به گزارش صدای حوزه، سند تحول بنیادین یکی از مناقشهبرانگیزترین موضوعات آموزش و پرورش در سالهای اخیر بوده است. حدود یک دهه پس از ابلاغ “سند تحول بنیادین آموزش و پرورش” اجرای این سند همچنان محل مناقشه میان مسئولان است و در شرایطی که مقرر بود سندتحول بنیادین هر ۵ سال یک بار بازنگری شود اما هنوز این سند به طور کامل وارد فاز اجرا نشده است.
هر کدام از طیفهای فعال در حوزه آموزش و پرورش معتقدند این سند باید به سلیقه و توسط آنان تدوین شود نتیجه این رویه، داشتن سندی است که در برخی بخشها، قابلیت اجرا ندارد و اصول برنامهریزی راهبردی در آن رعایت نشده است.
یکی از محورهای مهم برنامههای پیشنهادی وزرا به مجلس، درباره اجرای سندتحول بنیادین است و یکی از محورهای استیضاح وزرا نیز عدم اجرای این سند است، با این حال همچنان پیشرفت اجرای سند تحول قابل قبول نبوده است و میزان اجرای آن نیز به طور دقیق مشخص نیست و در این رابطه آمارهایی از ۱۰ تا ۳۰ درصد عنوان میشود. همچنین بدنه آموزش و پرورش و خانوادهها نسبت به آن تاحدی بیتفاوت هستند.
درباره دلایل عدم اجرای سندتحول بنیادین، دشواری شاخصگذاری برخی گزارههای آن و مسائلی از این دست با حسن ملکی رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی گفتوگویی داشتیم. او پیش از این در یادداشتی با عنوان «۹ دلیل معطل ماندن سند تحول بنیادین» به بررسی دلایل عدم اجرای آن پرداخته بود.
* ۱۰ سال از ابلاغ سند تحول بنیادین آموزش و پرورش میگذرد اما در تمام این سالها سندتحول بیشتر در صحبتهای مسئولان مورد توجه قرار گرفته است، دلایل عدم اجرای سند چیست؟ آیا تحولی در آموزش و پرورش اتفاق افتاده است؟
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش شناسنامه فرهنگی و تربیتی کشور است، هر کشوری چنین شناسنامهای متناسب با فلسفه و فرهنگ خود دارد و چتر فکری و فلسفی برای نظام تعلیم و تربیت ایجاد کردهاند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اقدامات پراکندهای در عناصر و اجزای تعلیم و تربیت انجام شد و در سال ۱۳۹۰ سندتحول بنیادین تدوین و ابلاغ و دو سال بعد، برنامه درسی ملی منتشر شد که یک سند فرعی و زیر نظام سند تحول است.
توقف و رکود در اجرای سند تحول
در طول ۱۰ سالی که از ابلاغ سندتحول بنیادین میگذرد، مواجهه صحیح، به موقع، ساختارمند و اثرگذار با سند تحول به عمل نیامد و این یک خسران تربیتی است، تمام افرادی که سهواً یا عمداً موجب این توقف و رکود در اجرای سندتحول بنیادین شدهاند باید پاسخگو باشند. سند تحول به شرط عملیاتی شدن میتوانست زمینه و شرایط رشد همهجانبه کودکان و نوجوانان را فراهم کند.
البته مقصود بنده این نیست سند تحول بنیادین هیچ نقصی ندارد باید اجرا میشد تا نواقص و کاستیهای آن مشخص میشد، هر چیزی که انسان تهیه میکند معمولاً نواقصی دارد.
ندانستن، نخواستن و نتوانستن در مواجهه با سند تحول
افرادی که با سند تحول بنیادین مواجهه دارند به سه گروه تقسیم میشوند؛ گروه نخست، «نمیدانند». گروه دوم؛ «نمیخواهند» و گروه سوم، «نمیتوانند».
