انقلاب اسلامی چیست و از چه زمانی و برای تأمین چه اهدافی شکل گرفت؟ هر پاسخی که به این پرسشها بدهیم، روایت خودمان را از انقلاب پیش کشیدهایم و از این طرح و شرح روایتها هم گریزی نیست اما مشکل از آنجا آغاز میشود که اشخاص یا نهادهایی بخواهند با اغراض و نیّاتی از پیش تعیین شده و برای نیل به مقصودی مشخص، با جرح و تعدیل و یا جعل و تحریف واقعیتها، روایتی مجعول و صدالبته “مقبول” از آن واقعیت بزرگ تاریخی ارائه کنند و از این رهگذر جامعه را در مسیر اهداف خودشان به حرکت درآورند.
از همین جاست که تأمل در ابعاد معنایی و حدود و ثغور تاریخی “روایت انقلاب” اهمیت پیدا میکند.
به گزارش صدای حوزه، محسن ردادی، با ذکر چند نمونه از روایتهای برساخته ضدّانقلاب درباره سخنان امام خمینی (ره) یا امیرعباس هویدا، نشان میدهد، این افراد از چه رخنههایی و با چه اهدافی نفوذ پیدا میکنند و چگونه میتوان در برابر این قبیل روایتهای مشکوک و مشهور تاب آورد و خطّ اصلی انقلاب را از دست نداد.
مشروح گفتوگوی ما را با این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه میخوانید:
محتوا و مضمون “روایت انقلاب”
اجازه بدهید گفتوگو را با یک پرسش بنیادین در خصوص محتوا و مضمون “روایت انقلاب” شروع کنیم. همان طور که اطلاع دارید این عبارت هرساله با بسامد بالایی از سوی رسانهها و صاحبنظران حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی به کار برده میشود اما حاقّ معنایی آن چندان روشن نیست. به نظر شما وقتی میگوییم روایت/روایتهای انقلاب از چه چیزی حرف میزنیم و دلالتهای معنایی آن چیست؟
اجازه بفرمایید ابتدا روایت را تعریف کنم. روایت، قصّهای است که درک ما را از جهان میسازد. به عبارت دیگر ما جهان و رخدادهای تاریخی را در قالب روایت میفهمیم.
اتفاقهایی که در جامعه میافتد بر اساس یک نظم منطقی و عقلانی فهم نمیشود؛ بلکه افراد این رخدادها را داستانوار کنار هم قرار میدهند و فهمی از موضوع پیدا میکنند. این به معرفتشناسی انسان و ساختار ذهن ما بر میگردد.
ما گونهای از موجودات هستیم که به ستارگان آسمان نگاه میکنیم و دُبّ اکبر(خرس بزرگ) میبینیم. به همین شکل رخدادهای سیاسیاجتماعی را به هم وصل میکنیم و یک داستانِ آشنا میسازیم و به این طریق این اتفاقات را درک میکنیم.
انقلاب اسلامی نیز به همین شیوه درک و فهم میشود. مردمی که در انقلاب اسلامی مشارکت داشتند، رخدادهای مختلف را کنار هم گذاشتند و با روایتی واقعیتر از انقلاب، وضعیت را درک میکردند. ظلم شاه، سختیِ معیشت، وابستگی کشور، نابرابری و… را میدیدند و بر همین اساس هم روایتی دست اول از انقلاب اسلامی داشتند که خودِ آنها قهرمانهای این داستان بودند.
در این روایت، هم پیرنگ(توالی رخدادها) وجود دارد، هم جنبۀ دراماتیک روایت وجود دارد(نزاع بین مردم و شاه)، هم شخصیت منفی داستان(شاه) و هم قهرمان(امام خمینی و شهدا و مردم انقلابی).
با این وصف اساساً چرا روایت انقلاب اسلامی مهم است؟
روایت انقلاب از دو جنبه مهم است. اول اینکه روایت باعث جمع آمدن مردم و کنش گروهی میشود. یعنی به واسطۀ روایتی مشترک است که عدۀ زیادی از مردم گرد هم میآیند و برای هدفی مشترک(که در روایتِ مشترک آمده) تلاش میکنند.
