به گزارش صدای حوزه آنروز یک گروهان ارتش آمریکا رفته بودند دنبال ویتنامیهایی که با آنان میجنگیدند یا همان «ویتکُنگ»ها و رسیدند به روستای «میلای» و هیچ ویتکنگی در آنجا نیافتند. اما به جای اینکه راهشان را بکشند و بروند افتادند به جان ساکنان روستا. چه کردند؟ ۵۰۴ نفر را کشتند و این کشتار بیدلیل با شکنجه، قطع عضو، تجاوز جنسی و قطعهقطعهکردن اجساد همراه بود. مورخان این ماجرا را با عباراتی نظیر سلاخی، بریدن گلوها و کشتن مردم با گلوله و نارنجک یاد میکنند.
«سیمور هِرش» خبرنگاری که ماجرا را افشا کرد دربارهاش چنین نوشته است:«بسیاری به گروههای کوچک تقسیم شده و به ضرب گلوله به قتل رسیدند. دیگران… به آب انداخته شده و با شلیک گلوله به قتل رسیدند و بسیاری دیگر در گوشهای یا در نزدیکی خانههایشان کشته شدند. به برخی از زنان جوانتر و دختران تجاوز جنسی شد و سپس آنها به قتل رسیدند».
البته یادآور شده است:«نام میلای فراموش نمیشود چون مردم این قریه بدون هیچ دلیلی و بهطور تصادفی هدف نیروهای آمریکایی قرار گرفتند… بیشتر قتل عامهای وحشتناک در جنگ رخ میدهند. این کشتار حتی در نزدیکی میدان جنگ هم رخ نداد بلکه قتلعامی بیدلیل در یک قریه بود.»
یک عکس قابلانتشار از کشتار «میلای»؛ اغلب تصاویر باقیمانده از آن واقعه بهدلیل دلخراش بودن در رسانههای عمومی قابل انتشار نیستند
مأمور بودیم و معذور!
پس از این واقعه ارتش آمریکا چه کرد؟ افتخار کرد و در تبلیغاتشان میگفتند ویتکنگها را روستا به روستا دنبال میکنند و شکست میدهند. ولی یک سال بعد عکسی مشهور از کشتار میلای منتشر شد که همان روز واقعه بهطور اتفاقی توسط یک عکاس نظامی ثبت شده بود.
بعدها عکسهای دیگری هم منتشر شد و گَند ماجرا درآمد و با فشار افکار عمومی و مطبوعات، یک کمیسیون تحقیق برپا شد و یک دادگاه برپا شد و برخی از سربازان و درجهداران آن گروهان کذایی رفتند و آنجا نشستند و همگی تبرئه شدند!
چون گفتند ما فقط انجاموظیفه کردیم و دستورات را اجرا کردیم. همانموقع هم این، خلاف رویه قضایی درباره جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت بود چرا که پس از جنگ جهانی دوم متهمان به این نوع جنایات نمیتوانند بگویند مأمور و معذور بودهاند؛ همانطور که سران نازیها نتوانستند. البته این دادگاه بسیار متفاوت بود و بالاخره دادگاه خودشان بود و متهمان هم از خودشان بودند!
عکس مشهور کشتار روستای «میلای». در زمان انتشار این عکس، دختری که دکمههای پیراهنش را میبندد، جلب توجه نکرد اما بعدها در کمیسیون تحقیق مشخص شد: «این تصویر در حقیقت این زنان و کودکان را طی چند لحظهای نشان میدهد که میان تجاوز جنسی و کشته شدن سپری کردهاند»
عاقبت فرماندهنده کشتار
در آن دادگاه تاریخی، تکلیف کسی که فرمان کشتار داده بود چه شد؟! فقط ستوان «ویلیام کالی» گیر افتاد؛ فرمانده یکی از جوخهها که مصرانه و بدون دلیل دستور کشتار و وحشیگری داده بود و خودش هم ۲۲ نفر را کشته بود. به این یکی حبس ابد دادند تا افکار عمومی راضی شود و آرام بگیرد.
۲ روز بعد «ریچارد نیکسون» رئیسجمهور وقت آمریکا دستور داد متهم فعلا آزاد باشد تا دادگاه تجدید نظر برپا شود! درنهایت کالی ۳ سال رفت حبس در یک زندان نظامی با امکانات ویژه و عاقبت نیز عفو شد.
این ماجرای کشتار آمریکایی و عدالت آمریکایی است و البته بیشاز این هم نمیتوان انتظار داشت. به قول «جان پیلگر» خبرنگار و نویسنده استرالیایی در کتاب «به من دروغ نگو!»:«برای مردانی که به سوی توحش سوق داده شده بودند این وظیفهای عادی بود که به نیابت از سوی مافوقهای جنایتکارشان، کشوری در دوردست را تباه کنند».
ستوان «کالی» یکی از فرماندهان کشتار «میلای» و تنها کسی بود که در دادگاه محکوم شد و البته بعد «عفو» شد