• امروز : پنج شنبه - ۱ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
کل اخبار 6317اخبار امروز 1
10
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی مطرح کرد؛

رمان، حماسه جامعه بورژوازی و عصر مدرن است

  • کد خبر : 38453
  • 25 بهمن 1400 - 15:17
رمان، حماسه جامعه بورژوازی و عصر مدرن است
رمان ژانر زمانه ما است که به سبب ظرفیت تغییریابندگی‌اش، توانایی منحصربه فردی برای انعکاس واقعیت‌های تغییریابنده دوره مدرن دارد.

به گزارش صدای حوزه، حامد رشاد، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در یادداشتی با عنوان “تَعریفِ مُعرَّفِ تَعریف گُریز؛ کوتاهه‌ای در پیچیدگی تعریف «رمان»”، از رمان به مثابه ژانری برخاسته از مختصات و ملزومات عصر مدرن و هم‌سرشت و هم‌سرنوشت با آن یاد می‌کند و می‌گوید دشواری سرشتین این گونه ادبی که به تعبیر آندره ژید آن را به هیأت «بی‌قانون‌ترین» شکل ادبی درآورده است مانع از آن می‌شود که این “جانِ ناآرام” به قالب تعریف و تبیین دربیاید.

متن کامل رشاد را در ادامه می‌خوانیم:

هگل، فیلسوف آلمانی در کتاب فلسفه‌ هنر، رمان را «حماسه‌ عصر مدرن» می‌نامد و در واقع می‌کوشد با این تعبیر، بر پیوند و نزدیکی رمان- به عنوان یک صورتِ ادبی- با عصر مدرن تأکید کند؛ همان‌طورکه «درام»، به‌ویژه درام تراژیک، به عنوان صورتِ ادبی غالب بر تمدن کلاسیک یونان باستان ظاهر شده بود؛ و «رمانس» را صورتِ ادبی غالب بر قرون وسطی خصوصا در دوره‌ی پایانی آن دانستند.

شباهت شیرینی بین «انسان عصر جدید» و «رمـان» است. شباهتی شبیه شباهت مادر و فرزند. انسان مدرن، تنوع طلب‌ترین موجود روی زمین است و رمان – به قول آندره ژید – «بی‌قانون‌ترین» شکل ادبی. اما چگونه می‌توان این جانِ ناآرام را تعریف کرد؟

بعضی کتاب‌های داستان شناخت، صحبت را با این گزاره از هگل شروع می‌کنند: «رمـان، حماسه جامعه بورژوازی است» این کلام – اگر در پی تعریف مبناشناختی رمان باشیم- جان سخن را گفته است.

میخائیل باختین، نظریه‌پرداز روس، در کتاب “تخیل گفت‌وگویی” بجا اشاره می‌کند که تحقیق درباره رمـان دشواری خاصی دارد که یقیناً در مورد سایر ژانرها مصداق ندارد. آن دشواری این است که از میان همه ژانرها در ادبیات، رمـان یگانه ژانری است که همچنان در حال تکوین و بسط یافتن است. به بیان دیگر، از آنجا که این ژانر هنوز کامل نشده، نظریه‌پردازی درباره آن یا حتی تبیین همه ویژگی‌هایش، کاری بسیار دشوار، و حتی به قول برخی ناشدنی است.

به قول باختین، «سفت شدن استخوان‌های ژنریک رمـان، هنوز مستلزم گذشت زمانی طولانی است و امروز نمی‌توانیم امکانات شکل‌پذیرانه آن در آینده را پیش‌بینی کنیم» از این حیث، رمـان وضعیتی متفاوت با سایر ژانرهای تثبیت شده دارد.

برای مثال، حماسه یا حتی تراژدی ژانرهایی هستند که پیش از این به‌طور کامل شکل گرفته‌اند و شاید بتوان گفت که مثلاً حماسه ـ در معنی خاصش ـ امروز در زمره ژانرهای منسوخ شده قرار دارد.

این ژانرها به صورت نیرویی تاریخی در ادبیات عمل می‌کنند و واجد نمونه‌های پذیرفته شده و مناقشه‌ناپذیرند. همگی این ژانرها پیش از پیدایش کتابت و اختراع چاپ ظهور کردند و تا به امروز هم توانسته‌اند ویژگی‌های اساسی اولیه خود را حفظ کنند.

اما احتمالاً یگانه ژانری که بعد از اختراع چاپ به وجود آمد، رمـان است. این تفاوت را باختین، به جهت علاقه‌اش به زبانشناسی، از راه قیاس با تحقیقات زبان شناسانه چنین بیان می‌کند: «مطالعه درباره سایر ژانرها، به پژوهش درباره زبان‌های مرده شباهت دارد؛ حال آنکه مطالعه درباره رمـان، مانند پژوهش درباره زبان‌هایی است که نه فقط زنده بلکه همچنان هنوز جوان هستند.»

دشواری ذاتی نظریه پردازی درباره چیستی رمـان، از همین وضعیت ناشی می‌شود. برخلاف سایر ژانرها که به صورتی میراثی کهن از اعصار گذشته به دوره مدرن رسیدند، رمان خود زاده عصر جدید و منعکس‌کننده تحولات پرشتاب آن است. البته اقبال عمومی به رمان را هم باید از نتایج همین سنخیت تام و تمام داشتن با زمانه‌اش دید. رشد محبوبیت رمـان همزمان بوده است با افول ژانرهایی که ریشه در گذشته تاریخی دارند.