اگر روایت انقلاب اسلامی کمرنگ شود، انسجام و یکپارچگی و تلاش جمعی مردم از دست میرود. اگر انقلاب اسلامی پیروز شد، اگر جنگ توسط مردم اداره شد، اگر تحریمها نتوانست مردم را بشکند، به دلیل انسجام مردم پیرامون انقلاب اسلامی بود. اگر روایت انقلاب اسلامی تضعیف شود، قدرتی که جمهوری اسلامی را در این چند دهه حفظ کرده ادامه نمییابد.
دومین جنبۀ اهمیت روایت، که البته هشداردهنده هم هست، این است که روایت، الزاماً منطبق با واقعیتها نیست. همین که همسازی درونی وجود داشته باشد و با حس و حال مردم منطبق باشد روایت از سوی مردم پذیرفته میشود.
این خصلت روایت باعث میشود دشمنانی که بخواهند شناخت و فهم مردم را از انقلاب دستکاری کنند، مؤلفههایی را وارد روایت انقلاب کنند که با منافع آنها سازگارتر باشد و البته از واقعیت و انقلاب اسلامی دورتر باشد.
ضد انقلاب و تحریف روایت انقلاب اسلامی
ضدّانقلاب با تعریفی که ما از آن میشناسیم نوعاً گرفتار در نوعی بازیهای سیاسی دمدستی و کمعمقی هستند که شاید کمتر به ذهن خطور کند که ممکن است بخواهند با دستبرد زدن به حافظه جمعی و جعل کلان روایتهایی درباره چرایی و چگونگی رخداد انقلاب، تصویر وارونهای از این کلّ تاریخی ارائه کنند؛ به نظر شما این گروهها به چه نحو و چگونه در روایت انقلاب اسلامی دست میبرند و با چه سازوکاری دست به تحریف یا جعل واقعیت میزنند؟
اجازه بفرمایید در این زمینه مثالی بزنم. ضدّ انقلاب در چند سال گذشته مؤلفهای به نام “آب و برق مجانی” وارد روایت انقلاب اسلامی کرده که باعث شده بسیاری از افراد روایت تحریفشدهای از انقلاب را بفهمند.
داستان از این قرار است که میگویند امام خمینی(ره) در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا به مردم وعده داد که آب و برق را مجانی میکنیم و مردم هم برای مجانیشدن آب و برق، طی ۱۰ روز حکومت شاه را ساقط کردند! این روایت هدف انقلاب را بسیار مبتذل جلوه میدهد، مردم انقلابی را تحقیر میکند، و انقلاب اسلامی را دروغگو معرفی میکند.
خیلی از عوامالناس به این روایت از انقلاب باور دارند؛ در حالیکه اصلاً با واقعیت منطبق نیست. امام خمینی(ره) پیش از پیروزی انقلاب در مورد آب و برق مجانی سخن نگفتند، سخنرانی دهم اسفند ۱۳۵۷ ایشان هم در واکنش به وعدههای دولت موقت مبنی بر مجانی شدن آب و برق “برای مستمندان” بود و ایشان هشدار میدهد که به این وعدههای مادی دل خوش نکنید و حواستان باشد که انقلاب برای رسیدن به مقام انسانیت آمده است، نه برای مجانی شدن آب و برق و اتوبوس و… .
اما ضدّ انقلاب دقیقاً بر عکس، فرمایش امام خمینی(ره) صورتبندی میکند و روایتی ارائه میدهد که انقلاب برای آب و برق مجانی شکل گرفت!
اصلاً هم مهم نیست که این روایت با واقعیت منطبق نیست. همین که روایتی از انقلاب ارائه میکند که داستانِ آن میگوید “قرار بود یک گشایش اقتصادی به وجود آید، اما معیشت مردم سختتر شد” این روایت را برای مردم باورپذیر میکند.
مثال دیگر، روایت دروغ در مورد ثابت ماندن قیمت خودکار بیک (یا در روایتی دیگر بلیت اتوبوس و یا حتی کبریت!) در دورۀ هویداست. براساس این روایت دروغ، دادگاه انقلاب از هویدا میپرسد که در دورۀ نخستوزیری چه کردی و او پاسخ میدهد که من فقط تلاش کردم که قیمت خودکار بیک را در این ۱۳ سال ثابت نگاه دارم!
