به گزارش صدای حوزه، کتاب «هفت تکاور روی اسکله» شرح نبرد ۷ تکاور دلیرمرد نیروی دریایی ارتش در لحظات حساس و نفسگیر عملیات مروارید است. عملیاتی غرورآفرین که مرکب از هفت تکاور، هوادریا، ناوچه پیکان و دیگر واحدهای شناور نیروی دریایی ارتش بود و موجب شد جمهوری اسلامی بتواند وضعیت اقتصادی جنگ را کنترل کند. به عبارت دیگر، رژیم بعث عراق تا پایان جنگ دیگر نتوانست از خلیج فارس نفت صادر کند…
آنچه در ادامه میخوانید گزارشی از این عملیات غرورآفرین است که با بریدههایی از کتاب «موجها و کوسههای خلیج فارس» نوشته محمدعلی گودینی که برگزیده جایزه ملی خلیج فارس در سال ۱۳۹۸ شده است که به رویارویی ناوچه جاودان پیکان و ۷ تکاور دلیر ارتش، با دشمن میپردازد. زینت شده است.
عملیات بزرگ
عملیات مروارید یکی از بزرگترین و مهمترین عملیاتهای دوران هشت سال دفاع مقدس به شمار میآید که حاصل هماهنگی و کار اطلاعاتی بی نقص منطقه دوم دریایی ارتش و پایگاه ششم شکاری بود.
این عملیات توسط ناوهای موشکانداز کلاس پیکان، بالگردهای SH و AB و تیمهای عملیات ویژه از سوی نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران و با همکاری نیروی هوایی ارتش در شمال خلیج فارس و در محدوده سکوهای البکر و الامیّه انجام شد. وسعت سکوی البکر سه هزار متر در ۱۵۰۰ متر بود که شش نفتکش
۳۰۰ هزار تنی در یک زمان میتوانستند کنار آن پهلو بگیرند و نفت خام عراق را دریافت کنند و به کشور مقصد ببرند.
طی این عملیات که از بامداد روز هفتم آذر ۱۳۵۹ تا عصر آن روز ادامه داشت، بیش از دو سوم توان دریایی ارتش بعث عراق، منهدم و باقیمانده آن نیز در شمال خلیجفارس و در منطقه امالقصر محبوس شد و خسارات جبرانناپذیری به ارتش عراق وارد شد. در این عملیات که بهمنظور جلوگیری از استقرار نیروهای دشمن در سکوی نفتی البکر و الامیّه واقع در منطقه فاو انجام شد، شش فروند از ناوهای دشمن شامل چهار فروند ناو مدرن موشکانداز اوزا و دو فروند ناو اژدرافکن منهدم شد و تعدادی از موشکهای پرتابشده از ناوچههای دشمن نیز در هوا مورد هدف قرارگرفته و نابود شدند. در این عملیات ضمن پاکسازی سکوی نفتی البکر و الامیّه و اسارت تعدادی از نیروهای عراقی مستقر در آن، سه فروند میگ عراقی توسط ناوهای نیروی دریایی و هواپیماهای جنگنده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران سرنگون شد.
با انجام عملیات مروارید، خسارات انسانی و مالی فراوانی به ارتش صدام وارد شد و آنچه اهمیت این عملیات را بیشتر میکند، قطع خطوط مواصلاتی رژیم بعث و جلوگیری از تجارت دریایی این کشور بود که در همان روزهای ابتدایی جنگ صورت گرفت. بدین ترتیب ضربه اقتصادی مهلکی به صدام وارد شد و اگر کمکهای مالی کشورهای دیگر نبود، رژیم صدام نمیتوانست پس از آن بیش از شش ماه جنگ را ادامه دهد.
فرود قهرمانانه ۷ تکاور
در روز هفتم آذر سال ۵۹ هفت تکاور دریایی شامل چهار ستوان و سه گروهبان، با دو فروند هلیکوپتر به سمت اسکله البکر حرکت کردند. روی اسکله مزبور ۱۰ نیروی رزمی عراقی استقرار داشتند؛ ولی مهارت خلبانان هلیکوپتر به حدی بود که تا لحظه رسیدن به اسکله، دشمن بعثی متوجه حضور نیروهای ارتش ایران نمیشود.
