاف عمیقی میان آموزش رسمی و غیررسمی وجود دارد و هر روز ژرفای آن در حال بیشتر شدن است. دلیل آن هم این است که عموما آموزشهایی که در مدارس به بچهها داده میشود خیلی مورد اقبال دانشآموزان و خانوادههای آنان نیست. تقریبا از آغاز آموزش در ایران فضای آموزشی و محتوای آن برای دانشآموزان آزاردهنده بوده است و ساختار آموزشی نتوانسته است محیط جذابی را برای دانشآموزان ایجاد کند. برای مثال من همکاری داشتم که بعد از سالها فعالیت در شغل معلمی به کشور سوئد مهاجرت کرده است. یکی از فرزندان او در ساختار آموزشی ایران تحصیل کرده بود و دیگری در ساختار آموزشی سوئد. او به من میگفت آن فرزند من که در ایران تحصیل کرده بود صبحها با زور و دعوا به مدرسه میرفت اما این یکی فرزندم، صبحها خودش ما را مجبور میکند که او را به مدرسه ببریم و برای مدرسه رفتن شوق بسیار زیادی دارد. متاسفانه ما نتوانستهایم محیط آموزش رسمی را جذاب کنیم تا حداقل حضور دانشآموزان در مدرسه برای آنها یک حضور دلچسب باشد. خود این مسئله بسیار آسیب زا است، زیرا وقتی فرد بخواهد یک مطلبی را در محیط آزارهنده یاد بگیرد با یک مقاومت درونی مواجه میشود که یک واکنش طبیعی است. همچنین محتوای آموزشی ما هم خیلی با زندگی امروزی افراد تناسب ندارد؛ یعنی به آنها برای زندگی فردی و اجتماعیشان چیزی اضافه نمیکند. در کشورهای توسعه یافته بچهها ریاضی را در قالب نمایشی و در نمایشگاه میآموزند و از فضای بازی برای ارائه آموزش به بچهها استفاده میکنند.»
مدارس، پادگان نیستند!
وی در ادامه درباره راه حل مقابله با چنین مسئلهای به ما گفت: «باید مقداری درونمایههای آموزشی کاهش پیدا کند و فضای بیشتری به بچهها برای فکر کردن، کسب مهارت و بازی در محیط مدرسه بدهیم تا مدرسه برای آنان جذاب شود. فضای پادگانیای که در مدارس وجود دارد و آموزشهای مبتنی بر تحمیل یک دیدگاه که عموما در آنها گریز ایجاد میکند باید در فضا کمتر شود. بچهها در سنین مدرسه به ویژه در دوران کنونی که اکثرا در آپارتمان زندگی میکنند، نیاز به حضور در جمع دارند. نباید بچهها در یک فضای پادگانی قرار بگیرند زیرا خود به خود ذهن و جسم در برابر آموزش مقاومت میکند. آموزشها باید شخصیت و دوران رشد دانشآموزان را به رسمیت بشناسند تا در نهایت بتوانند مهارتهای مختلف را در دانشآموزان افزایش دهند. امروزه مدارس ما از ایده آلی که مطرح کردم بسیار فاصله دارند و همین سبب شده است که گرایش به سمت آموزشهای غیررسمی که فضاهای مجازی است بسیار زیاد شود و متاسفانه در آن فضا بچهها در مقابل دنیایی از اطلاعات قرار میگیرند که اطلاعات درست و غلط باهم مخلوط هستند. همچنین بچههای ما در این زمینهها بسیار کم رشد پیدا کردهاند و نیاموختهاند که چگونه
سنجش گرایانه با این فضاها و موضوعات برخورد کنند و آموزش برای آنها شترگاوپلنگی شده است که نسلهای آینده را به شدت تهدید میکند. تا زمانی که آموزش و پرورش در اولویت نباشد این نگرانی وجود دارد که اتفاقا در سالهای آینده این موضوع مشکلات متعددی را برای جامعه در حوزههای مختلف اجتماعی ایجاد کند.»
توجه به علاقه و خواسته دانشآموزان
همچنین نرگس ملکزاده کارشناس آموزشی در این باره به ما گفت: « الان به دلیل شرایط موجود کرونا بیشترین ابزاری که در دسترس بچهها است گوشیهای تلفن همراه آنان است و بیشترین مطالب آموزشی و غیرآموزشی را از همین فضا دریافت میکنند. خانوادهها به این نتیجه رسیدهاند که شکل رسمی مدارس را رها کنند و آموزش را از فضای مجازی دریافت کنند و به دنبال مهارتها و آموزههایی باشند که به درد دانشآموز بخورد. اما از دیدگاه من معنای این نوع آموزش این است که هیچ کنترلی برآن وجود ندارد. تنها چیزی که به نظر من میتواند این فضا را مخصوصا در این دوره کنترل کند این است که مدارس و آموزش و پرورش رسمی، آن بخش از آموزش غیررسمی در فضای مجازی را به دست بگیرند و به تولید محتواهایی بپردازند که مورد علاقه دانشآموز و پسند خانوادهها است. در بحث آموزش غیررسمی از طرحهای مختلفی میتوان استفاده کرد، طرحهایی که به نحوی کمبودهای آموزش رسمی را جبران کنند. بحث موسیقی، ادبیات و خوانش متون قدیم میتواند باعث جذب دانشآموزان شود که از طریق این فضاها به نحوی بتوانیم آموزش غیررسمی را کنترل کنیم. الان معلمان در زمینه تولید محتوا به حدی رسیدهاند که بتوانند تولیدات قابل ارائه خوبی داشته باشند. تنها راه کنترل همین است که آموزش و پرورش رسمی به نحوی وارد آموزش غیررسمی شود.»