گروه نخست، عده قابل توجهی هستند که هنوز سند تحول بنیادین را نمیشناسند و نخواستهاند آن را بشناسند. ندانستن میتواند به این دلیل باشد که تصور میکنند ضرورتی ندارد درباره سند تحول بدانند و این ندانستن در بین کارشناسان، معلمان و حتی مسئولان تعلیم و تربیت مشاهده میشود بنابراین وقتی ندانند سند تحول دارای چه اهمیتی است برای عملیاتی کردن آن اقدام نمیکنند.
* آیا در ندانستن سند تحول بنیادین سهم کارشناسان پررنگتر است؟
سهم مدیران در سطوح بالا و میانی را پررنگتر میدانم چون آنها باید این موضوع را به بدنه تزریق کنند.
گروه دوم؛ افرادی هستند که نمیخواهند سند تحول اجرایی شود؛ برخی افراد تفکر سکولار دارند و پیوند دین با تعلیم و تربیت را رویداد مناسبی نمیدانند، این گروه اعتقاد دارند تعلیم و تربیت باید با انواع فلسفهها و تفکرات غربی و شرقی همراه باشد و سایر فلسفهها را به آسانی میپذیرند اما سند تحول بنیادین را قبول ندارند به عبارتی پیوند دین با معیارهای تربیتی برایشان مطلوب نیست و این عدم مطلوبیت به نوع جهان بینی و نگرش آنها مربوط است.
مقصرترین افراد در عملیاتی نشدن سند تحول
مدیران لایه اول مدیریت مقصرترین افراد در ارتباط با عملیاتی نشدن سند تحول بنیادین هستند، بنده مشاهده نکردم مدیر اصلی آموزش و پرورش با صداقت و شجاعت بگوید در زمان مسئولیت تصمیم دارم سند تحول بنیادین را عملیاتی کنم بنابراین باید تمام طرحها و برنامهها ذیل سند تعریف شود و تیمهایی برای نظارت تعیین شود. علت اینکه میگویم وزرای آموزش و پرورش مقصرترین هستند به این دلیل است که مدیران و معاونان به آنها نگاه میکنند، اگر او حساسیت نداشته باشد این موضوع به بدنه تزریق نمیشود، وزیر و مسئولان رده بالای آموزش و پرورش باید دربرابر مسئولیت اجرای سند تحول پاسخگو باشند.
ناتوانی از اجرای سند تحول
گروه سوم؛ افرادی هستند که میدانند و میخواهند اما نمیتوانند سند تحول را اجرا کنند، اگر بتوان برای ارزشها و مبناهایی که در سند تحول تعیین شده است، مدل طراحی کرد آنگاه میتوان سند را اجرایی کرد.
ماهیت سند تحول مبنایی است و سایر فعالیتها بنا است به عنوان مثال برنامه درسی یا هر اقدامی که در بحث فضا و تجهیزات انجام میشود یک بنا است که مبنای آن سند تحول بنیادین است، باید با یک الگو آنها را به هم متصل کنیم؛ در مطالعاتی که انجام دادم اسم این الگو را “الگوی ربط” گذاشتهام.
در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی الگوی ربط را متناسب با فعالیتها ایجاد کردهایم، اما در سایر بخشها توجهی نمیشود به همین دلیل دچار برخی اقدامات پراکنده هستند چه بسا در میان فعالیتهای پراکنده اقدامات خوب هم وجود داشته باشد اما نمیتوان گفت این بخش از آموزش و پرورش تصمیم دارد سند تحول بنیادین را از طریق الگوی یکپارچه معینی اجرا کند.
* آیا کارشناسان از طراحی مدل ناتوان هستند؟
برخی کارشناسان توانایی لازم را ندارند و به نتوانستن اعتراف نمیکنند هماکنون نیازمند معترفان به نقص هستیم که تعدادشان اندک است. البته درصد گروهی که “نمیدانند و نمیخواهند” بیشتر است.
افرادی که توانایی ندارند به ارزشمند بودن سند تحول آگاه هستند اما نمیتوانند آن را اجرا کنند و حاضر نیستند بگویند بلد نیستیم بنابراین تلاشهایی میکنند ولی به اندازه تلاشها سند تحول عملیاتی نمیشود.