هفت تکاور در نقطه از پیش تعیین شده سکو هلی برن کرده و در یک رزم هنرمندانه تمام نیروهای دشمن را به اسارت میگیرند و بلافاصله مراتب را به فرماندهی بوشهر ابلاغ میکنند و در انتظار ناوچه پیکان که از روز گذشته از این بندر به قصد منطقه عملیاتی حرکت کرده بود، مینشینند.
این ناوچه به فرماندهی ناخدا همتی طبق برنامه حدود ۴ ساعت پس از تسخیر اسکله، در ضلع جنوبی آن پهلو میگیرد و اسرای عراقی به آن منتقل میشوند.
فرماندهی نیروی دریایی رژیم بعث که از لحظه عملیات متوجه حضور تکاوران ایرانی شده بود، چند شناور رزمی را از بندر امالقصر واقع در منتهیالیه خورعبدالله برای بازپسگیری اسکله اعزام میکند.
ناوچه پیکان از لحظات اولیه رسیدن به البکر با چند ناوچه و دو فروند جنگنده میگ ۲۳ عراقی درگیر شده و با موشک ضدهوایی یکی از میگها را منهدم میسازد. ماموریت اصلی پیکان حفاظت از نیروهای مستقر بر پایانه نفتی البکر و درگیر کردن و شناسایی شناورهای رزمی عراق است.
این ماجراها در کتاب «موجها و کوسههای خلیج فارس» به این شرح توصیف شده است:
«…همگی نگاه خیرهشان به عمق دریا مانده است. گوش تیز کرده بودند به آبهایی که در تاریکی به سیاهی میزد و حالا قدری هم از نا آرامیاش کمتر شده بود و دیگر موجهای سهمگین دیوانهوار به دیوارههای بتونی اسکله کوبیده نمیشد. در سکوت مردان، لحظات به کندی میگذشت. با شنیده شدن صدای انفجاری از دور دستهای دریا؛ هرکس حرفی میزد:
«به نظرم صدای انفجار گلولههای توپ پیکان بود!»
«بهتر نیست برای اطمینان با آنها تماس برقرار کنیم؟»
«نگران نباشید. پیکان قهرمان به تنهایی به چند شناور دشمن؛ حریف است ماشاءالله.»
در تاریکی هوا و از آتش انفجار مهیبی، تکاورها از بالای اسکله میتوانند ناوچه پیکان را ببینند که در قسمت پاشنهاش، انفجاری عظیم، اتفاق افتاده است. در میان تکاورها نگرانی موج میزند، و فقط سکوت برقرار است. نگاه متعجب و همراه با اضطراب همه، رو به محل وقوع انفجار، سرد و سنگین است! گویی هیچکس نمیخواهد و یا نمیتواند ببیند و یا حتی در آن موقعیت بداند که برای ناوچه قهرمان پیکان چه اتفاقی افتاده است!»
اما در آن حال باز هم پیداست پیکان با درایت ناوسروان حفیظی و در نیم چرخش به موقع از خطر بیخ گوش جسته است! با این وجود، در جمع تکاورها، هنوز کسی از سلامت و از خطر جستن نهایی پیکان مطمئن نیست. دقایقی بعد مجدداً شبح پیکان در تاریکی مقابل ناپدید میشود. رحمان الفتی که به گونه عجیبی از سلامت ناوچه پیکان دلش قرص و محکم است، برای تقویت روحیه افراد تیماش میگوید: «پیکان قهرمان، همانند شیر ژیان بهزودی برمیگردد. فکر کنم تا چند دقیقه دیگر همین جا در کنار اسکله پهلو بگیرد.»
تکاورها از حرفهای فرمانده خود؛ دل گرم و آسوده خاطر میشوند. دقایقی طول میکشد تا بازهم شبح ناوچه به چشم بیاید. تکاورها، از سر شوق و خوشحالی به هم دست میکوبند. پیکان که نزدیکتر میشود، سعید کیوان شکوهی، با سرعت از پلههای اسکله پایین میرود. زمانی که ناوچه به سلامت پهلو میگیرد، کیوان شکوهی سریع خودش را به ناخدا همتی میرساند: «توی دریا چه خبر بود فرمانده. چی شد بی خبر از ما گذاشتید و رفتید نا خدا؟!»
