به گزارش صدای حوزه، مهمان بخش رهیافتگان به اسلام بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم بانوی رهیافته اتسکو هوشینو از ژاپن بود.
وی در ابتدا گفت: من دین مردم ژاپن را بیشتر یک فرهنگ میدانم. برای همین خیلی به آن اعتقادی نداشتم و تنها از آموزههای اخلاقی آن استفاده میکردم.
این بانوی رهیافته افزود: من بعد از ۱۱ سپتامبر نسبت به دین اسلام کنجکاو شدم و در اینترنت به مطالعه مطالبی درباره آن پرداختم. پس از آن سفری به کره جنوبی داشتم که در آن سفر با خانمی مسلمان اهل مالزی آشنا شدم که مطالب بیشتری درباره اسلام به من گفت.
این رهیافته بیان کرد: دوست مسلمان اهل مالزی نسبت به شیعیان نگاه خوبی نداشت و مرا از نزدیکی و ارتباط با آنها برحذر داشت.
اتسکو هوشینو با اشاره به کنجکاوی درباره ایرانیان شیعه گفت: بعد از شنیدن حرفهایی که درباره ایرانیان و شیعیان شنیدم باز هم به جستجو در اینترنت پرداختم و بر عکس حرفهای دوست اهل مالزی به مطالب جالبی برخوردم از جمله اینکه ایرانیان نمازشان را با مُهر میخوانند و منظور از سنگ پرستی ایرانیان که به غلط برداشت شده بود، جنس مهر در موقع نماز بود.
او ادامه داد: همچنین شروع به مطالعه قرآن کردم و به نکات جالبی رسیدم، قبل از خواندن قرآن برخی به من گفته بودند شیعیان قرآن دیگری را مقدس میشمارند! من با مطالعه قرآن متوجه شدم که این حرف درست نیست. از طرفی علاوه بر مطالعه درباره اسلام از طریق اینترنت کتابهای دیگری را که درباره اسلام به انگلیسی ترجمه شده بود، هم مطالعه کردم و مطالب زیادی از اسلام آموختم که برایم آموزنده و جالب بود.
بیشتر مطالعات من درباره اسلام از طریق اینترنت بود
این رهیافته عنوان کرد: بیشتر مطالعات من درباره اسلام از طریق اینترنت بود، چون در اطراف من مسلمانی وجود نداشت، اما بعدها که به چند کشور سفر کردم با چند مسلمان آشنا شدم. قبل از آشنایی با مسلمانان از طریق اینترنت یاد گرفتم قرآن را بخوانم و نماز را به جای بیاورم. در واقع مسلمان شدن من از طریق دریچه یک مانیتور بود که با کمک آن اذان را آموختم و موقع نماز از همین مانیتور اذان پخش میشد و پس از گوش دادن به آن آماده نماز گزاردن میشدم.
اتسکو هوشینو با اشاره به عکسالعمل خانوادهاش پس از مسلمان شدنش گفت: پدرم مرد سختگیری بود و اجازه نمیداد در زمان کودکی بیش از ۳۰ دقیقه تلویزیون تماشا کنم. همچنین پدر و مادرم درباره غذا خوردن هم سختگیریهای خاص خودشان را داشتند، آنها وقتی فهمیدند من مسلمان شدم باور نمیکردند.
او افزود: وقتی پدر و مادرم دیدند، من نماز میخوانم و لباس پوشیدنم تغییر کرد و مسلمان شدم شروع به سختگیری درباره من کردند تا مرا از مسلمان شدن منصرف کنند. آنها تلاش کردند مرا به بودائیسم برگردانند. برای همین کارهای زیادی کردند تا مرز طرد شدنم پیش رفتند اما موفق نشدند مرا از دین اسلام برگرداندند به ناچار با من و مسلمان شدنم کنار آمدند.
این رهیافته بیان کرد: پدر و مادرم برای کنار آمدن با دینی که من برگزیدم برایم شرایطی به ویژه درباره نوع پوششم گذاشتند من هم شرایط آنها را پذیرفتم تا پدر و مادرم اذیت نشوند.