به گزارش صدای حوزه، برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» چند سالی است که در ماه مبارک رمضان از شبکه چهارم سیما پخش میشود. برنامهای که بینندگان بسیاری را به خود جلب کرده است و در عینحال نظرات متفاوتی درباره آن مطرح شده است. سایت «فکرت» برای بررسی موضوعات اساسی پیرامون این برنامه، مروری بر نظرات مختلف در این باره خواهد داشت. حجتالاسلام رضا غلامی، عضو هیأتعلمی دانشگاه شاهد یکی از کسانی است که در یادداشتی پیرامون این برنامه به ایراد نظر پرداختهاند. در ادامه یادداشت ایشان را میخوانید:
چرا برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» وجاهت دینی ندارد؟
بعضی از دوستان از بنده درخواست کردند توضیحاتی را درباره توئیتی که پیرامون روایت های برنامه تلویزیونی زندگی پس از زندگی زده ام عرض کنم. در این جهت بعد از یک مقدمه کوتاه چند نکته فنی و دقیق را خدمتتان تقدیم می کنم:
اولاً. ما متعهد هستیم، از شکلگیری تصاویر غیردقیق درباره دین از جمله درباره حیات پس از مرگ که یک مسئله کلیدی در تعالیم اسلامی است، جلوگیری کنیم.
ثانیاً. گرایش برخی از مردم به معنویت با دیدن این نوع برنامهها، دلیل نمیشود که رضایت دهیم هر تصویر نادرستی به اسم دین در اختیار مردم قرار گرفته و جا بیفتد.
ثالثاً. جلوگیری از ابراز نظر علمی درباره یک برنامه تلویزیونی یا توقع تقلیدگرایی از برخی بزرگان در این مباحث، و متعاقب آن، توهین به منتقد، و تلاش برای بستن باب آزاداندیشی، جزو آفات فرهنگ عمومی ماست و موجب میگردد تا سطحینگری در جامعه رواج یابد.
رابعاً. بنده قصد ندارم خوبیهای برنامه تلویزیونی زندگی پس از زندگی را به صورت کامل نفی کنم و درباره زحمات دوستان صداوسیما بیانصافی کنم. این برنامه نقاط قوتی هم دارد و خدمات ارزندهای نیز به ویژه در ساحت مرگاندیشی داشته است هرچند انتظار میرفت تحت نظر یکی از اندیشمندان برجستۀ این عرصه، طراحی و اجرا گردیده و سوءبرداشتهایی که بهوجود میآورد رفع شود.
خامساً. بحث مرگ و حالات قبل و بعد از مرگ، جزو پیچیدهترین مباحث دینی است و بهرغم معارفی که از اهلبیت علیهمالسلام در این زمینه به دست ما رسیده است، به جرأت میتوان گفت که علمای ما قادر به پاسخ به خیلی از سؤالات درباره جزئیات حالات مرگ و حیات پس از مرگ نیستند. حتی دقت بفرمایید که احادیثی که در این عرصه آمده نیز بدون کار اجتهادی قابل استفاده نیست چه رسد به تجارب شماری از مردم عادی که جدای تأملاتی که درباره منشأ آن وجود دارد، خطا و نسیان، طبیعت این تجارب است.
بعد از مقدمه کوتاه، لازم میدانم ملاحظات خود را در چند بند به صورت فشرده تقدیم کنم:
یکم. راویان محترم در برنامه زندگی پس از زندگی، هیچیک از دنیا نرفته و مرگی به معنای دقیق علمی برایشان اتفاق نیفتاده است. به بیان واضحتر، فردی که روایتگر است هیچگاه نمرده و به اصطلاح، از دنیای مردگان برنگشته، بلکه هر آنچه مشاهده نموده در زمان حیات خود (هر چند یک حیات ضعیف) رقم خورده است. از همین جهت، تعبیر مرگ موقت نیز برای این افراد تعبیر دقیقی نیست.
دوم. این عزیزان در زمان مشاهدات ذهنی خود زنده هستند و مکانیزم مغزشان با استفاده از انبار ذهنی، فعل و انفعالات شیمیایی و از همه مهمتر، صورتبندی خیال این تصاویر را شبیه خواب برایشان ایجاد میکند و تنها قلیلی از افراد ممکن است مشاهدات ذهنیشان به جهت درجات روحی ممتازی که دارند، صادق باشد.