ناخدا همتی وقتی آرامش را در چهره کیوان میبیند، با خونسردی ویژه خودش پاسخ میدهد:» خبر خاصی نبود دریادل. دوتا ناوچه عراقی به خیال خام خودشان قصد داشتند ما را دور بزنند و پیکان را غافلگیر کنند. جایتان خالی؛ ما هم زودتر جنبیدیم و وجود نحس هر دوتا اوزا را از سطح آبهای پاک خلیج فارس مات کردیم!»
سعید کیوان که وقوع انفجار بزرگ نزدیک پاشنه پیکان همچنان گوشه ذهنش را میخراشد، میگوید: «واضحتر بگوئید. پس آن انفجارهای دور چی بود. ما که نصفالعمر شدیم؟!»
ناخدا همتی با همان وقار و خونسردی؛ تبسمی روی لب مینشاند و جواب میدهد:» چیز مهمی نبوده. آن موضوع هم یک فریب نظامی بود. باید دشمن را یک جورایی از لانهاش بیرون میکشیدیم. به این خاطر چون میدانستیم عراقیها روی خط ارتباطی ما هستند، با بیسیم اعلام کرده بودیم مهماتمان تمام شده و منتظر رسیدن کمک هستیم. دشمن احمق هم باورش شده بود. با آن خیالات با پای خودشان به سرعت جلو آمدند تا مثلاً قبل از رسیدن مهمات، کار ما را یکسره کنند. ما هم اجازه دادیم تا پیشتر بیایند. وقتی کاملاً در تیررس ما قرار گرفتند. آن وقت گرفتیمشان زیر آتش.»
کیوان از سر شوق کف میزند. ناخدا ادامه میدهد: «قبل از آنکه با ادامه آتشبار هر دو ناوچه را به قعر آب روانه کنیم، از فرماندهی دستور رسید درگیر نشویم. آن وقت ما هم رهایشان کردیم. هردو شناور با خسارتهای زیادی که دیده بودند، فرار را بر قرار ترجیح دادند!»
از خوف و هراسی که در دل نیروهای عراقی افتاده، خیلی از آنها با استفاده از تاریکی شب پیدرپی خود را در آب میاندازند و شناکنان و یا به وسیله قایقهای موتوری و شناورهای سبکی که در دسترس دارند، با رها کردن تجهیزات همراه خودشان در آب، از سمت دیگر اسکله در حال فرار هستند. ناوچه پیکان هم هر مرتبه با مشاهده شدن هدفهای سطحی و در هر یک ربع ساعت و یا هر نیم ساعتی از اسکله خارج میشود و هر مرتبه هم با انهدام قایقها و شناورهایی که روی صفحه رادار پیدا میشوند، دقایقی بعد مجدداً به کنار اسکله بر میگردد! از آن پس رحمان الفتی فرمانده گروه تا صبح نخوابیده است! تنها گاهی برای دقایقی چشم بر هم میگذارد، هر بار هم بلافاصله با تیراندازیهای پیکان به هدفها و یا از صدای قایقهای در حال فرار دشمن، چرتش پاره میشود. عقربه ساعت روی شش صبح است. یک ناوچه دیگر عراقی همراه با نیروهای روی عرشهاش به حالت فرار از اسکله جدا میشود. پیکان با چند گلوله دقیق توپ، آن را هم به قعر آبهای خلیج فارس میفرستد.
پیکان در پناه سازه فلزی پایانه، تا صبح در برابر حملات ۵ ناوچه و تعدادی جنگنده عراقی مقاومت میکند تا این که نیروی دریایی بعثی با تمام قوا و امکاناتش برای بازپسگیری اسکله به میدان میآید و این همان فرصتی بود که فانتومهای پایگاه ششم شکاری بوشهر انتظارش را میکشیدند.
از لحظات اولیه صبح هواپیماهای F4 پایگاه هوایی بوشهر راهی منطقه درگیری میشوند و با استفاده از اطلاعات دقیق و لحظهای که پیکان به آنها میدهد به یگانهای سطحی دشمن تاخته و عمده نیروی دریایی عراق را با استفاده از موشکهای پرقدرت ماوریک منهدم میسازند.
در اتاق جنگ پایگاه، نمایندههای نیروی هوایی و نیروی دریایی، برای هماهنگی بیشتر عملیات هوایی و دریایی، مدام در حال ارتباط با ناوچه پیکان و سایر نیروهای منطقه هستند. اما یک پیام فوری، از طرف فرماندهی عملیات، همه را به خود میآورد: «امنیت پیکان قهرمان در خطر است! چند فروند جنگنده برای دفع تهاجم هوایی به پیکان لازم داریم!»