* اشاره کردید زیر نظامها کارایی لازم را ندارد سند تحول بنیادین ۶ زیر نظام دارد آیا این زیر نظامها فاقد اثرگذاری هستند؟
نسبت زیر نظامها با سند تحول بنیادین یک نسبت توزیعی است نه یکپارچه و ساختاری. هدفهای عملیاتی ورای کارها را به تناسب زیر نظامها بین آنها پخش کردهاند و سند تحول را از یکپارچه بودن انداختهاند. به نظر بنده این یک اشتباه بزرگ است که در فرآیند اجرایی کردن سند رخ داده است. باید طور دیگری و با نگاه یکپارچه به اجرا نگاه و ساختاری عمل کرد نه توزیعی.
یکی از لوازم رویکرد ساختاری آن است که در هر بخشی از آموزش و پرورش با توجه به رشته علمی که به آن زیر نظام مربوط است چند بعد اساسی را تعیین و کشف کنیم و مولفههای سندتحول را در آن ابعاد سازماندهی کنیم؛ به عنوان مثال در برنامه درسی ابعاد طراحی و تدوین، اجرا و ارزشیابی مهم و اساسی هستند، هدفهای عملیاتی ورای کارها باید در این ابعاد استقرار پیدا کنند و احتمالا تغییراتی در آنها بوجود آید.
بی اعتنایی به سنجش اجرای سندتحول
* میزان سنجش پیشرفت سند تحول مشخص نیست و اعداد مختلفی از ۱۰ تا ۳۰ درصد اعلام میشود چرا نمیتوان میزان پیشرفت اجرای سند را بررسی کرد از سوی دیگر برخی منتقدان میگویند بخشی از گذارههای سند تحول مانند حیات طیبه قابلیت اجرا و شاخصگذاری ندارد.
اجرای سندتحول بنیادین براساس شرایطی که گفتم محقق نشده بنابراین سنجش میزان تحقق آن نیز مورد اعتنا قرار نگرفته است. سنجش و ارزشیابی زمانی اهمیت پیدا میکند که سند تحول اجرا شود.
میتوان شاخصهایی را درنظر گرفت و براساس آن از طریق روش تحقیق کمی و کیفی، دادهها و اطلاعات مناسب و واقعبینانه تهیه و آن را تجزیه و تحلیل و براساس آن داوری کرد که سندتحول چه میزان عملیاتی شده است، در کدام ابعاد بیشتر اجرا و در کدام ابعاد با آن مواجهه درستی به عمل نیامده است، نقاط ضعف و قوت چیست.
اجرای ۱۰ تا ۳۰ درصدی سندتحول براساس حدس و گمان افراد
سنجش اجرای یک طرح، کار تازهای در دنیای تعلیم و تربیت نیست و به آسانی میتوان با الگویی متناسب میزان تحقق سند تحول را ارزشیابی کرد اما چون اصل سند مورد اعتنای کافی قرار نگرفته بنابراین سنجش میزان تحقق آن نیز مورد توجه قرار نگرفته است و اینکه گاهی گفته میشود میزان پیشرفت اجرای سند تحول ۱۰ تا ۳۰ درصد است این تنها حدس و گمان افراد است.
درباره عدم شاخصگذاری برخی گزارههای سند باید بگویم، شاخصگذاری برخی موارد مانند حیات طیبه دشوار است اما محال نیست اگر یک گروه قوی متخصص از تیم اعتقادی، روانشناسی، سنجش و اندازهگیری، ارزشیابی و نمایندگان معلم تشکیل شود میتوانند به روشهای علمی که در ارزشیابی و سنجش است انتزاعیترین مفاهیم را به صورت عینی و کاربردی در آورده و مورد ارزشیابی قرار داد.