توانایی منحصربه فرد رمان برای انعکاس واقعیت‌های تغییریابنده دوره مدرن

رمان ژانر زمانه ما است که به سبب ظرفیت تغییریابندگی‌اش، توانایی منحصربه فردی برای انعکاس واقعیت‌های تغییریابنده دوره مدرن دارد. سرشت پویا و حد و مرزناپذیر و قاعده‌شکن و بدعت‌گذار خود این هنر، دیر و زود، تعاریفی را که به قامتش دوخته‌اند، کهنه می‌کند.

رمـان حتی سنت‌های قبلی خود را هم مدوام پشت سر می‌گذارد و این احتمالاً برخاسته از طبع نوجو، سنت شکن، نسبی‌گرا و سیّال عالم مدرن است. همین باعث شده است برخی بگویند بهترین راهی که از آن طریق می‌شود رمان را شناخت، خواندن رمان است!

با این حال تعاریفی که از رمان ارائه شده کم نیست. بسیاری کوشیده‌اند رمان را دست کم به یکی از وجوه‌اش تعریف کند؛ مثلا یکی توجه به پیشینه تاریخی رمان و نمونه‌های زاینده‌اش داشته است و سخن از آغازش گفته است و نسبتش با گونه‌های ادبی پیشینش چون قصه و تراژدی و رمانس و… را پرداخته؛ دیگری توجه به ارکان و عناصر اصلی‌اش چون موضوع، شخصیت، پیرنگ، حادثه و.. داشته و آن را بر شمرده است؛ آن دیگری به مبانی فکری و تعلقش به عالم مدرن و همراهی‌اش با سرگردانی انسان امروز و مؤلفه‌های فلسفی‌اش اشاره داشته؛ خصوصیت‌های قالبی آن چون منثور بودن، حجم و رسم ظاهری‌اش را دیده‌اند و بدین شکل خواسته‌اند او را از گونه‌های مشابه ادبیات داستانی متمایز کنند؛ و … این‌ها همه، به جهتی درست است.

این بغرنجی در شناخت و تعیین مفهومی، وقتی با تکثر برابرهای واژگانی همراه می‌شود، پیچیدگی‌ای مضاعف می‌یابد. بد نیست در اینجا اشاره کنیم که به دلیل تلقی‌ها یا سلیقه‌های مختلف منتقدین، یا تسامح مترجمین، یا پایین بودن سطح شناخت عمومی و تخصصی از ماهیت گونه‌های روایی مدرن در بدو آشنایی با آن، و در نتیجه به کار بردن یک اصطلاح برای چند منظور یا قراردادن برابر نهادهای نادرست؛ رسیدن به تعریف رمان از خلال نظر صاحبنظران ایرانی نیز مسیری پیچیده است. از باب نمونه:

جمالزاده در مجموعه داستان یکى بود و یکى نبود، واژه «رومان» و «حکایت» را مترادف و در کنار هم به کار مى‌برد. وى رمـان را در معناى عام روایت یا به عبارتى همه ادبیات داستانى مى‌نشاند و بین گونه‌هاى مختلف روایى تمایزى نمى‌گذارد. همین که مجموعه داستان کوتاه خود را تلویحا «رمـان» می‌خواند گویی تنها ویژگى روایى بودن کافى است تا نوشته‌اى را رمان بداند.

نیما یوشیج از واژه «نوول» براى «قصه کوتاه» (داستان کوتاه)، و از واژه «رمـان» براى رمـان استفاده مى‌کند.

«قصه» اصطلاحى است که در متون بسیارى به کار رفته است. سپانلو از «قصه نویسى» براى نامگذارى یکى از فصول کتاب نویسندگان پیشرو ایران، استفاده مى‌کند. او «قصه» و «قصه کوتاه» را معادل داستان کوتاه و «داستان دراز» را در معناى رمان به کار مى‌برد؛ در مجموع او «داستان» را به طور کلى در معناى «قصه»، «رمان»، «افسانه» و «حکایت» به تسامح استفاده مى‌کند.

ابراهیم یونسى «داستان» را در معناى داستان کوتاه به کار مى‌گیرد. میرصادقى در اشاره به انواع ادبى روایى نوین به جاى «قصه» از «داستان» استفاده مى‌کند: داستان کوتاه و داستان بلند (داستان کوتاه بلند). میرصادقى واژه فرانسوى «رمـان» را به معادل‌هاى پیشنهادى فارسى «داستان دراز» یا «داستان بلند» ترجیح مى‌دهد.

ناصر ایرانی در هنر رمان، می‌نویسد «رمان در معنای عامش، رمانس را هم شامل می‌شود و در معنای عام فرقی بین رمـانس و رمـان نیست.»

لذا در مواقعی رمانس را رمـان می‌گوید و در مقابل برخی گونه‌های رمـان را، مثل رمـان علمی تخیلی یا رمـان‌های زرد را رمانس جدید می‌نامد؛ بر این اساس دن‌کیشوت رمانس کمیک واقعگرا است و می‌توان در معنایی کلی همه داستان‌های بلند منثور را رمان لقب داد.

و این قصه ســــــــــــــــــر دراز دارد…

لینک کوتاه : https://v-o-h.ir/?p=38453
  • منبع : تسنیم

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.