نسلی بدون چارچوب و احساس تعلق
وی درباره تبعات پیشی گرفتن آموزش غیررسمی به وسیله فضاهای مجازی به ما گفت: « ما در آینده با دانشآموزان کنترل نشده و رها مواجه خواهیم شد و این افراد هیچ چارچوبی را یاد نمیگیرند. درست است که شاید بزرگ شدن در یک چارچوب جزو نقصهای نظام آموزشی باشد ولی از یک طرف ویژگیهای مثبتی هم مانند آداب اجتماعی را برای دانشآموزان در پی دارد. فرزندانی بدون چارچوب و قید، افرادی هستند فاقد احساس تعلقی که باید داشته باشند. اطلاعاتی که در فضاهای مجازی وجود دارد بسیار زیاد و فیلتر نشده است که باعث ایجاد برخی ویژگیهایی خلاف عرف و جامعه در دانشآموزان میشود و ما با بچههایی مواجه میشویم که بسیار متفاوت از دیگر نسلها هستند.»
عوارض شخصیتی و تربیتی ضعف آموزش رسمی
همچنین فاطمه رسولی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در این باره گفت: « مدرسه یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است. در واقع مدرسه جایی است که بخشی از هویت بچهها در آن جا شکل میگیرد. آموزش فقط محدود به ابعاد تحصیلی و درسی بچهها نیست، بلکه دارای ابعاد دینی، اخلاقی، اجتماعی و… است. در محیط مدرسه بچهها در کنار هم سالان خود اتفاقاتی را تجربه میکنند که در محیط خانه امکان تجربه کردن آنها وجود ندارد. محیط مدرسه و تعامل با معلمان میتواند به صورت الگو و سرمشق، باعث به وجود آمدن قانونپذیری در بچهها شود. اینها در رشد هویت دانشآموزان بسیار تاثیرگذار است. به صورت کلی دانشآموزان زمانی که در محیط مدرسه قرار میگیرند با معاشرتی که در آن فضا با یکدیگر دارند هویت فردی، اجتماعی و فرهنگی خود را پیدا میکنند. به واسطه کرونا تمام این امتیازات تا بخش زیادی حذف شده است و آموزش رسمی هم دیگر به صورت کامل انجام نمیشود و بسیاری از دانشآموزان در این دوران از روشهای دیگر استفاده میکند و دیگر مثل گذشته بر آموزش رسمی تسلط ندارند. ما در چند سال آینده با نسلی مواجه میشویم که شاید از جوانب زیادی از اطلاعات عمومی و آموزشهای پایه محروم ماندهاند یا آموزشهای پایه آنقدر ضعیف دریافت شده است که عملکرد آنها را در دوران تحصیلیشان تحت تاثیر قرار میدهد. در نتیجه این افراد در عزت نفس و اعتماد به نفس خود دچار مشکل میشوند. در روانشناسی مفهومی به اسم درماندگی آموخته شده وجود دارد؛ به این معنی که اگر فردی پایههای مطلبی را درست یاد نگیرد و دچار شکست شود دیگر برای بهتر شدن و موفقیت تلاش نمیکند و فرد یاد میگیرد که من نمیتوانم و دیگر تلاشی برای کسب موفقیت نمیکند. به مرور زمان افرادی که دچار درماندگی آموخته شده میشوند اعتماد به نفس و جرات پذیریشان کاهش پیدا میکند. همچنین این افراد سعی میکنند که کناره گیر باشند. به جز این موارد زمانی که در آموزش رسمی، مسائل پایهای که باید بچهها در هر سال تحصیلی یاد بگیرند یا آموزش داده نمیشود یا فراگرفته نمیشود، این باعث میشود که دانشآموز در سالهای بعدی به رشد متناسب با سن خود نرسد و همیشه حس عقب بودن از بقیه را با خود داشته باشد. حتما در سالهای آتی باید سال تحصیلی طولانی شود تا بخشی از این مسائل جبران شود. در این دوران باید تعداد دانشآموزان در کلاسهای آنلاین کاهش پیدا کند تا معلم بتواند به هر دانشآموز رسیدگی کند. اخیرا در رابطه با اینکه فضای مجازی و حذف محیط مدرسه به چه میزان میتواند اضطراب دانشآموزان را افزایش دهد، پژوهشی انجام گرفته است. در این تحقیق متوجه شدهاند نه تنها حذف مدرسه میزان اضطراب بچهها را افزایش نداده است بلکه تا حد زیادی استفاده از فضای مجازی استرس آنها را کاهش داده است. این نشاندهنده آن است که مدارس ما هنوز با سختگیریهای زیاد، استرس زیادی را در بچهها ایجاد میکنند و بچهها به نحوی از محیط مدرسه فراری هستند. علت اینکه بچهها الان از طریق فضای مجازی آموزش رسمی را دور میزنند، این است که استرس سازنده و احساس مسئولیت در آنها به وجود نیامده است و درس را به عنوان یک امر آزاردهنده برای خود میپندارند.»
وقتی فضای مجازی، معلم حقیقی افراد می شود
- منبع : آفتاب