دشواری عینیت بخشی برخی گزارههای سند تحول
البته باز هم میگویم برخی گزارهها مانند حیات طیبه به سادگی قابل عینیت بخشیدن نیستند و باید تلاش بسیاری کرد تا در حدی قابل عینیت بخشیدن باشد چرا که برخی موارد انتزاعی و وحیانی را نمیتوان عینی و قابل سنجش کرد اما میتوان گامهایی برداشت؛ سند تحول بنیادین روی میز مدیران اصلی تعلیم و تربیت قرار نگرفته بنابراین ابعاد گوناگون آن ارزشیابی نشده و مورد توجه نبوده است.
* آیا در آموزش و پرورش قوانین قدیمی مانند آیین نامه اجرایی مدارس که مربوط به سال ۷۹ است یا تشکیل سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی مانع اجرای سند تحول بنیادین شده است؟
تردیدی نیست که قوانین، راهگشای اجرای یک طرح و سند هستند، ممکن است یک قانون به دلیل کهنه بودن موانعی برای عملیاتی کردن سند تحول ایجاد کند، تنقیح قوانین یعنی قوانینی که مربوط به گذشته است بررسی، اصلاح و متناسب سازی شود و باید این اقدام صورت بگیرد، در اصلاح قوانین کوتاهی نکنیم و ظرفیت قانونی اجرای سند تحول بنیادین را بالاتر ببریم.
نظارت و جلوگیری از رویه غلط وجود ندارد
* اشاره کردید برخی از مسئولان و مدیران در اجرای سند تحول اهمال دارند آیا ناظر بالادستی وجود ندارد که وضعیت اجرای سند را رصد کند و آموزش و پرورش موظف به پاسخگویی باشد.
نظارت و جلوگیری به موقع از وقوع یک رویه غلط در دستگاههای دولتی وجود ندارد و در نظام تعلیم و تربیت نیز اینگونه است، آموزش و پرورش مسئولیت امور تربیتی را بر عهده دارد و خسارتهایی که در این دستگاه به دانشآموز و والدین وارد میشود گاهی غیرقابل جبران است، معتقدم در امر نظارت کوتاهیهای بسیاری داشتیم.
کمیسیونهای شورای عالی آموزش و پرورش کارآمدی ندارد
شورای عالی آموزش و پرورش باید بر اجرای سند تحول نظارت کند، مصوبات این شورا قانون است و قدرت بسیاری دارد. شورای عالی آموزش و پرورش وظیفه نظات خود بر اجرای سند تحول را از زمان تصویب و ابلاغ سند به خوبی انجام نداده است و کمیسیونهای متعدد در این شورا وجود دارد اما کارآمدی لازم را ندارند.
* هماکنون بدنه آموزش و پرورش و خانوادهها نسبت به سند بیتوجه هستند از سوی دیگر بحث بهروزرسانی و بازنگری سند مدنظر است. رفع انحصار و مشارکت عمومی در اصلاح سندتحول چقدر ضرورت دارد؟ چرا یکی از انتقادها این است که تدوین سند پشت درهای بسته انجام شده است.
این را قبول ندارم که سندتحول بنیادین در یک فضای بسته تدوین شده است، تعداد قابل توجهی از صاحبنظران و نخبگان در تدوین سند دخالت داشتند اما وقتی نسخه پایانی میخواهد شکل بگیرد جمع محدودی آن را تدوین میکنند.
هماکنون که قرار است سندتحول بازنگری شود باید به شکل قویتر و با مدلهای قابل انعطافتر این کار انجام شود. در بازنگری سندتحول هم عاملان و هم عالمان باید مخاطب باشند یعنی با نخبگان، صاحبنظران و کارشناسان تعلیم و تربیت مصاحبههای عمیق انجام و از روشهای کیفی در تحقیق استفاده شود همچنین با عاملان یعنی معلمان، مدیران مدارس و افرادی که باید سند را اجرا و عمل کنند گفتوگو شود و اطلاعاتی که از اهل علم و عمل به دست آمده است را بررسی و ترکیب کنند و نسبت به اصلاح سند اقدام شود.