دقایقی نمیگذرد که فانتومها از پایگاه بوشهر برای حمایت از پیکان به پرواز درمیآیند. توجه بیشتر خدمه پیکان به آسمان و حمله هوایی دشمن است. خلبان خلعتبری با جنگندهاش از فراز منطقه به خوبی میتواند صحنههای رزم را در سطح آبهای خلیج فارس مشاهده کند. ارتباط ناخدا همتی فرمانده پیکان با سامانه گیرندههای هواپیماهای به پرواز درآمده شنیده میشود. فرمانده پیکان با فریاد میگوید: «ناوچههای دشمن را به جهنم بفرستید!»
در همان گیرودار؛ خلبان خلعتبری هواپیماهای دشمن را در آسمان میبیند که به تعداد زیاد، در فضای منطقه برای حمایت از ناوچههای عراقی در پرواز هستند. صدای فرمانده جوان پیکان که قطع میشود؛ جنگنده خلعتبری به طرف ناوچههای عراقی یورش میبرد. شناورهای عراقی، عبارت از سه فروند ناوچه اوزا و یک فروند ناوچه پیسیسی هستند. خلبان خلعتبری همان لحظه میبیند یک فروند موشک از عرشه ناوچه عراقی به سمت پیکان شلیک میشود. خلبان تماسی با ناوچه پیکان برقرار میکند: «یک موشک از نوع استیکس به طرف ناوچه شما شلیک شد. آماده دفاع از خود باشید.»
خلبان خلعتبری پس از این هشدار به موقع؛ دو فروند موشک را روی دو اوزای دیگر عراقی قفل میکند. اما پیش از اینکه موشکها را رها کند، متوجه میشود هر دو ناوچه، ناگهان از سطح آب ناپدید شدند! خلبان از سر تعجب میگوید:
«الله اکبر. پیش از اینکه شلیک کنم تیر غیب آنها را از سطح دریا محو کرده است؟!»
خلبان این بار معطل نمیکند و با موشکهای آماده، دو اوزای دیگر را هدف قرار میدهد و سپس با چرخشی؛ به جنگنده همراهش میگوید: «جای من را در میدان نبرد پر کن ساجدی!»
این دفعه نوبت خلبان ساجدی آماده است تا با جنگندهاش به اوزاهای دیگری که بعد از غرق شدن عجیب دوفروند از آنها، در حال گریختن به دهانه امالقصر هستند یورش ببرد. خلبان خلعتبری وقتی میبیند موشکهای جنگنده خلبان ساجدی سه فروند ناوچه دشمن را به قعر آبهای خلیج فارس فرستاد، فریاد میزند: «الله اکبر. احسنت!»
بعد با یک گردش، به خلبان ساجدی میگوید: «حالا تو دور بزن. من جای تو را پر میکنم.»
این دفعه صدای ناخدا همتی فرمانده جوان ناوچه پیکان شنیده میشود: «دو فروند ناوچه اوزای دشمن در حال فرار به سمت ام القصر هستند. قبل از آنکه از روی صفحه رادار من محو شوند، کارشان را بسازید.»
خلبان خلعتبری وقتی فرار ناوچهها را از صحنه نبرد دریایی میبیند، خطاب به ناوچهها میگوید: «کجا میروید. پس چرا به طرف جزیره بوبیان کویت در میروید. سکان را بچرخان خائن بیوطن، عراق از این سمت است!»
با خودش پوزخند میزند و پیش از آنکه ناوچهها از صفحه رادار پیکان محو گردند، رو به ناوچهها یورش میبرد. یک مایل مانده به آبهای کویت، یک ناوچه طعمه موشک جنگنده خلبان خلعتبری میگردد و دقیقهای بعد در میان دود و آتش به قعر آبهای خلیج فارس فرو میرود! خلبان خلعتبری، آماده نابودی دومین ناوچه است که وارد آبهای کویت میشود. او با افسوس آهی میکشد و با خودش میگوید: «حیف شد!» دور که میزند، میگوید: «لعنتی ترسو، حیف که در رفتی. و الا تو را هم فرستاده بودم به قعر جهنم، کنار بقیه رفقای نابکارت!»