این روایت دروغ هم هیچ ربطی به واقعیت ندارد. نه در دادگاه هویدا چنین مکالمهای اتفاق افتاد و نه اینکه در دورۀ نخستوزیری هویدا قیمتها ثابت بود. اصلاً علت عزل هویدا از نخستوزیری همین افزایش قیمتها بود. اما این روایت دروغ برای مردمی که از گرانیهای اخیر به جان آمدهاند باورپذیر تلقی میشود.
جالب اینکه این روایت، در دهۀ ۷۰ رواج پیدا کرد و در دهۀ ۶۰ این نقل قول دروغ از هویدا هنوز تولید نشده بود. دقیقاً زمانی که گرانیها و تورم به مردم فشار آورد، این روایتِ دروغ خریدار پیدا کرد.
در شکلگیری روایت، واقعیبودن دادهها چندان مهم نیست
انقلاب اسلامی از آن دست رخدادهایی است که از قضا بسیار مورد توجه پژوهشگران و موسسات مطالعاتی داخل و خارج از کشور قرار داشته و درباره کُنه و ماهیت آن نیز آثار نظری پرشماری در دست داریم که به نحوی مستدل و مستند آن برهه تاریخی را مورد تأمل و بازخوانی قرار دادهاند و این جدا از آثار تصویری فراوانی است که در خود صداوسیما تولید شده؛ به نظر شما این همه برای ارائۀ روایتی صحیح از انقلاب اسلامی کافی نیست؟
همانطور که گفتم در شکلگیری روایت، واقعیبودن دادهها چندان مهم نیست. همین که اجزای داستان با هم همساز باشند و داستانی تولید شود که با حس و ذائقۀ مخاطبان سازگار باشد، به راحتی پذیرفته میشود.
هر چند تلاشهای علمی برای بیان واقعیتهای انقلاب اسلامی خیلی ارزشمند است اما نمیتواند چندان مانع از شکلگیری روایتهای دروغین از انقلاب اسلامی شود.
اطلاعات کافی در مورد ظلم و فساد و دزدی رضاخان وجود دارد اما چون جامعه از ظلم و فساد خسته شده است، روایتی(دروغ) از رضاخان را میپذیرد که با دزدها مقابله میکرد و نانوای گرانفروش را در تنور میانداخت! متأسفانه صرفاً با اشاعۀ واقعیتها نمیتوان به جنگ این روایتهای دروغ رفت.
پس چگونه میتوان روایتی صحیح و واقعی از انقلاب اسلامی به جامعه ارائه کرد؟
ببینید همانطور که گفتم واقعیتهای تاریخی و تحقیقات آکادمیک برای ساخت روایت کافی نیست. در عصر رسانهها و شبکههای مجازی، روایتها بیش از گذشته برساخته هستند.
تحلیل من بر مبنای برساختگرایی اجتماعی (Social Constructivism) است. بر این اساس است که میگویم بیش از مورخان، این هنرمندان هستند که میتوانند برای جامعه روایتهای پذیرفتنی از انقلاب اسلامی ارائه کنند.
بیش از اساتید دانشگاه، جوانان انقلابی هستند که میتوانند روایتهای صحیح از انقلاب اسلامی به زبان امروزی و متناسب با فضای مجازی تولید و منتشر کنند. در غیر این صورت، روایتهای غرضورزانه و سیاستزدۀ دشمنان انقلاب از سوی نسل جوان پذیرفته میشود.
به همین دلیل است که رهبر انقلاب اسلامی به جوانان توصیه میکنند: “شما روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثهی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید [آن هم]۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثه تسخیر لانه جاسوسی را روایت نکنید -که متأسّفانه نکردیم- دشمن روایت میکند و کرده؛ دشمن روایت کرده، با روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم؛ وظیفه جوانهای ما است”.
بیشتر بخوانید:
فراموشی انقلاب آن است که همه مردم نقش خود را در آن انکار کنند