در واقع، در زمان خواب یا کما که نوعی خواب عمیق و بیهوشی محسوب میشود، بخشهایی از مغز به خواب میرود اما قسمت عمدهای از این ارگان بیدار است و حتی فعالیتش نسبت به زمانی که بیدار است افزایش پیدا میکند. خواب، ارتباط تنگاتنگی با انبار ذهنی ما دارد و قوه خیال با استفاده از این انبار ذهنی تصاویری را برای ما ایجاد میکند. به تعبیر علمی قسمت عمدهای از ناخودآگاه، در خواب هوشیار میشود.
سوم. از نظر حُکما، خیال یعنی صورت بدون ماده. از منظر مرحوم صدرالمتألهین(ره) که قائل به نشأت سهگانه وجود (عالم عقول مجرده، عالم مثال یا خیال منفصل، عالم مادی) میباشد، نفس، مظهر صور مثالیه در خیال منفصل است و لذا قائل به خیال متصل نیست. ایشان بر این باور است که نفس انسان با خلاقیت، صور خیالی را همانند صور حسی بوجود میآورد و حرکت جوهری در اینجا از نقش منحصربهفردی برخوردار است به اینمعنا که هر قدر درجه روحی انسان بالاتر باشد، دریافتهای انسان از عالم مثال بیشتر و تبدیل آن به صور صادقه از طریق نفس بیشتر است.
با این اوصاف، شک ندارم که مشاهدات معدودی از ما در خواب میتواند از طریق خیال منفصل به وادی ملکوت سفر کند و حقایق را به زبان رمز از ملکوت دریافت و ترجمه کند اما اولاً ورود به این وادی برای افراد غیر مهذّب به ندرت اتفاق میافتد و اگر هم اتفاق بیفتد، تشخیص و تفکیکسازی آن از خیال متصل و نیز القائات شیطانی به راحتی ممکن نیست.
چهارم. این مشاهدات همه در زمان حیات مغز صورت میگیرد اما مسئله اصلی و پیچیدهای که در بین حکما و فلاسفه محل بحثهای طولانی و پیچیده میباشد، تداوم حیات مثالی بدون نقشآفرینی دستگاه مغز است که همچنان جزو مباحث قابل توجه محسوب میشود و به نظر من تنها نظریه حرکت جوهری ملاصدرا توانسته تا حد خوبی این مساله را حل کند.
پنجم. این پدیده که در برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» شاهد آن هستیم، یک امر فیزیکی است و نه متافیزیکی. درواقع همانطور که اشاره کردم، برای عموم مردم، این دستگاه پیچیده و شکوهمند مغز است که انسان را در این ساحت قرار میدهد و هر آنچه در این دستگاه رخ بدهد، یک رخداد فیزیولوژیکی است و قراردادن آن را در عالم متافیزیک اشتباه است.
ششم. مسئله اصلی این است که این مشاهدات، در ردیف خواب عمیق قابل تعریف است. یعنی فرد، شهود در بیداری که ندارد بلکه هر آنچه مشاهده میکند متعلق به زمان بیهوشی یا کماست. خواب عمیق، به دلیل قطع بخش مهمی از تعلقات جسمی، احساس سبکبالی شدیدی در انسان بوجود میآورد و شرایط را برای دریافتهای ناشی از خیال متصل و خیال منفصل فراهم میکند. ما در غیر حالات بیهوشی و کما نیز تجربه خواب عمیق را داریم و لذا لازم نیست این جنس مشاهدات را صرفاً در افراد به کما رفته جستجو کنیم.
هفتم. حلقاتی از این روایات، در مواردی، پس از آن که فرد به هوش میآید، فراموش میشود و فرد بعداً خودش تلاش میکند در جهت انسجامبخشی به روایت خود، حلقات مزبور را جایگزین کند. از سوی دیگر، برخی از افراد پس از بیداری به تحقیق میپردازند و با گذشت زمان ناخواسته روایت خود را با روایتهای دیگران مشابهسازی نموده و یا برای آن توجیهات شبه علمی یا معارفی پیدا میکنند.