در حالی که ساعت از ۱۲:۳۰ میگذرد پیکان که در صفحه رادارش دیگر هدفی مشاهده نمیکند از اسکله البکر جدا میگردد تا به بوشهر مراجعه نماید؛ اما ناگهان سیبل موشکهای پرتعداد ناوچه اوزای عراق (که به اسکله الامیه واقع در ۱۲ مایلی آن نقطه چسبیده بود) میشود…»
نکته مهم اینجاست که «ناخدا دوم محمد ابراهیم همتی» و برخی افسران کشتی با وجود ناامیدی از نجات ناوچه تحت امرشان، تا لحظه آخر در صحنه باقی مانده و به آب نمیپرند تا همراه با پیکان در آبهای نیگلون شاخاب پارسی جاودانه گردند.
در سطح عملیاتی، عاقبتِ مروارید ارتش ایران حیرتآور است؛ بیش از ۱۰ ناوچه بعثی کاملا مغروق و همچنین ۳ فروند میگ ۲۳ نیز منهدم میشود و در مقابل تنها یک هواپیمای فانتوم و یک فروند شناور جنگی، تلفات نیروهای ارتش جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند.
نتایج راهبردی عملیات مروارید برای ایران ازجمله نتایج عملیات مروارید به این شرح بود:
- قطع صادرات نفت عراق از پایانههای البکر و الامیه و در نتیجه تمام خلیج فارس
- از کار افتادن نیروی دریایی دشمن تا پایان جنگ
- استیلای کامل جمهوری اسلامی ایران تا انتهای جنگ بر تمام خلیج فارس و دریای عمان
- رفع تهدید جدی از خورموسی و کشتیهای غول پیکر تامینکننده مایحتاج ملت ایران تا حداقل ۳ سال بعد
- بالا رفتن و تحکیم پرستیژ ایران در کنترل خلیج فارس و نمایش قابلیتهای عملیاتی نیروی دریایی و هوایی ارتش جمهوری اسلامی
- در نهایت باید گفت مروارید یک عملیات پیچیده و ترکیبی شامل رزم چریکی، نبردهای سطح به سطح، سطح به هوا، هوا به سطح و ترابری بود که نمونه عالی همکاری نیروی هوایی و دریایی ارتش ایران به شمار میرود و جا دارد رسانهها بهطور جدیتری بدان بپردازند.
عملیات مروارید از زبان یکی از ۷ تکاور
دریادار جانباز ناصر سرنوشت از بازماندگان ناوچه قهرمان «پیکان» است که در هفتم آذر ماه ۱۳۵۹ حماسه عملیات مروارید را آفرید. او در رابطه با این عملیات میگوید:
سردار ناخدا یکم مصطفی مدنی نژاد جانشین فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران طراح عملیات مروارید بود. این عملیات مرکب از هفت تکاور، هوادریا، ناوچه پیکان و دیگر واحدهای شناور نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد. من در آن مقطع زمانی افسر دریایی بودم که به عنوان افسرمخابرات و یکی از هفت تکاور در این عملیات حضور داشتم.
برای ما خیلی مهم بود که بتوانیم شریانهای حیاتی عراق را ببندیم تا نتواند دیگر در منطقه کاری کند. بر همین مبنا تصمیم گرفته شد که سکوی البکر منهدم شود.
نظر ما این بود که نیاز نیست برای از بین بردن یک پایانه نفتی همه نیروی دریایی ایران را درگیر عملیات کنیم چون عراق در سطح و استعدادی نیست که چنین نیرویی بخواهد. بر همین اساس اجازه دادند با هفت تکاور این عملیات را به انجام برسانیم.
اهتزاز پرچم ایران بر فراز سکوی البکر
ما تعداد زیادی بیش از ۵۰ نفر اسیر گرفتیم. دو تکاور ما مشغول بستن اسرا بودند، سریع خواستیم اسرا را منتقل کنیم چون آنها منبع اطلاعاتی خوبی برای ما محسوب می شدند، بلافاصله از ساحل ناوچه پیکان آمد البته ناخدا همتی فرمانده ناوچه موشک انداز پیکان پشت بیسیم به من گفت: دو واحد عراقی دارند از خور عبدالله بیرون میآیند بعد از انهدام آنها انتقال اسرا را انجام میدهد. ناوچه پیکان رفت آن دو واحد را منهدم کرد، تعدادی هم اسیر گرفت بعد به سکو آمد اسرای مستقر در سکوی البکر را سوار کرد و به ساحل برد.