هشتم. افرادی که در این برنامهها روایتگری میکنند به هیچ وجه دروغگو نیستند بلکه عمدتاً انسانهای خوب، راستگو و رقیقالقلب به شمار میروند که واقعاً درصدد بیان مشاهداتی هستند که در حالت بیهوشی به ویژه کما آن را تجربه نمودهاند. پس این روایتها نه دروغ است و نه بیارزش، لکن از توضیحات قبلی بنده روشن میشود که ارتباطدهی همه آنها به روح و عالم برزخ فاقد ادلّه روشن است.
نهم. اینکه بتوان این جنس مشاهدات را مشاهدات ملکوتی خواند، هیچ ادلهای برای آن وجود ندارد، مشاهدات ملکوتی یا برزخی عبارت است از مشاهداتی که فرد قادر است به سبب آمادگی بالای روحی از ذهن خود جدا شده و به عالم خارج از ذهن خود رفته و سپس با رجوع به ذهن و به واسطه خلاقیت نفس، دریافتهای خود را از بیرون ذهن ترجمه و بیان کند.
دهم. ممکن است بعضی از این افراد تجربهای مشابه شهودات عرفانی را نیز داشته باشند و به وادی خیال منفصل هم سفر کرده باشند اما چنانچه خدمتتان اشاره شد، تفکیک مشهودات خیال متصل از خیال منفصل کار بسیار دشواری است. در حقیقت، آنچه برای عارف در خواب و بیهوشی رخ میدهد، رؤیای صادقه است که در اسلام به مثابه یک معرفت شخصی موجّه معرفی شده است هر چند برخی از عُرفا در حین بیداری نیز قادر به شهودات عرفانی هستند.
درعینحال، باید توجه نمود که حتی عرفا نیز مادامی که نتوانند شهودات خود را عقلاً و به زبان استدلال ترجمه کنند، صرفاً برای آنها یک امر شخصی تلقی میشود و به همین سبب، از طرح آن با عموم نیز پرهیز میکنند.
یازدهم. این جنس برنامهها بیشتر در جهان مسیحیت و در ظرف اندیشه مدرن با هدف ایجاد باور در میان افراد بیایمان به دین و به تبع آن، زندگی پس از مرگ (البته سازگار با روایت دینی) رونق گرفته است. یکی دیگر از دلایل گسترش این بحث و این قبیل برنامهها در جهان، مقابله با نهیلیسم و از همه مهمتر، کاهش ترس از مرگ خصوصاً در میان افراد میانسال به بالاست. علاوه بر این، این مباحث برای کسانی که از قدرت انتزاعی کمتری برخوردارند و بیشتر حسگرا هستند با استقبال بیشتری روبهرو میشود این در حالی است که فهم حقیقت مرگ و جهان پس از آن به ظرفیت بالایی از جهت عقل انتزاعی نیاز دارد.
دوازدهم. معارف دینی در باب مرگ و حیات پس از مرگ، عمدتاً بر ایمان دینی تکیه دارند و به دلیل ایجاد سطحینگریهای مضرّ یا ایجاد انحراف در برداشتها، دین از حسیسازی این معارف از طریق خواب ابا دارد.
سیزدهم. همانطور که میدانید خواب در اسلام، به هیچوجه حجت نیست. یعنی نمیتوان از خواب کسی (حتی اگر از علمای بزرگ باشد) قاعده معارفی یا شرعی استنباط نمود. همانطور که اشاره شد، شهودات عرفا نیز حجیت ندارند و معمولاً تا زمان ترجمۀ عقلی، یک امر شخصی محسوب میشوند هر چند پس از ترجمه عقلی نیز همچنان در فقه فاقد وجاهت لازم برای استنباط قاعده شرعی به شمار میروند. بنابراین، روایتهای برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» وجاهت دینی نداشته و قابلیت تبدیل به معارف دینی از نوع درجه دوم را نیز ندارد.
پ.ن صدای حوزه: این مجموعه در رابطه با انتشار این یادداشت نگاه سوگیرانه ای نداشته و بدون رویکرد مخالفت یا موافقت نسبت به محتوای این متن، این یادداشت را انعکاس می دهد.