ساعت دو بعد از ظهر پنج آذر روی سکو پیاده شدیم و ساعت۴:۲۰ دقیقه اعلام کردیم سکو را کامل پاک سازی کرده و در اختیار داریم و بیش از ۵۰ نفر اسیر گرفتیم. منطقه امن را نیز برای پهلوگیری ناوچه پیکان مشخص کردیم.
بعد از تسلط بر سکو کار دیگر ما به اهتزاز درآوردن پرچم جمهوری اسلامی ایران بود یعنی پرچم کشور را باید روی دکل اصلی بالا می بردیم تا نشان دهیم سکو را گرفتیم و همین باعث تحریک دشمن می شد تا به دریا بیاید. برای این کار من ۴۰۰ پله را برای نصب پرچم ایران در بالای سکو بالا رفتم و پرچم را نصب کردم. آنجا دیدم یک ناوچه دشمن در سکوی الامیه، یعنی سکوی کناری، کمین گرفته بلافاصله پایین آمدم با هوادریا تماس گرفتم، خلبان تیزپرواز نیروی دریایی ناوچه عراقی را منهدم کرد.
در کتاب «موجها و کوسههای خلیج فارس» در این باره میخوانیم:
«… ناصری که در کنار رحمان الفتی ایستاده، همان طور که با نگاهش؛ آتش موشک رها شده یکی از فانتومها را به سمت یک هدف دریایی تعقیب میکند میگوید: «یک کار خیلی مهم دیگر هم داریم!»
ناصری زمانی که نگاه پرسان همرزمهایش را به خود میبیند؛ با نشان دادن پرچم سه رنگ همراهش میگوید: «من بایستی بروم و این پرچم مقدس را برفراز دکل بزرگ مخابراتی که بلندترین نقطه اسکله است، نصب کنم.»
تنها راه رسیدن به نقطه اوج دکل، بالا رفتن از پلههای بی شماری است که مارپیچ دور دکل دیده میشود. ناصری همان طور که با شتاب از پلههای مارپیچ دکل مخابراتی بالا میرود، تعداد پلهها را هم برای خودش شمارش میکند: «چهارصد و هیجده. چهارصد و نوزده. چهارصد و بیست…. الله اکبر!» غرش تکبیر ناصری در صدای ناهنجار هواپیماهای جنگی بالای سرش میپیچد. نگاهش برمیگردد رو به سمتی که یک فروند فانتوم ایرانی در تعقیب میگ فراری عراقی است! پس از لحظاتی با آتش جنگنده ایرانی؛ میگ عراقی مورد هدف قرار میگیرد و در حال سوختن و به حالت شیرجه در کام آبهای مواج خلیج فارس سقوط میکند.
ناصری باز هم در اوج قله دکل مخابراتی دشمن تکبیر سر میدهد. این مرتبه آسودهخاطر از پیروزی جنگنده خلبان ایرانی بر میگ عراقی، پرچم بزرگ همراهش را آماده نصب میکند. درحالی که یک نگاهش به درگیری هوایی در گوشهای در
دور دستهاست، تازه متوجه میشود به علت شتابی که برای افراشتن پرچم داشته است، طنابی برای نصب پرچم همراه خودش نیاورده است! در همان حال در پی چارهجویی برای رفع اشکال، نگاهش به کابل آنتن تلویزیون روی دکل میافتد. با خیال راحت نفسی میکشد و با تبسمی بر لب؛ سریع با کارد سنگری همراهش، کابل تلویزیونی را قطع میکند و از آن بجای طناب استفاده میکند و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی را بر فراز بلندترین نقطه اسکله دشمن به اهتزاز در میآورد. ناصری در عزت و غرور غرق شده است که میبیند تکاوران دیگر؛ از روی اسکله رو به پرچم در اهتزاز؛ ادای احترام نظامی میکنند. او با دیدن دوستانش در حالی که از سر شوق موفقیت، در پوست خود نمیگنجد؛ از همان ارتفاع، رو به پرچم بر افراشته ادای احترام نظامی کرده و با خود میگوید: «حالا که تا اینجا آمدهام، بهتر است از همین فراز، اطراف را هم خوب سیاحت کنم.»
با این خیال؛ نگاهش اول رو به جزیره بوبیان کویت کشیده میشود. بعد از آن به سمت سواحل عراق بر میگردد. او با تعجب میبیند یک ناوچه عراقی رو به سمت تأسیسات تحت تصرف در حال حرکت است. از همان جا با فریاد میخواهد حرکت و نزدیک شدن ناوچه دشمن را به اسکله به اطلاع همرزمهایش برساند. ولی ارتفاع زیاد است و صدایش به پایین نمیرسد! ناصری دیگر هیچ چارهای ندارد جز اینکه سریعتر به پایین برگردد. هر چند پلهای را که پایین میآید، نسبت به سر رسیدن عنقریب ناوچه دشمن فریاد میزند و هشدار میدهد. اما تکاورها که متوجه منظور او نمیشوند؛ به کارهای دیگر مشغول شدهاند و متوجه حرفهای او نمیشوند! ناصری با حالت نگرانیای که از حضور ناوچه دشمن در وجودش احساس میکند، به ناچار بر سرعتش میافزاید تا بلکه زودتر خود را به سطح اسکله برساند و با دستگاه مخابراتی، حضور ناوچه عراقی در منطقه را اطلاع بدهد. در اثر سرعتی که در پایین آمدن دارد، مویرگهای ماهیچههای پشت پایش پاره میشود. ولی به سبب موقعیت اضطراریای که دارد متوجه این مسئله نمیشود! پس از رسیدن به سطح اسکله، خود را به سروان شریفی افسر مأمور نیروی هوایی میرساند و موضوع حرکت و نزدیک شدن ناوچه را به اطلاع او میرساند.
چند دقیقه بعد یکی از فانتومهای جنگنده ایرانی، با پرواز در منطقه، ناوچه مهاجم را هدف قرار میدهد و آن را در نیمه راه رسیدن به اسکله، در کنار لاشه سایر ناوچههای دشمن به عمق آبهای خلیج فارس میفرستد…»
ما با در اهتزاز نگه داشتن پرچم جمهوری اسلامی ایران بر سکوی البکر توانستیم نیروی دریایی عراق را به تدریج به دریا بکشانیم و یگانهای شناور، ناوچه پیکان، ۷ افسر تکاور روی سکو و هوادریا از عصر پنج آذر ۵۹ تا روز ۶ آذر با عراقیها درگیری داشته باشیم. در نهایت آن عملیات منجر به انهدام ۱۳ فروند میگ ، ۷ فروند ناوچه اوزا، ۲ فروند ناو نیروبر عراقی شد و می توان گفت تقریبا نیروی دریایی عراق به کلی در این عملیات از بین رفت.
نیروی دریایی ایران صدام را شوکه کرد
برنامه ریزی ما برای عملیات مروارید حساب شده بود و این عملیات بدون عیب و نقص با پیروزی به اجرا درآمد.هفت تکاور ایرانی ۴۸ ساعت روی سکوی البکر ماندند، از ما هفت تکاور در برگشت دو نفر شهید شدند. اهمیت عملیات مروارید آن بود که هفتم آذر ۱۳۵۹ وقتی سکوی البکر را منهدم کردیم و برگشتیم عراق تا پایان جنگ دیگر نتوانست از خلیج فارس نفت صادر کند و نیروی دریایی صدام کامل زمینگیر شد و دیگر مقابل نیروی دریایی ایران نتوانست قد علم کند. ضمن آنکه در خرمشهر و آبادان نیز جلوی لشکر عراق گرفته شد و نتوانست ادامه دهد.
عراق قبل از عملیات مروارید یکسری ناوچه و ادوات دریایی را از ایتالیا خریداری کرده بود؛ اما دیگر بعد از عملیات مروارید نتوانست آنها را به نیروی دریایی خود اضافه کند. یک واحد شناور از طریق بندر عقبه از طریق دریای سرخ وارد کرده بود که توسط تیم ویژه همانجا منهدم شد. ما تمام آبراهها را بسته بودیم و نمیگذاشتیم گلوله به آنها برسد چه رسد ناوچه و ناو.
صدام برنامههای خیلی سنگینی را برای خود پیش بینی کرده بود و انتظار دریافت چنین ضربه محکم و نابودکننده ای را از نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نداشت. تکاوران، هوادریا، غواصان و واحدهایی شناور نیروی دریایی ایران توانستند این عمل را انجام دادند و جلوی حرکت بعثیون را بگیرند.